کد خبر: ۴۳۲۵۰
زمان انتشار: ۰۰:۰۱     ۱۵ اسفند ۱۳۹۰
بزرگمهر یکی از روزنامه‌نگاران وابسته و البته دلبسته به جریان اصلاح طلب است؛ در بعضی از مقالات گویی نویسنده های بی‌بی‌سی نگارنده متون هستند که لحن مطالب بسیار شبیه لحن نویسنده‌های آن شبکه است.
«خبرگزاري دانشجو»؛ نقد کردن (لغت‌نامه دهخدا): جدا کردن سره را از ناسره؛ خوب و بد کلامی را آشکار ساختن.
 
هفته نامه «آسمان» به سردبیری عباس بزرگمهر است و البته از نام مدیر مسئول آن به روند یادداشت ها و مقالات و مصاحبه ها و شیطنت های پنهانی که در پس همه این ها وجود دارد می توان پی برد.
 
بزرگمهر یکی از روزنامه نگاران وابسته و البته دلبسته به جریان اصلاح طلب است. وی یکی از چندین خبرنگار و روزنامه نگاری است که پای نامه ای با این مضمون كه انتخابات مجلس هفتم را غير رقابتي مي‌دانند و شرايط را به گونه‌اي نمي‌بينند كه در اين انتخابات شركت كنند، امضا کرده بود.
 
در مطالب متنوع و گوناگونی که در این نشریه می خواندم نکات بسیار نغز و بعضا طنزی هم چشم و ذهنمان را نواخت.
 
در بعضی از مقالات گویی نویسنده های بی بی سی نگارنده متون هستند که لحن مطالب بسیار شبیه لحن نویسنده های آن شبکه است و البته کسی چه می داند شاید هم نویسنده ها، بی بی سی را زیاده از حد می بینند و رنگ آن گرفته اند!
 
مثلا در یکی از یادداشت ها که بیشتر شبیه سوگ نامه ای است که برای رفتن آقای جاسبی از دانشگاه ترتیب داده اند، این نیروی مخلص و خدوم به نظام دانشگاهی کشور و انقلاب را آنچنان مظلوم و بی نوا و تک و تنها در میان مشتی اغیار به تصویر کشیده است، که به راستی اشک آدمی را در می آورد.
 
در این نوشته که بیش از همه من را به یاد بی بی سی انداخت، الفاظ خیلی جالب! انتخاب شده اند. مثلا نگارنده به جای استفاده از لفظ مقام معظم رهبری یا حداقل آقای خامنه ای نوشته است آیت الله علی خامنه ای که کمی نامتعارف و غیر معمول می نماید، علی الخصوص که در مقاله دیگری با تیتر «احمدی نژاد اختیارات بیشتری می خواهد» به قلم اکبر منتجبی، برای مسئولین رده چندم کشور در دوران اصلاحات چنان احتراماتی رعایت شده است که آدمی را متحیر می کند.
 
در یادداشتی از جناب ابطحی با عنوان «احیای قانون اساسی»، وی فضای دوران ریاست جمهوری خاتمی را فضایی بسیار قانونی توصیف کرده است.
 
گویی در کشور تمام مسئولان نظام از صدر تا ذیل در حال حق مردم خوری بوده اند و در این وا نفسا روح القدسی همچون جناب خاتمی پیدا شده است که می خواهد حقوق پامال شده ی مردم را احقاق کند و از چنگال ستمگران در بیاورد! در قسمتی از این مقاله می خوانیم: بعد از دو دهه از آغاز انقلاب اسلامی، دغدغه ی اجرای قانون اساسی در دوران اصلاحات جدی شد.
 
این افتخار دوران اصلاحیت بود که همیشه آقای خاتمی به عنوان رئیس و متولی این دغدغه اعلام می کردکه دغدغه دولت برای اجرای قانون اساسی در حوزه حقوق مردم است و در جایی دیگر فرموده اند: آقای خاتمی به شکل پر وساسی معتقد بود باید همه ی کارها بر روال قانونی پیش برود ...
 
بله، لابد قضایای مربوط به آقای کرباسچی شهردار وقت تهران و آقا جری و این ها هم در چارچوب قانون اساسی بوده است و آقای خاتمی وسواس زیادی به خرج داده اند! بد نیست به آقای ابطحی یاد آور شوم که مردم شریف کشورم حافظه ی تاریخی خوبی دارند،خصوصا اگر جوان باشند.
 
کسی هنوز حوادث پس از انتخابات 88 را فراموش نکرده است که همه آشوب های 8 ماهه، معلول قانون شکنی صریح و اظهر من الشمس آقایان اصلاحات بود و نوشتن مقاله ای با این عنوان توسط آن جناب بسی مایه شادکامی است! در بخش های دیگر به مباحث دیگری نیز پرداخته شده است که نمی توان همه را شرح مبسوط داد. اما از بخش سینما نمی توان گذشت.
 
در این بخش زوم اهالی نشریه بر روی فیلم های سیاسی جشنواره امسال، علی الخصوص قلاده های طلا ست. در ابتدا بگویم که بسیار خوشحالم که این فیلم آنقدر تاثیر گذار بوده است که اهالی این نشریه را بر آن داشته که پرونده ای تشکیل دهند و بر این فیلم بتازند و البته گاهی هم تعریفی کنند تا محکوم به سیاه نمایی نشوند.
 
ماحصل مطالبی که بیان شده این است که، فیلم های امسال آنقدر ها هم سیاسی نبودند و با وجود فیلم هایی مثل قلاه های طلا، پل چوبی، تلفن همراه رئیس جمهور و... مسئولان و بعضی دیگر دچار این توهم شده اند که سینمای سیاسی ظهور کرده است، در صورتی که چنین نیست. اینجانب نمی دانم تعریف آقایان از فیلم سیاسی چیست؟!
 
اگر تعریفشان آن است که هر فیلم سازی که به نظام و سیستم و این دولت فحش بدهد، فیلمش می شود سیاسی، خوب بله سینمای سیاسی ای وجود ندارد.
 
اما اگر به نمایش در آمدن چهار يا پنج فیلم با موضوعات پیدا و پنهان سیاسی را شروع کننده این جریان بدانیم، سینمای سیاسی شروع به فعالیت کرده است.
 
در یکی دیگر از یادداشت ها، نگارنده، قلاده های طلا را به عنوان یکی از پرهزینه ترین فیلم های سینمای ایران دانسته است و حال آنکه بسیاری از سینما گران هنگام ساخت دوئل یا آثاری بسیار پر هزینه، آن را نشان از پیشرفت و ترقی سینمای ایران می دانستند و حال نه.
 
شاید بستگی دارد این هزینه در کدام دولت بشود تا نامش را بگذاریم پیشرفت سینمایی! در بخش دیگری از نوشته می خوانیم: هنگام پخش فیلم در سینمای رسانه، جمعیتی بیش از دوبرابر ظرفیت سالن نمایش برج میلاد را در سالن جا دادند.
 
لابد بیرون در سالن هم جعبه های کیک و ساندیس به وفور مشاهده شده است!!! به وجود آوردن فضای ژورنالیستی به معنای نگفتن همه حقایق، نادیده گرفتن حق مخاطب در دانستن حقایق است.
 
در این نشریه دوران سید محمد خاتمی به مثابه دورانی استثنایی از آغاز انقلاب اسلامی یاد شده است و نشریه سرشار از مطالب نوستالژیک درباره آن دوران است که دیگر به سر آمده و از دست رفته است! و حال آنکه واقعیت اینچنین نیست.
 
بله شاید برای روزنامه نگارانی چون شما و سایرین و حتی بعضی از خواص فرهنگی، آن دوران دوران طلایی بوده است، ولی قطعا برای سایر مردم اینچنین نیست، که اگر چنین بود به احمدی نژاد رای نمی دادند، آن هم دو دوره پیاپی. حداقل در دوره دوم، به میرحسین موسوی رای می دادند، نه آنکه با اختلاف فاحشِ بیش از ده میلیونی، دوباره احمدی نژاد را بر گزینند.
 
باید چشممان را به حقیقت باز کنیم نه آنکه چونان کبک سر به زیر برف کنیم و گمان بریم کسی مارا نمی بیند! من از هزینه کردن 2000 تومان برای این نشریه چندان راضی نیستم، ولی یک بار بخوانیدش، اشکالی ندارد.
 
در اول نوشته معنای نقد را یادآورشدم چون بسیاری از آقایان همه حرف ها و سیاه نمایی هاشان را زیر سایه بلند این واژه ی شریف، پنهان می کنند.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها