کد خبر: ۹۹۷۶
زمان انتشار: ۱۲:۴۳     ۱۱ اسفند ۱۳۸۹
كتاب «گمشده من» سرگذشت قرارگاه سري نصرت و نقش شهيد علي هاشمي به روايت محسن رضايي است كه به ابعاد تازه‌اي از ناگفته‌هاي جنگ تحميلي مي‌پردازد.

به گزارش 598 به نقل از فارس، در كتاب گمشده من، به روايت‌هايي از هشت سال دفاع مقدس اشاره مي‌شود كه پيش از اين كمتر به آنها پرداخته شده است.
محسن رضايي در اين كتاب به سرگذشت قرارگاه سري نصرت و نقش شهيد علي هاشمي در آن نگاه تازه‌اي دارد؛ روايتي كه در شروع كتاب با يك بحران آغاز مي‌شود. «بعد از عمليات بيت‌المقدس، عراقي‌ها دست ما را خوانده بودند و فهميده بودند چگونه عمليات مي‌كنيم...» و اين آغاز ماجراست.
كتاب شروع خوبي دارد و خواننده را مجذوب خود مي‌كند كه ادامه بدهد تا بداند بحران كجاست و روش ما (نيروهاي رزمنده ايراني) چه بوده كه عراقي‌ها دستمان را خوانده‌اند؟ و حالا نقشه جدي چيست؟ و حاصل جلسات مداوم با فرماندهان چه خواهد بود؟
بالاخره نتيجه اين جلسات و با پناه بردن به خدا از طريق كلامش قرآن، انجام عمليات در منطقه «هور الهويزه» است كه اين موضوع خود در ذهن خواننده سوال‌هاي متعدد ايجاد مي‌كند:
1- چرا اين منطقه؟ به عبارتي تفاوت هور الهويزه با ساير مناطق چيست؟
2- آيا رزمندگان ما مي‌توانند در اين منطقه پيروز شوند؟
3- چگونه اين پيروزي محقق مي‌شود؟
4- سرانجام چه مي‌شود؟

و سوال‌هايي از اين دست كه ذهن خواننده را به خود معطوف مي‌دارد و كتاب را از روايت تبديل به يك ماجراي اكشن و حادثه‌اي مي‌كند و خواننده درگير اين ماجرا مي‌شود. اما قسمت جالب‌تر كتاب آنجاست كه پاي «علي هاشمي» به ميان مي‌آيد و باز سوال‌هايي ديگر به ذهن خواننده راه مي‌يابد و روايت را جذاب‌تر مي‌كند.

محمدمهدي بهداروند به عنوان تنظيم و تدوين‌كننده اين روايت و محسن رضايي به عنوان راوي اين روايت يك منطقه خاص و ويژه با يك فرد منحصر به فرد و در عين حال غيرنامي را مطرح مي‌كنند و خواننده را بر اين وا مي‌دارند تا دو جزيره انساني و طبيعي را كشف كند.
چرا علي هاشمي براي اين ماموريت حساس و مهم انتخاب مي‌شود؟ و اكنون اين شخص به عنوان شخصيت اصلي ماجرا با اين موقعيت به وجود آمده چه مي‌خواهد بكند؟
يكي از ويژگي‌هاي اين كتاب اينكه پاي اشخاص شناخته شده ديگري به ميان مي‌آيد و آنها هم نقش‌هايي ثمربخش يا غيرثمربخش در اين مقطع از جنگ دارند: «هر چند هدف تمام آنها پيروزي است، اما به روش‌هاي مختلف.»
وصف اولين ملاقات دكتر رضايي و علي هاشمي دلنشين است: «علي طوري به حرف‌هايم گوش مي‌داد كه گاهي پلك هم نمي‌زد، تمام وجودش شده بود گوش. از سكوت، نجابت و حرف پذيري‌اش خوشم آمد...» و از اين به بعد كار علي شروع مي‌شود كه به نوبه خود براي خواننده جذاب و خواندني است. مثال‌هاي جالبي كه در اين كتاب براي معرفي شخصيت علي هاشمي به زبان راوي آورده شده بسيار حائز اهميت است.

نكته مهم ديگر اين كتاب كه مربوط به ادبيات جنگ محسوب مي‌شود، آن است كه براي مردم و خواننده روشن مي‌شود كه چقدر برپايي يك مقر براي انجام عمليات سخت طاقت‌فرساست و كار يك روز و دو روز نيست و اين مسئله‌ايست كه كمتر به آن پرداخته شده است. در اين كتاب نقش رزمندگان ايراني كه هدفي جز خدمت به مردم و سرزمين خويش ندارند بيش از پيش آشكار مي‌گردد. دل و جرئت فرماندهان و به ويژه علي هاشمي به عنوان رزمنده‌اي بي‌باك قابل پيش بيني نيست و در جاهايي كه به نقش شناسايي منطقه براي بهتر انجام شدن عمليات و كسب اطلاعات از چگونگي و شيوه جنگ و فنون ادوات جنگي دشمن است، باورنكردني و شگرف است. خواننده در كمال ناباوري اين همه پيشروي تا دل دشمن براي كسب اطلاعات همه جانبه تا رسيدن به هدف نهايي كه پيروزي و نجات خاك و جان سرزمين مان است، را باور مي‌كند و با ادامه مستمر مي‌خواهد هر چه زودتر ادامه ماجرا را بداند.

از ويژگي‌هاي ديگر كتاب آن است كه ماجرا لحظه به لحظه با كنش بيشتري همراه است و خواننده را وادار مي‌كند كه هر بار با خواندن هر صفحه فكر و طرحي از علي هاشمي ببيند و از هوش و ذكاوت او در به كارگيري از منطقه و نيروها، به كشفي نو برسد.
در اين كتاب همچنين به حساس بودن و رمزآلودگي بسيار زياد قرارگاه نصرت نيز اشاره دارد و اطلاعات خوبي را در زمينه «ويژه بودن» اين قرارگاه و نقش مهمي كه در جنگ ايفا مي‌كند را به خواننده مي‌دهد.
راوي محسن رضايي است و هر اطلاعاتي از شخصيت اصلي داستان «علي هاشمي» به خواننده مي‌رسد به روايت اوست. ولي در قسمت‌هايي از اين روايت اشاره‌اي هم به جملاتي كه شهيد هاشمي به كار برده، شده است كه سرشار از سادگي و خلوص نيت است. مثلا در قسمتي از روايت، حسن باقري نگران دكتر رضايي و مخالف رفتن او به «هور» است. علي در اين موقعيت بي هيچ ترسي و با ايماني كه به خداي خويش دارد، به رضايي مي‌گويد: «آقا محسن من تا اون طرف عماره هم شما را مي‌برم و مي‌آورم و خبري هم نيست!»
استفاده از ديالوگ‌هاي شهيد هاشمي در روايت توسط محسن رضايي، شخصيت شهيد هاشمي را براي خواننده جالب‌تر و خاص‌تر مي‌كند. اين استفاده به جا از گفتگوها را مي‌توان جزء محاسن اين كتاب برشمرد. رفتن به دل «هور» و همراه شدن با مرداني كه آن منطقه را در مشت خود دارند، گشت و شناسايي به همراه اين سلحشوران و شجاعان براي خواننده به ياد ماندني خواهد بود.

بخش اول كتاب در جايي حساس تمام مي‌شود. بخش دوم با يك اتفاق عجيب كه روايت مي‌شود آغاز مي‌گردد و با اين شروع مي‌تواند حيرت برانگيزتر از فصل اول باشد و خواننده را درگير اين سوال كند، چگونه؟

در فصل دوم همچنان ماجراي «هور» ادامه دارد تا... بعد محسن رضايي از خاطراتش اين بار بيشتر به روايت دل سخن مي‌گويد. از فرماندهان مي‌گويد، از مخالفت‌ها و موافقت‌هايشان، از علي و كارهاي شيرينش، از علي و ايمانش و اين بار از شب واقعه (عمليات) مي‌گويد. رمز عمليات اعلام مي‌شود و به نقطه حساس كتاب مي‌رسيم... بعد از آن درباره فرازها و فرودهاي جنگ سخن به ميان مي‌آيد و آدم‌هاي مختلف كه بعضي منافق هستند و آرزويي جز تسليم كشور ايران ندارند. بعد از اين بحران‌ها فرمان‌هاي امام است كه بعد از خدا قوت قلب رزمندگان مي‌شود و بعد از اين همه تلاش و فرودهاي جنگ، فرازي بزرگ رقم مي‌زند.
نويسنده در اين بخش كه تقريبا اواسط كتاب است به خوبي توانسته است بحران‌ها را بياورد و مدام در پي گره‌افكني باشد. يكي از اين بحران‌ها علي است كه مدام در ميدان جنگ است و به خانواده‌اش سر نزده...
استفاده جديد از «هور» و تغيير ماهيت در بكارگيري از اين منطقه، از نقاط قوت اين بخش است كه براي خواننده قابل توجه است و خواننده را مشتاق مي‌كند ادامه ماجرا را در فصل سوم دنبال كند.

فصل سوم كه فصل پاياني است. اين فصل اختصاص بيشتري به شهيد علي هاشمي دارد، به ويژه خصوصيات شخصيتي وي. نگارنده سعي كرده در اين بخش شناخت خواننده را از شخصيت محوري داستان تكميل كند. اما محسن رضايي رسالت خويش را در شناساندن شهيد هاشمي به مردم و خواننده كتاب تكميل يافته نمي‌داند و پيشنهادهايي براي نويسندگاني كه به ادبيات جنگ مي‌پردازند و در اين زمينه تحقيق و پژوهش مي‌كنند دارد تا اين شهيد بزرگوار و قرارگاهش (نصرت) بيشتر مورد بررسي و شناخت مردم قرار بگيرد، چون هر دو داراي ويژگي و خصوصيات منحصر به فردي هستند كه تودرتوهاي فراوان دارند كه شايد هر نويسنده‌اي بتواند قسمتي از اين ناشناخته را شناسايي و كشف كند.
نگارنده در اين بخش گريزي كوتاه به سن نوجواني علي مي‌زند تا شخصيت او قبل از انقلاب و بعد از آن تا زمان شروع جنگ تحميلي براي خواننده گنگ نباشد. بعد از آن درباره چگونگي عمليات‌هايي كه علي هاشمي در آن حضور داشته و چگونگي فرماندهي وي در پايگاه نصرت گفته مي‌شود تا به نقطه اوج داستان مي‌رسيم كه براي خواننده غيرقابل پيش بيني است. در نهايت غريبانه جنگيدن علي هاشمي و باقي ماجرا...
نثر كتاب روان و خوب است. حسن ديگر اينكه ويژگي‌هاي دراماتيك زيادي دارد. روايت گفته شده به صورت خطي و داستاني نيست بلكه كاملا دراماتيك و قابل تبديل به ادبيات نمايشي از جمله فيلمنامه است چون در اين كتاب از ابتداي جنگ سخن گفته نشده و سير قصه‌گونگي ندارد، بلكه ماجرا با يك بحران آغاز مي‌شود و داستان از قبل اتفاق افتاده است.
مهدي بهداروند با تسلط به ادبيات و آگاهي اين گفتگو و تدوين را انجام داده و از قصه‌پردازي و جملات طولاني در اين كتاب پرهيز كرده است.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها