کد خبر: ۲۳۶۲۳۳
زمان انتشار: ۱۱:۲۸     ۲۵ تير ۱۳۹۳
به گزارش پایگاه 598 به نقل از جهان نیوز،  ماه مبارک رمضان که فرا می‎رسد، تعداد زیادی از مسلمانان در سراسر دنیا، در یک ماه، همزمان یک عمل واحد را انجام می‎دهند. این ماه بیشترین زمانی است که جدا از نژاد یا مذهب در کنار یکدیگر خداوند را صدا می‎زنیم. ماه مبارک در هر کشوری رسوم خاص خود را دارد؛ اما مسلمانانی که در کشور‎‎های غیرمسلمان زندگی می‎کنند، زندگی متفاوتی دارند. 
به همین دلیل با خانم مرضیه هاشمی که مدت زیادی در آمریکا زندگی کرده‎ و تا سنین جوانی مسیحی بوده، گفت‎وگویی صورت داده‎ایم. وی حدود شش سال است که در ایران ساکن شده و به گفته خودش به برکت امام خمینی (ره) مسلمان و شیعه شده‎است. در این گفتوگو می‎خواستیم بیشتر از سبک زندگی اسلامیاش در میان یک زندگی مدرن لیبرال مطلع شویم.
 
شما در کشوری غیرمسلمان زندگی کردهاید، آنجا ماه مبارک رمضان به چه صورت بود؟ برنامه‎‎های خاصی داشتید؟ 
من در کشور آمریکا به دنیا آمدم و سال‎ها در آنجا زندگی کردم. همیشه قبل از شروع ماه مبارک، ذوق و ترسی در وجودمان ایجاد میشد. ذوق به جهت فواید این ماه عزیز و ترس به‎دلیل مشکل بودن روزه در کشور غیراسلامی با سبک زندگی متفاوت. در ایران یک مدیر به‎دلیل دیدگاه مذهبی و انصافی که دارد، می‎تواند درک کند که به هر حال با گذشت ساعات روز انرژی کاهش می‎یابد و توان بدنی نیز کم می‎شود. درحالی‎که در آنجا روال کار، دانشگاه و... هیچ تغییری نمی‎کند مگر بعضی جا‎های خاص که تعداد محدودی هستند.
 
در هر شهر عده‎ای شوق دیدن هلال اول ماه را دارند ولی جدای از این، دیدن هلال به عهده خود ما بود؛ لذا عده‎ای آدم متخصص به کوه و جا‎های مختلف می‎رفتند و پس از تبادل نظر با سایر دوستان مسلمان در سایر شهرها، سعی می‎کردند به نتیجه واحدی برسند. این در ‎حالی است که در کشور‎های اسلامی مسئولین و موسساتی برای تعیین این مهم وجود دارد و نیازی نیست تک تک آدم‎ها در آن دخیل باشند.
 
در کشور غیراسلامی ارتباط مسلمانان به چه صورت است؟ به راحتی یکدیگر را پیدا می‎کنند؟ 
 
ارتباط ما در مقایسه با ۲۰ سال پیش خیلی بهتر شده و ما نسبت به گذشته با سهولت بیشتری به یکدیگر دسترسی داریم. الان با وجود اینترنت این امکان راحت‎تر فراهم شده است. گرچه آن زمان هم به هر طریقی شیعیان را در آنجا پیدا می‎کردیم. 
 
در آنجا نیز همانند ایران هرکس در منزل خودش افطار می‎کرد، منتها ما در شهر خودمان، در مسجد به‎عنوان مرکزی که همگی در آن جمع می‎شدیم افطاری می‎دادیم و تقریبا هرشب را دور هم می‎گذراندیم. مرکز ما همه شیعه بودند ولی با مراکز اهل تسنن هم در ارتباط بودیم. 
 
زمانی که من مسلمان شدم در منطقه ما یک مرکز شیعه و یک مرکز سنی وجود داشت ولی الان به ۱۵ مرکز رسیده است و ثبات خاصی وجود دارد و همه سعی می‎کنند، نماز عید فطر در آنجا جمع شوند. 
 
چه محدودیت‎‎هایی برای روزه‎داری داشتید؟ 
 
ماه رمضان در کشور غیراسلامی فرصتی برای تبلیغ است. بچه‎‎های مسلمان آنجا باید واقعا محکم باشند چون باید دائما بابت روزه‎ای که هستند توضیح دهند. مجبورند در مدرسه، محل کار و جا‎های گوناگون دلیل غذا نخوردن خود را توضیح دهند. 
 
در کشورهای غیراسلامی که ادعای حقوق بشر دارند و قوانین خاصی اجرا می‎شود، برای روزه داری باید خیلی محتاط عمل کرد وگرنه با دستگاه‎‎های دولتی دچار مشکل خواهیم شد. به‎طور مثال یک دختر ۹ساله‎ای که روزه می‎گیرد اگر احیانا جمله‎ای بگوید، احساس گرسنگی‎اش را بیان کند یا شکایتی بکند، آن‎ها می‎گویند شما کودک آزاری کردید! و به همین دلیل با دولت درگیر خواهیم شد. لذا برای جلوگیری از این موضوع باید دلیل روزه داری و حالاتی که در اثر روزه داری ایجاد می‎شود را از سنین کودکی تفهیم کنیم و بچه‎ها نیز هماهنگ باشند تا با این معضلات مواجه نشویم.
 
البته من فکر می‎کنم که در این شرایط بچه‎ها محکم‎تر می‎شوند و آنگاه دیدگاه و اعمال آن‎ها صرفا به‎دلیل تبعیت از اسلام است نه به‎دلیل اینکه پدر یا مادرشان مسلمان هستند. آنها روزه را دوست دارند چون خدا به آن‎ها دستور داده است. از آنجایی که دائما مورد سوال قرار می‎گیرند، فرصتی ایجاد می‎شود که خودشان تفکر کنند و کسانی که در مقابل فشار‎های به‎وجود آمده مقاومت می‎کنند، انسان‎‎های محکمی می‎شوند. 
 
بچه‎‎های مسلمان در آنجا دوست دارند که مردم را با اسلام و شیعه آشنا کنند و شوق خاصی در آن‎ها وجود دارد.
 
در مدتی که شما ایران بوده اید در مجموع این ماه مبارک در ایران چه تفاوت‎‎هایی با آمریکا دارد؟ 
 
در ایران بزرگ‎ترین فرق این است که یک عده‎ای وجود دارند که مسئولیت کار‎های لازم برای برنامه‎‎های خاص در ماه مبارک را به عهده دارند. مسجد و مکان‎‎های خاصی وجود دارد و نیازی به تلاش نیست و همه چیز آماده است. به راحتی در مجلس و منبر روحانی شرکت می‎کنیم و بهره می‎گیریم در صورتی که در آمریکا برای برگزاری چنین مراسمی بچه‎ها همه خودشان کار‎هایی را انجام می‎دهند؛ از جمله تهیه غذا، سالاد، برنامه‎ریزی برای بازی کودکان، ارائه بحث و... . هرکسی احساس مسئولیت می‎کند که این مرکز متعلق به ماست و وظایفی را عهده دار می‎شود. 
 
البته طبیعی است کسانی که تحت فشار قرار دارند برخوردشان با مسائل متفاوت است. برای رسیدن به اهدافشان و حفظ دین خود دائما در حال تلاش بی‎وقفه هستند و هرکاری را ولو طاقت فرسا، با جان و دل می‎پذیرند. مثل حالتی که در زمان جنگ در ایران برقرار بود. 
 
این تفاوتها در عید فطر چطور بود؟ 
 
من از زمانی که مسلمان شدم، ماه رمضان و عید فطر برایم از اهمیت خاصی برخوردار بود و همیشه عید فطر را خیلی با شکوه برگزار می‎کردیم. درحالی‎که بزرگ‎ترین عید نزد ایرانی‎ها عید نوروز است و وقتی به ایران آمدم، تعطیلی دو هفته‎ای نوروز برایم تعجب برانگیز بود درحالی‎که عید فطر فقط یک روز تعطیل است و گا‎هی هم با تعطیلی جمعه یکی می‎شود.
 
در ایران، از جمله کار‎هایی که در عید فطر انجام می‎دهند شرکت در نماز عید فطر است ولی ما در آمریکا برای عید فطر همان ذوق دیدن ماه را داریم که قبل از شروع ماه مبارک داشتیم و همه چیز را برای صبحانه روز عید تدارک می‎بینیم. نماز را در جای بزرگی برگزار می‎کنیم و پس از آن به یک مرکز بازی و فضای باز می‎رویم، به یکدیگر هدیه می‎دهیم. من همیشه هدایای خوبی برای بچه‎ها تهیه می‎کردم. چون از خانوادهای مسیحی بودم و به‎دلیل اهمیت خاص کریسمس در خانواده‎ها و دادن هدایای خاص، دوست داشتم که عید فطر را نیز خیلی زیبا برگزار کنیم و به یکدیگر هدیه دهیم.
 
اکنون در ایران نیز با خانواده، این مراسم را تقریبا به همین نحو برگزار می‎کنیم، هدایای خاص تهیه می‎کنیم، سعی میکنیم روز عید فطر به مسافرت برویم و با شکوه هرچه بیشتری این عید را برگزار کنیم. با وجود این در ایران، بیشتر در روز عید فطر تمرکز روی برنامه‎‎های تلویزیونی و جشنهاست. ما باید یاد بگیریم روش شادیای که غرب تعریف می‎کند روش درستی نیست. وقتی به سبک آن‎ها شادی میکنیم یعنی اعتماد به نفس لازم را نداریم. باید روش‎‎های درست و مختص خودمان را داشته باشیم.
 
به علاوه بین ما شیعیان شب‎‎های قدر اهمیت خاصی دارد و مخصوصا شب شهادت امیرالمومنین (علیه‎السلام) اثر دیگری ایجاد می‎کند که باعث می‎شود، روش برخورد ما در این شب‎ها تغییر کند. 
 
 
در شهر شما محله مسلمان نشین وجود داشت؟ 
 
در شهر ما مسلمان‎ها در محله‎‎های مختلف زندگی می‎کردند. البته چند خانواده خودشان دور هم جمع شدند و در یک محل خانه خریدند و برای برگزاری برنامه‎‎های خاص راحت‎تر در ارتباط بودند. 
 
امام عبدالعلی موسی که آمریکایی است، در بدترین محله در آمریکا که تا قبل از آن محل خرید و فروش مواد مخدر بود، مرکز اسلامی ساخت. او در ماه مبارک رمضان و سایر مناسبت‎‎های مذهبی مردم محله را به آنجا دعوت می‎کند. حتی غیرمسلمانانها را هم به افطار دعوت می‎کنند و محل کاملا پاکسازی شده است
ما آنجا غذا‎های مخصوص ماه مبارک را درست می‎کردیم و به غیرمسلمانانی که با آن‎ها در ارتباط بودیم، می‎دادیم و برایشان راجع به ماه رمضان توضیح می‎دادیم. حتی یکبار دوستان دخترم در دبیرستان، وقتی متوجه شدند که دخترم روزه است، در مقابل او غذا نخوردند و احترام قائل شدند... 
 
همین طور یکی از دوستان دخترم تمایل داشت که یک روز مثل ما روزه بگیرد! 
 
مگر مسیحی‎ها در دین‎شان روزه ندارند؟ 
 
در گذشته داشتند ولی الان فرق کرده و بستگی به این دارد که کدام فرقه مسیحیت باشند ولی در کل ندارند و فقط جمعه روز قبل از عید پاک تا ظهر روزه نگه می‎دارند. شش هفته قبل از روز پاک یک برنامه‎ای هست که کمتر بخورند و کمتر خوشی کنند. در آن ایام اصلا گوشت نمی‎خورند و به جای آن ماهی می‎خورند. یهودی‎ها از این‎گونه مراسمها بیشتر دارند. 
 
کسی که با دین اسلام آشنایی ندارد این‎طور به مسئله نگاه می‎کند که چه معنی دارد از چهار صبح تا ۹ شب چیزی نخوریم؟ در کشور‎های غیراسلامی همه می‎بینند که مسلمانان شاد هستند و با وجود اینکه کمی خسته می‎شوند این ماه را دوست دارند. خیلی از افراد جذب این شدند که چطور جوانی با سن کم، در آمریکا همه چیز را کنار گذاشته و روزه گرفته است. او چه‎ چیزی را دوست دارد؟ ما بعضی اوقات توضیح می‎دهیم که ما حیوان نیستیم، ما خودمان را می‎توانیم کنترل کنیم. در مرکز لندن، در ماه مبارک رمضان غیرمسلمان‎‎های زیادی می‎آیند تا مسلمان شوند و ماه دیگری که مراجعه به این مرکز زیاد می‎شود، ماه محرمالحرام است. این مراکز وظیفه بزرگی دارند. 
 
بعضی‎ها وقتی روزه می‎گیرند آنقدر بداخلاق و عصبی می‎شوند که کسی سمت آن‎ها نمی‎آید. این اخلاق، اسلامی نیست و کسی نیز جذب این اخلاق و مسلک نمی‎شود. این واقعیت وجود دارد که اسلام به‎طور کامل به برخی جوانان ابلاغ نشده است، حتی در کشور‎‎های اسلامی و گا‎ها جوان‎‎هایی وجود دارند که از بطن اسلام بی‎اطلاعند گرچه از لحاظ شناسنامه‎ای مسلمانند. 
 
ما در اسلام با صندوق پر از جواهری روبه‎رو هستیم که باید آن را گشود تا فهمید این دین در واقع چیست و اهل بیت عظیمالشأن (علیهم‎السلام)، چه سرورانی هستند؟ در این صورت مشکلات در سایه اهل بیت (علیهم‎السلام) و قرآن حل می‎شود. منتها باید بدانند که این صندوق وجود دارد چون که از غرب تبلیغات گسترده‎ای علیه اسلام انجام می‎شود. 
 
اگر به‎طور کامل به احکام عمل شود، بسیار زیباست، آن هم در دنیای مادی که کلا ذهن مشغول چیز‎های بی‎اهمیت است. باید با پرسش از خود بر روی این موضوع تمرکز کنیم که وظیفه ما چیست؟ ارتباط با خدا چگونه است؟ و چطور می‎توان این ارتباط را قوی کرد؟ باید از این دنیایی که چیزی جز حصر نیست جدا شد و درس‎‎های زیادی از روزه گرفت. باید این پاکسازی انجام شود و حیف است که این فرصت‎ها را از دست بدهیم. الان ایران جای بسیار خوبی برای مسلمانان است. یک مسلمان نیجریه‎ای می‎گفت جوانان در ایران به خوبی درک نمی‌کنند که کشورشان بهشت است. اگر این جمله را به جوانان ایرانی بگوییم، جدی نمیگیرند و تصور میکنند این نظر فردی از یک کشور آفریقایی است. این همان دیدگاه منفی غربزده است که در اذهان عمومی القا کرده‎اند. من به‎عنوان یک آمریکایی میگویم «کشور ایران بهشت است» ولی ما قدر نمی‎دانیم و وقتی همه چیز داریم دائما دنبال خوشی‎‎های بیشتر هستیم. اگر نگاهی به کشور‎های همسایه مثل عراق، سوریه، بحرین و... بیندازیم، میفهمیم که در ایران فشار کشور‎‎های دیگر را نداریم و باید این را قدر بدانیم. من اعتقاد دارم که می‎توانیم و باید بهتر باشیم، ولی نباید از داشته هایمان غافل شویم. 
 
به‎عنوان آخرین سوال می‎پرسم چرا فکر میکنید ایران مکان بهتری برای زندگی است؟ 
 
امنیت. این امنیتی که در ایران وجود دارد کمتر جایی می‎توان پیدا کرد. در اینجا ساعت ۱۲ نیمه شب بچه‎ها به پارک می‎روند درحالی‎که در آمریکا جرات چنین چیزی وجود ندارد. آیا حتی در کشور‎های همسایه چنین چیزی امکانپذیر است؟ 
 
اگر امنیت نباشد هیچ چیزی ارزش ندارد. الان در عراق و سوریه دائما خانواده‎ها گوشزد می‎کنند که بیرون نروید. پدر و مادر‎ها نگران فرزندانشان هستند. الحمدالله ما در ایران از این مشکلات نداریم. بالاتر از این باید پرسید چرا ما این مشکلات را نداریم؟ این زحمت ۳۵ساله کشور امام زمان (عجل‎الله‎تعالی‎فرجه‎الشریف) است. خون شهیدانی که در راه خدا اهدا شد، باعث راحتی زندگی ما شده است. ما باید قدردان این‎ها باشیم. سایر مشکلات ما در حاشیه‎اند. ارزشهای ما نادیده گرفته می‎شود، درحالی‎که ما اصل را داریم و تکتکمان می‎توانیم در جهت بهبودش تلاش کنیم. راحت نیست ولی وظیفه ماست؛ پس تلاش لازم را خودجوش انجام می‎دهیم.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها