کد خبر: ۵۳۸۴۸
زمان انتشار: ۱۲:۱۷     ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۱
از دید مخالفان فراستی، در سینما نباید معیار باشد. چرا؟ چرایش دیگر محرمانه است. چرایش این است که هر وقت منافعت ایجاب کرد بتوانی بچرخی و از قافله عقب نمانی.

بولتن نیوز، 1. خیلی‌ها هستند که مسعود فراستی را دوست دارند. چون معیار دارد، یا به قول خودش، خط‌کش. کارش را خوب بلد است. خوب نقد می‌کند، چون شاخص دارد. می‌داند که یک ساعت‌و‌نیم یا دو ساعت فیلم روی پرده را با چه چیزی باید اندازه بگیرد تا حد و اندازه‌ی اثر معلوم شود. معیارهایش، هم معلوم است و هم قابل دفاع. چون ریشه در مباحث اصیل سینما و درس‌های هنر هفتم دارد. من‌ در آوردی و از روی "احساس می‌کنم" و "حدس می‌زنم" و "دلم می‌گوید" نیست. اگر من و شما هم درس سینما را بخوانیم، به همین خط‌کش در دست مسعود فراستی می‌رسیم.

جدا از اینکه برای نقد فیلم شاخص دارد، برای محتوا و ارزش‌های قابل انتقال فیلم‌ها هم شاخص دارد. گرچه به قول خودش این دو (فرم و محتوا) از هم قابل تفکیک نیست، اما موضوع بعضی نقدهایش را می‌توان، مضمون فیلم دانست تا فرم و نحوه‌ی روایت آن. البته در برنامه‌ی هفت، کم پیش آمده نقدهای فراستی به این سطح برسد. چون آنقدر فیلم‌ها از نظر فرم مشکل دارند که اصلاً کار به نقد محتوایی و ارزشی فیلم نمی‌کشد. که اگر هم بکشد، جایش در برنامه‌ی هفت نیست. چون هیچ نسبتی بین معیارهای دینی و انقلابی فراستی با این برنامه‌ی بدون معیار وجود ندارد. که اگر وجود داشت، دنگ سینمای روشنفکری باید پیش‌تر از این‌ها می‌خورد. اما هیچ‌وقت دیدگاه‌های معطوف به محتوای او را در بزرگ‌داشت آوینی از یاد نمی‌برم. وقتی کنار طالب‌زاده نشسته بود و...

یک چیز دیگر هم در فراستی هست که این روزها حکم کیمیا را پیدا کرده. خیلی‌ها ادای داشتنش را درمی‌آورند و بعضی‌ هم ادعای داشتنش را دارند اما وقتی پای عمل می‌رسد، معلوم می‌شود که همه‌اش حرف بوده و باد هوا. فراستی جسارت گفتن دارد. شجاعت بیان کردن دارد. چون به درستی کارش ایمان دارد، با اعتماد به نفس نظرش را اعلام می‌کند. از عواقب ماجرا هم نمی‌ترسد. خود کم‌بینی ندارد. مثل خیلی‌ها دیگر، در برابر ظاهر پر رنگ و لعاب مدعیان روشنفکرنمایی که همه‌ی عالم را از نگاه عاقل اندر سفیه نگاه می‌کنند، احساس حقارت نمی‌کند. خوب بلد است با تلفیق تخصص و جسارتش، آنها را سر جای‌شان بنشاند.

2. خیلی‌ها هم هستند که از فراستی نفرت دارند. دقیقاً به همان دلیلی که ما و خیلی‌های دیگر از او خوش‌مان می‌آید. چون معیار دارد و با همان، همچون تیشه‌ای افتاده به ریشه‌ی بی بنیه‌ی آنها. متنفران از فراستی، از این بدشان می‌آید که او با یک مجموعه معیار ثابت، همه‌ی ساخته‌های آنها را نفی می‌کند. هم سینمای به ظاهر روشنفکری را بی‌آبرو و بی‌هنر می‌کند و هم ارزش‌های ضدانسانی‌شان. از این بدشان می‌‌آید که چرا با یک مشت خط‌کش، نمای کثیف ایشان از جامعه را پرده‌برداری می‌کند و با همان خط‌کش‌ها، فیلم‌های تمیز درآمده از بطن نیازهای اینجایی را تحسین می‌کند.

از اینِ فراستی بدشان می‌آید که با معیارهای انقلاب اسلامی، مثلاً روشنفکران سینما را مفتضح کرده و با همان معیارها، از معدود فیلم‌های خودی دفاع کرده است. حتی اگر بخاطر این دفاع، چند دوجین فحش و بد و بی‌راه کوچه بازاری و دیپلم به بالا نصیبش شود. و به خاطر همین معیار داشتن و معیار دینی داشتن است که فقط فراستی و فراستی‌ها را می‌کوبند و بقیه، بر کرسی احترام نشسته. و گرنه چرا از بین این همه منتقد، دائما به فراستی گیر می‌دهند و می‌خواهند از او عقده‌گشایی کنند؟

البته باید نفرت این روشنفکرمآبان را ریشه‌یابی کنیم. و این ریشه در جایی نیست جز اعتقادات لیبرالیستی این حضرات که نسبی‌گرای‌شان کرده و تسامح‌گر. همان‌طور که می‌دانید، لیبرالیسم، بر پایه و مروج نسبی‌گرایی، بی‌قیدی، تسامح، تساهل و به قول خودمان خاک‌شیر مزاجی‌ست. یعنی می‌گوید: بی‌خیال معیار و شاخص. با هر کس که شده، اگر منافعت تأمین شد، کنار بیا. حتی تأییدش کن. نکته اینجاست که حضرات روشنفکر سینمایی ما هم از همین آخور آب می‌خورند. آب بی‌قیدی، بی‌ارزشی، بی‌معیاری.

در نتیجه، آقایون مثلاً روشنفکر که در سینمای ما هم کم نیستند، طبق ریشه‌ی لیبرالیستی‌شان، با هر کسی که معیار داشته باشند مشکل دارند،چه برسد به اینکه جنس این معیارها، دینی و انقلابی هم باشد. یعنی اگر جیرانی، حسنی‌نسب و سایر منتقدان سینمایی ما هم شاخصی برای نظرات‌شان داشته باشند و درضمن، مثل فراستی جسارت بیان آنها را داشته باشند، مورد غضب ایشان قرار می‌گیرند. مهم، معیار داشتن است، بماند که جنس معیار چه باشد، یعنی حتی نوع معیار هم مهم نیست. به عبارت دیگر، اگر فراستی مارکسیست بود و طبق ارزش‌های اجتماعی و هنری این اندیشه، به نقد فیلم‌های این آقایان می‌پرداخت، باز سیبل مقابل آنها قرار می‌گرفت. بماند که حالا سینمای روشنفکری را با معیارهای انقلاب اسلامی نقد می‌کند.

از دید مخافلان فراستی، در سینما نباید معیار باشد. چرا؟ چرایش دیگر محرمانه است. چرایش این است که هر وقت منافعت ایجاب کرد بتوانی بچرخی و از قافله عقب نمانی. مثلاً؛ یکبار پول در سینمای معناگراست و بودجه‌های فرهنگی در این راه خرج می‌شوند. پس تا می‌توانیم از این فیلم‌ها بسازیم و گور بابای مخاطب و سالن‌دار. مهم این است که من فیلم معناگرا درست کنم و از بودجه‌های فرهنگی بهره ببرم. تازه وقتی موقع نقد شد، کلی هم به این و آن و مدیریت و مخاطب فحش می‌دهم که این چه وضع سینماست.

اما یکبار دیگر، پول در سینمای فیلم فارسی است. با چرخش تسامح‌گرایانه‌ی خود، به پشت پرده رفته و چنین فیلم‌هایی می‌سازیم و پول در جیب می‌ریزیم و باز هم وقتی موقع نقد شد، می‌گوییم: کی بود، کی بود، من نبودم. در حالی که آبشخور همه‌ این شبه ژانر‌های شکست خورده‌ی ما در یک جاست. چون آدم‌هایش ثابت هستند. اما به اقتضای زمان، تغییر شکل می‌دهند.

3. آنهایی که از فراستی بدشان می‌آید، علاوه بر اینکه از خط‌کش و جسارت او متنفرند، از یک چیز دیگر او نیز رنجور خاطرند. آنها از "مدل شدن فراستی" می‌ترسند. آنها نگرانند که نکند فراستی، تکثیر پیدا کند. نکند مخاطب سینما هم مثل او فکر کند، مثل او صاحب خط‌کش شود، اینکه خط‌کشش چه باشد مهم نیست، مهم این است که مخاطب نباید معیار داشته باشد، نکند روح منتقدانه‌ی فراستی در سایر مردم رسوخ پیدا کند. که اگر اینطور شود، خداحافظ سینما. دیگر کسی پیدا نمی‌شود که مذخرفات ما را نگاه کند. اگر اینطور شود دیگر در گوش چه کسی فحش دهیم و عریانی خود را پیش چه افرادی به رخ بکشیم؟ در نتیجه، الگو‌شدن شیوه‌ی نقد فراستی، یکی دیگر و شاید اصلی‌ترین عامل مخالفت‌ها و دشمنی‌های همیشگی و این روزها مضاعف شده‌ی روشنفکرمآبان سینمای ما با اوست.

4. برنامه‌ی فخیمه‌ی هفت! مهم نیست که تا الان موقع نقد یک حبه قند میرکریمی، جرم کیمیایی، نارنجی‌پوش مهرجویی، و ... فراستی را جلوی این کارگردان‌ها نیاوردی. مهم نیست که تا الان شأن بعضی از کارگردان‌ها وابسته به جریان روشنفکری را فراتر از نقد می‌دانی. مهم نیست این قانون را از کجا آوردی.

برنامه‌ی فخیمه‌ی هفت! مهم نیست از این هفته به بعد، فراستی هم یکی از منتقدان برنامه‌تان باشد یا نه. حتی مهم نیست با چه معیاری برنامه می‌سازید و بعضی را به عرش برده و بعضی دیگر را به فرش می‌آورید. مهم این است که با یک معیار مشخص و با روحیه‌ی جسوانه و شجاعانه برنامه بسازید. مهم این است آنقدر شجاعت داشته باشی که از این به بعد، هم پیاله‌ی جریان روشنفکرمآب سینما نباشی.

برنامه‌ی فخیمه‌ی هفت! اگر روند برنامه‌سازی شما غیر از این باشد، شما تنها حیف و میل گران پول و نیرو و وقت و آبروی جمهوری اسلامی هستید که این مشی برنامه‌سازی‌تان، آب در آسیاب دشمنان اعتقادی ما خواهد بود.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها