کد خبر: ۲۰۱۸۳۸
زمان انتشار: ۱۴:۰۵     ۱۲ بهمن ۱۳۹۲
یکی از اقوام ما اتومبیل مدل پایینی خریداری کرده بود و چون رانندگی بلد نبود از من خواست تا این اتومبیل را از فروشنده تحویل بگیرم. من هم خودرو را تحویل گرفتم اما پس از طی مسافتی ماشین درست جلوی یک تعمیرگاه مدرن خراب شد.
به گزارش پایگاه 598 به نقل از خبرنگار فعالیت‌های قرآنی خبرگزاری فارس «احمد ابوالقاسمی» قاری بین‌المللی قرآن کریم در نشست اخیر خبری رادیو قرآن به بیان خاطره‌ای پرداخت که خواندن آن خالی از لطف نیست.

حدود 8 سال پیش یکی از اقوام ما اتومبیل مدل پایین و فرسوده‌ای خریداری کرده بود و چون رانندگی بلد نبود از من خواست تا این اتومبیل را از فروشنده تحویل بگیرم و برایش بیاورم؛ من هم به سراغ فروشنده رفتم و خودرو را تحویل گرفتم اما پس از طی مسافتی، ماشین درست جلوی یک تعمیرگاه مدرن و بزرگ خودروهای خارجی خراب شد.

من هم خوشحال از اینکه درست جلوی یک تعمیرگاه هستم، به فردی که در آنجا بود گفتم اتومبیل من را درست کنید، اما غافل از اینکه ما را به آنجا راه نمی‌دهند، آن شخص هم با ناراحتی و صدای بلند به من گفت این ماشین را از اینجا ببر، من گفتم می‌روم حداقل مقداری ابزار به من بدهید تا خودم در خیابان ماشین را درست کنم، اما باز هم قبول نکرد.

در همین هنگام صاحب تعمیرگاه که فردی خوش تیپ بود آمد و ماجرا را جویا شد، وی با خوش رویی به کارگرانش گفت ماشین این آقا را درست کنید، البته به من گفت: پسرم این ماشین‌ها را سوار نشو دوره اینها گذشته و من را با خود به دفتر تعمیرگاه برد.

به ظاهر این فرد نمی‌خورد که مذهبی باشد اما از صحبت‌هایش متوجه شدم که فردی مقید و مذهبی است، او در صحبت‌هایش از فرهنگ و دین سخن گفت و برای بیان یک مثال به من گفت: به عنوان نمونه خود شما که فردی حدود 35 ساله هستید آیا قرآن خواندن بلدید.

او انتظار شنیدن نه را داشت اما من گفتم بله، گفت یعنی می‌توانی یک صفحه قرآن بخوانی، من باز هم گفتم بله؛ من نفر اول مسابقات بین‌المللی قرآن هستم.

این فرد خوش تیپ با تعجب پرسید: کدام مسابقات؟ و پس از شنیدن پاسخ من از جای خود بلند شد و از اتاق بیرون رفت و کل تعمیرگاه را تعطیل کرد همه افراد را در دفتر جمع کرد و گفت: من عاشق قرآن هستم، سپس از من خواست تا قرآن بخوانم، من هم آیاتی را برای آنان تلاوت کردم و مورد تجلیل و احترام و پذیرایی آنان قرار گرفتم.

در آخر هم صاحب تعمیرگاه و همه کارگران با من عکس یادگاری گرفتند و ماشین را هم برایم درست کردند، البته در آخر به من گفتند این ماشین را سوار نشو.

پس از این اتفاق من خدا را شکر کردم که به دلیل رفتن به سمت قرآن به ما عزت داده و مردمی قرآنی داریم که تا یک قاری قرآن را می‌بینند او را مورد احترام قرار می‌دهند.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۱
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها