کد خبر: ۶۴۰۴
زمان انتشار: ۱۲:۲۷     ۱۲ آبان ۱۳۸۹
نوشتاری از حجت الاسلام دکتر محمد مهدی بهداروند:
انسان حریص، بیماری است که اعتدال خود را از دست داده است و طبعاً معالجه آنهم سخت خواهد بود. اگر جامعه، بستر پرورش حرص شد حتماً رذالت، دنائت و خیانتِ مکانیزه شده و بر پیکره آن هجوم خواهد آورد. نباید تصور کرد که در جوامع غربی، ظلم و تجاوز کم است. مسلماً چنین مظالمی در آن دیار زیاد اما در قالب کاملاً مکانیزه است بدین معنا که ماشین ایجاد چنان مظالمی بوجود آمده است.

تأثیر حرص و ایثار - بعنوان دو نوع عامل انگیزش - در رشد جمعیت  


بنابراین براستی آیا رشد جمعیت  می‏تواند با مسئله آسیب اجتماعی مرتبط باشد یا خیر؟ ممکن است ما عامل انگیزش بشر و وسیله پرورش آن را از امور مادی بدانیم بگونه‏ای که قائل شویم برای تحریک انسان باید او را به تنوع در مصرف ترغیب نمود و برای پرورش او باید دانش بهره‏وری مادی را به وی تعلیم داد. در این دیدگاه انسان کلاً بعنوان موجودی مادی تعریف میشود که بالطبع ضرورت اختلاف طبقاتی، امری اجتناب ناپذیر خواهد بود. به تعبیر دیگر در این صورت، انگیزش در جامعه نسبت به مصرف باید سطوح مختلفی داشته باشد تا آنهائی که کمتر از بهره‏وری مادی برخوردار می‏شوند با مشاهده سطوح بالاتر مصرف، تحریک شوند و حاضر به تسلیم خود و تعقیب سطوح بالاتر مصرف گردند تا به آن دست یابند. این، شیوه معمولی برای ایجاد انگیزش جامعه بر اساس حرص است که طبقاتی شدن بهره‏ور ی را بدنیال خواهد داشت. این حقیقت در نظام سرمایه‏داری بگونه‏ای رخ می‏نماید که بانظام سوسیالیستی متفاوت می‏باشد اما هر دو در این جوهره مشترکند. مسلماً اگر چنین دیدگاهی بر جامعه حاکم باشد مهار جمعیّت و کنترل رشد آن، ضروری بنظر می‏رسد.


اما در دیدگاه دیگر، انگیزش عمومی بر اساس »ایثار    شکل می‏گیرد وحب سنبت به آخرت و ایثار، بجای حرص و حبّ نسبت به دنیا می‏نشیند. مسلماً این نوع انگیزش نیز از کارآمدی عینی برخوردار است که در پرتو آن، شعار افزایش جمعیت، منطقی بنظر می‏رسد. چون ایثار بدین معناست که تولیدش بر مصرفش سبقت بگیرد و حال آنکه حرص، فزونی مصرف را بر تولید اقتضاء می‏کند.

 

بوسیله این کنترل می‏توان تقاضای مؤثر اجتماعی را سامان داد بدین معنا که تحریک ایجاد شده را غیر مؤثر می‏دانیم مگر آنکه فرد به کار و تولید بیشتر روی آورد و از قِبل آن، حق مصرف بیشتری نصیب او گردد و تقاضای مؤثر بدین شکل محقق شود.


 
تفاوت نگرش کلان به نقش انسان در نظام اجتماعی، بر دو مبنای الهی و مادی


اما در جوامعی که تحمیل محرومیت به آنها در شکل گسترده و آشکار صورت می‏پذیرد، نه جوامعی که در قطب و مرکز سرمایه‏داری قرار دارند بلکه بصورت نظام فئودالیته و خان خانی مطرح هستند رشد جمعیّت در خانواده خان، امری معمولی و قابل دفاع است چرا که ثروت در آنجا متمرکز شده است بر خلاف خانواده رعیت که نباشد فرزندی اضافه شود و آنها باید حد و اندازه نگاهدارند. چون تحمیل فقر، جهل و استضعاف سیاسی و ملزم بودن به پذیرش نظر غیر در مقیاس تکامل، اهل این خانواده‏ها را در حدّ حیوان بلکه پائین تر از آن تنزل داده است. علت این است که هیچکس در چنین فضائی، رشد تعداد گوسفندان را مزاحم نمی‏بیند و بازای علوفه و هزینه‏ای که بخود اختصاص می‏دهد، گوشت و پوست و شیر خود را به صاحب گله ارزانی می‏دارد یا حتی از فضولات آنها نیز می‏توان بعنوان کود استفاده کرد که مجموع چنین منافعی براحتی هزینه‏ها را جبران کرده و سود مطلوبی را نصیب دامداری نماید. هر یک از این گوسفندان بعنوان یک مرکز موّلد و مبدّل محسوب می‏شود که علوفه را به شیر و گوشت و ... تبدیل می‏کند. لذا اگر ممکن بود که جمعیّت آنها را افزایش داده و فاصله زمانی زاد و ولد آنها را کوتاه کنند حتماً چنین می‏کردند. در مورد جمعیّت سایر جانداران نافع همچون مرغ و گاو و شتر نیز همین قاعده جاری است و اگر می‏توانستند تعداد تخم مرغهای نطفه‏دار را افزایش دهند و ماشین جوجه کشی را کاملتر کرده تا در زمان کوتاهتری، تعداد بیشتری تخم مرغ را به جوجه تبدیل نماید در انجام این کارها لحظه‏ای درنگ نمی‏کردند. هر چند رشد جمعیّت طیور محتاج عواملی همچون مدیریت، دان، بهداشت، تهویه، محیط وسیع و ... است اما فزونی درآمد نسبت به هزینه، تمامی این زحمات را توجیه می‏کند.


اما از دیگر سو قوه عاقله انسان به او این امکان را می‏دهد که طبیعت را به تسخیر خود درآورد. با این وصف چرا باید از افزایش جمعیّت انسانی خائف باشیم در حالی که هزینه آموزش و بهداشت و تغذیه انسانها بزودی راندمان و بازدهی خود را در زمینه ابداعات، اختراعات و اکتشافات نشان می‏دهد و تمامی آن هزینه‏ها را جبران می‏نماید. این راندمان در نیروهای انسانی که به تسخیر طبیعت مشغول هستند ضرب می‏شود. انسان همچون مرغ و گوسفند نیست که آب و دان و علوفه بخورد و تنها گوشت و پر و پشم تحویل دهد بلکه بازدهی‏های بزرگ او قابل قیاس با هزینه‏های معمولش نیست.

 

از اینرو اگر با حرص مادی، ماشین انگیزش اجتماعی بحرکت در نیاید و ایثار، محور انگیزشها باشد و روابط اجتماعی و جهتگیریهای جامعه، متناسب با تکامل انقلاب باشد حتماً رشد جمعیت، یک ضعف محسوب نخواهد شد. این یک نگرش کلان به چنین موضوع مهمی است.


ضرورت انجام تحقیقات میدانی پیرامون حقانیت شعار کنترل جمعیّت


اما از نظر تحقیقات میدانی در سطح خرد مناسب است به این نکته توجه کنیم که فرهنگ دین و گذشت از دنیا و آمادگی برای شهادت اصولاً در خانواده‏هائی که بیشتر به فکر انجام وظیفه هستند بچشم می‏خورد تا خانواده‏هائی که رفاه مادی را سر لوحه زندگی خود قرار داده‏اند. شعار »فرزند کمتر زندگی بهتر  هیچگاه شعار خانواده‏های ایثارگر نبوده است. خانواده‏هائی که با پیروی از این شعار بدنبال تفریحات و خوشگذرانی های داخل و خارج کشور بوده و همواره در فکر مصرف درآمدهای کلان خود در این گونه امور همچون تلذذات بصری، سمعی، چشائی، و ... بوده‏اند و به سفر و حضر بعنوان زمینه‏های لذت جوئی، می‏نگریسته‏اند و بهره‏وری مادی، وجه همت آنها بوده‏است چرا باید در فکر ایثار و شهادت باشند؟ مسلماً خانواده‏های ایثارگر نیز بدنبال کار و تولید و معاش بوده‏اند ولی انسان زیستن، همّ اولیه آنها بوده است . کدام انسان عاقل می‏تواند ادعا کند که امام خمینی ( ره) جزءِ رفاه‏طلبها بوده‏اند؟! آیا غیر از این بود که انسان زیستن و جامعه را از دنائتها نجات دادن، همّ اولیه ایشان بوده است؟ بسیار تفاوت است بین رفاه طلبی با اکتفاء کردن به حداقل زندگی، قناعت نمودن و زیر بار ظلم نرفتن، در تمام کتب و سخنرانی‏ها و اعلامیه‏های حضرت امام ( ره) حتی یک نکته که دال بر دفاع از رفاه طلبی باشد وجود ندارد.


اگر نتوانیم نظام اجتماعی را سامان داده و از فقدان الگوی مناسب، رنج ببریم و مجبور باشیم به الگوهای نظام سرمایه‏داری پناه ببریم می‏توان در حالت اضطرار و ابتلاء به بیابان جهل، از الگوهای غربی استفاده نمود. طبعاً چنان نظامی تنها می‏تواند به ارائه الگوهائی که در ژاپن و اروپا و اسرائیل و سایر اقطاب سرمایه داری کاربرد دارد بپردازد تا آنها را در کشورهائی که فقر و جهل و محرومیت بر آنها تحمیل شده است تجربه کنند. در چنین شرائطی، دفاع از شعار کنترل جمعیّت صحیح بنظر می‏رسد اما نباید سعی کنیم که از آیات و روایات هم برای ترویج این شعار، دلیل و شاهد بیاوریم و بگوئیم اصلاً حضرت آدم (ع) هم وقتی به زمین هبوط کردند مأمور به تنظیم خانواده بودند و دیگر انبیاء (ع) نیز از مشی ایشان پیروی می‏کردند! می‏توان بر لوازم ترویج چنین شعاری در جامعه، ایرادات بسیاری گرفت اما تنها به ذکر این نکته اکتفاء می‏شود که مناسب است در خصوص کنترل و یا رشد جمعیت، یک تحقیقات میدانی منسجم صورت پذیرد تا دیدکه خانواده‏های ایثارگر از کدامین قشر بوده‏اند؟ آیا در خانواده‏های پر جمعیّت محبّت کم بوده است که خواسته‏اند بدین علت، فرزندان خود را روانه جبهه کنند؟! شکی نیست که این خانواده‏ها، کانون پرورش ایثار بوده‏اند و دیگر خانواده‏ها که از تعداد جمعیّت اندک برخوردار بوده‏اند نوعاً کانون خیانتهای اجتماعی شده‏اند.


 
تأثیر غیر قابل اجتناب حرص در پیدایش »آسیبها  


وقتی حرص بعنوان یک اخلاق اجتماعی درآمد مگر می‏توان تصور کرد که شیطنت و خیانت شیاع پیدا نکنند. انسان حریص نمی‏تواند به شیطنت روی نیاورد. نمی‏توان ضرر حرص را بر پیکره اجتماع، از ضرر مواد مخدّر کمتر دانست. اصلاً حرص، علت پیدایش بزهکاریهائی همچون اعتیاد شده است.

بله ممکن است شرائط ایجاب کند که خیانتهای ناشی از حاکمیت حرص را بصورت پیچیده‏تر و دقیقتر، قاعده‏مند کرد والّا حرص با عدالت جمع نمی‏شود. انسان حریص، بیماری است که اعتدال خود را از دست داده است و طبعاً معالجه آنهم سخت خواهد بود. اگر جامعه، بستر پرورش حرص شد حتماً رذالت، دنائت و خیانتِ مکانیزه شده و بر پیکره آن هجوم خواهد آورد. نباید تصور کرد که در جوامع غربی، ظلم و تجاوز کم است. مسلماً چنین مظالمی در آن دیار زیاد اما در قالب کاملاً مکانیزه است بدین معنا که ماشین ایجاد چنان مظالمی بوجود آمده است. همچنانکه مدرنیزه نیز می‏باشد بدین معنا که نرم افزارها و پیچیدگی متناسب، حرص، طراحی شده است. این بحثی دقیق است که تمرکز گرائی غربی و قبل از آن، طراحی قانون صرفه جوئی در مقیاس تولید   ، دارای آثاری است که در ماشین آلات و قالب مکانیزه آن نمود دارد. همچنین این ساختار پیچیده توانسته است نرم افزار جهانی حیله‏ها و نیرنگهای نظام استکبار را ایجاد کند.


بنابراین باید دقت کرد که مسئله رشد جمعیت، حول چه محوری و در چه جهتی است؟ اگر در جهت ایثار و فداکاری باشد کارآمدی جمعیت، چندین برابر مصرف آن خواهد بود و هر چه تعداد نفوس، بیشتر باشد قدرت کارآمدی جامعه را فزونی می‏بخشد. اما اگر رشد جمعیّت بر محور حرص، متمرکز باشد آنگاه قاعده‏مند مدرنیزه و مکانیزه کردن جمعیّت حتماًباید در سطوحی از جامعه، تحت کنترل درآید هر چند اثر همین کنترل در قطبهای جامعه، بسیار ضعیف خواهد بود.


حاکمیت رشد انسان یا سرمایه ، ما به النزاع دو نظام الهی و الحادی

 
اگر بناشد رشد جمعیّت را در دستگاه مادی تعریف کنیم در جوامعی که جهل، سلب امنیت و مشارکت در تصمیم گیریها بصورت محرومیتهای »سیاسی، فرهنگی، اقتصادی    رخ نشان می‏دهد ممکن است گفته شود که لازمه بقای چنین جوامعی، جمعیّت کمتر است لذا باید تبلیغات وسیعی برای هماهنگ کردن انگیزشها با نیازمندیهای اجتماعی صورت داده در این حال تولید »انسان    و رشد جمعیّت باید متناسب با سفارشهای ماشین  باشد. چون وقتی یک نظام در حال اتوماسیون شدن است به انسانهای کمتری در جامعه نیاز است و اصولاً میل به تمرکز ثروت در آن بیشتر می‏شود. چون بجای دهها نفر، یک ماشین میتواند وظایف محولّه را انجام دهد. قانون صرفه جوئی در مقیاس تولید، حکم می‏کند که چگونه باید ماشین ساخت که صرفه سرمایه را فزونی بخشد. در این حال، اصل با رشد سرمایه است نه کرامت انسان. در این نظام، انسان بعنوان کالائی صرف محسوب می‏شود که هر چه مزاحمت کمتری در قالب تظاهرات و اعتصابات و ... ایجاد کند بهتر می‏توان به اهداف رشد سرمایه نائل شد و همان معدود کارگران را نیز تحت کنترل خود در آورد. در مورد افراد جامعه نیز شعار بهره‏وری بیشتر را سر می‏دهند که تبلیغات متناسب با این شعار را در جامعه پی می‏گیرند.


صاحبان این دیدگاه قائلند اگر جمعیّت روبه فزونی گذارد آنگاه با مسئله بیکاری روبرو خواهیم شد چرا که کارخانه‏ها را بصورت اتوماسیون درآورده‏ایم و مفروض این است که اگر بخواهیم سرمایه را برای ایجاد اشتغال بکار گیریم دستمان بسته است چرا که سقف تولید محدود است و به ما اجازه سرمایه گذاری در این بخش را نمی‏دهد. لذا مناسبات توسعه سرمایه، شاخص اصلی بشمار خواهد رفت چون باید بجای رشد جمعیت، شعار رشد سرمایه را سر داد. اگر تناسبات رشد سرمایه، حکم به کنترل جمعیّت بدهد باید چنین کرد زیرا نرخ رشد سرمایه اصل است و نرخ رشد انسان، تابعی از این اصل می‏باشد که باید حاکمیت آنرا بر خود پذیرا باشد.
پس نقطه دقیق بحث همین است که ما با یک »رشد سرمایه    و یک »رشد انسان    روبرو هستیم که باید ببینیم کدامیک باید اصل باشد و کدامیک تابع؟ آیا باید نرخ رشد سرمایه از نرخ رشد انسان تبعیت کند و انسان و کرامت باشد و اصل در جهت الهی آنچه محور انگیزش اجتماعی بشمار می‏رود ایثار و حبّ فی اللّه بوده و رشد انسان باید تابع میزان موحّد شدنش باشد بگونه‏ای که مثلاً در هشت سال دفاع مقدس، بستر پرورش موحد شدن، چیزی جز درگیری بانظام استکبار نبوده است که نتوانست بزرگترین تبلیغات را بنفع نظام اسلامی در مقیاس داخلی بلکه بین المللی، همین دفاع هشت ساله بر عهده بگیرد؟


تفاوت نرخ رشد سرمایه در این دو نظام


مسلماً اثری که شهادت طلبی دارد هیچگاه در منبر و موعظه یافت نمی‏شود. وقتی به هزینه کلان جنگ و خسارات ده‏هزار میلیارد دلاری آن در یکطرف و به تغییر جهتگیری مدیریت عالم و تأثیر پذیری آن از دین در طرف دیگر نگاه می‏کنیم می‏بینیم رسیدن به چنین نتیجه بزرگی، ارزش صرف بیش از آن مقدار هزینه را نیز داشته است. این کمترین هزینه‏ای است که می‏توانستیم برای رسیدن به آن هدف بزرگ متحمل شویم چون سخن بر سر تغییر سیاستهای جهانی است. خوب است اندکی دقت کنیم که فقط هزینه اطلاع رسانی در سطح جهان در این خصوص تا چه اندازه سرسام‏آور و بخوبی است. قطعاً چنین نگرشی نسبت به وقایع حال و گذشته، ما را به تأمل دوباره در مسئله رشد جمعیّت وا می‏دارد چون جمعیتی که بواسطه شهادت طلبی، از نعمت ایثار و خداپرستی بهره‏مند می‏شود و بواسطه محرک قوی شهادت، به حرکت در می‏آید از همین رشد جمعیّت انسانی تغذیه می‏کند. در این سیکل، نیاز به سرمایه بسیار اندک است چون سرمایه به تبع این متغیر اصلی، رشد خواهد کرد. می‏گویند سرعت نرخ رشد سرمایه در مقابل نرخ رشد جمعیت، کم می‏شود اما نباید فراموش کرد که این جمعیت، یک جمعیّت ایثارگر است که بخاطر نان و آب، تن به شهادت نمی‏دهند لذا اگر پشت جبهه را هماهنگ با جبهه کنیم تحمل آنها روز افزون خواهد شد.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها