کد خبر: ۴۴۸۱۴
زمان انتشار: ۱۱:۳۷     ۲۱ اسفند ۱۳۹۰
قاسم روانبخش/
اگر شعار شهید «بهشتی» را مبنای کار قرار دهیم که ما شیفتگان خدمت هستیم، نه تشنگان قدرت، در این صورت می‌شود با یک رقابت سالم مرحله‌ی دوم انتخابات را رقم زد.

برهان، در میدان رقابت، می بایست قواعد آن را رعایت کرد. از آنجا که رقبای دور دوم مجلس نهم، رفقای ذیل خیمه انقلابند؛ رعایت قواعد رقابت، عامل حفظ رفاقت انقلابی آنهاست. مضاف برآن، توجه به آسیب های درونی خویش و رصد سناریوهای اغیار، توجهی مضاعف می طلبد. برای تشریح ابعاد این موضوع با «قاسم روانبخش» از کاندیداهای حاضر در این رقابت به گفت و گو نشسته‌ایم.

با وجود اینکه رویکرد اصلاح‌طلبان نسبت به انتخابات تقریباً تحریم خاموش بود، اما در آخرین لحظه سران اصلاح‌طلب مثل آقایان خاتمی و هاشمی در پای صندوق‌های رأی حاضر شدند. تحلیل شما از این مسئله چیست؟

تقریبا همه‌ی مردم دیدند که اصلاح‌طلبان و حامیان اصلی آن‌ها، یعنی غربی‌ها، در جهت تحریم انتخابات تلاش می‌کردند. تحریم انتخابات با تحریم فلج‌کننده‌ی غربی‌ها نسبت به ایران اسلامی هم‌زمان شده بود.

هدف آن‌ها این بود که انتخابات سردی برگزار شده و مشارکت مردم کاهش یابد تا به زعم خودشان مشروعیت نظام جمهوری اسلامی در میان مردم منطقه زیر سؤال برود. آن‌ها فکر می‌کردند در حالی که در مصر 62 درصد از واجدین در انتخابات شرکت کرده‌اند، اگر بتوانند مشارکت مردم ما را در انتخابات مجلس به زیر 30 درصد کاهش دهند، الگو بودن و مدل بودن انقلاب اسلامی برای انقلاب‌های منطقه زیر سؤال خواهد رفت. بنابراین کاهش مشارکت برای آن‌ها بسیار موضوعیت داشت. بر اساس قراردادی که در بگرام نوشته شد، آمریکایی‌ها از اصلاح‌طلب‌ها خواستند که انتخابات را تحریم نموده و در آن شرکت نکنند.

پیش از این بنا، بر این بود که اصلاح‌طلب‌ها به صورت گسترده در انتخابات وارد شوند. از وزاری کابینه‌ی آقای هاشمی گرفته تا وزرای کابینه‌ی آقای خاتمی و استان‌داران آن‌ها سازمان‌دهی شده بودند و حتی قرار بود آقای دکتر عارف به عنوان سرلیست تهران معرفی شود، ولی ناگهان دیدیم که کلا اصلاح‌طلبان نیامدند. لذا به جرأت میتوان گفت هدف آن‌ها کاهش مشارکت بود.

آقای خاتمی هم رسما قبلا اعلام کرده بود که اگر بتوانیم مشارکت را به زیر 30 درصد برسانیم، ما پیروزیم، ولو اینکه یک نفر از اصلاح‌طلبان هم به مجلس راه پیدا نکند. این استراتژی اصلی آن‌ها بود. منتها علت اینکه آقای خاتمی، آقای هاشمی و برخی از دوستان نزدیک آن‌ها در انتخابات شرکت کردند این بود که نظرسنجی‌ها حکایت از حضور گسترده‌ی مردم در انتخابات داشت، ولی در عین حال کسانی مثل آقای خاتمی هنوز باور نمی‌کردند که این انتخابات این طور باشکوه برگزار شود. لذا آقای خاتمی در صبح یا ظهر حاضر نمی‌شود که در انتخابات شرکت کند.

ایشان وقتی آن حضور گسترده و صف‌های طولانی مردم را در استان‌های مختلف و مخصوصاً تهران مشاهده می‌کند، پای صندوق حاضر می‌شود تا مرگ اصلاحات رقم نخورد و به نحوی این گونه القا شود که اصلاح‌طلب‌ها هم در انتخابات حضور پیدا کرده‌اند.آنها به خوبی میدانستند اگر انتخابات بدون حضور اصلاح‌طلبان با 65 درصد مشارکت در کشور و 48 درصد در تهران برگزارشود، مرگ این جریان رقم خورده و از این به بعد هم می‌شود در انتخابات بدون حضور اصلاح‌طلبان مشارکت بالایی داشت، چون این اولین تجربه‌ی انتخابات بدون حضور آن‌ها بود.

از سوی  دیگر حضور آن‌ها باعث ایجاد شکاف بین اصلاح‌طلب‌ها و جریان فتنه می‌شود. امروز آقای خاتمی به شدت مورد هجمه‌ی آن جریان قرار گرفته است. تحلیل شما از آینده‌ی این وضعیت چیست؟

این جریان را باید یکپارچه دید و بر این اساس معتقدم تفکیک میان این دو، نوعی سناریو است. این طور نیست که واقعا اختلاف اساسی در درون آن‌ها وجود داشته باشد. البته یک تحلیل این است که آقای خاتمی تعقل بیشتری به خرج داده و در انتخابات حضور پیدا کرده است، برای اینکه آینده‌ی خود را حفظ کند.

ایشان تاکید می کند که ما نباید دیگر به شکل جنبش سبز باشیم، جنبش سبز مُرد، بیایید اصلاح‌طلبی را حفظ کنیم. در واقع او بر اساس همین منطق، می‌خواهد به نظام برگردد و در چهارچوب نظام فعالیت کند. ایشان می‌داند اگر بخواهد در عرصه‌ی سیاسی کشور حضور داشته باشد، راهی جز این ندارد که در انتخابات شرکت کند و چهارچوب انقلاب، قانون اساسی و نظام را بپذیرد.

در واقع اصلاح‌طلب‌ها توان براندازی سخت از طریق جنگ را ندارند و از این رو عموما از طریق رِفُرم و حرکت‌های تدریجی تلاش خود را در این راستا به کار می بندند. بنابراین باید در داخل نظام قرار بگیرند تا بتوانند با یک حرکت رِفُرمیستی در یک فضا و زمان دیگر به اهداف دست‌نیافته‌ی گذشته‌خود برسند.

اگر خوش‌بینانه نگاه کنیم، باید گفت آقای خاتمی نسبت به بقیه‌ی دوستانش از تعقل بیشتری برخوردار است. البته برادر ایشان، آقای محمدرضا خاتمی، رسما اعلام می‌کند که برادر من مشاوران بی‌عقلی دارد و اینکه او حرف‌های آن‌ها را می‌پذیرد نشانه‌ی بی‌عقلی‌اش است، ولی تصور بنده آن است که این اقدام آقای خاتمی نادرست نبود.البته باید آن روی سکه را نیز دید. در حقیقت مواضع آقای خاتمی با دوستانش در جنبش سبز یا به اصطلاح اصلاح‌طلبان تندرو، متفاوت نیست، بلکه در واقع این یک تقسیم کار است که بر اساس نوعی توافق صورت گرفته.

نقش آقایان خاتمی و هاشمی و برخی از دوستان داخلی‌شان این است که در انتخابات شرکت کنند. از آن سو نیز طیف افراطی‌ این جریان تحت این عنوان که خاتمی از مواضع پیشینش برگشته وظیفه حمله به او را به عهده دارد.

بی‌تردید حضور خاتمی از سویی و حمله‌ی اپوزیسیون به او از دیگر سو موجبات امیدواری نسبی دوستان انقلاب رافراهم می آورد و زمینه نوعی خطای تحلیل را رقم میزند. در ادامه این برنامه خاتمی وارد نظام شده و پس از آن مجددا تأسیس حزب جدید، حرکت جدید و فعالیت‌هایی از نوعی دیگر در دستور کار قرار میگیرد.

اما در این رابطه باید گفت که به واقع آقای خاتمی دچار غرب‌زدگی است و به این سادگی‌ها تغییر نمی‌کند. ایشان عمیقا معتقد است که تنها راه پیشرفت از غرب می‌گذرد.با این اوصاف به نظر می‌رسد کل این جریان سناریویی است که این بخش از آن به آقای خاتمی واگذار شده و بخش حمله به آقای خاتمی وظیفه‌ی طیف افراطی این جریان است.

رأی مجدد مردم به جریان اصول‌گرایی چه پیامی برای جریان اصلاح‌طلبی داشت و آنها برای بازسازی خودشان دست به چه اقداماتی خواهند زد؟

این فضا پیش از انتخابات نیز قابل تحلیل بود چرا که اصلاح‌طلبان بعد از فتنه‌ی 88 کاملاً از چشم مردم افتاده بودند و حتی اگر در سراسر کشور نیز لیست رسمی میدادند، مورد اقبال مردم قرار نمی‌گرفتند، چرا که حیثیت و اعتبار خود را از دست داده بودند.

تحلیل ما این بود که، چون این جریان از اقبال مردم برخوردار نیست چنین امری محقق نخواهد شد. لذا تاکید داشتیم که باید اصول‌گرایان خود، در داخل نظام رقابت ایجاد کنند. در واقع کاری که جبهه‌ی «پایداری انقلاب اسلامی» و جبهه‌ی «متحد» کردند در همین راستا بود.

از این رو شما می‌بینید آن دوستان اصول‌گرایی که در این رقابت کم‌تر به مباحث منفی پرداخته‌اند درصد آرای بیش‌تری را به دست آورده‌اند. اگر یک رقابت سالم در درون جریان اصول‌گرایی وجود داشته باشد، مردم اقبال بیش‌تری نسبت به آن‌ها خواهند داشت. از طرفی دیگر، مردم به طور کلی از جریان اصلاح‌طلبی متنفر شده‌اند، به دلیل حاکمیت 8 ساله‌ی «کارگزاران»، حاکمیت 8 ‌ساله‌ی «اصلاح‌طلبان» و بعد هم آن مسایلی که در فتنه‌ی 88 اتفاق افتاد. این‌ها به این سادگی‌ها از یاد مردم نمی‌رود.

در این انتخابات هم در تهران حتی یک نفر هم از جبهه‌ی «مردم‌سالاری» یا جبهه‌ی «اصلاح‌طلبی» بالا نیامده است. در کشور هم افراد تابلودار آن‌ها حذف شده‌اند. آن‌هایی که انتخاب شده‌اند غالباً افراد رده‌های سوم و چهارم هستند که تابلوی اصلاح‌طلبی را حمل نمی‌کردند و به این شکل وارد مجلس شده‌اند و تعدادشان شاید کم‌تر از 40 نفر باشد.

به نظر شما در این شرایط که آن‌ها مورد اقبال مردم واقع نشده‌اند، دست به چه اقدام‌هایی خواهند زد؟

معتقدم آن‌ها ضعیف‌تر از آن شده‌اند که بتوانند دست به اقدام‌های امنیتی بزنند. باید این شکست را کاملاً بپذیرند و قبول کنند که دیگر این نوع جریان فکری در کشور جایگاهی ندارد. در حال حاضر گفتمان انقلاب اسلامی تقریبا به اکثر کشورهای منطقه صادر شده و آن‌ها را در بر گرفته است. امروز مردم ما موفقیت انقلابشان را با تمام وجود درک کرده‌اند و تأثیر گفتمان امام و انقلاب که همان اسلام ناب محمدی است با چشمشان می‌بینند.

بنابراین دیگر کسانی که در صدد هستند با افکار روشنفکر مآبانه‌ی غرب‌گرایانه ریشه‌ی این انقلاب را بزنند بی‌تردید مورد توجه قرار نمی‌گیرند و دست به هر اقدامی که بزنند موجب منفور شدن بیش‌تر این جریان فکری خواهد شد. در مجموع آن‌ها از عهده‌ی اقدام‌های امنیتی بر نمی‌آیند و ممکن است اقدام‌هایی از قبیل فعالیت‌های سیاسی درون نظام مد نظرشان قرار گیرد؛ همان کاری که هم اکنون آقای «خاتمی» آغاز کرده است، ولی هم مردم و هم مسؤولین نظام باید حواسشان جمع باشد.

اگر آقای خاتمی به واقع از گذشته‌ی خود توبه‌ی رسمی کند، در همین حد ما موظف هستیم که بپذیریم، ولی این بدان معنا نیست که باز هم عرصه‌های سیاسی کشور را در اختیار چنین افرادی بگذاریم، چون ممکن است این گونه برخورد‌ها و رفتارها یک تاکتیک باشد، نه یک تغییر استراتژیک.

احتمالاتی وجود دارد که جریان‌های شکست‌ خورده‌ی انتخابات، یعنی جریان‌های فتنه و انحراف، برای تشدید شکاف میان اصول‌گرایان تلاش‌هایی را صورت بدهند. نظر شما در این زمینه چیست؟

از ابتدا هم حضرت «آیت‌الله مصباح» فرمودند که این گروه‌ها، حکم دوایر متحدالمرکز را دارند. بنابراین ما با اصول‌گرایان سر دعوا نداریم، بلکه با کسانی اتحادمان بیش‌تر است که در اصول پایدارترند. دوستان باید به این نکته توجه کنند و در مرحله‌ی دوم انتخابات تهران که عمدتاً رقابت میان سران احزاب و گروه‌هاست باید مراقب باشند که از ادبیات تخریبی به هیچ وجه استفاده نکنند، بلکه بیش‌تر به جنبه‌های اثباتی بپردازند.

اگر به واقع هدفشان از کسب کرسی‌های مجلس خدمت بیش‌تر به مردم است، نیازی به تخریب ندارند، ولی برای کسانی که هدفشان کسب قدرت است هدف وسیله را توجیه می‌کند. اما اگر آن شعار شهید «بهشتی» را مبنای کار قرار دهیم که ما شیفتگان خدمت هستیم، نه تشنگان قدرت، در این صورت می‌شود با یک رقابت سالم مرحله‌ی دوم انتخابات را رقم زد و بهانه به دست دشمنان نداد.

باید بدون این که به صورت همدیگر پنجه بکشیم، یک انتخابات سالم را برگزار کنیم تا فردای انتخابات این رقابت به رفاقت تبدیل شود و بتوانیم در کنار همدیگر کار کنیم. البته این که هر کسی از لیست خودش تعریف کند مانعی ندارد، می‌تواند به جنبه‌های اثباتی بپردازد یا بگوید این نامزدهایی که من معرفی کرده‌ام توانمندتر، انقلابی‌تر، مردمی‌تر و ولایی‌تر هستند. در این حد مانعی ندارد. هر کسی می‌تواند برای نامزدهای خود تبلیغ کند. ما باید سعی کنیم که ادبیات تخریبی را به کار نبریم تا دیگران نتوانند از این مسایل سوءاستفاده کنند.

 احتمالاً جریان‌های فتنه و انحراف تاکتیک‌هایی را جهت تشدید رقابت یا اختلاف بین اصول‌گرایان به کار خواهند گرفت. به نظر شما تاکتیک‌های آنان چیست و چگونه می‌توان آن‌ها را خنثی کرد؟

فکر می‌کنم آن‌ها از راه‌های مختلفی می‌توانند وارد شوند. یکی از راه‌هایی که همواره می‌توانند استفاده کنند این است که مثلاً مطالبی را از دوستان «جبهه‌ی متحد» هرچند با چند واسطه، برضد «جبهه‌ی پایداری» بیان کنند و برعکس. گاهی هم با گفتن دروغ و شایعه‌های بی‌پایه و اساس این کار را انجام خواهند داد.

طبیعی است که وقتی بخواهند بین دو نفر یا دو جریان اختلاف ایجاد کنند، کارهایی از این دست انجام می‌دهند. به عنوان مثال ممکن است مطالبی را برضد یکی از دو طرف در سایت‌هایشان قرار دهند و طرف مقابل را تحریک کنند به این که برضد شخص مقابل موضع بگیرد. بهتر است دوستان هر دو جبهه قبل از این که صحت و سقم مطالب برایشان روشن شود، اقدام به موضع‌گیری برضد همدیگر نکنند و قبل از هر چیز بررسی کنند، ببینند خبر درج شده در فلان سایت، صحیح است یا نه.

فکر می‌کنم اگر به این نکته‌ها توجه داشته باشند، می‌شود عوامل اصلی اختلاف‌افکنی را شناسایی کرد. سایت‌ها، روزنامه‌ها، هفته‌نامه‌ها و غیره می‌توانند هم در ایجاد فضای همدلی تلاش کنند و هم باعث به هم زدن فضای همدلی و ایجاد اختلاف شوند. بدیهی است که خود اصول‌گرایان هم باید به این مسایل توجه داشته باشند.

معتقدم دروغ‌افکنی و شایعه، مهم‌ترین موضوع در ایجاد تفرقه است. البته آن‌ها راه‌های دیگری هم برای این کار دارند، به عنوان مثال در مورد بعضی از افراد که رگه‌هایی از خودبینی و غرور در آن‌ها وجود دارد می‌توانند روی همین ویژگی کار کنند و باعث تشدید آن شوند یا در مورد کسانی که علاقه‌ی شدیدی به قدرت دارند، این موضوع را در آن‌ها تقویت کنند.

بنابراین راه‌های مختلفی برای این کار وجود دارد، اما اگر کسانی که در این رقابت شرکت کرده‌اند فقط برای خدا آمده باشند، این قصد را ادامه دهند و برای کسب کرسی‌های مجلس هدفی جز خدا نداشته باشند، نگران نیستند از این که فردا رأی نیاورند و حتی خوشحال هم می‌شوند، برای این که بار این مسؤولیت از روی دوششان برداشته شده است. اگر همه‌ی نامزدهای اصول‌گرا از هر دو جبهه به کرسی‌های مجلس به عنوان طعمه نگاه نکنند، بلکه آن را ابزار خدمت به مردم و وظیفه‌ی سنگین مسؤولیت بدانند، برای رسیدن به آن به هر کاری دست نخواهند زد.

در این حالت همه‌ی آن‌ها تبلیغات سالمی خواهند داشت و اگر رأی آوردند، شکر خدا را به جا می‌آورند که چنین مسؤولیتی به آن‌ها واگذار شده است تا بتوانند چهار سال برای خودشان و جامعه‌ی مسلمین بهشت را ذخیره کنند و اگر هم رأی نیاوردند، باز هم خوشحال خواهند شد از این که مسؤولیت سنگینی روی دوششان نیست و می‌توانند در سنگر دیگری مشغول به کار شوند.

دشمنان ممکن است از غفلت‌های شخصی، گروهی و حزبی استفاده کنند و شاید هم شکست برخی از احزاب در دور اول انتخابات بتواند ابزاری شود برای این که دیگران از این موقعیت سوء‌استفاده کنند و با مصاحبه‌ها یا تحریکاتی سعی کنند که این اختلاف‌ها شکل بگیرد یا تشدید شود.

در پایان، اگر نکته‌ی مهم دیگری به نظرتان می رسد، بفرمایید.

برای چندمین بار در این انتخابات تجربه شد آن چیزی که حرف اول را می‌زند پول، ثروت و تبلیغات رنگارنگ نیست. مردم هم به این تبلیغات پر زرق ‌و برق اهمیت نمی‌دهند. این تجربه در انتخابات سال‌های 84 و 88 هم ثابت شده بود. امروز در این انتخابات هم اثبات شد و بعد از این هم همین طور خواهد بود.

نکته‌ی دیگر این که در طول تاریخ انقلاب هیچ وقت تخریب جواب نداده است. در دوره‌های مختلف انتخابات، هیچ گاه تخریب دیگری و القای برخی حرف‌های غیرواقعی نتیجه‌ی مقبولی نداشته است. در این انتخابات هم همین طور بود. به نظر می رسد، بعد از گذشت 33 از انقلاب اسلامی، امروز وقت آن رسیده است که نیروهای انقلاب و به ویژه اصول‌گرایان رشد خودشان را نشان دهند که الحمدالله همین طور هم بود.

در این انتخابات کوچک‌ترین ناامنی به چشم نخورد، با این که اولین انتخابات بعد از فتنه بود و همه احتمال می‌دادند که در این انتخابات چالش‌های امنیتی داشته باشیم، ولی به فضل الهی این انتخابات کاملاً آرام و متین و در شأن جمهوری اسلامی رقم خورد. در اینجا باید از رهبری‌های الهی حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای و توصیه‌های ایشان تشکر کنیم. همین طور باید از حضرات آیات عظام «مهدوی کنی، یزدی، مصباح و خوشبخت» تشکر کنیم برای این که زمینه‌ی رقابت را در درون نظام فراهم کردند. امیدواریم در مرحله‌ی دوم انتخابات هم رقابتی سالم داشته باشیم.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها