کد خبر: ۳۵۵۶۹
زمان انتشار: ۱۴:۳۸     ۲۷ دی ۱۳۹۰
سريال «شيدايي» چه از جهت ساختاري و چه از جهت ايده پردازي يكي از ضعيف‌ترين آثار كارنامه محمد مهدي عسگرپور است، اين اثر هيچ كدام از قابليت‌هاي تصويري را آن طور كه بايد و شايد به منصه ظهور نرسانده است.
سرويس فرهنگي نقد رسانه 598 به نقل از خبرگزاري دانشجو؛ سريال تلويزيوني «شيدايي» يكي از آثار نمايشي در حال پخش در اين شب‌هاي رسانه ملي آن هم در پربيننده‌ترين شبكه و پرمخاطب‌ترين ساعات شبانه روز است.

نكته اينجاست كه وقتي چنين اثري، به لحاظ پخش در چنين موقعيتي قرار مي‌گيرد، لابد بايد حائز ويژگي‌ها و مولفه‌ها و شاخصه‌هاي ساختاري و محتوايي قابل توجهي باشد تا به چنين موقعيتي در پخش تلويزيوني نائل آيد، اما بايد ديد سريال تلويزيوني «شيدايي» ساخته اخير محمدمهدي عسگرپور هم واجد اين ويژگي‌ها است يا خير؟!

حقيقت آن است كه سريال «شيدايي» چه از جهت ساختاري و چه از جهت ايده پردازي يكي از ضعيف‌ترين آثار كارنامه محمد مهدي عسگرپور و يكي از بدترين سريال‌هاي تلويزيوني سال‌هاي اخير است.
 
به لحاظ ويژگي‌هاي ساختاري مي‌توان گفت، اين اثر هيچ كدام از قابليت‌هاي تصويري را آن طور كه بايد و شايد به منصه ظهور نرسانده است و در بخش‌هاي مختلف و عناصر بصري متنوع، دچار آسيب و آفت گشته و اساساً فضاي كار در سطحي نازل و غيرقابل دفاع ارائه شده است.

از جهت ايده پردازي و پرورش ايده اوليه و ايجاد ساختار دراماتيك مي‌توان گفت سريال در نقطه اوليه‌اش متوقف مانده و بدون آنكه به پرورش متن و بازنمايي تصويري درام نائل آيد، صرفاً در محدوده حواشي كاذب و ايجاد هيجان‌هاي ابتدايي بسنده كرده است و  همين امر موجب شده است كه سريال شيدايي مبتلا به يكي از مهمترين و خطرناك‌ترين آسيب‌هاي محتوايش گردد و آن اينكه حجم انبوه مصائب و ابتلائات و مشكلات و درد و رنج‌هاي ناشي از آن سريال و به تبع آن بينندگانش را وارد فضايي كرده كه يك احساسات‌گرايي كاذب و مفرط و خرد كننده و نه بالنده و مفيد بر آن سيطره يافته و همه چيزهاي ديگر را تحت شعاع خود قرار داده است.

علاوه بر اينكه شخصيت‌هاي داستان هم در همان حد تيپيكال باقي مانده‌اند و به عبارت ديگر مي‌توان گفت اساساً در اين مجموعه شخصيت پردازي به معناي درست كلمه اتفاق نيفتاده است و به نظر مي‌رسد، سازنده سريال اشك و آه و ناله و نفرين و غم و غصه را مترادف و مصادف با شخصيت پردازي گرفته است و اين يعني فاجعه.
 
از طرف ديگر بار دراماتيك نحيف و نصفه و نيمه اثر به طور كلي بر روي آدم‌ها استوار شده است و ريكشن‌هاي(عكس العمل) آنهاست كه داستان را پيش مي‌برد و نه وقايع و حوادث، همين امر باعث شده است كه فيلمنامه در سريال «شيدايي» عبارت باشد، از مجموعه‌اي از ديالوگ پردازي‌ها و رفتارهاي عصبي و غم آلود كه هيچ نتيجه درخوري براي پيشرفت داستان به شكل درست و قابل قبولش ندارد و به همين دليل است كه بخش قابل توجهي از زمان مجموعه صرف ايجاد تنش‌هاي كلامي و رفتاري مي‌شود و البته بيشتر كلامي تا رفتاري.

گذشته از همه اينها، سوال مهمي كه به لحاظ داستاني و فضايي روايي حاكم بر مجموعه مطرح است اين است كه ما حصل اين حجم از درگيري‌هاي احساسات گرايانه و تنش زا در اين مجموعه براي مخاطب تلويزيوني چيست و اينكه در پايان كار كدام بار معنايي يا مفهوم فكري براي بينندگان حاصل مي شود؟

قطعاً هيچ! چرا كه تجربه ساليان گذشته توليد و ساخت آثار نمايشي در تلويزيون ما نشان داده است كه هيچ گونه مديريت فكري و تدبير محتوايي بر ساخت و نمايش آثار تلويزيوني حاكم نيست و همه چيز به قضا و قدر و رابطه‌هاي ناپيدا و بده بستان‌هاي شبه مافيايي محدود و منوط شده است و گرنه نمي‌بايستي شاهد ساخت و نمايش سريالي همچون «شيدايي» باشيم كه جزء افسرده كردن بينندگان و ايجاد تنش‌هاي مخرب فكري و رفتاري در آنها هيچ اثر ديگري ندارد؟!
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها