به گزارش سرويس بين الملل 598 به نقل از فارس،
نگاهی به رویدادهای سال تازه به پایان رسیده 2011 در منطقه ملتهب خاورمیانه
که با "بیداری اسلامی" و سرنگونی چندین دیکتاتور قدرتمند جهان مواجه بود،
جهانیان را با برخی حقایق رو به رو میکند که اگرچه تا پیش از این نیز
وجود داشتند، اما اینگونه آشکار نبود؛ یکی از این حقایق حمایت بیقید و
شرط "آلسعود" از دیکتاتورهایی بود که بر اثر خشم و خروش مردمی تخت ظلم و
استبدادشان سرنگون میشد.
در واقع از زمانی که طوفان خشم و غضب ملت تونس رژیم دیکتاتوری "زین
العابدین بن علی" را به زیر کشید و موج تحولات به سوی مصر و پس از آن لیبی و
بحرین و یمن سوق پیدا کرد، رژیم آلسعود هیچگاه و حتی برای لحظهای از
دفاع و حمایت و تامین مالی و جانی دیکتاتورهای خاورمیانه دست نکشید تا ثابت
کند، عنوان "مامن و پناهگاه دیکتاتورها در سال 2011" فقط و فقط شایسته
آلسعود است.
پناه بردن دیکتاتور تونس به عربستان
در تونس هنگامیکه خشم و غضب مردم دیکتاتوری 24 ساله "زین العابدین بن علی"
را سرنکون کرد و او فرار را بر قرار ترجیح داد و حتی همپیمانان اروپائیش
از پذیرفتن او سرباز زدند، آلسعود با آغوشی باز از وی استقبال کرد، چراکه
آنها به خوبی میدانستند، روزی موج عظیم و توفانی تحولات جهان عرب پرونده
قدرت آنها را هم که با ابزارهای نفتی در منطقه و جهان تثبیت شده به چالش
کشیده و پایانی غمانگیز برای آنها رقم خواهد زد، به همین دلیل آلسعود به
پناهندگی بن علی و خانوادهاش و حمایت از وی روی آورد.
تلاش برای پناه دادن به حسنی مبارک
تنها چند هفته بعد از تحولات تونس امواج این تحولات به مصر رسید و رژیم
"حسنی مبارک" با انقلاب مردم مصر در 25 ژانویه 2011 به بیش از سه دهه
حاکمیت مبارک که تلاش داشت، قدرت در خانوادهاش را موروثی کند، غلبه کردند.
آلسعود به حسنی مبارک همچون زین العابدین بن علی قول داد که تمام وسایل
رفاه ، آسایش و آرامش خود و خانوادهاش را فراهم کند و از مبارک نیز دعوت
کرد تا به دوست دیرینهاش، بن علی در عربستان بپیوندد، اما گویا منافع حسنی
مبارک بیش از زین العابدین بن علی بود، به همین دلیل راضی به ترک مصر نشد،
تا پس از انقلاب پاسخگوی جنایات سیسالهاش باشد.
البته مبارک در این میان به غیر از آلسعود، حامی دلسوزتری هم داشت که
سالها کمر به خدمت آنها و تامین منافع آنها بسته بود و آنها کسانی جز
صهیونیستها نبودند.
بر اساس اسناد رسمی به دست آمده صهیونیستی این رژیم تنها 4 روز پس از
پیروزی انقلاب مصر توسط "اسحاق لیفانون"، سفیر خود در قاهره به مبارک
پیشنهاد پناهندگی سیاسی و انتقال به سرزمینهای اشغالی را داد.
رژیم صهیونیستی حتی دست و دلبازتر از آلسعود عمل کرد و تنها مبارک و
خانوادهاش که از اعضای دولت و رهبران حزب ملی منحل هم خواست تا
به صف رژیم پیوسته و از آن پناهندگی سیاسی بگیرند؛ اما مبارک که به گفته
نزدیکانش حقیقت این انقلاب را باور نداشت و تصور میکرد، این امواج خروشان
ناآرامیهایی هستند که پس از چند روز از بین خواهند رفت، از پذیرفتن این
پیشنهادها سرباز زد.
نگاه نگران عربستان به مصر
منابع نزدیک به "ملک عبدالله"، پادشاه سعودی تاکید میکنند که وی با وجود
بیماری شدید با نگرانی و وسواس بسیار تحولات جاری در مصر را دنبال میکرد و
آنها را به دقت زیر نظر داشت و به طور مستمر با مقامات آمریکایی و شخص
"باراک اوباما"، رئیس جمهوری این کشور در تماس بود و از اوباما به خاطر عدم
حمایت از رژیم مبارک خشمگین و گلهمند بود.
در واقع آلسعود به خوبی میدانست که بزرگترین ناکام تحولات اخیر مصر پس
از مبارک است. آلسعود به خوبی میدانست که مصر پس از انقلاب با
جهتگیریهای صحیح خود میتواند رژیمهای موسوم به میانهرو عرب را به چالش
کشیده و رهبری جهان عرب را بار دیگر به دست گیرد.
به همین دلیل عربستان پس از پیروزی انقلاب بزرگ مصر از چند بعد به این کشور
حمله کرد تا این انقلاب کمر راست نکند؛ حمایتهای مالی بیدریغ از
سلفیهای مصر که از وابستگان اعتقادی و مذهبی آلسعود به شمار میآیند و
تاسیس حزبی به نام "النور" یکی از این اقدامات بود تا به هر طریق ممکن حال
که انقلاب به پیروزی رسیده از مسیر اصلیاش منحرف شود.
سرمایهگذاریهای کلان در اقتصاد مصر، نفوذ و رسوخ در شورای عالی نظامی مصر
که پس از سرنگونی مبارک، قدرت را در دوره انتقالی به دست دارند و سرسپردگی
بسیاری از اعضای این شورا به مبارک به اثبات رسیده، کمک به تشکلهای
سیاسی، ارائه کمکهای بلاعوض به دولت انتقالی، تماس غیر مستقیم و مستقیم با
حسنی مبارک که به دلایل بیماری در بیمارستان بستری است، جلوگیری از محاکمه
مبارک به خاطر جنایات 30 سالهاش و ایجاد مانع در روند دادرسی همه و همه
از جمله اقدامات آلسعود برای نفوذ در انقلاب مصر از یکسو و تحریف مسیر آن
از سوی دیگر بود.
ادامه حمایت از رژیم آلخلیفه؛ جلوگیری از تکرار سناریوی مبارک
کمی آن سوتر و در بحرین نیز میتوان نمود آشکار حمایت آلسعود از
دیکتاتوری آلخلیفه را ملاحظه کرد، با این تفاوت که حمایت آلسعود اگر از
بن علی یا مبارک غیر مستیقم و به ندرت علنی صورت میگرفت، حمایت از
آلخلیفه آشکار و علنی و بر هیچکس پوشیده نبود.
در اینجا رژیم سعودی به حمایتهای کلامی و گفتوگو با مقامات آمریکایی
بسنده نکرد و برای جلوگیری از تکرار سناریوی تونس و مصر آشکارا با نظامیان
خود وارد معرکه شد، تا با کمک آلخلیفه خواستهها و مطالبات بر حق مردم آن
را که ابتدا تحقق دموکراسی، انتخابات آزاد و برقراری نظام پادشاهی مشروطه
بود، با سرکوب شدید پاسخ دهند.
حضور عربستان در بحرین صرف نظر از اینکه ریاض به هر طریق ممکن میخواست
مانع تکرار سناریوی تونس و مصر در این کشور شود، این بود که آلسعود خطر را
بیخ گوش خود به خوبی احساس میکرد، آنها به خوبی میدانستند پیوند عمیق
شیعیان بحرین با شیعیان عربستان ورود قیام به عربستان را درپی دارد، به
همین دلیل شرم و حیا و وجهه بین المللی را به کناری نهادند و چهره واقعی
خود را آشکار کردند.
پذیرایی از علی عبدالله صالح و مداوای او
دیکتاتوردوستی رژیم آل سعود در تحولات یمن نیز قابل مشاهده است.
"علی عبدالله صالح" دیکتاتور سی سال اخیر این کشور که با ترفندهای مختلف
تلاش کرد در راس قدرت در این کشور باقی بماند، هرگز نمیتواند کمکهای
آلسعود را در این راستا نادیده بگیرد.
از واقعیت دخالت رژیم عربستان در جنگ علیه حوثیهای یمنی که برای پشتیبانی
از رژیم علی عبدالله صالح صورت گرفت شاید یک سال هم نگذشته باشد، گرفته تا
ارائه طرحهایی برای پایان مسالمت آمیز بحران یمن از سوی شورای همکاری خلیج
فارس تا درمان و مداوای وی در ریاض؛ همه و همه از جمله تلاشهای آلسعود
برای حفظ همپیمان جنایتکار خویش در یمن است.
ابراز نگرانی عمیق عربستان از انقلاب لیبی
در انقلاب لیبی نیز آلسعود با توجه به نگرانیهای عمیق خود از آینده این
کشور مواضعی بسیار سؤال برانگیز اتخاذ کرد. با اینکه روابط دوجانبه رژیم
قذافی و آلسعود قبل از آغاز انقلاب لیبی چندان رضایت بخش نبود، اما ریاض
در اینجا هم روی به حمایت از قذافی آورد.
هراس از رسیدن موج انقلابهای مردمی به عربستان
با نگاهی گذرا به تحولات اخیر جهان عرب در تونس، مصر، لیبی، یمن و بحرین
حمایت پیدا و پنهان آلسعود از دیکتاتورهای جهان عرب دیده میشود. این
مسئله زمانی با دیکتاتور نوازی بن علی، بعدها با تلاش در زمینه بقای مبارک و
سپس در جهت سرکوب مخالفان رژیم آلخلیفه با گسیل کردن نظامیان دیده میشد.
به واقع در اینجا این سوال مطرح میشود که آلسعود از انجام تمامی این
اقدامات چه هدفی را دنبال میکند؟ آیا نه اینکه با این اقدامات رژیم
دیکتاتوری سعودی برای بقای خود دست و پا میزند. بیم سران سعودی از این است
که روزی امواج عظیم و توفانی تحولات جهان عرب پرونده قدرت آنان را که با
ابزارهای نفتی در منطقه و جهان تثبیت شده، به چالش کشیده و پایانی غمانگیز
را برای این شاهزادههای سرمست از قدرت رقم بزند.
دخالت آلسعود در ناآرامیهای سوریه
در همین شرایط و با آغاز ناآرامیها در سوریه که سالها عربستان سعودی با
آن بر سر مسئله لبنان اختلاف نظر داشت، آل سعود فرصت را مناسب دید تا با
دخالت در امور داخلی این کشور زمینه را برای ناآرامیهای بیشتر و عمقتر و
گسترش دادن به آنها مناسب ببیند.
عربستان از تمام امکانات خود برای مقابله با انقلابها استفاده میکند
به همین دلیل است که روزنامه "نیویورک تایمز" مینویسد: عربستان تمام
امکانات مالی و دیپلماسی خود را در خاورمیانه به کارگرفته تا از رژیمهای
پادشاهی -از جمله خود- در برابر خروش ملتها محافظت کند.
این نشریه آمریکایی در ادامه مینویسد: از مصر که سعودیها قول اعطای 4
میلیارد دلار کمک به شورای عالی نظامی حاکم بر آن را دادند تا یمن و
پادشاهیهای اردن و مغرب که ریاض آنها را زمانی به پیوستن به شورای همکاری
خلیج فارس دعوت کرد، همگی در تیررس تلاش عربستان برای پیشگیری از تغییرات
شدیدتر سیاسی، اجتماعی، منطقهای است.