پس از اینکه تخریبها علیه حضرت علامه
مصباح یزدی در دوران اصلاحات به جایی نرسید، قرار بر این شد تا برخی
اصولگرانماها پروژه تخریب ایشان را در دستور کار قرار دهند که در این میان
بی بی سی نیز سراسمیه اعلام حمایت و همراهی خویش را ابراز داشت.
به گزارش بی باک، پایگاه اطلاع رسانی هاشمی رفسنجانی را می
توان کد دهنده شیوه توهین و نوع تخریب و هجمه ها علیه حضرت علامه مصباح
یزدی معرفی کرد.
هاشمی رفسنجانی که به برکت روشنگریها و بصیرت بخشی های حضرت علامه مصباح
یزدی، این روزها به شخصیتی گوشه گیر و عزلت نشین تبدیل شده است - که این
عزلت نشینی و فرار از اجتماعات مردمی در روند جریان اصلاحات نیز تاثیرات
بسزایی گذاشته است - هر از چندی سعی می کند با دروغ پراکنی و توهین علیه
حضرت علامه در قالب بازخوانی تاریخ و در پایگاه شخصی اش به نوعی عقده گشایی
نماید.
روزی ماجرای سراسر کذب چراغانی نیمه شعبان را مطرح می کند و روزی دیگر از
انقلابی نبودن علامه مصباح سخن به میان می آورد و البته ماجرای اخیر
پایداری افعی ها (!) نیز اوج کینه و عقده های درونی این جماعت رانده شده از
آغوش ملت را بر ملا می کند امّا در این میان مهم این است که بی بی سی
اینچنین با ساز پایگاه هاشمی به رقص بیاید و با دروغ پراکنی و اتهام زنی
در لابه لای برخی جملات صحیح امّا مقطع و با حذف مقدمه و موخره به سبک
سیاست رسانه ای روباه پیر از دروغ پراکنی های سایت هاشمی اعلام حمایت کند.
سایت بی بی سی شنبه 10 دسامبر (20آذر) یادداشتی را به قلم "مرتضی کاظمیان"
(فعال ملی-مذهبی) منتشر کرد که در آن سعی شده است همان شایعه پراکنی های
اصلاح طلبان و هاشمی رفسنجانی و برخی اصولگرانماها را آمیخته با برخی واقعیتها دنبال کند.
به گزارش بی باک، در این یادداشت آمده است:
"محمدتقی مصباح یزدی" ظاهرا جایی در سیاست سخت افزاری ایران ندارد. این
روحانی 77 ساله، مدیریت مؤسسه ای آموزشی-پژوهشی را در قم عهده دار است. او
حتی در هیأت رئیسه مجلس خبرگان رهبری هم نیست. مصباح یزدی بی آنکه جایگاه
حقوقی ویژه ای داشته باشد، اگر نه مهم ترین، دست کم یکی از مؤثرترین شخصیت
های ایدئولوژیک جمهوری اسلامی است.
این گونه، سخنان جدید و ستایش هفته اخیر او از سیدحسن نصرالله معنادارتر می
شود: «من با محبت سیدحسن نصرالله، به خدا تقرب می جویم و امیدوارم این حب،
سبب نجات من در روز قیامت باشد.»
این سخنان را کسی می گوید که رهبر جمهوری اسلامی در موردش گفته است: «بنده
نزدیک به چهل سال است که جناب آقای مصباح را می شناسم و به ایشان به عنوان
یک فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحب نظر در مسائل اساسی اسلام ارادت قلبی دارم.
اگر خداوند متعال به نسل کنونی ما این توفیق را نداد که از شخصیت هایی
مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری استفاده کند، اما به لطف خدا این شخصیت
عزیز و عظیم القدر، خلأ آن عزیزان را در زمان ما پر می کند.»
در اوج فشارهای غرب علیه ایران و در شرایطی که نسبت حاکمیت سیاسی جمهوری
اسلامی و حزب الله لبنان نیازمند هیچ توضیحی نیست، آقای مصباح یزدی که رهبر
جمهوری اسلامی "عقبه تئوریک نظام" اش می خواند، تأکید می کند: «این سلسله
ولایت، یعنی ولایت خدا در درجه اول، ولایت پیامبر (صلی الله علیه و آله) در
درجه دوم، ولایت ائمه (علیهم السلام) در درجه سوم، ولایت نائب امام در این
عصر (حضرت آیت الله خامنه ای أدام الله ظله) و ولایت ولی اش سیدحسن
نصرالله بر همه ما واجب است.»
حمایت نصرالله از حاکمیت سیاسی کنونی سوریه برجسته و عریان است و در این
وضع و هنگامه، مصباح یزدی ولایت نصرالله را بر خود و همفکرانش واجب توصیف
می کند.
مصباح یزدی در کجای سیاست ورزی ایران امروز ایستاده است؟
به جرأت می توان مصباح یزدی را پدر معنوی راست های ایران خواند، چه محافظه
کاران میانه و چه اقتدارگرایان رادیکال، به شکلی معنادار دیدگاه های مصباح
یزدی در مورد ولایت مطلقه فقیه و حکومت اسلامی و مخالفت با دموکراسی و علوم
انسانی را در دستور کار قرار داده اند. استیلای نظری و سیطره باورها و
دیدگاه های مصباح بر مهم ترین مراکز قدرت در جمهوری اسلامی، غیر قابل انکار
است.
اگر زمانی (در انتخابات ریاست جمهوری1384) آقای مصباح یکی از دلایل مهم
پیروزی محمود احمدی نژاد بود، حالا در میانه راه دومین دوره ریاست جمهوری
آقای احمدی نژاد، او یکی از مهمترین عوامل تضعیف جایگاه رئیس قوه مجریه در
حاکمیت سیاسی است.
آقای مصباح یزدی مدت هاست تعارف را در ارزیابی اسفندیار رحیم مشایی کنار
گذاشته است. خردادماه گذشته بود که در جمع گروهی از اعضای ارشد سپاه
پاسداران گفت که نزدیکان احمدی نژاد با "حیله" ارتباط با امام زمان (عج)
نخواهند توانست در برابر اراده الهی کاری را به ثمر برسانند و از این رو
این آشغال ها هیچ کاری نمی توانند بکنند.
آقای مشایی اما از نظر آقای احمدی نژاد، سیمایی به کل متفاوت دارد: «25 سال
است که مشایی را می شناسم و در این مدت نماز شبش ترک نشده. او همچون شهید
بهشتی مظلوم است و شک ندارم خداوند مزد مظلومیتش را طوری خواهد داد که همه
متحیر خواهند شد.»
این را آقای احمدی نژاد مهرماه گذشته در جمع استانداران گفت.
اما آقای مصباح می گوید: «وقتی ایران را به جای اسلام می گذارند و صریحاً
می گویند که دوران اسلامگرایی گذشته است، حتی اگر توبه هم بکنند، اطمینان
به برگشتن آن ها پیدا نمی کنیم و نمی توانیم به آن ها اعتماد کنیم.»
و اینچنین است که مرزهای میان آقای مصباح و آقای احمدی نژاد برجسته تر می
شوند. "جبهه پایداری" از همین زاویه گرد آقای مصباح یزدی سامان می یابد.
وزرای مستعفی و معزول احمدی نژاد و همرزمان دیروز و منتقدان امروز رئیس قوه
مجریه جمهوری اسلامی، حالا پیرامون آقای مصباح را گرفته اند. گرداگرد آقای
مصباح یزدی و البته در برابر "محمدرضا مهدوی کنی" و "محمد یزدی" و یاران
اصولگرای ایشان.
این است روایت آقای مصباح یزدی از اهداف شکل گیری جبهه پایداری: مبارزه با
فتنه جویان، مبارزه با خط انحرافی و طرفداری مطلق از ولایت فقیه.
مصباح و ولایت مطلقه فقیه
آقای مصباح یزدی که ابایی ندارد پیش چشم ناظران حیران و دوربین ها به پای
رهبر جمهوری اسلامی بیفتد، البته در توصیف جایگاه ولایت مطلقه فقیه هم سنگ
تمام می گذارد: «اطاعت از ولی فقیه مثل اطاعت امام معصوم واجب است.»
آقای مصباح یزدی تصریحات دیگری از این دست نیز دارد: «امروز نماد اسلام، شخص مقام معظم رهبری است.»
او حتی چندی پیش تأکید کرد: «بنده برای هر مسأله ای سوگند نمی خورم ولی با
این حال به خدا قسم! من نعمتی به عظمت نعمت وجودی مقام معظم رهبری ندیده
ام.»
مصباح یزدی، این سخنان را در دیدار مسؤولان و فرماندهان سپاه پاسداران بیان
کرد. او با اشاره به "ضرورت اطاعت از ولایت فقیه به عنوان نائب امام زمان"
افزود: «تقوا، روشن بینی، بزرگواری، دوراندیشی، حکمت و... از جمله صفاتی
است که خداوند همه را یکجا در وجود مقام معظم رهبری قرار داده است.»
این تنها اظهارنظر آقای مصباح یزدی در جمع نیروهای نظامی و شبه نظامی
جمهوری اسلامی نیست. دوازده ماه سال آکنده است از سخنرانی های آقای مصباح
در جمع اعضای سپاه و بسیج، چنان که آذرماه جاری در همایش "پیشکسوتان سپاه
علی بن ابی طالب قم" گفت: «نسل جوان کشور به خاطر نداشتن ارتباط مستقیم با
حوادث انقلاب و عدم حضور در آن صحنه ها نیاز به راهنمایی و دستگیری بزرگان و
پیشکسوتان انقلاب دارند تا مبادا فریب دشمن و عوامل نفوذی آن ها را خورده و
خدای ناکرده بر سر ارزش های انقلاب معامله کنند.»
آن که پس از دوم خرداد 1376 و در اوج اصلاحات محمد خاتمی و گفتمان توأم با
مدارا و تسامح و تساهل وی، در خطبه های نمازجمعه پایتخت از ضرورت اجرای
احکام شریعت ولو با خشونت می گفت، همچنان مهمترین صدا در تئوریزه کردن
حکومت اسلامی مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه و نیز دفاع از خشونت ورزی دینی
است.
سه ماه پیش بود که او بار دیگر خواستار اجرای "احکام الهی" شد و تأکید کرد
که: «خداوند تنها أرحم الراحمین نیست بلکه انتقام گیرنده نیز می باشد.»
آقای مصباح یزدی در دفتر رهبر جمهوری اسلامی در قم همچنین گفت: «مؤمن نباید
نسبت به کسانی که فسق و گناه کارشان است و بنای مخالفت با ارزش های اسلامی
دارند، رأفت و مهربانی نشان دهد بلکه باید در برابر آن ها خشمگین شد و از
ته دل با آنان دشمنی کرد.»
از همین زاویه، این اظهارنظر او پس از حوادث عاشورای 1388 اهمیت می یابد و
معنادار می شود: «این جریانات اخیر جز سیاهی رنگی باقی نگذاشته است و
بالاتر از سیاهی هم رنگی نیست.»
یک وجه قابل تأمل دیگر در مورد مصباح، مخاطبان اصلی سخنان اوست. او مهمترین
و اصلی ترین مرجع ایدئولوژیک و سخنران و مدرس نیروهای ارشد سپاه پاسداران و
بسیج محسوب می شود. با توجه به استیلای این نهادهای نظامی و شبه نظامی در
ساختار سیاسی قدرت در جمهوری اسلامی، پیامدها و تبلور عینی دیدگاه های آقای
مصباح یزدی نیز مهم تر می شود.
رهبر در سایه؟
آلترناتیو (جایگزین) رهبر کنونی جمهوری اسلامی کیست؟ آلترناتیو مصباح یزدی چطور؟
هیچ یک از شخصیت های حوزوی جمهوری اسلامی، از جذابیت و جایگاه آقای مصباح
یزدی برخوردار نیستند. نه محمدرضا مهدوی کنی که بر صدر مجلس خبرگان رهبری
تکیه زده و شخص اول جامعه روحانیت مبارز است، و نه محمد یزدی که دبیری
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم را بر عهده دارد. به طریق اولی "سیدمحمود هاشمی
شاهرودی" نایب رئیس مجلس خبرگان و رئیس سابق قوه قضائیه نیز فاقد این
جایگاه است.
آقای مصباح یزدی بیشترین حامی و همراه نظامی و امنیتی را گرد آورده است.
نیم نگاهی به ترکیب چهره های سیاسی که در جبهه پایداری همراهش شده اند (از
روح الله حسینیان و مرتضی آقاتهرانی تا غلامحسین الهام و صادق محصولی و
حمید رسایی) و نیز توجه به شیفتگان اصلی سخنان وی در سپاه و بسیج، نشان می
دهد که آقای مصباح یزدی چگونه و در چه سطحی در متن جمهوری اسلامی ریشه
دوانده است. ایده و پروژه او (یعنی حکومت اسلامی) و مخالفت صریحش با لوازم
دموکراسی، ساختار سیاسی جدید (در حال تکوین) جمهوری اسلامی را بیش از پیش
معنادار می کند.
مصباح یزدی که پیش از انقلاب کنش گر معترض و انقلابی محسوب نمی شد [1]
"جبهه پایداری" سامان داده و به مثابه «رهبر در سایه» جمهوری اسلامی، ایده
ها و پروژه های خود را تعقیب می کند. تأکیدات وی بر ضرورت تبعیت از ولایت
مطلقه فقیه، تنها نگاهی ایدئولوژیک را بازتاب می دهد یا پروژه ای سیاسی را
نیز آشکار می کند؟