کد خبر: ۱۶۳۰۶۲
زمان انتشار: ۱۵:۱۴     ۱۶ شهريور ۱۳۹۲
به گزارش پایگاه 598، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در گفتگویی 2 ساعته، راجع به همه چیز، از بین الملل تا فتنه و برخی اشخاص و حتی مسایل خصوصی خود به سوالات خبرنگاران ما پاسخ داد.

این اولین مصاحبه مفصل "خیبرآنلاین" است که از قضا، قرعه اش به نام یکی از نمایندگانی افتاد که رسانه های موافق و مخالف، به شدت پیگیر سخنان و رفتار وی هستند.

قرار گفتگو در دفتر کوچک زاده در مجلس گذارده شد و سر قرار، خبرنگاران "خیبرآنلاین" حاضر شدند و البته خود دکتر از مشاهده تعداد نفرات، شوکه شد. 5 خبرنگار و عکاس، همه ی نمایندگان این پایگاه خبری بودند. دفتر کوچک زاده در پارلمان با 2 نماینده دیگری که قرابت فکری بسیاری با وی دارند، مشترک است.

قبل از آغاز سوال و پاسخ، از او خواستیم صراحت لهجه اش را در مصاحبه نیز حفظ نماید و البته او نیز سنگ تمام گذاشت. قبل از هرچیز باید یادآور شویم که تعداد سوالات مدنظر ما به مراتب بیش از اینها بود اما به جهت پاسخ نسبتا طولانی وی و زمان مصاحبه که با مقدمه و موخره اش نزدیک به 3 ساعت طول کشید، برخی سوالات از قلم افتاد.

همچنین، کوچک زاده سخنان محرمانه مهمی نیز خارج از زمان مصاحبه مطرح کرد که به جهت قولی که به او دادیم، از انتشار آن معذوریم. او و ما آرزو می کنیم که زمانی برسد تا با عبور از برخی مصلحت سنجی ها، دانستن حقیقت، حق مردم باشد.

نکته ای که نتوانستیم به آن اشاره نکنیم اینکه در آخرین لحظات انتشار این گفتگو، به پیشنهاد آقای کوچک زاده برخی ویرایش ها نسبت به متن اصلی انجام گرفت که شاید قدری از تند و تیزی انتقادها کاست اما بازهم مطالب خواندنی بسیاری در آن وجود دارد.

قسمت اول مصاحبه مفصل "خیبرآنلاین" با دکتر مهدی کوچک زاده تقدیم شما مخاطبان گرانقدر می شود:

"خیبرآنلاین" - سوال اول را باتوجه به اهمیت موضوع، به قضایای سوریه اختصاص می دهیم. جنابعالی به عنوان نماینده 3 دوره مجلس و آشنایی با این قبیل مسایل، اتفاقات اخیر را چگونه تحلیل می کنید؟

کوچک زاده - بسم الله الرحمن الرحیم

در بحث سوریه، مایلم از زاویه دیگری به مسئله نگاه کنم. می بینیم که به مردم ما اینگونه القا می کنند که ما چرا باید منافع ملت خود را برای سوریه، حزب الله و فلسطینی ها خرج کنیم؟ من می گویم بیاییم این بار از این طرف نگاه کنیم که چرا حزب الله و سوریها و فلسطینی ها و بسیاری انقلابیون دیگر در اطراف عالم به خاطر ما (منظورم اهداف انقلاب و نظام ماست) این همه سختی را تحمل می کنند؟ چرا سوری ها و حزب الله به خاطر ما این همه هزینه و شهید داده اند؟ آیا در این 2 سال و نیم که این همه خسارت به سوریه وارد شد، هیچکدامش به خاطر همراهی با انقلاب ما نیست؟ به نظرم  این یک سوال جدی است که باید از طریق رسانه از افکار عمومی پرسیده شود. آیا ملت سوریه به خاطر همراهی با انقلاب ما، هیچ صدمه ای نخورده است؟ در جنگ 8 ساله عراق علیه ایران، آیا سوری ها به خاطر انقلاب و نظام  اسلامی از خودگذشتگی نکردند؟ این سوالاتی است که قابل بررسی جدی است.

اگر پاسخ به سوالاتی که مطرح شد، مثبت باشد و قبول کنیم که آنها خدماتی به انقلاب و نظام ما در اوج مظلومیت داشته اند، سوال بعدی این است که آیا انصاف و انسانیت حکم می کند که ما این خدمات را جبران کنیم یا خیر؟ آن هم در شرایطی که استکبار، تمام هستی نظام و ملت سوریه را هدف گرفته است و قطعا هدف نهایی آنها هم ما (انقلاب و نظام اسلامی) هستیم.

بنده به جد معتقدم که از ابتدای انقلاب اسلامی، اگر دو رفیق و متحد در عالم داشته ایم قطعا یکی از آنها سوریه بوده است. در دوران جنگ ما در کدام کشور آموزش های موشکی دیدیم؟ آیا این برای سوریه هزینه ایجاد نکرده است؟ آیا حمایت سوریه از حزب الله در جنگ 33 روزه که سید حسن نصرالله به آن شهادت داد، حمایت از انقلاب اسلامی نیست؟ اگر هست، آیا ملت سوریه امروز تاوان آن حمایت ها را پرداخت نمی کند؟ ما در زمانی که بحث محوشدن ملت و نظام سوریه مطرح شده است، وظیفه ی حمایت داریم.

امروز در ذهن جوانان ما برعکس القا کرده اند که بگویید نه غزه، نه لبنان، اگر بخواهیم بررسی کنیم باید بپرسیم که طی این سی و چند سال جریان حمایتی همیشه از جانب ایران به سوریه بوده یا بالعکس هم بوده؟ اگر آنها در حفظ ملت ما در مقابل استکبار حمایت کرده اند، ما نیز امروز موظفیم در برابر دشمنان استکباری حامی آنها باشیم.

بحث دیگر این است که در دنیای امروز اگر بپذیریم که اسراییل به عنوان یک غده سرطانی برای عموم کشورها و بشریت خطرآفرین است، در مقابل این تجاوزگر، خط مقاومت کجاست؟ محورش کجاست؟ آیا غیر از حماس، حزب الله و سوریه کسان دیگری هم هستند؟ باتوجه به توصیه های امام(ره) به عنوان اصول غیر قابل خدشه انقلاب در بحث فلسطین به عنوان یک مسئله اسلامی و حضرت آقا مبنی بر اینکه ما از حزب الله و مستضعفین عالم دفاع می کنیم، آیا در بحث دفاع از ملت سوریه وظیفه ای نداریم؟!

متاسفانه طرح مساله را به شکل غلطی در اذهان عمومی بیان کرده اند تا بتوانند به پاسخ مدنظر خود برسند. من فکر می کنم سوریه خود را به خطر انداخت تا از ما دفاع کند، سوریه و حزب الله متحد و مدافع انقلاب اسلامی و نظام اسلامی بوده و هستند و امروز سیلی آن حمایت را می خورند.

جرم حکومت سوریه دفاع از جمهوری اسلامی است. ضمن اینکه باید به یاد داشته باشیم که حکومت سوریه، جمهوری اسلامی نیست و ما نباید تمامیت خواه باشیم و برای دفاع و اتحاد با هر کس انتظار داشته باشیم که از سرتاپایش مثل ما شود. به نظرم هم در دوران مرحوم حافظ اسد و هم در زمان بشار اسد خدمات بزرگی به انقلاب اسلامی شده است. دولت و ملت ما حسب فرمایش امام و رهبری معظم وظیفه حمایت از آنها را داریم.

"خیبرآنلاین" - ارزیابی شما از عملکرد چندسال اخیر رفسنجانی، به ویژه موضعگیری تامل برانگیز او در قبال مساله سوریه چیست؟

کوچک زاده - آقای هاشمی در پیروزی انقلاب و دوران جنگ و همچنین سازندگی نقش غیرقابل انکاری دارد اما به دلیل عدم رعایت اصلی ترین ویژگی یک انقلابی که باید تا آخر آن را حفظ کند تا منحرف نشود، که همان بی توجهی به متاع دنیاست (مال، والبنون و...) ایشان اسیر یک دامی شده است که روز به روز بیشتر در کام آن فرو می رود و این اتفاق از همان سال های 70 و 71 مشهود شد.

پس از پایان جنگ تحمیلی و به خاطر شرایط خاص آن دوره که اکثر زیرساخت های ما در جنگ دچار صدمه اساسی شده بود، باید با سرعت به سازندگی می پرداختیم . ایشان وارد این عرصه شد و به جهت همان اقتضائات، بدون توجه به برخی مسایل و حیف و میل ها، تنها به ساختن فکر کرد. هاشمی در این شرایط رییس جمهور شد.

در این ایام، دنیاطلبی و دنیاطلبان جای پایی در نظام باز کردند و تصدی برخی مسئولیت های کلیدی را برعهده گرفتند و متاسفانه آقای هاشمی هم از این مساله و تبعات آن غفلت جدی نمود. در این دوره، افرادی اطراف وی را گرفتند که به نام کارگزاران دنیاطلبی را ترویج می کنند.

در همین دوران است که مقام معظم رهبری بارها در دیدار با مسئولان نظام خطاب می کنند که ما همان طلبه یا معلم قبل از انقلاب هستیم اما امروز خانه درست می کنیم مثل خانه اشراف، در خیابانها مثل اشراف رفت و آمد می کنیم، این چه وضعی است؟ مگر اشراف چگونه بودند؟ همینکه ما ریشی گذاشته ایم و آنها زده اند، این کافی است؟

آقا ادامه می دهند که این چه وضعی است که در جلوی هر وزراتخانه، دهها ماشین لوکس و مدل بالا متعلق به مسئولین آنجا به چشم می خورند؟ به من گزارش داده اند که مسئول عقیدتی- سیاسی یکی از ارگانها با اینکه ماشین شخصی دارد، با ماشین دولتی رفت و آمد می کند. من گفتم این جرم و خطاست و نباید اینچنین بشود، به من پاسخ داده اند که این رویه است!

بعد آقا به صراحت می گویند که خدا به هیچکس رودربایستی ندارد. خدا با این اسم و با جمهوری اسلامی هم قوم و خویشی ندارد. خدا ضامن شده که اسلام را یاری کند و این اسلامی بودن هم در رفتار من و شماست.

ایشان چندین بار نهی می کنند و پرهیز می دهند از رفتار اشرافی مآبانه و بی توجهی به عدالت. و البته این سخن آقا که فرمودند خداوند با کسی رودربایستی ندارد هم محقق شد، ، آقای هاشمی از سال 76 به این طرف به حضیض رفتند و یک گروه نوکیسه تازه به دوران رسیده به نام دوم خردادی، با سوءاستفاده نارضایتی ناشی از بی عدالتی های زمان وی، کاری کردند که ایشان در مجلسی که زمانی رییسش بود، به عنوان نفر سی ام هم  راه پیدا نکرد.

دوم خردادی ها کاری کردند که یک آدم تازه به دوران رسیده و بی ریشه، مثل اکبر گنجی، او را لکه دار کرد و عالیجناب سرخپوش خطابش کرد. این ها البته همه در دوران دولت وی زمینه سازی شده بود در این مسئله رفتار فرزندان ایشان با توجه به امکاناتی که در خدمت فرزندانش قرار داده شده بود را نمی توان نادیده گرفت

بروید ببینید یکی از فرزندان  ایشان، در آن دوران چند ساله بوده، چقدر سواد داشته و چه کاره بوده است؟  وزیر جهاد در آن دوران چه نوع رفتاری در برابر  این آقازاده داشته است؟

خود آقای هاشمی در خاطراتش گفته که یکی از فرزندان روحیه ی خاصی داشت و از اینکه در شرایط ترورها که محافظان حضور داشته باشند و غیره، خوشش نمی آمد، به همین جهت رفت سوئد! این یعنی چی؟ شما در اوج جنگ فرزندت را بفرستی سوئد چون از محافظ ها خوشش نمی آمد؟ این چه توجیهاتی است؟ و از این دست مسایل...

جلوتر هم می آییم، می بینیم که دوم خردادی ها قصد حذف کامل  ایشان از عرصه ی سیاسی را پیگیری می کنند و در این شرایط، رهبر معظم انقلاب در آن ایام آن جمله ی معروف را می فرمایند که هیچکس برای من هاشمی نمی شود. آقا سعی کرد که  ایشان را از نابودی سیاسی که عناصر بی ریشه برنامه ریزی کرده بودند نجات دهد اما  با کمال تاسف ایشان به  همان اطرافیانی که خبره ی جنگ روانی هستند و هیچ ارادتی به ایشان ندارند  اعتماد کرد.

بنای "ان قلت" گذاشتن در انتخابات را برای نخستین بار خود آقای هاشمی در سال 76 گذارد. آن زمانی که در خطبه ها راجع به انتخابات و خواندن رای واقعی مردم سخنان را مطرح کرد. هاشمی در همان زمان سلامت انتخابات را ذهن برخی از مردم مخدوش کرد.

این مساله در سال 84 نیز به شکل دیگری تکرار شد و زمانی که رای نیاورد، نامه ای نوشت که چون رسیدگی کننده ای نمی بینم، شکایتم را به خدا می برم. این یعنی زیرسوال بردن همه ی مراجع قانونی اجرایی و نظارتی انتخابات. یکی دوسال دیگر هم مطلب دیگری بیان کرد که دوران مدارا تمام شده است و شروع کرد به مخالفت های آنچنانی نسبت به دولت  قانونی !!.

نامه ای که  ایشان قبل از انتخابات 88 منتشر می کند زدن همان جرقه ای است که خودش پیش بینی می کند؛ یا همسر ایشان در روز انتخابات دعوت به اغتشاش می کند، یا فرزندان وی که در تظاهرات کف خیابان ها فعال هستند.

همه ی اینها منجر به این شده است که حرف های امروز ایشان حرف هایی نباشد که یک انسان متعادل بیان کند. هر روز حرف هایی می زند که به شکلی نظرات کسی را زیرسوال می برد که مشروعیت او وابسته به آن مقام می باشد.

اگر به لحاظ دموکراتیک نگاه کنیم، در مجلس خبرگان که مجددا به  ایشان رای ندادند که رییس بشود، مردم هم به  ایشان برای ریاست جمهوری رای ندادند و امروز تنها  مسئولیتی که در اختیار دارد، ریاست مجمع تشخیص است که آن را هم از حضرت آقا دارد و آقا هم بنابر هر مصلحتی، صلاح می دانند که امروز همچنان در مجمع باشد. به هر ترتیب، هم اطلاعات آقا هم مصلحت سنجی ایشان و هم دلسوزیشان نسبت به اسلام و انقلاب قطعا از همه ی ما بالاتر است و ایشان ولی ماست و ما نیز تابع محض رهبری هستیم.

اما آقای هاشمی که امروز تنها جایگاهی که در اختیار دارد از رهبری است، به نوعی دوپهلو صحبت می کند که دشمنان به عنوان مخالفت با رهبری تاویل و تفسیر می کنند.

به نظر من ادامه این مسیر منجر به عاقبت به خیری  ایشان نخواهد شد. من به جرات می گویم که امروزه  ایشان هیچ جایگاهی در دل بچه های انقلابی و حزب اللهی ندارد و البته آنانی که شعار نه غزه نه لبنان سردادند، دور ایشان را گرفته اند در حالی که اینها همان کسانی هستند که او را عالیجناب سرخپوش کردند و امروز منافعشان اینگونه اقتضا می کند که دور علم او سینه بزنند.

البته باید بگویم، به همان جدیتی که گفتم هاشمی در دل بچه های حزب اللهی دیگر جایگاهی ندارد، به همان جدیت می گویم که امروز هم هیچکس  مثل بچه حزب اللهی ها غصه ی  ایشان را نمی خورد.

حرف اخیر  ایشان هم درباره سوریه، آنقدر سست و بی ارزش  است که در حالی که فایل صوتی اش در اینترنت منتشر شده، اما خود  ایشان می گوید این حرف من نیست! ما دیگر چه باید بگوییم؟ ما هم امیدواریم این قبیل  حرف ها را از  زبان ایشان نشنویم.

"خیبرآنلاین" - باتوجه به سخنان شما، حمایت های امروز بیت امام(ره) از مواضع رفسنجانی، چه در ماجرای ردصلاحیت و چه این روزها، و همچنین رفتار برخی منسوبان به آن عزیز، همچون خانم اشراقی را چگونه تحلیل می کنید؟

کوچک زاده - بنده هر روز صبح برای 7 قشر که خود را در تمام زندگیم مدیون آنها می دانم فاتحه می خوانم؛ قشر اول اساتید، پدر و مادر و همسر حضرت امام(ره) هستند. دوم، خود حضرت امام(ره)، قشر سوم، بزرگانی که در متکب امام(ره) الگوی ما شدند مانند شهدای محراب و فرماندهان شهید جنگ مثل صیاد و همت و زین الدین و . . . قشر بعدی دوستان شهید خودم همچون شهید دوست فاطمه، شهید شاهچراغی و...، قشرهای بعدی عموم شهدا، بستگانم و همه ی امواتی هستند که به گردن ما حق دارند.

این را به این جهت گفتم که بدانید همه ی خوبی های ما بدون تردید و ذره ای شک، از امام(ره) و آنانی که یادشان کردم، می باشد و بدی ها، مال خود ماست، اما هیچ حسابی با هیچیک از فرزندان و نوه های امام که در حیاتند ندارم و هیج بدهی نیز نداریم. فقط و فقط اگر خود آنها حرمت این بیت را حفظ کنند، به واسطه ی حرمت حضرت امام(ره) حرمت آنها هم بر ما واجب می شود. در غیراینصورت مصداق آن می شوند که پسر نوح با بدان بنشست/خاندان نبوتش گم شد... تعارف هم نداریم.

کسی که در رسانه حجاب رسمی و برتر و چادر را سبک جلوه می دهد و سبک کردن چادر را به امام نسبت می دهد، این خیانت به آن عزیز می باشد. اینها فکر می کنند اگر امامی تعریف کنند که به ذائقه آنانی که مقید به ظواهر اسلامی نیستند، خوش بیاید باعث نفوذ امام در آنها خواهند شد در حالی که اینگونه نیست. تعز من تشاء و تذل من تشاء. اگر کسی بخواهد با لاابالی گری خود را عزیز کند، قطعا اشتباه می کند و مصادیق آن هم امروز در همین خانمی که ذکرش رفت، مشاهده می شود.

ما همه چیزمان از آن خود امام(ره) است و هیچ بدهکاری به نوه ها و نتیجه های امام(ره) نداریم و تنها زمانی ارزش قائلیم که همچون دیگران، با مبانی امام(ره) همراهی داشته باشند.

"خیبرآنلاین" - اگر اجازه بدهید، فضای مصاحبه را قدری عوض کنیم. به نظر شما علت اصلی پیروزی آقای روحانی و شکست سایر کاندیداها چه بوده است؟

کوچک زاده - اولا توجه به این نکته لازم است که به لطف خدا و همت مردم عزیز حدود از 72 درصد واجدین شرایط(یعنی سی وچند میلیون از حدود 50 میلیون از جمعیت 75 میلیونی) در انتخابات شرکت کردند که از این تعداد، نزدیک به 50 درصد به آقای حسن روحانی رای داده اند. درواقع 36 درصد واجدین شرایط به آقای روحانی رای دادند و این یک معنایی دارد. ما اینجا نه باید بزرگنمایی کنیم نه کوچک نمایی.

یک معنای آن این است که آقای حسن روحانی قانونا رییس جمهور ایران هستند اما این به آن معنا نیست که همه ملت ایران این ذائقه را کاملا پسندیده است و آحاد ملت به این تفکر رای داده است. این به این شکل نباید مطرح شود. بالاخره یک فرقی هست بین رایی که مردم به اصل انقلاب و نظام داده اند (98 درصد) و بلکه تمامی مردم از زن و مرد و پیر و خردسال با حضور در راهپیمایی ها، با آرایی که در دوره های مختلف به روسای جمهور مختلف داده اند.

مساله دوم این است که آقای روحانی پس از تنفیذ و سوگندی که به کلام الله مجید برای اجرای برخی امور که  به طور قانونی بر عهده رئیس جمهور است، خورده است، رییس جمهور ماست. لذا خارج از آن اموری که او سوگند خورده، نه توقعی داریم و نه او می تواند کاری انجام دهد.

حدود و اختیارات وظایف رییس جمهور مشخص است و او نیز سوگند خورده که آنها را انجام دهد. لذا کسی حق ندارد از حدود وظایف خود خارج شود و البته راجع به حق نیز مباحثی مطرح است. مثلا آیا حق هرکسی آن چیزی است که خود او تصور می کند یا حق تعاریفی خارج از آن چیزی دارد که در ذهن ما می گذرد؟ که در اینجا نمی خواهیم وارد بحث آن بشویم.
 
به نظر من، یکی از مهمترین علل رای نیاوردن رقبای آقای روحانی و متقابلا رای آوردن آقای حسن روحانی به دروغ هایی برمی گردد که ظرف 8 سال گذشته به ملت ایران گفته شد. این دروغ ها چه بود؟ نامزد رقیب در انتخابات  سال 84 گفت در انتخابات حق من ضایع شد و چون کسی نیست که حقم را بگیرد، شکایتم را به خدا می برم.

آن دروغ ها چه بود؟ گفتند یک جریان انحرافی است که دارند در جنگل های شمال آموزش می بینند، اینها اگر در انتخابات رای نیاورند، به خیابان می آیند و با اسلحه مردم را می کشند!

آن دروغ ها چه بود؟ گفتند جریان انحرافی می خواهد برای هر نفر جهت نشستن روی کرسی مجلس 900 میلیون تومان خرج کند و دروغ های دیگر.

من الان نمی خواهم وارد این بحث شوم که جریان انحرافی هست یا نیست، و اگر هست ویژگی های آن چیست و  آیا برخی دیگر حرف ها درست بود یا خیر. بحث من چیز دیگری است می خواهم عرض کنم برخی چون حیا می کردند رییس جمهور قانونی کشور را که به هر دلیل یا مصلحتی مورد حمایت جدی رهبری بود، بکوبند، یک گروه موهومی را درست کردند و برخی حرف های درست و برخی نادرست را با هم مخلوط کردند و به نام آن گروه، در باره دولت  سیاهنمایی کردند. طبیعی است که مردم به مرور تحت تاثیر شانتاژ عظیم رسانه ای دچار ابهام می شوند.

دولت نهم و دهم مثل همه دولت های دیگر اشکالات بزرگی داشت و کسی منکر آن نیست اما فضای رسانه ای که درست کردند، دو هدف را پیگیری می کردند. یک هدف آنها، چه احمدی نژاد قبول بکند یا نکند، زدن رییس جمهور منتسب به اصولگرایان و مورد حمایت خاص رهبری بود. هدف دوم، مقابله با تدبیرهای رهبری در جامعه بود.

رهبری انقلاب به دلیل ویژگی های برجسته دولت وقت و نیز برخی مصالح، مخالف این قبیل رفتارها با رییس جمهور بود. در همین راستا حضرت آقا بارها تمجیدهای بزرگی از دولت نمودند، به مجلس گفتند که بار اصلی کارها بر دوش دولت است، رییس جمهور را همراهی کنید، اینقدر از تریبون هر حرفی را نزنید اما متاسفانه برخی افراد گوش نکردند.

لذا یکی از مهمترین اهداف آن دروغ های 8 ساله که متاسفانه توسط یرخی اصولگرایان دارای تریبون که بازی خورده بودند هم شدید تراز مخالفان اصلی  بیان می شد ، مقابله با مدیریت و تدبیرهای رهبری به منظور عادی کردن آن بود. به این معنا که حالا رهبری یک نکته ای گفته اند، ما باید به عقلمان مراجعه کنیم اگر دیدیم درست است عمل کنیم و تاجایی که ایشان دستور نداده اند، تبعیت نیازی ندارد! این حرف ها را طی این 8 سال مطرح کردند.

درحالی که رهبری انقلاب باداشتن مجموعه ای از ویژگی ها، به شهادت دهها فقیه که آخرت خود را به همه دنیای ما نمی فروشند، به مقام رهبری رسیده است. او عادل است، باتقواست، مدبر است، فقیه است و علاوه بر همه ی اینها، اطلاعات درجه اول کل کشور به ایشان ارایه می شود. لذا حتی اگر آمرانه نیز مطلبی را نگویند، باید تامل کرد و اجرا نمود. اما متاسفانه در همین مجلس دیدید که فلان آقازاده گفت که نباید عقل را تعطیل کنیم. تو اگر عقل می داشتی، متوجه می شدی که سخنی که از این جایگاه صادر می شود، مطلب سنجیده ای است و باید اجرا شود، حتی اگر امر نکرده باشند.

مجموعه ی این دروغ ها که به طرزی عجیب و بی سابقه از تریبونهای متعدد بیان می شد موجب برگشتن نظر و  این رای شد و البته می دانم که بیان آن از جانب من برایم موجب مصیبت می شود اما باکی نیست.

این دروغ ها را چه کسانی گفتند و چه گفتند؟ یک عده ای گفتند احمدی نژاد در سال 88 به این خاطر رای آورد که به مردم سیب زمینی داد. اینهایی که آمدند چه گفتند؟ اینها گفتند ما اگر بیاییم شکم مردم را سیر می کنیم. شما که بدتر از او کردید! او خود سیب زمینی را داد اما شما وعده ی سیب زمینی را دادید. این البته از دید کسانی است که مردم را آنقدر حقیر فرض می کنند که به خاطر شکم رای می دهند.

کسانی رای آوردند که به جای تشریح شرایط ایران در جهان برای مردم و اینکه واقعیت را بگویند که چه بخواهیم چه نخواهیم، تا زمانی که برسر ارزشها ایستاده ایم فشار روز به روز بر ما بیشتر می شود، اما اینها به دروغ گفتند که آنها عرضه نداشتند. ما بیاییم شکم شما را سیر می کنیم. این شکلی 36 درصد رای واجدین و به عبارت دیگر 50 درصد رای شرکت کنندگان را گرفتند.

چیزی رای آورد که می گفت رییس جمهور در مقابل مراجع ایستاده است. واقعا آیا احمدی نژاد در مقابل مراجع ایستاده بود؟ و اصولا می توانست بایستد؟ وقتی آنطور گفتند، یعنی این دیگری نامزد مراجع است و من اینجا از طریق همین رسانه می گویم که این دروغ بود. مراجع در انتخابات هیچ کاندیدایی نداشتند. حسن روحانی نامزد مراجع نبود. مراجع تقلید تا زمانی که فردی در مسیر اسلام باشد، تاییدش می کنند و اگر از این مسیر خارج شد، هیچ عقد اخوتی با او نبسته اند و تاییدش هم نخواهند کرد.

اینها برای آنکه رای بیاورند خود را مطیع و مرید مراجع جلوه دادند درحالی مراجع با هیچ لباسی عقد اخوت نبسته اند. هیچ مرجعی را سراغ نداریم که گفته باشد رای ما حسن روحانی است و البته بعضی در انتخابات این کارها را کردند، رفتند با مراجع عکس گرفتند و اینطور جلوه دادند که مراجع از آنها حمایت کرده اند.

رای این جریان، شامل طیف وسیعی بود که از نه غزه نه لبنانی ها در آن حضور داشتند تا متدینینی که به اعتبار حضور روحانی به عنوان نماینده رهبر عزیز انقلاب در شورایعالی امنیت ملی به او اعتماد کردند و به سخنان انتقادی روحانی در باره آشوبگران در فتنه 88 استناد می نمودند.

بنده البته به روحانی رای نداده و نخواهم داد، مگر اینکه در این 4 سال ثابت کند که واقعا آدم معتدلی است(باخنده) اما امروز ایشان رییس جمهور قانونی ایران است و ما هم مخلص قانون و رئیس منتخب از مجرای قانونی هستیم  و مثل افراطی های خودخواه به خاطر رای نیاوردن نامزدمان کشور را به آشوب نمی کشیم چون خود را مدیون نظام و انقلاب و خون شهدا می دانیم نه طلبکار آن. اما به نظر من، آنانی که طی 8 سال گذشته به رییس جمهور قانونی و منتخب مردم و وزرا و دیگر مسئولان تا توانستند و در هر فرصتی و از هر تریبونی بدوبیراه گفتند، چون به این مساله عادت کرده اند، ممکن است به  آقای روحانی هم جسارت کنند.

من در همین مجلس طی سال های گذشته عباراتی شنیدم که زبان از بیان آن شرم دارد. خطاب به رییس جمهور قانونی فریاد زدند بیرونش کنید و... و مدیریت مجلس هم نه تنها هیچ عکس العملی نداشت بلکه با آنها همراهی هم کرد! خداکند که این عادت بر این افراد غلبه نکرده باشد.

البته در باب دلیل رای نیاوردن رقیب آقای روحانی  باید به این نکته هم اشاره کنم که ایشان  نتوانستند حرفشان را به مردم برسانند. آنها نه رسانه درست و حسابی داشتند، نه پول داشتند و نه بلد بودند که پیامشان را به ملت منتقل کنند خلاصه به هیچ کانون ثروت و یا قدرتی متصل نبودند . و در عین حال می بینید که تنها طی مدت کوتاه 10 روز، بیش از 4 میلیون رای آوردند و این معنای بسیاری دارد.

اگر سرشان را زیر برف نکنند، این رای 4 میلیونی ظرف 10 روز با رای افرادی که 8 سال تلاش کردند، و در همین حدود رای آوردند، به شدت فرق می کند. بنده با افتخار به آقای جلیلی رای دادم و اتفاقا ایشان در همان مدت کوتاه با من کوچکترین تماسی هم نداشتند و هیچ خواسته ای هم نداشت و هرکس به فراخور توانایی خود، کاری انجام داد.

این را نمی توان نادیده گرفت و به قول آقای شریعتمداری، نباید به جای داس، سوییچ بولدوزر را به دست گرفت و به قلع و قمع آن پرداخت. این اعتدال نیست و این با آن وعده ها تفاوت دارد.

آقای روحانی در مجلس  عده ای را که در خیابان ها اردوکشی کردند و عده ای را هم که کهریزک را درست کردند تقبیح کرد. حالا سوال من از رییس جمهور این است که شما اگر می خواهید اعتدال را رعایت کنید و واقعا هر دو دسته را تقبیح می کنید، چرا تعداد قابل توجهی از وزرایتان را از آنهایی معرفی کردید که در همراهی با کسانی که مدیریت اردوکشی خیابانی را برعهده داشتند، همکاری موثر داشتند؟ اینطور نیست؟ فقط موسوی و خاتمی و کروبی اردوکشی خیابانی را برنامه ریزی کردند؟

نکند ما خواب می بینیم و این حرف ها و وقایع جنایتکارانه اوباش در کف خیابانها در هشت ماه بعد از انتخابات 88 همه اش دروغ است؟ شما که دم از اعتدال می زنید، چرا از این طیف وزیر انتخاب کردید؟ از نظر من قوه قضاییه در برخورد با اینها کوتاهی کرده است. اینها مسئول خون هایی هستند که در خیابان ها ریخته شد و این فرموده آقاست. اینها باید در دادگاه جواب بدهند، حالا وزیر شده اند. آقای روحانی! اگر این اعتدال است، امان از آن روزی که قدری عصبانی شوید و بخواهید کمی افراطی عمل کنید.

آقای روحانی وزیر پیشنهادی شما چرا باید کسی باشد که  در دانشگاه، پس از فرمایشات آقا سخنرانی می کند و دعوت به تحصن می کند.  پیشنهاد چنین فردی به مجلس حاکی از اعتدال است؟

آقای روحانی مشاورین شما در تلویزیون با طرح مطالبی که احتیاج به اثبات قضایی دارد  با ادبیات سخیفی می گویند مگر ارث پدرتان بوده که تاراج می کنید، آیا این اعتدال است؟ آیا صحیح است گفته شود همنام همین آقا که احتمالا نسبت برادری با ایشان دارد زمینی را که در دوران سازندگی گرفته ارث پدرش بوده؟! و درحالی که ظاهر قانونی واگذاری رعایت شده گفته شود به تاراج برده؟ آیا انتخاب این افراد به عنوان مشاور نشانه ی اعتدال است؟

آقای روحانی! شما در مجلس سخنرانی کردید و در ارتباط با نمایندگان تشبیه به مدرس نمودید، گفتید من عذر می خواهم اگر در گذشته نسبت به این مجلس اهانت شد و باید حیثیت مجلس را اعاده کنیم. حالا سوال من این است که اعاده ی حیثیت مجلس به این است که در حالی که می دانید اکثریت مجلس، انتصاب فلان فرد به فلان پست را صحیح نمی دانند، حالا شما همان فرد را انتخاب می کنید؟ این دهن کجی به مجلس نیست؟

به هرحال آقای روحانی امروز قانونا رای آورده است و همانگونه که آیت الله مهدوی کنی فرمودند، این تبریک ما و همه ی ملت مشروط است. خدا کند کاری نکنند که اعتماد مردمی که به ایشان برای اعتدال رای داده اند، سلب شود و مردم مایوس شوند.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۱
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها