کد خبر: ۵۳۱۹۸۶
زمان انتشار: ۱۴:۱۴     ۰۶ آذر ۱۴۰۲
شهید مدافع حرم علی‌اکبر شیرعلی هر چقدر که می‌توانست کبوتر می‌خرید. مادرش به او گفت: «می‌خواهی به تو بگویند اکبر کفترباز؟ چرا انقدر کفتر می‌خری؟» علی‌اکبر جواب داد: «تا حالا شنیده‌ای که می‌گویند رضا کفترباز؟»
به گزارش پایگاه خبری 598، به نقل از فارس، علی‌اکبر شیرعلی خیلی کبوتر دوست داشت. هرچقدر که می‌توانست کبوتر می‌خرید. همیشه وقتی پرنده زخمی می‌دید به خانه می‌آورد و بهش رسیدگی می‌کرد؛ حالش که خوب می‌شد آزادش می‌کرد.

مادرش می‌گفت: «تو هم به دایی‌ت رفتی! راسته که حلال‌زاده به داییش می‌ره. داییتم که مجرد بود، مثل تو کفتر داشت.»


شهید مدافع حرم علی‌اکبر شیرعلی

یک روز که یک جفت کبوتر جدید خرید و به خانه آورد، مادرش به او گفت: «می‌خوای فردا بگن اکبر کفترباز؟ چرا همش کفتر می‌خری؟»

علی‌اکبر ابرو بالا انداخت و با جدیت گفت: «تا حالا شنیدی می‌گن رضا کفترباز؟»
مادر خیره شد به چشم‌های علی‌اکبر و گفت: «رضا کفترباز دیگه کیه؟»

علی‌اکبر خندید و با لهجه شهرشان گفت: «خو امام رضا رو می‌گُم! نمی‌بینی چقدر کفتر تو صحنش داره؟»

منبع: کتاب «سیگاریا رو سوریه نمی‌برن» به قلم مهری غلام‌پور
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها