کد خبر: ۲۱۵۱۶
زمان انتشار: ۱۳:۴۲     ۰۶ مهر ۱۳۹۰
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۲
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۸:۳۴ - ۰۶ مهر ۱۳۹۰
۰
۰
چرا از رزمایشی که در نمایشگاه دفاع مقدس هر شب در قم اجرا میشه گزارشی منعکسی نمی کنید؟
پاسخ
جریان
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۳:۰۸ - ۰۷ مهر ۱۳۹۰
۰
۰
سلام
وصف العیش ؟
----------------
عمرا....
1 خاطره با مزه :
3 تا 120 خورد کنار ما از بین ما شهید اج امینی و پور احمد و چند نفر شهید شدند هنوز قطعات بدن پاک انان روی هوا معلق بود من پرت شدم داخل چاله تانک 5 فرمانده همراه 45 بیسمچی و 5 یا 6 نفر همراه هم در تقاطع 2 خاکریز نونی جمع شده بودند از صبح کلی تلفات داشتیم در حالی که چشم 1 بیسیمچی را که تخلیه شده و سوال میکرد چشمم چه شده و من به او دروغ میگفتم زیر چشمی به شهید حاج امینی که خون از شاهرگش فوران میکرد و بزیبائی سر مطهرش کم کم روی بیسم می افتاد نگاه میکردم احسان رجبی عکاس و شهید سعید جانبزرگی که از صبح در خط فیلمبرداری میکردند امدند کمک من جالب در ارودوگاه کرخه محمدی مسول گروهان در اتوبوس به من گفت دکی هوای ما را داشته باش اد وی از 1 طرف بدن خرد شده بود دراز پاین خاکریز فیتیله پیچش کردیم از شاید 7 نقطه از 1 طرف ساطوری شده بود ( 1 سال بعد در پایگاه مالک با تعجب با عصا راه میرفت - تعجب از انهم ترکش خورد کننده پهلو ران و ساق پا و دست - تعجب بیشتر زیر اتیش با امبولانس یا خشایار سالم رسیده بودن عقب - از هر 3 امبولانس 2 تا منهدم یا گرفتار هواپیما میشد ) احسان رجبی عکس معروف را گرفت . از بس انتن بیسم رو هوا بود نقطه لو رفت روز دوم و فصل پاتک هم مزید علت روز و 2 شب قبل عراق قتل عام شده بود .
--------------------------
اما با مزه در ان روحیه شکننده که معاون گردان تا مسول دسته شهید سید سعید شاه حسینی - بچه جماران و با خود وی چهارمین شهید خانواده - فیلم یا حسین روایت فتح سعید با لباس فرم و وتیربار کولاک کرد - ریس کمیته انظباتی فوتبال فکر کنم برادرش بود - شاه حسینی -.
--------------
در این اوضاع که همه را فله ای انداختیم روی نفر بر و سطح ان از خاکریز هم بالاتر رفت و همه نگران و ناراحت .
1 دفعه 1 رزمنده حدود 35 سال با لباس پلنگی قرمز با سر زد توی خاکریز و هوار میکشید و داد میزد امام را دعا کنید با فاصله 15 متر - طول حد و خط را باید بالا و پاین میکرد امدادگر - رسیدم بالاسرش - 5 تا کاتیوشا افتاده بود در لجن کانال ماهی و کلی گل و دود خاکریز هم 10 متر فضا تا اب بودخلاصه با کمک بچه ها هیکل تپلش را برگرداندیم هر چه ورندازش کردم خونی ندیدم چشمهایش بسته بود گفتم بازش کرد چشمهای قشنگی داشت سبز تیله ای .
کلاه پشمی وی را در اوردم 1 خال هندی درست وسط ابرو هنوز داد میزد امام را دعا کنید چه عرفانی ؟!!
------------
دقت کردم دیدم 1 زخم به کوچکتر از عدسه خون پاینتر از ابرو هم نیامده بود کاتیوشا ترکش حلبی دارد و داغ زخم جوش خورده بود از جیبم 1 چسب زخم در اوردم چسباندم روش .
------------
از او فاصله گرفتم 3 متر دور نشده بودم با دوستان زدیم زیر خنده باور کن میخواستم بزنم زیر گوشش احترام اینکه معلم بود از بسیج ادارات با سپاه تکمیلی حضرت مهدی عج امده بود را نگه داشتم .
--------------سپاه مهدی عج بعد اعزام بزرگ حضرت محمد ص 100 هزار نفری بخاطر پشتیبانی از عملیات کربلا 5 انجام شد .
---------------
تا مدت ها این تیکه کلام در کرخه و دوکوهه موجب خنده بچه ها بود .
-----------
یا حق
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها