کد خبر: ۸۰۲۸۶
زمان انتشار: ۱۰:۴۶     ۳۰ شهريور ۱۳۹۱
مروری بر ۱۳ سال مقابله با توطئه و فتنه‌گری/

*امیر تفرشی – رئیس‌جمهور کنونی ونزوئلا طی 13سال ریاست جمهوری خود با پنج سفیر آمریکا و چند سفیر موقت این کشور کار کرده است. تاریخ روابط چاوز با دیپلمات‌های واشنگتن، نمونه زنده سیاست مقابله با تحریک، توطئه و کودتا است.

نخستین دیپلمات آمریکایی "جان مایستو" (John Francis Maisto) بود که در سال 1997 در ونزوئلا کار می‌کرد. "رافائل کالدرا"، رئیس‌جمهور سابق ونزوئلا، اعتبارنامه مایستو را دریافت کرد. در آن دوره ونزوئلا برای انتخابات ریاست‌جمهور آماده می‌شد و همه توان تبلیغاتی آمریکا در جهت بی‌اعتبار کردن چاوز به کار گرفته شد.
 
زندگی کاری مایستو جالب توجه است. او در عملیات مخفی سازمان اطلاعات آمریکا (سیا) علیه "ارنستو چه‌گوارا" در بولیوی مشارکت داشته کرده است. مایستو همچنین در بخش سیاسی و اطلاعاتی سفارتخانه‌‌های آمریکا در کلمبیا، کاستاریکا و فیلیپین کار کرده است. گفته می‌شود او نگارش دستور سرنگونی "بدون خونریزی" دیکتاتور فیلیپین "فردیناند مارکوس" را بر عهده داشت. مایستو همچنین در دوره‌ای که رئیس بخش سیاسی سفارت آمریکا در پاناما بود و در طراحی تهاجم نظامی آمریکا برای دستگیری "مانوئل نوریه‌گا"، رئیس‌جمهور این کشور، شرکت داشت.  او در سال‌های 1993-1996 از سوی دولت بیل کلینتون به عنوان سفیر به نیکاراگوئه اعزام شد.
 
مایستو نماد خصومت واشنگتن با چاوز و انقلابش بود که از ارتباط ونزوئلا با جریانات چپ حمایت می‌کرد و به "فیدل کاسترو" در کوبا علاقمند است.
 
بر اساس اظهارات مایستو در اوایل سال 1998، وزارت امور خارجه آمریکا اعلام کرد از دادن ویزا به چاوز برای سفر به ایالات متحده امتناع می‌کند. این نشانه بارز علاقه واشنگتن به "انریکه سالاس رومر" - رقیب چاوز در انتخابات 1998 - بود که از سیاست‌های سنتی "جمهوری چهارم" تبعیت می‌کرد.
 
با این حال چاوز در انتخابات ریاست جمهوری آن سال به پیروزی رسید و بیش از 56 درصد آراء را از آن خود کرد. 
 
نتیجه انتخابات باعث شد مایستو به سرعت به دنبال ایجاد پل‌های ارتباطی برود. ممنوعیت ورود چاوز به آمریکا لغو شد و تدارکات برای دیدار وی با "بیل کلینتون"، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، پیش از برگزاری مراسم تحلیف، آغاز شد.
 
وزارت خارجه آمریکا بر اولویت سفر چاوز به واشنگتن پیش از سفر به هاوانا اصرار داشت. در چنین شرایطی رئیس‌جمهور ونزوئلا از خود سرسختی نشان داد و اعلام کرد: همه چیز آنگونه‌ای خواهد بود که برنامه‌ریزی شده؛ ابتدا "فیدل" سپس "کلینتون".
 
مایستو وضعیت سیاسی جدید در ونزوئلا را اینگونه تفسیر کرد: "در واقع اساسا در تقابل با منافع آمریکا قرار ندارد". به عقیده وی، چاوز ثبات در این کشور را تامین می‌کند، ارسال بدون وقفه نفت را تضمین کرده و به اموال آمریکایی‌ها تجاوز نمی‌کند.
 
او همچنین تاکید داشت: چاوز در همه موارد مطلوب نیست ولی فعلا می‌توان وی را به عنوان رئیس‌جمهور تحمل کرد. وی تحت کنترل است. در بین اطرافیان وی عوامل "سیا"، اطلاعات نظامی آمریکا(DIA) و دپارتمان مبارزه با مواد مخدر(DEA) معرفی نفوذ داده شده‌اند.
 
مایستو همچنین اظهار داشته بود: در وزارت دفاع، وزارت امور خارجه و برخی دیگر از ارگان‌ها "ستون پنجم" تثبیت شده است. چاوز نمی‌تواند دوره چهار ساله ریاست جمهوری خود را به پایان برساند و پس از گذران نیمی از دوره‌اش، مردم وی را پس خواهند زد.
 
 
مایستو ونزوئلا را در آگوست سال 2000 ترک کرد و به جای وی "دونا هریناک" (Donna Jean Hrinak)، دیپلمات حرفه‌ای آمریکا، به کاراکاس آمد. وی پیش از کاراکاس، در جمهوری دومینیکن و سپس بولیوی (پیش از ریاست جمهوری "اوو مورالس") سفیر بود و به منظور ایجاد ارتباط سازنده با چاوز راهی کاراکس شد.
وی پس از انتقادات چاوز در خصوص بمباران افغانستان توسط آمریکا و شمار فراوان قربانیان غیر نظامی این حملات، خواستار ملاقات با وی شد. به دنبال دستورالعمل‌های وزارت خارجه آمریکا، هریناک به صورت جدی از چاوز خواست از بیان اینگونه اظهارات که برای آمریکا غیر قابل قبول است، اجتناب کند.
 
رئیس‌جمهور ونزوئلا در پاسخ به هریناک گفت: "شما با رئیس دولت صحبت می‌کنید. صحبت‌های شما در سطح جایگاهتان نیست، لطفا همین الان اتاق من را ترک کنید". بر اساس برخی اخبار، چاوز به هریناک اجازه نداد پیام وزارت خارجه آمریکا را تا انتها قرائت کند.
 
در ژانویه سال 2002 هریناک ونزوئلا را ترک کرد. وی با هدف ممانعت از تقویت روابط بین "لولا داسیلوا" و چاوز راهی برزیل شد. اما لولا نیز نشان داد که لقمه آسانی برای آمریکا نیست. لولا به هریناک لبخند زد و به نظر می‌رسید که با هشدارهای وزارت خارجه آمریکا موافقت کرده، ولی همچنان به راه خود ادامه داد.
 
تا مارس سال 2002 مسوولیت سفارت آمریکا در ونزوئلا را کاردار این کشور بر عهده داشت. کارمندان سازمان اطلاعات آمریکا فعالیت‌های خود را افزایش دادند. دولت "جرج بوش" مجوز کودتا را صادر کرد. تاکید بر استفاده از فرماندهان نظامی ارشد ونزوئلایی بود که در ایالات متحده آموزش دیده بودند. در این توطئه بسیاری از اعضای نظامی ضد اطلاعات، پلیس سیاسی و دیگر بخش‌های پلیس بکار گرفته شدند.
 
رسانه‌های طرفدار آمریکا به احساسات مخالفان دولت دامن زدند و ساعت‌ها زمان صرف آماده‌سازی مردم کردند تا به آنها القا کنند به "رژیم کمونیستی کاسترویی و عمال آن" پایان دهند.
 
سازمان‌های غیر دولتی که مانند قارج در زمان مایستو شروع به رشد کرده بودند، موفق شدند بخش قابل توجهی از به اصطلاح روشنفکران، دانشجویان و کارمندان صنعت نفت را بسیج کنند.
 
 
یک ماه پیش از انجام کودتا در ونزوئلا، "چارلز شاپیرو" (Charles Samuel Shapiro) به عنوان سفیر جدید آمریکا وارد کاراکاس شد. در وزارت امور خارجه آمریکا از وی به عنوان کارشناس در امور کودتا یاد می‌شد. در کارنامه شاپیرو اقدامات مفید وی در شیلی (به عنوان وابسته نظامی) برای سرنگونی "ساوادور آلنده" به چشم می‌خورد.
شاپیرو همچنین در سال‌های 1980 و در دوره "جنگ کثیف" با جنبش‌های چریکی اقدامات شایسته‌ای در سالوادور و نیکاراگوئه صورت داده بود. واشنگتن پیش‌بینی می‌کرد که چنین تجربه‌ای برای پایان دادن به "مشکل چاوز" مثمرثمر خواهد بود.
 
در حقیقت 11 آوریل سال 2002 شاپیرو پیام سقوط چاوز را به واشنگتن ارسال کرد. البته پیروزی سفیر آمریکا کوتاه مدت بود. چاوز در اوج تظاهرات مردمی و با حمایت ارتش وطن‌پرست به کاخ ریاست جمهوری بازگشت.
 
یک هفته پس از این حوادث، شاپیرو از چاوز درخواست ملاقات کرد. وزارت خارجه آمریکا به سفیر خود دستور داد اطلاعاتی درباره طرح یک ترور را به رئیس‌جمهور ونزوئلا ارائه دهد. چاوز خبر کوتاه سفیر را شنید و پرسید: "دقیقا چه چیزی درباره ترور مشخص است؟ چه کسی قصد دارد این ترور را انجام دهد؟ نام آنها چیست؟"
 
شاپیرو شانه‌های خود را بالا انداخت و گفت: در دستورالعمل دریافت شده این اطلاعات لحاظ نشده است.
 
پس از چند سال، چاوز موضوع این گفت‌وگوی خود با شاپیرو را برای خبرنگاران بازگو کرد و وی را "یک دلقک واقعی و نه سفیر" خواند: «با وجود سازمان "سیا"، "اف.بی.آی" و دیگر سازمان‌های اطلاعاتی آمریکایی، وی هیچ اطلاعات دیگری نداشت؟ ما می‌دانیم و این برای ما مشخص است که در میامی حوزه‌ای برای آماده‌سازی تروریست‌های ونزوئلایی وجود دارد. دولت آمریکا می‌داند که آنها چه کسانی هستند ولی برای دستگیری آنها تلاشی نمی‌کند. علاوه بر این، واشنگتن این افراد را تشویق و حمایت می‌کند».
 
بر اساس اظهارات چاوز، این ملاقات شاپیرو در واشنگتن برنامه‌ریزی شده بود تا واقعیت شرکت آمریکا در حوادث ماه آوریل پنهان شود و تحریکات "کارمونا"، فرستاده آمریکا، در این توطئه مخفی شود.
 
سازمان اطلاعاتی آمریکا در اصل شکست خود. نیروهای ونزوئلایی وی نتوانستند در مقابله با رهبر جنبش بولیواری پیروز شوند. پس از این اتفاقات، شاپیرو عملا به شخصیتی منفور برای مردم چاوز تبدیل شد.
 
سفیر آمریکا تلاش کرد این طور وانمود کند که در خارج از این درگیری‌ها قرار دارد و نقش میانجی بین دولت و اپوزیسیون را ایفا کرد. اما در پشت صحنه ماجرا، شاپیرو با منابع مالی از طریق کانال‌های سازمان سیا و سازمان‌های غیر دولتی، به اپوزیسیون ونزوئلا کمک‌های شایانی می‌کرد.
 
محافل صهیونیستی ونزوئلا نیز فعالانه جذب اقدامات ضد دولتی در این کشور شده بودند. شاپیرو از طریق رسانه‌ها سیگنال‌های تهدیدآمیزی برای چاوز ارسال می‌کرد که در صورتی که به "توصیه‌ها"ی وی گوش نکند، شرایط کشور بدتر خواهد شد.
 
همه اینها از سوی دولت بولیواری به عنوان "سیاست ایجاد تبلیغات منفی" تعبیر شد و چاوز چندین بار درباره امکان اعلام شاپیرو به عنوان "فردی غیر قابل قبول" سخن گفت. در آگوست سال 2004 شاپیرو ونزوئلا را ترک کرد و دوران این سفیر نیز به پایان رسید.
 
"ویلیام براونفیلد" (William R. Brownfield) به عنوان سفیر جدید آمریکا به جای شاپیرو عازم کاراکاس شد. کار حرفه‌ای دیپلماتیک وی از سال 1979 به عنوان معاون کنسول در "ماراکایبو"، پایتخت نفتی ونزوئلا، آغاز شده بود. معمولا کارمندان سازمان سیا و اطلاعات نظامی آمریکا پست‌های این کنسولگری را بر عهده می‌گیرند. وی به عنوان فرستاده‌ای فعال در تهیه "طرح کلمبیا" و نظارت بر جهت‌گیری کوبایی در وزارت خارجه آمریکا شرکت داشت. 
 
براونفیلد سه ماه برای دریافت اگرمان خود انتظار کشید. روابط دولت بولیواری با اپوزیسیون در سطح اختلافات باقی مانده بود و چاوز به دنبال تاکتیکی موجه برای پشت در نگه داشتن سفیر جدید آمریکا بود.
 
چاوز استوارنامه براونفیلد را 15 اکتبر 2004 در کاخ "میرافلورس" پذیرفت. در نخستین گفت‌وگوها سفیر آمریکا تلاش کرد تاثیر مثبتی بر چاوز بگذارد و درباره تمایل خود به بهبود روابط در همه زمینه‌ها صحبت کرد تا "زمینه مثبتی" را برای همکاری‌های آتی ایجاد کند. ولی در مدت زمانی کوتاه، اقدامات وی چیز دیگری را نشان داد.
 
همنشینان دائمی وی اعضا و فعالان طیف‌های مختلف اپوزیسیون و سازمان‌های غیر دولتی بودند. براونفیلد چندین سفر به ایالت "سولیا" داشت تا احساسات جدایی‌طلبانه سیاست‌مداران محلی این منطقه را تحریک کند.
 
سفیر آمریکا تقریبا در خصوص همه اقدامات چاوز اظهارنظرات منفی می‌کرد: خرید تسلیحات روسی، همکاری‌های نفتی با کوبا، توسعه روابط با ایران، ایجاد سازمان‌های همگرایی در آمریکای لاتین و تاسیس سیستم‌های امنیت منطقه‌ای بدون حضو آمریکا و غیره.
 
دولت ونزوئلا تقریبا اغلب این اقدامات سفیر آمریکا بی‌پاسخ گذاشت و ماموریت براونفیلد در اواسط سال 2007 به پایان رسید. یکی از سیاست‌مداران ونزوئلایی نتایج کار وی در این کشور را اینگونه خلاصه کرد: او به هاله شکست فرو رفت. وی نتوانست طرح‌های واشنگتن در خصوص تقویت اپوزیسیون و تضعیف چاوز را اجرا کند. طی زمان حضور براونفیلد در کاراکاس، شرایط چاوز بسیار ساده‌تر از گذشته شد، 73 درصد مردم ونزوئلا از وی حمایت می‌کنند در حالی که اپوزیسیون در شرایط خلاء به سر می‌برد. وی به یک محرک فاسد و عادی تبدیل شده بود. تنها موفقیت بروانفیلد توزیع دلار بین عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی گرسنه و خشمگین اپوزیسیون بود."
 
 
براونفیلد هنگام خروج از ونزوئلا برای جانشین خود "پاتریک دادی"(Patrick Duddy)، به عنوان فردی بسیار توانا، با هوش و با شناخت کامل از آمریکای لاتین، اینگونه آرزوی موفقیت کرد: "شاید وی موفق شود به آنچه که من به آن دست نیافتم، برسد". 
 
دادی خط مشی براونفیلد را ادامه داد، اما با جدیت بیشتر. به نظر می‌رسید وی از آمادگی اطلاعاتی خوبی برخوردار بود. به عبارت دیگر امکان نداشت وی را درباره هیچ اقدامی مورد انتقاد قرار داد؛ اگرچه سازمان ضد جاسوسی ونزوئلا اخباری را از عوامل خود به دست آورده بود مبنی بر اینکه سفارت آمریکا به تدریج و بدون سر و صدا در حال تدارک یک "سوپرایز" برای انتخابات ریاست جمهوری سال 2008 است.
 
در آگوست سال 2008 چاوز در همبستگی با بولیوی که سفیر آمریکا را از کشور خود اخراج کرده بود، اعلام کرد که دادی باید طی 72 ساعت ونزوئلا را ترک کند. "فیلیپ گولدبرگ"، سفیر آمریکا در لاپاز، شخصیتی کلیدی در سازماندهی تظاهرات اپوزیسیون و دامن زدن به خواست‌های جدایی‌طلبانه محسوب می‌شد. او البته دستورالعمل وزارت امور خارجه آمریکا در رابطه با سرنگونی "اوو مورالس" را اجرا می‌کرد.
 
دادی نه ماه پس از اخراج از ونزوئلا و با تغییر دولت در آمریکا و روی کار آمدن اوباما، مجددا به کاراکاس بازگشت. سایر وقایع مهم حضور دادی در ونزوئلا چندان مورد توجه قرار نگرفتند تا زمانی که "ویکی لیکس" از روابط مالی سفارت آمریکا با رهبران اپوزیسیون و صاحبان رسانه‌های مخالف پرده برداشت. اپوزیسیون ونزوئلا تحت عنوان "مبارزه با رژیم اقتدارگرای چاوز" دائما از دادی پول‌های کلان دریافت می‌کردند که این امر اغلب موجب اعتراض سفیر آمریکا می‌شد. دلیل آن قابل درک بود: پول هنگفتی خرج شده بود ولی مطابق گزارشات متعدد هیچ نتیجه قابل توجهی به دست نیامده بود.
 
 
فرض بر آن بود که "لری پالمر" (Larry Leon Palmer) سفیر بعدی آمریکا در ونزوئلا باشد. ولی در جریان مباحثات در کنگره آمریکا، پالمر اظهارات نا خوشایندی درباره ونزوئلا داشت و دولت چاوز را به داشتن ارتباط با "فارک" (نیروهای مسلح انقلابی کلمبیا) متهم کرد.
 
اظهارات پالمر در رسانه‌ها منتشر شد و پیامد آن تخریب روابط بین آمریکا و ونزوئلا بود. در نتیجه چاوز از پذیرش سفیر جدید آمریکا امتناع کرد.
 
در حال حاضر "جیمز درهام"، کاردار سفارت آمریکا، حافظ منافع واشنگتن در کاراکاس است. وی پیش از این در ماموریت‌های مختلفی در کشورهای گواتمالا، مکزیک، برزیل و کوزوو و در ترکیب "آژانس توسعه بین‌الملل ایالات متحده" (USAID) و همچنین در دفتر حافظ منافع آمریکا در کوبا حضور داشته است.
 
درهام پس از سی سال کار در خارج از کشور بازنشسته شد ولی دوباره به خدمت گرفته شد. عمده اقدامات سفارت آمریکا در کاراکاس در دوره مدیریت وی متمرکز بر انتخابات ریاست جمهوری پیش رو بوده که قرار است در 7 اکتبر 2012 () برگزار شود. دیپلمات‌های آمریکایی طی سال گذشته تلاش‌های فراوانی برای متحد کردن احزاب اپوزیسیون در ونزوئلا انجام دادند. ملموس‌ترین محصول این تلاش‌ها این بوده که برای اولین بار اپوزیسیون با کاندیدای واحد به نبرد چاوز می‌رود.
 
شاید واشنگتن به این امید خام است جیمز درهام بازنشسته، نسبت به فتنه‌گران سابق به موفقیت‌های بزرگ‌تری دست یازد.
 
* کارشناس مسائل آمریکای لاتین
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها