کد خبر: ۳۸۵۰۸۰
زمان انتشار: ۱۳:۳۶     ۲۷ تير ۱۳۹۵
اين روزها ستاد وزارتخانه بعد از گستاخي غرب و اروپاي جنايت پيشه در برگزاري همايش براندازانۀ پاريس عليه ايرانيان از موضعي منفعلانه، فقط سفير فرا مي‌خواند و بيانيه مي‌دهد و يا با قرار گرفتن آقاي سخنگو پشت تريبون و لوگوي تشريفاتي سخنگويي، گلايه مي‌كند؛ يعني كاري كه شايد از سامانه‌هاي رباتيك هم ساخته باشد!
به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس، مجتبي زارعي عضو هيات علمي انديشه سياسي اسلام دانشگاه تربيت مدرس در يادداشتي ضمن انتقاد از مواضع وزارت‌خارجه بعد از همايش ضد ايراني پاريس، به نقد عملكرد اين وزارتخانه پرداخته است، كه متن اين يادداشت در زير آمده است.

* وزارت خارجه صنايع انقلاب را ضايع كرد

« چندي قبل دربارۀ سرشت وزارت خارجۀ ايران و آمريكا نوشتم و با قضاوت عقل ابزاري و هم عقل انقلابي و متعالي و نيز با كاربست متدولوژي توأمان علم و عمل اثبات كردم كه صرفنظر از اينكه وزير خارجۀ ايران، ولايتي باشد يا خرازي و متكي باشد، صالحي يا ظريف، ساختار اين وزارتخانه در نسبت با فلسفۀ انقلاب اسلامي و جامعۀ پسا انقلاب، سي سال دير آمده و ارتجاعي است!

لذا مجدداً و از اين طريق اعلام مي‌كنم وزارت خارجه، هر كسي را براي هر مكاني و در هر سطحي كه رسماً به رسانه‌ها معرفي كند با او دربارۀ مدعيات خود پيرامون ساختار و معناي وزارت خارجه به مناظره خواهم نشست تا عمق فجايع در نسبت كالبد و روح وزارت خارجۀ انقلاب اسلامي بر همگان هويدا شود و بر آنم كه وزارت خارجه به معني الاعم مصداق اين بيان حكيمانۀ اميرالمؤمنين علي (ع) است كه من اعظم الفجائع اضاعه الصنايع! كه اگر از اعظم فاجعه ها ضايع كردن صنايع است و نيز اگر بتوان صنايع را در كلام امير بيان علي (ع) در معاني اعم بكار بُرد؛ وزارت خارجۀ ايران در رأس دستگاههايي است كه ظرفيت هاي وجودي انقلاب اسلامي را ضايع كرده است.

* اينجا وزارت خارجه است! وزارت ايميل و وزارت‌خانۀ بيانيه‌هاي تشريفاتي

... اينك امّا وقتي همگان گردهمايي گروهك تروريستي منافقين در پاريس و واكنش ديرهنگام و صد البته تشريفاتي، رايج و كم ارزش ديپلماتيكي آقاي ظريف و ستاد اين وزارتخانه را ملاحظه كردند بر آن هستم كه بحث علمي و انديشه‌اي با آقاي وزير و تيمش غيرمفيد است و بايد آن را كنار گذاشت! چه ا ينكه آنها اتكاي علمي و  انديشه‌اي را كنار نهاده و مقهور ديپلماسي تكنوكراتيك و مبشر سياستِ توسعه‌گرا در سياست خارجي شدند؛ لذا راهي به نظرم آمد و آن اينكه براي او و همفكرانش مرثيه‌اي بخوانم تا شايد مفيد واقع شود! اگرچه حدس مي زنم سلوك ديواني وزارت خارجه را با مرثيه و روضه كاري نيست!

گو اينكه اين روزها ستاد وزارتخانه بعد از گستاخي غرب و اروپاي جنايت پيشه در برگزاري همايش براندازانۀ پاريس عليه ايرانيان از موضعي منفعلانه، فقط سفير فرا مي‌خواند و بيانيه مي‌دهد و يا با قرار گرفتن آقاي سخنگو پشت تريبون و لوگوي تشريفاتي سخنگويي، گلايه مي‌كند؛ يعني كاري كه شايد از سامانه‌هاي رباتيك هم ساخته باشد!

براستي چرا ستاد وزارت خارجي جمهوري اسلامي ايران تا حد سيستم‌هاي رباتيك تقليل پيدا كردند؟! آري! اينجا وزارت خارجه است! در اينجا مي‌شود با صورتي تشريفاتي سفير فرانسه را فراخواني كرد، حافظ منافع مصر را احضار نمود، احضار شونده‌ها هم قول خواهند داد تا مراتب اعتراض دولت ايران را به دولت متبوع خويش تسليم نمايند!! و اين است داستان وزارت خارجه ايران! كاري كه اگر حفظ ظاهر و آداب سياسي و كنسولي ضرورت پيدا نمي‌كرد چه بسا آقاي ظريف و ديپلمات‌هاي توسعه گراي او حاضرند با ارسال ايميل هم به اين قبيل سوء تفاهمات !! خاتمه دهند تا سبب چالش با نظم كدخدايان جهاني نشوند!

* وزارت خارجه در همايش ضد ايراني پاريس، محلّ نزاع را عوض نكند! ما بجاي شما از خانواده‌هاي شهداي ترور عذرخواهي مي‌كنيم!

از اين رو به دليل نوع مواجهۀ وزارت خارجه بعد از گردهمايي ضد انقلابي پاريس و بخاطر اين تشريفات كم خاصيت ديپلماتيك در برابر اجتماع ضد ايرانيِ فرانسه بايد از ساحت شهيدان عالي مقام ترور و از خانواده‌ها و يتيمان 17 هزار ترور كه قاتلانشان در پاريس مانور براندازي جمهوري اسلامي سر مي‌دهند عذرخواهي كرد!

البته گردهمايي منافقين في حد ذاته فاقد ارزشهاي راهبردي است چه اينكه اين فرقه حتي در روزهاي سرخوشي‌شان در كمين گاه مرصاديان در چهار زبر و گردنۀ پاتاق زمين‌گير شدند چه رسد حالا كه خانه‌هاي عنكبوتي شان فروريخت و هيچ موجري حاضر نيست به اين تروريست‌هاي استيجاري پناه دهد لذا معلوم است همايش لمپنيزم و شارلاتانيزم و تعدادي آدمكش، ما را ناراحت نكرده و ناراحتي ما از جايي ديگر است كه در ادامه خواهيم گفت! چه اينكه ملت ايران با مزدوراني مواجه است كه از همه جا رانده شدند! و حتّي از دست چك آمريكا در منطقه (عربستان) و يا همان شيوخ بزم و شراب و رقص هاي رمانتيكِ شمشير هم كاري بر نخواهد آمد از اينرو لطفاً وزارت خارجه اي ها محل نزاع را منحرف نكنند! محلِ بحث حضور برخي چك به دست‌هاي عرب و حضور فلان رجل بي‌خاصيت و سكولار عرب در گردهمايي ضد انقلابي پاريس نيست! حتّي موضوع افشاي چهرۀ دروغگوي غرب در روند برجام و دوران پسا برجام و نسبت آن با همايش ضد انقلابي پاريس هم نيست چه اينكه به فرض چند ديپلمات ساده لوح خيال مي‌كردند غربِ پسا برجام آدم خواهد شد امّا عقلا كه از آغاز مي‌دانستند دشمني با ايرانيان، تخاصمي تاكتيكي يا ژئوپلتيكي نيست پس، سخن بر سر جوهر و عَرَض در نسبت حريت و استكبار است! آري! سخن بر سر آن حرفه‌اي بي‌ارزش نيست بلكه سخن دربارۀ ذات مغرب زمين و يا ذات امريكا و اروپا است كه برخي وزارت خارجه‌اي‌ها دربارۀ آن خود را به تغافل مي‌زنند؛ سخن بر سر ذات فرانسه و گردهمايي منافقين در آن است، به راستي! آيا وزارت خارجه خود را به خواب زده است؟! در اين صورت امّا مي‌دانيم كسي كه خويش را به خواب زده بيدار نخواهد شد!

*لائيسيتۀ پاريس كجاست؟! پاريس شهر لغو حجاب اختياري مسلمانان و خوراندن اجباري گوشت خوك به آنها!

ما امّا به تيم جديد حاكم بر وزارت خارجه يادآوري مي‌كنيم فرضاً؛ شما ديپلماسي را عاري از ارزش بدانيد! امّا فرانسه‌اي كه شما خوش باوران مي‌گوييد: اعلام كرده با سازمان منافقين رابطه‌اي ندارد؛ مگر هماني نيست كه در جغرافياي انديشگي و فيزيكي او مي‌توان عليه جمهوري اسلامي گردهمايي‌اي پر طمطراق عليه ايراني‌ها براه انداخت امّا در همان جا، همزمان نمي توان عليه هولوكاست حرفي به ميان آورد؟! مي‌گوييد چطور ؟! مي‌گوييم اگر شما محكوميت پروفسور روژه گارودي را فراموش كرديد، خب! اين اشكال مربوط به حافظۀ كُندِ ذهن شماست! چون، اينجا همان فرانسه‌اي  است كه حجاب اختياري دختران و بانوان در آن، عملي مجرمانه است! حتّي در پستوي شركت هاي خصوصي و مهد كودك ها! آقاي وزير! شما باور كنيد كه حتّي روح دولت آقاي اولاند و روح آقاي فابيوس از اجتماع هزاران نفري جوخه‌هاي ترور و پدر خوانده‌هاي آنها در پاريس بي خبر است! امّا اين به خودتان مربوط است! لطفاً تغافل خود را به ملّت تحميل نكنيد!

شما ممكن است به توجيه روح ليبرالي و بزك كردن انديشه و سيستم لائيسيتۀ انقلاب فرانسه پرداخته و بگوييد قانون شمارۀ 2004228  فرانسه نه عليه اسلام گرايان بلكه متوجه هر نوع نشان مذهبي در مدارس است؟!

امّا آقاي وزير! با خوراندن اجباري گوشت خوك به دانش آموزان مسلم و مسلمه در مدارس چه مي كنيد؟! گيريم آزادي بيان عليه خدا و رسول اعظمش (ص) در اين كفرستان، انديشه‌اي ذاتي و جوهري باشد امّا دربارۀ سركوب گارد آهنين با نقادان صهيونيسم در فرانسه چه مي‌گوييد؟! مگر جرم پروفسور چه بود؟! آيا او سلاح بدست داشت؟! آيا او نارنجك بر كمر بسته بود؟! يا آيا او همانند داعشي‌هاي مو بورِ برگشته از سوريه و تونس و ليبي به پاريس با كاميون جمعيت كثيري از مردمان شهر نيس را زير كرده بود؟! از چه روي تبيين‌هاي گارودي جرم است؟! امّا گردهمايي ضد ايراني پاريس عليه جمهورِ ايرانيان و مرور طرح سقوط حكومت اسلامي جرم نيست؟!

*آقاي وزير! اين باغ وحش مدرن را بزك نكنيد و به جهاد كبير در بين الملل بپيونديد!

آقاي وزير! تو و مشاورانت به تشريفات كم خاصيت ديپلماتيكي توسعه گرايانه در اين باغ وحش مدرن باور داشته باشيد! امّا از ما نخواهيد فراموش كنيم اين قول راستين پروفسور گارودي را كه اين فرانسه؛ همانا پايتخت صهيونيسم در اروپاي غربي است! آقاي وزير! مشكل شما و همسويان تان اين است كه دروغ غرب را باور كرده و از تبيين و جهاد كبير در بين الملل دست شستيد!

تكنوكرات‌هاي وزارت خارجه در تقابل با رياكاري و دروغ پردازي‌هاي حقوق بشري فرانسه، اگر جهاد كبير را مهجور كرده اند و باب تبيين عليه منافقين و پرورندگان آنها را با ملّت ها و نخبگان جهان نمي‌گشايند، انتظار نداشته باشند ما هم اين مشي ساده لوحانه را در پيش گيريم! اگر چه سنت الهي اينگونه است كه سبعيت درندگان خود پروريدۀ مغرب زمين را همانند اين روزهاي نيسِ فرانسه به مغربيان باز مي گرداند امّا امروز مي خواهيم براي ديپلمات هاي ارشد مان و شخص آقاي وزير مرثيه بخوانيم! مراثي‌ايي واقع گرايانه! تا شايد علاوه بر تجلي عواطف به اين مهم واقعي هم واقف شدند كه اگر جهاد كبير و  تبيين را جزوي از مأموريت ديپلماتيك خود به حساب نياورند خطر از سوي دشمنان ايران متوجه خود آقايان هم هست و يا تا معلوم شود چه كساني در پناه آقاي اولاند و فابيوس عليه ايرانيان اجتماع كردند.

آقاي وزير! آيا از عمليات سرّي مهندسانِ چپ امريكايي در تهران چيزي شنيده‌ايد؟!

آقاي وزير ! امروز 27 تيرماه است و تا 21 مرداد، 25 روز مانده! نمي‌دانم آن روزها كجا بوديد؟! ولي ملّت ايران و ما نوجوانانِ آن روز، صحنه‌هايي دلخراش از تلويزيون ايران را با چشم خود ديديم، دستگير شدگان خانه‌هاي تيمي در تهران كه در حفاظ پاسداران وطن و نيروهاي دادستاني بودند اجسادي سلاخي شده را به دوربين‌ها نشان مي‌دادند؛ همين پاسداران وطن كه اين روزها طهران به يُمن وجودشان از فرانسه و اروپا و اسلام رحماني تركيه! امن‌تر است! چپ‌هاي آمريكايي، آنها را پس از ربايش، شكنجه و سلاخي، بسته بندي نموده و در صندوق عقب ماشين جاساز كرده در محلي پنهان دفن نموده بودند كه آنروز در برابر چشمان حيرت زدۀ ايرانيان از زمين بيرون كشيده مي‌شدند!

آقاي ظريف! اين اروپاي جنايت پيشه كه برخلاف انديشه لائيسيته روسري اختياري دختران مسلمه را بر نمي‌تابد امّا همزمان به فرماندهان جوخه‌هاي ترور و  آدم كش‌هاي حرفه‌اي براي ميتينگ و گردهمآيي مجوز اعطاء مي‌كند هرگز قابل اعتنا و اعتماد نيست! از اينرو مي‌خواهيم براي شما روضۀ ارباً ارباي پاسداران وطن را بخوانيم شايد براي بطلان سِحر خوش بيني شما به سياستمداران غرب مؤثر افتاد؛ سال 61 شمسي بود! اگر چه فرموده‌اند و درست فرمودند « لايومك كيومك يا اباعبدالله!» امّا آنچه كه عزيز كرده‌هاي ميتران، اولاند و فابيوس در تهران با فرزندان ملّت كرده اند به گمانم فقط در افق صحنه هاي دلخراش عاشوراي سال 61 هجري قابل اندازه گيري است! آنروزها سازمانِ ترور در اوج مذلت بود، سركردۀ فرقه كه بعدها به پاريس پناهنده شد! به جوخه‌هاي سازمان دستور داد تكنيكي تشكيلاتي بنام «عمليات مهندسي» را در تهران آغاز كنند! عملياتي پيچيده كه مركزيت سازمان به رده‌هاي عملياتي دستور داده بود كساني را كه پيرامون خانه‌هاي تيميِ سرّي در تهران مي يابند دستگير نموده، شكنجه و سلاخي كنند؛ شكنجه‌هايي آنقدر هولناك كه مركزيت پيش بيني كرده بود ممكن است مشاهدۀ صحنه‌هاي آن از سوي نيروهاي پائين‌تر در تشكيلات به بريدن رابطۀ آنها با سازمان منجر شود! لذا سازمان به فرماندهان جوخه‌ها ابلاغ كرده بود در صورت مشاهدۀ تزلزل احتمالي سمپات ها، گفته شود: سازمان مجبور به شكنجه است! و همچنين اگر شكنجه ها لو مي رفت بايد حاشا شده و گفته مي شد: كار، كار رژيم آخوندي است!

* آقاي ظريف! اين همه مذاكره كردي خداقوت! يكبار هم اين روضه را با ما بخوان !

عزيز كرده‌هاي كنوني فرانسه و لابيست‌هاي آشنا در كنگره آمريكا، آنروزها از عمليات مهندسي روي بدن پاسداران ميهن چيزهايي گفتند كه نسل جوان بايد از آن روايات مطلع شود، طلاب انقلابي بايد شرح آن را ذيل روضۀ امام حسين (ع) براي مردم روايت كنند، سينماگران دربارۀ آن توليداتي فاخر به ملّت ايران و به ملّت‌هاي آزاديخواه ارائه نمايند و صد البته ديپلمات‌هاي انقلابي بي توجه به حرف‌هاي تشريفاتي آقاي وزير نيز با ارائه مستندات مكتوب، صوتي و تصويريِ شكنجه‌هاي هولناك كه شرح آن خواهد رفت در كشورهاي رياكار و دروغ پرداز حامي حقوق بشر به تبيين عليه معيارهاي دوگانۀ غرب پيرامون تروريسم و جوخه‌هاي ترور بپردازند:

 

مسعود قرباني عضو رباينده و بازجوي محسن ميرخليلي مي‌گويد: « اطوي داغ را به كمر محسن چسبانديم محسن از حال رفت! جواد محمدي بازوي طالب را بريد، دندانهايش را شكست و با ميلۀ سربي كه در دست داشت به دهان و فك و چانۀ مصطفي زد، به اتاقي ديگر سر زدم! حمام بود! »

مسعود قرباني گفت: « آب داغ بياور! آوردم؛» گفت: آب داغ را يواش يواش بريز تا بيشتر زجر بكشد! تاولهاي پاي محسن تركيد، پوست پاها جدا شده بود، وحشتناك شده بود! خونابه به راه افتاده بود! دستها پف كرده بود، چروك شده بود و حالت پختگي داشت! به اتاقي ديگر رفتيم، صحنۀ دلخراشي ديدم! پوست سر طالب همراه موهايش كنده شده بود، امّا طالب به هوش آمده بود ولي نمي توانست حرف بزند، ناله‌هاي شديدي از طالب بلند بود، جواد با عصبانيت طالب را خطاب مي‌كرد كه چرا حرف نمي‌زني؟! و چرا اطلاعات نمي‌دهي؟! صداي نالۀ طالب امّا شديد مي‌شد، سرش بشدت تكان مي‌خورد! مصطفي سر طالب را نگه داشت و جواد گوش طالب را و بيني‌اش را بريد، خون همه‌جا را فراگرفت؛ رفقاي جان بولتن و مك كين و جان كري و دوستانِ اوباماي علاقمند به سفرۀ هفت سين ايراني اينبار چاقو را كنار چشمش قرار دادند خون از چشم طالب بيرون زد امّا مگر عمليات مهندسيِ چپ هاي آمريكايي و پناهندگان فرانسه و مزدورهاي صدام تمام  مي شد؟! نه! به اين اكتفا نكردند!

آقاي ظريف! لابد تو كه از كودكي با نام حسين (ع) بزرگ شدي زيارت ناحيۀ مقدسه را بارها از بلنداي منابر شنيده اي! لطفاً اين صحنه‌ها را در ذهن خود مجسم كنيد! و مستولي كلمات فريبندۀ غربيان نباشيد! جواد در حالي كه انبردست در دست داشت مشغول كشيدن دندانهاي طالب شد! طالب مجدداً به هوش آمد امّا حرف نمي زد و اطلاعات نمي داد؛ جواد گفت: اينطور نمي شود! بايد كبابش كرد! مصطفي به آشپزخانه رفت و گاز پيك نيك و يك سيخ با خودش آورد و كار مجدداً شروع شد! امّا كار مهندسان چپ آمريكايي در اين خانه تيمي تهران تمام نشده بود! بايد كاري ديگر مي كردند! شب شده بود، آمپول سيانور را بر بدن ميرخليلي، طهماسبي، طاهري تزريق كردند! خودشان جلوي تلويزيون براي مردم اعتراف كردند كه هنوز صداي خُرخُر از گلويشان خارج مي شد و زنده بودند كه جوخه، با طناب و با عمليات مهندسي، بدن هاي آن سه قهرمان را بسته بندي كردند تا راحت تر داخل صندوق عقب ماشين جاسازي شود و تا كار جوخه هاي بعدي كه مسئوليت زنده به گور كردن آنها را داشتند تسهيل مي شد...

* آقاي ظريف! شما فقط مانع نشويد! حق مأموريت براي شما، جهاد كبير عليه جوخه هاي ترور با ما!

آري! آقاي ظريف آيا نمي‌خواهيد از تعارفات ديپلماتيك و تشريفات احضار سفير تربيت كنندگان و پناه دهندگان جوخه‌هاي ترور دست برداريد؟! آيا باز براي مواجهه با نظام سلطۀ جهاني و بازگرداندن قاتلان بهشتي، رجايي، باهنر به توليد  پيامك و ايميل اكتفا مي كنيد؟! آقاي وزير! بياييد به جهاد كبير در امور بين الملل بپيونديد! بياييد مشي رجايي را در پيش گيريد و در برابر جنايتكاران جهاني در كنگره‌هاي بين‌المللي خجالت زدگي را كنار بگذاريد و عليه آنها اقامۀ دعوي كنيد! تا كي و تا به كجا به سياستمداران جنايت پيشه غربي خوشبين خواهيد بود؟! به كساني كه تا مرفق دستشان به خون ايرانيان آغشته است تا به كجا خوشبين خواهيد بود؟! شما آيا مسئوليتي در قبال خانواده‌هاي مظلوم ترور نداريد؟! پس از حادثۀ ضد ايراني پاريس آيا مقابل ارواح مطهر و ابدان ارباً ارباي محسن، شاهرخ و طالب خاطري آسوده داريد؟!

اگر شما مسئوليتي احساس نمي‌كنيد، حداقل مانع نشويد همانند اخم و تَخمي كه سر همايش كاريكاتوريست‌هاي انقلابي عليه هولوكاست از خود بروز داديد يا لااقل زمينۀ حضور دانشگاهيان انقلابي و وطن خواه را فراهم كنيد تا كشور به كشور و شهر به شهر در اروپا و آمريكا براي تبيين و براي جهاد كبير عليه رياكاري و دروغ پردازي غربيان كارگاههاي آموزشيِ ضد جوخه هاي ترور و تروريست هاي بالذات برگزار نمايند؛ فيش هاي حقوقي و حق مأموريت براي شما! تبيين عليه جوخه هاي ترور و پدر خوانده ها با ما! آقاي ظريف! اين فصل را با ما بخوان باقي فسانه است!»


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها