کد خبر: ۳۳۳۰۳
زمان انتشار: ۱۰:۵۰     ۱۲ دی ۱۳۹۰
اعتراف رسانه های غربی به گسترش تفکر انقلاب اسلامی:
خبرگزاری کانادایی "ونکوورسان" در مقاله ای تحولات رخ داده در کشورهای منطقه خلیج فارس و شمال افریقا را تحلیل کرده و دلیل حمایت سابق کشورهایی نظیر امریکا از دیکتاتوری موجود در منطقه را ترس از بر سر کار آمدن حکومتی ”رادیکال و متعصب از افراطی های مذهبی“ دانسته. سران رسانه ای غرب بر الهام گرفتن ملت های منطقه از انقلاب اسلامی ایران واقف اند و به همین دلیل از بر سر کار آمدن نظاماتی شبیه نظام مقدس جمهوری اسلامی واهمه شدید دارند.
سرویس بین الملل پایگاه 598، ترس غرب از بر سر کار آمدن نظامی مانند نظام جمهوری اسلامی ایران در کشور هایی که بیداری اسلامی در آنها رخ داده است چیزی است که رسانه های غربی با لطایف الحیل سعی در پنهان کردن آن داشته و دارند.

خبرگزاری کانادایی "ونکوورسان" در مقاله ای تحولات رخ داده در کشورهای منطقه خلیج فارس و شمال افریقا را تحلیل کرده و دلیل حمایت سابق کشورهایی نظیر امریکا از دیکتاتوری موجود در منطقه را ترس از بر سر کار آمدن حکومتی ”رادیکال و متعصب از افراطی های مذهبی" دانسته.

نکته دیگر مشهود در این مقاله –و مقاله هایی از این دست- القاء ناامیدی از سرانجام موفقیت آمیز این تحولات است. همچنین در این نوشتار اصرار عجیبی وجود دارد که اسلام گرا بودن احزاب پیروز در کشورهای بیدار شده غیر واقعی است و این جناح ها تمایل دارند با غرب گرایان و یا حتی سکولارها اجماع داشته باشند.

این نکته به خوبی شاهد بر این مدعا است که سران رسانه ای غرب بر الهام گرفتن ملت های منطقه از انقلاب اسلامی ایران واقف اند و به همین دلیل از بر سر کار آمدن نظاماتی شبیه نظام مقدس جمهوری اسلامی واهمه شدید دارند.

متن ترجمه شده مقاله درج شده در ونکوورسان به شرح ذیل می باشد: " احزاب سیاسی مسلمانان در کشورهای عربی و کشورهای شمال افریقا، با تحقق بخشیدن به اصلاحات دموکراتیک، مسیرهای آینده را تحت تسلط خود خواهند داشت.

انقلاب یاس که کشورهای عربی خاورمیانه و کشورهای شمال افریقا را در سال 2011 درنوردید، سه فرمانروای مستبد را از تخت به زیر کشید و دو حکومت دیگر را که با تمام توان به قدرت فریبکارانه و نظامی خود چسبیده بودند، باقی گذاشت.

اما این تصویر کلی بسیار متفاوت از نوید بهار عربی است که طی آن شاهد بودیم انبوهی از جوانان تحصیلکرده از طریق رسانه های اجتماعی به سازماندهی اجتماعات خود می پرداختند و با ریختن در خیابان ها تقاضای اصلاحات دموکراتیک غرب مآبانه را داشتند.

آنچه که در تمام این کشورهایی که در آنها انتخابات مقدماتی یا دیگر گزینش های دولت های انتقالی صورت گرفته، این شناخت است که احزاب اسلام گرا بر طرح های [حکومت های] آینده نفوذ و تسلط خواهند داشت.این ترس همیشه وجود داشته است؛ مخصوصا بعد از انقلاب سال 1979 ایران، که طی آن، شاه برکنار شد و یک حکومت دینی خشک و خشن جایگزین آن گردید، که شورایی از محافظه کاران مذهبی بر آن نظارت می کرد و اکنون نیز به رهبری آیت الله علی خامنه ای به مسیر خود  ادامه می دهد.

دولت های غربی سالها از کابوس حکومت متعصبین مذهبی مانند آنچه در ایران رخ داده بود استفاده می کردند تا حمایت خود از دیکتاتوری در مصر، یمن، تونس، لیبی، و کشورهایی که سلطنت مطلقه دارند -مانند عربستان سعودی و شیخ نشین های حاشیه خلیج فارس-  و مدارا با آنها را توجیه کنند. اما اگرچه احزاب اسلامی، ذی نفع بهار عربی هستند، با این حال هنوز مشخص نیست اگر بر سر کار بیایند تا چه حد رادیکال و افراطی خواهند بود. به عنوان مثال، هیچ کدام از آنها نشانه مشخصی مبنی بر اصرار بر دنبال کردن احکام مذهبی شریعت در قانون اساسی جدید ندارند.

اعتبار این احزاب، ریشه در زمانی دارد که هدف سرکوب های سالهای دیکتاتوری بودند. اغلب آنها خود را میانه رو معرفی کرده و وانمود می کنند که در دینی بودن حکومت مردد هستند. ئاین احزاب، حتی آنهایی که در گذشته به دنبال موقعیت های مذهبی بنیادگرایانه بودند، هنگامی که تحت فشار باشند، ترکیه را به عنوان نمونه ی آنچه که در آرزوی رسیدن به آن هستند معرفی می کنند.

این امر به هیچ کس اطمینان خاطر مجدد نمی دهد. ترکیه ی امروز که بعد از جنگ جهانی اول پایه گذاری شد، دولتی صریحاً سکولار است و با سرسختی، مذهب را کاملاً جدای از سیاست نگه داشته است. این مسئله در سالیان اخیر تغییر کرده است. دولت کنونی بر برپایی مجدد آیین های مذهبی در  زندگی عمومی نظارت کرده است، آن هم درست زمانی که نفوذ آنکارا در خاورمیانه در حال افزایش است.

در هر حال، بیشتر احزاب اسلام گرا که هم اکنون در دولت های انتقالی سهم دارند، برای ایجاد اتحاد با سکولارها که اغلب احزاب چپ هستند نیز تمایل نشان داده اند. ئاین امر در تونس روی داده است، که بهار عربی در آنجا پس از اینکه یک فروشنده شوریده حال میوه به نام محمد بو عزیزی در 17 دسامبر 2010 خود را کشت، آغاز گردید. خودکشی او به شورش های همه گیری منتهی شد که باعث تبعید رئیس جمهور این کشور، زین العابدین بن علی در 14 ژانویه شد.

حزب اسلام گرای تونس به نام النهضه، به عنوان یک شریک و زیردست جزء، قدرت را با کنگره چپ گرای سکولار تقسیم کرد.

انتخابات مقدماتی در مصر، بزرگترین سهم را به احزاب پیشرو برای محافظه کاران حزب مذهبی اخوان المسلمین اختصاص داد. اما به رغم سرنگونی حسنی مبارک در ماه فوریه، ارتش مصدر در مرکز قدرت باقی مانده است. جای بسی شگفتی خواهد بود که تقابل بین ارتش و اخوان المسلمین رخ ندهد.

در لیبی، جنگ کوتاه مدت ولی شدید داخلی که طی آن، ناتو قاطعانه به شورشیان کمک نظامی رساند، و با مرگ معمر قذافی خاتمه یافت، فقط دولت موقتی ناپایدار بر جای گذاشت که تمام گروه های قومی و منطقه ای را به ستوه آورده است. اکثر جناح ها هنوز هم مسلح هستند و سهم خود از غنایم جنگ را تقاضا می کنند.

سوریه در حال دست و پنجه نرم کردن با جنگ داخلی است و بشار اسد و خانواده ی حکومتی او ادعا دارند می توانند قبل از هرگونه مداخله جدی بین المللی، به وسیله ی خشونت، مخالفت ها را سرکوب کنند.اما جریان متناوب فرار نظامیان و پیوستن آنها به شورشی ها، و همچنین قریب به 5000 کشته فقط آغاز ماجراست!

در یمن، علی عبدالله صالح، رئیس جمهور مکار این کشور، سرانجام موافقت کرد که در ماه فوریه از حکومت کناره گیری کند. اما عبدالله صالح، خدای زیر پا نهادن وعده هاست و در یمن نیز نسخه ای محلی از حزب اخوان المسلمین وجود دارد که، در صورتی که عبدالله صالح واقعا برود، قدرت را در دست خواهد گرفت.

این تصویر نسبتا دلسرد کننده از منطقه، بدین معنی نیست که هیچ امیدی برای این امید وجود ندارد که جریان اشتیاق برای تغییر و اصلاح، انرژی جدیدی خواهد یافت و چارچوب مذهبی کوچکتری پیدا خواهد کرد.

از زمان جنگ جهانی دوم، ده ها مثال از کشورهایی وجود دارد که از اَشکال مختلف استبداد، به سمت نظام های انتخابی میل کرده اند. خیلی به ندرت پیش آمده که این انتقال، یک فرآیند پاک و ساده باشد؛ بلکه سفری پر پیچ و خم با شکست های مکرراست و همیشه هم به یک نتیجه موفقیت آمیز ختم نمی شود؛ و اصلا اجزاء سازنده یک انتقال موفق از رژیم های استبدادی [اجزائی] منطقی نیستند.

با توجه به به محتوای فرهنگی ملت های مختلف، هیچ دستور العمل همگانی و جهانی برای ”موفقیت" وجود ندارد. یک سال پس از شروع انقلاب یاس، جهان عرب در پایان اولین دوره چالشی قرار دارد که بی شک یک نسل یا بیشتر به طول خواهد انجامید. با این حال نشانه هایی بر این مبنا وجود دارد که در کشورهایی که به نحو مختصری در معرض بهار عربی قرار داشته اند-مانند اردن-، و در میان سازمان های منطقه ای مانند اتحادیه عرب -که سابقا رو به زوال بود- و همچنین شورای همکاری خلیج فارس، فریادهای اصلاح خواهی از خیابان ها به گوش می رسیده است.

ملک عبدالله پادشاه اردن، به محض اینکه در اوایل بهار اعراب، وقوع چند تظاهرات در کشورش را مشاهده کرد سریعا آمادگی خود برای اصلاحات را اعلام کرد. او همچنین به نحو غیر منتظره ای به عنوان یکی از سران کشورهای عربی در وادار کردن بشار اسد به برکناری از قدرت صریح اللهجه گشت و تغییرات قانون اساسی را ارتقاء بخشید.

شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه عرب همچنین بیش از حد معمول برای مذاکره با بشار اسد در سوریه و عبدالله صالح در یمن خشونت نشان داده اند. در همین حین، حاکم کویت به نام صباح احمد الصباح، که پارلمانش سالهاست نسبت به کشورهای مشابه در منطقه خلیج فارس از قدرت بیشتری برخوردار است، اعلام کرده است انتخابات جدید در اوایل فورریه برگزار خواهد گردید.

صباحمراکش انتخابات خود را در اوایل این ماه برگزار می کند و شاه محمد ششم، در زمان تقاضا برای اصلاحات قانون اساسی، به رهبر حزب پیروز انتخابات دستور داد که دولت را تشکیل دهد. اثر اصلاحات تا حدی تضعیف شده است زیرا حزب توسعه و عدالت اسلامی پیروز گردید اما به هر حال این یک اصلاحات است.

در بحرین که اخیرا بدترین خشونت ها را در طی بهار عربی به خود دیده است، شیخ حامد بن عیسی آل خلیفه گام بی سابقه ای در انتصاب یک کمیسیون مستقل برای بررسی اتهام اعمال خشونت توسط نیروهای امنیتی برداشته است.

وقتی تحقیقات، صحت اتهامات را اثبات کردند، پادشاه احساس وحشت و دلهره کرد و پیشنهاد ایجاد اصلاحات را داد. در کشورهایی که احزاب سیاسی بر دولت موقت حاکم هستند، مخصوصا مصر و تونس، وقتی قانون اساسی های جدید به تصویب برسند باعث خواهند شد مسیرهای طی شده و چشم اندازهای احتمالی انقلاب یاس در ماه های آینده مشهود تر بشوند.

و اینکه بهار اعراب به کجا خواهد کشید، مهم ترین ماجرای سال 2012 خواهد بود."


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها