کد خبر: ۸۶۲۳۵
زمان انتشار: ۱۰:۲۵     ۲۵ مهر ۱۳۹۱
چگونه اميرالمومنين براى امرى از امور دينى كه اتفاق افتاده است‏ به خاطر گفته مردى كه نيمى از مردم به امامت او معتقدند و ادعا مى ‏كنند او از اميرالمومنين شايسته ‏تر به مقام اوست، تمامى‏ سخنان آن علماء و فقها را رها كرده و به حكم آن مرد حكم كرد؟
مشرق - یکی از عوامل شهادت امام جواد(ع) را مى ‏توان حضور قوى و كار آمد حضرت در صحنه‌‏هاى علمى و برترى دانش آن حضرت بر شمرد زيرا كه ‏اين امر ناتوانى خليفه را در مقابل امام جواد(ع) كه بسيارى ‏خلافت را حق آنان مى‏ دانستند به نمايش مى‏ گذاشت و ضعف بنيه علمى ‏دانشمندان درباره را هر چه بيشتر آشكار مى‏ ساخت كه از ميان‏ مباحثات متعدد حضرت يكى از آنها را برگزيده و نقل مى ‏كنيم.

«زرقان‏» كه با «ابن ابى داود» دوستى و صميميت داشت مى‏ گويد يك روز ابن ابى داود از مجلس معتصم بازگشت، در حالى كه به ‏شدت افسرده و غمگين بود، علت را جويا شدم.
گفت: امروز آرزو كردم ‏كه كاش بيست‏ سال پيش مرده بودم.
پرسيدم چرا؟
گفت: به خاطر آنچه ‏از ابوجعفر «امام جواد(ع‏») در مجلس معتصم برسرم آمد.
گفتم: جريان چه بود؟
گفت: شخصى به سرقت اعتراف كرد و از خليفه ‏«معتصم‏» خواست كه با اجراى كيفر الهى او را پاك سازد. خليفه‏ همه فقها را گرد آورد و محمد ابن على «حضرت جواد(ع‏») را نيز فراخواند و از ما پرسيد دست دزد از كجا بايد قطع شود؟
من‏ گفتم: از مچ دست.
گفت: دليل آن چيست؟
گفتم: چون منظور از دست ‏در آيه تيمم «فامسحوا بوجوهكم و ايديكم‏»، صورت و دست هايتان‏ را مسح كنيد» تا مچ دست است. گروهى از فقها در اين مطلب بامن موافق بودند و مى‏ گفتند: دست دزد بايد از مچ قطع شود ولى‏ گروهى ديگر گفتند: لازم است از آرنج قطع شود و چون معتصم دليل‏ آن را پرسيد گفتند: منظور از دست در آيه شريفه وضوء: «فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى المرافق‏» صورتها و دست هايتان‏ را تا آرنج ‏بشوييد، تا آرنج است.
 آنگاه معتصم رو به محمد ابن ‏على امام جواد(ع) كرد و پرسيد: نظر شما در اين مساله چيست؟
گفت: اينها نظر دادند، مرا معاف بدار. 
معتصم اصرار كرد و قسم‏ داد كه بايد نظرتان را بگوييد.
محمد بن على (ع) گفت: چون قسم‏ دادى نظرم را مى‏ گويم؛ اينها در اشتباه‌‏اند، زيرا فقط انگشتان‏ دزد بايد قطع شود و بقيه دست ‏بايد باقى بماند.
معتصم گفت: به‏ چه دليل؟
گفت: زيرا رسول خدا(ص) فرمود: سجده بر هفت عضو بدن تحقق‏ مى ‏پذيرد. بنابراين اگر دست دزد از مچ يا آرنج قطع شود دستى‏ براى او نمى‏ ماند تا سجده نماز را به جا آورد و نيز خداى متعال‏ مى‏ فرمايد: «و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا» سجده‏ گاهها از آن خداست. پس هيچ كس را همراه با خدا مخوانيد.
ابن‏ ابى داود مى‏ گويد: معتصم جواب محمد بن على را پسنديد دستور داد انگشتان دزد را قطع كنند و من همان جا آرزوى مرگ كردم.
 پس ازسه روز ابن ابى داود به حضور معتصم مى رسد و به او مى‏ گويد: خيرخواهى براى اميرالمومنين بر من واجب است و من در اين‏ جهت‏ سخنى مى‏ گويم كه مى‏ دانم با آن به آتش جهنم مى‏ افتم.
معتصم ‏گفت: آن سخن چيست؟
گفتم: چگونه اميرالمومنين براى امرى از امور دينى كه اتفاق افتاده است‏ به خاطر گفته مردى كه نيمى از مردم به امامت او معتقدند و ادعا مى ‏كنند او از اميرالمومنين شايسته ‏تر به مقام اوست، تمامى‏ سخنان آن علماء و فقها را رها كرده و به حكم آن مرد حكم كرد؟
پس رنگ معتصم تغيير كرد و متوجه هشدار من شد و گفت: خدا را در برابر اين خيرخواهيت‏ به تو پاداش نيك عطا كند و پس از آن بود كه تصميم به شهادت امام (ع) گرفت.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها