کد خبر: ۳۹۵۸۰۰
زمان انتشار: ۱۴:۳۳     ۱۱ مهر ۱۳۹۵
سارا جلوداریان از شاعران کشورمان در آستانه ماه محرم سروده‌ای با عنوان «عطش» را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است.

به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس، سارا جلوداریان در آستانه ماه محرم سروده‌ای در قالب مثنوی با عنوان «عطش» برای واقعه جانگداز کربلا سروده است.

* «عطش»

باز هم کوچه و بازار، پر از غم شده است

بر سر و سینه بکوبید، محرّّم شده است

 

هر طرف می‌نگرم بوی عطش می‌آید

غیرت آب از آنسوی عطش می‌آید

 

از محرّّم چه بگویم، سخنم گویا نیست

از محرّّم چه بخوانم، غزلم شیوا نیست

 

از محرّّم چه بگویم، جگرم خون شده است

آه، انگار جهان نیز دگرگون شده است

 

من کی ام؟ ذره‌ی ناچیز سر راه حسین

ای خوشا بوسه نشاندن به گلوگاه حسین

 

من کی‌ام؟ گرد و غبار لب درگاه حسین

من کی‌ام؟ شاعر گمنام هواخواه حسین

 

از قلم، معجزه‌ی تازه‌تری می‌خواهم

شعر سوزان  شدید الاثری می‌خواهم

 

روضه خوانان! گره از عقده ما باز کنید

دم بگیرید و همه مرثیه آغاز کنید

 

دم بگیرید و بگریید، شب عاشوراست

شب غربت، شب طوفان، شب مردان خداست

 

روح ما راهی بین الحرمین است، فقط

جان ما پیشکش عشق حسین است، فقط

 

قصه آغاز شد و سنگ به هق هق افتاد

آتش فاجعه در جان خلائق افتاد

 

شاهزاده علی اکبر که به میدان آمد

مثل یک سرو سرافراز خرامان آمد

 

همه مبهوت جوانمردی و رزم آوری اش

همه دلباخته ی  معرفت حیدری اش

 

عطر فردوس و نفسهای مسیحایی داشت

خوی پیغمبری و جذبه ی لیلایی داشت

 

ناگهان، همهمه در پرده ی افلاک افتاد

پیکر پاک علی اکبر، برخاک افتاد

 

از جگر گوشه ی لیلا چه بگویم، سخت است ...

دیگر از آن قد و بالا چه بگویم، سخت است ...

 

قاسم بن الحسن از دشت جنون می آمد

با لب تشنه و آغشته به خون می آمد

 

نوجوان بود ولی سینه ی دریایی داشت

قامت کوچک و تدبیر صف آرایی داشت

نوجوان بود ولی جام ولایت نوشید

عاقبت شربت شیرین شهادت نوشید

 

نوبت کودک شش ماهه، علی اصغر شد

حیف از آن غنچه که با تیر جفا، پرپر شد

 

ساقی تشنه لبان، مشک به دندان  آمد

مثل یک ماه جهانتاب رجزخوان آمد

 

کاش جاروکش آن صحن و سرایت بشوم

کاش «یا حضرت عباس» فدایت بشوم

 

لحظه ای که علم از دوش علمدار افتاد

کوه محنت به دل قافله  سالار افتاد

 

وای از قافله سالار و تن بی کفنش

وای از گودی گودال و سر بی بدنش

 

از جگرپاره ی زهرا چه بگویم ، سخت است ...

از عزیز دل مولا چه بگویم، سخت است ...

 

بعد از آن، قوم نبی را به اسارت بردند

هرچه از اهل حرم بود به غارت بردند

 

کنج تاریک خرابه،گل سرخی خفته

وای از درد یتیمی و غم ناگفته...

 

بیرق افتاد ولی زینب کبرا برخاست

با همان خطبه ی معروفش از جا برخاست

گرچه از داغ برادر،کمرش خم شده بود

آخرین فرصت پیکار،فراهم شده بود

 

***

کربلا هرچه بخواهیم، به ما خواهد داد

کربلا حاجت ما را به خدا خواهد داد


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها