کد خبر: ۴۵۰۱۵۴
زمان انتشار: ۱۳:۵۳     ۲۶ آذر ۱۳۹۷
اساسا یکی از اهداف اصلی آمریکا از «ورود» به بازی برجام بهانه ای بود برای ترویج گزاره های ادبیات سازش پس از «خروج» از آن. بازی سازش از ساخت تا مرحله پرداخت پروسه ای سه مرحله ای دارد که توسط سیاسیون و اندیشکده های آمریکایی در خارج و همچنین، مروجان و حامیان اندیشه آمریکایی در داخل صورت می پذیرد.
به گزارش پایگاه 598 به نقل از "راهبرد معاصر"؛  «اگر ما نبودیم، سعودی ها مجبور بودند بعد از یک هفته فارسی صحبت کنند. ارتش سعودی توان جنگیدن ندارد» این تنها بخشی از اظهارات لیندسی گراهام سناتور آمریکایی ست که به بدترین شکل ممکن به تحقیر سعودی ها پرداخت. هرچند سران سعودی پس از روی کارآمدن ترامپ و اظهارات گاه و بیگاه او به این وجه از تحقیرها عادت دارند. اما حقارت سعودی از کجا آب می خورد؟ 


بدون تردید وضعیت این روزهای سعودی در حال حاضر کامل ترین شکل از بازنمایی «تفکر سازش» در نظام بین الملل است. نمونه های فراوان دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که با مطالعه اوراق تاریخی می توان به تجربیات آن دست پیدا کرد. سازش قذافی از آن جمله داستان های عبرت آموزی ست که تاریخ از یاد نخواهد برد. کسی که موشک هایش را در قبال وعده آمریکا برای پایان دادن به تحریم ها نابود کرد اما کشورهایی که تضمین داده بودند امنیت لیبی را تامین کنند، در اولین فرصت این کشور را با خاک یکسان کردند. 


تن دادن به راهبردهای آمریکایی و هزینه کردن در این مسیر، برای کشورداری با تکیه بر آمریکا به شاه بیت اصلی رفتار سیاسی بن سلمان امروز و قذافی دیروز مبدل شد تا عملا این ساده لوحی برای یک کشور حقارت و ذلت و برای دیگری نابودی به ارمغان آورد. 


حال با این مصداقی ترین خروجی روی آوردن به تفکر سازش چرا برخی جریان ها و چهره های سیاسی در داخل کشور درصدد تقویت این خط فکری مولود آن سوی آب ها هستند؟ در این مطلب ضمن پاسخ به این سوال، قصد داریم به بررسی نحوه القای تفکر سازش در ادبیات سیاسی کشور، و فرآیند ترویج و تبیین آن در بین افکار عمومی بپردازیم. این مهم در قالب دو بخش سیاست اعمال شده توسط غرب و نهادینه سازی توسط پیاده نظام داخلی صورت می گیرد.


گروگان گیری سیاسی در قالب تعهدات بین المللی

برجام؛ کلیدواژه ای که چندسالی ست جای خود را در دائره المعارف سیاسی کشور باز کرده است. تحلیل های بسیاری پیرامون نقد و منقبت آن به میان آمده و سخن از دلایل توجه دولت به صرف زمان برای نتیجه دادن آن به میان آمده است، اما نکته ای که کمتر از ان یاد شده در اصطلاح غربی "THE MAIN OBJECTIVE” و یا همان «هدف اصلی» طرف آمریکایی برای منتج به نتیجه شدن آن در اشل مطلوب است.


امریکا با دموکرات ها به برجام ورود کرد و با جمهوریخواه ها از آن خارج شد. اینکه تصور شود خروج از برجام محصول رفتار ترامپ است، نه سیاست ثابت آمریکایی ها، یک اشتباهی محاسباتی است.


جان کری وزیر خارجه سابق امریکا درباره توافق هسته‌ای با ایران از نقشه شوم دموکرات‌ها در مقایسه با دشمنی آشکار و کمتر پیچیده رویکرد ترامپی در استفاده از اهرم خروج از برجام پرده برداشت و به این ترتیب معلوم شد که هدف و زمان‌بندی خروج از برجام اساس اختلاف جمهوریخواهان و دموکرات‌ها را تشکیل می‌دهد و در اصل خروج از برجام و در عهدشکنی ایران‌ستیزانه میان آن‌ها تفاوتی وجود ندارد.


جان کری در مصاحبه‌ای با رادیو آمریکایی سلم گفت: حصول توافق هسته‌ای موجب نشد که امریکا از اعمال تحریم‌های موشکی، حقوق بشری و منطقه‌ای کوتاه بیاید. او گفت: «ما حتی در حالی که درباره برجام در حال مذاکره با آن‌ها بودیم، [تحریم‌ها را]افزایش دادیم.»


وزیر خارجه اسبق امریکا با تکرار اینکه واشنگتن باید توافق هسته‌ای با ایران را حفظ می‌کرد، گفت: «می‌شد این توافق را به عنوان اهرم فشاری برای وادار کردن ایران به امتیازدهی در موضوعات دیگر از جمله مسائل موشکی و منطقه‌ای مورد استفاده قرار داد.» وی گفت: «شما این توافق را نگه می‌دارید و به ایرانی‌ها می‌گویید ببینید، ما به شما گفته‌ایم که باید این چیزها [فعالیت‌های موشکی و منطقه‌ای]را متوقف کنید. من به شما دو سال یا یک سال یا هر زمان دیگری، وقت می‌دهم. ما حاضریم درباره این چیزها مذاکره کنیم. اما اگر شما مذاکره نکنید، اگر تا آن زمان این کار را نکنید، من از این توافق خارج می‌شوم.»


اساسا آمریکا در برجام به دنبال مذاکره برای مذاکره بود و به چشم یک اهرم فشار به آن می نگریست. رهبرانقلاب در قالب «الزامات 9گانه» دستورات مهمی را در خصوص رعایت و حفظ منافع ملی و مصالح عالیه کشور صادر و با برشمردن تأکیدات و الزامات در اجرای برجام، شروط لازم برای پذیرش برنامه جامع اقدام مشترک را اعلام کردند. اینکه توجه به این الزامات 9گانه تا چه اندازه در دستور کار قرار گرفت و تحقق آن تا چه میزان بستر بهره مندی کشور از منافع برجام را پدید می آورد در دستور کار این مطلب نیست. اما برای یافتن پاسخ سوال اول می توان با یک مطالعه ساده به گزاره های آن دست پیدا کرد.


پروسه خارجی

سناریوی خروج از برجام

خروج از برجام نسخه ابتدایی آمریکا برای ایجاد حلقه اول «تفکر سازش» در داخل مرزهای ایران بود. جان بولتون در 28 آگوست 2017، زمانی که سمتی در دولت ترامپ نداشت، یادداشتی را در نشریه «نشنال ریویو» با عنوان «چگونه از توافق هسته‌ای با ایران خارج شویم؟» منتشر کرد که در آن پیشنهاد کرده بود ابتدا باید «تهدید جدی را که [توافق هسته‌ای] برای ایالات متحده و متحدان ما، به ویژه اسرائیل [دارد] توضیح دهیم» و سپس می‌توان با ارائه «اطلاعات جدید و محرمانه درباره رفتار غیر قابل قبول ایران در سراسر جهان پروژه لغو برجام را تقویت کنیم.»


جان بولتون در سناریوی خود تأکید کرده بود که شورای امنیت ملی آمریکا باید یک «طرح تاکتیکی» برای استفاده از تمام ابزارهای دیپلماتیک ایجاد کند. بولتون که در آگوست 2017 این سناریو را منتشر کرده بود حدود هشت ماه بعد به سمت مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا منصوب شد و توانست نسخه خود را به جریان بیندازد. بخش جالب توجه‌تر این پیشنهادها جایی است که جان بولتون در سناریوی خود تأکید کرده بود که همزمان با تلاش برای لغو برجام و پس از خروج رسمی آمریکا از توافق هسته‌ای، واشنگتن باید از «مخالفان ایران اعلام حمایت و به آن‌ها کمک کند».



تشدید فشار اقتصادی برای افزایش نارضایتی های عمومی

آمریکا از برجام خارج شد و همزمان تحریم هایی را نیز علیه ملت ایران وضع کرد. در این شرایط بستر برای حضور جمهوری اسلامی در پشت میز تسلیم می بایست فراهم شود و این راه میسر نخواهد شد مگر با فشار افکارعمومی. در حقیقت موضوع این طور باید برای جامعه بازنمایی شود که مردم برای رهایی از فشار معیشتی و اقتصادی می بایست به نظام برای لزوم تن دادن به سازش با آمریکا فشار آورد و این تریجع بند اصلی رفتار سیاسی یانکی ها در قبال ایران است.


«استیو منوچین وزیر خزانه‌داری آمریکا» در یادداشتی در «فایننشال تایمز» در 5 نوامبر 2018 نوشت: «کارزار فشار حداکثری علیه ایران مانع از انتقال منابع مالی جهان به ایران شده و دیگر این کشور تهدیدی برای امنیت بین‌الملل نخواهد بود. وی همجنین کفت کارزار فشار علیه ایران با هدف آوردن این کشور پای میز مذاکره برای حصول توافقی به مراتب بهتر از برجام طراحی شده است!»


موسسه آمریکایی بنیاد دفاع از دموکراسی (FDD) نیز توصیه‌هایی دهگانه‌عملیاتی را برای مقابله با فعالیتهای مخرب ایران پیشنهاد داده، که یکی از آن ها فشار اقتصادی حداکثری بر ایران، با هدف کشاندن پای ایران به میز مذاکره است.


پروسه داخلی

ایدئولوژی زدایی با سوء استفاده از ابزار دیپلماسی

هدف از برجام رفع تحریم ها بود، این همان چیزی بود که دولت وعده آن را به مردم داد. رئیس جمهور در 14 فروردین 94 تاکید کرد:« طبق چارچوب برجام همه تحریم‌ها چه مالی، اقتصادی و بانکی در همان روز اجرای توافق لغو خواهد شد. » براساس اظهارات متعدد دولتمردان هدف اصلی برجام رفع تحریم ها بود، موضوعی که نه تنها محق نشد بلکه با خروج آمریکا بر شدت و حدت آن نیز افزوده گشت. به گواه دولتی ها و تیم مذاکره کننده هسته ای، برجام آورده ای نصیب مردم ایران نکرده است. 


چنانچه عراقچی مذاکره کننده ارشد ایران در سومین سمینار همکاری‌های صلح‌آمیز هسته‌ای ایران واروپا دربروکسل در 5آذر 97 با اشاره به اینکه منافع اقتصادی ایران در برجام و لغو تحریم ها محقق نشده است، هشدار داد که این توافق در شرایط دشواری قرار گرفته است: « راهکارهای عملی، مکانیسم‌هایی که ایران بتواند از مزایای اقتصادی برجام بهره‌مند و سبب شود تحریم‌های آمریکا این توافق را از بین نبرد، محقق نشده و عملا توازن«بده بستان» در برجام از بین رفته است


با این شرایط آرزوی تکرار تجربه برجام چندان منطقی نیست، اما با این حال هستند افرادی که در داخل کشور به برجسته سازی دستاوردهای معاهده ای می پردازند که «تقریبا هیچ» منفعتی برای اقتصاد مردم و کشور به ارمغان نیاورده است. اما این گره ها از چه دریچه ای به برجام می نگرند؟


آنچه روشن است تلاش برخی گروه های خاص سیاسی برای ایدئولوژی زدایی از مسیر دیپلماسی است. بدین سان که قصد دارند بدون در نظر گرفتن تجربه عملی و 5 ساله برجام، شاخصه های نظری آن را در تاروپود مختصات مربوط به امنیت ملی بدمند. القائات شکل گرفته برای لزوم تن دادن ایران به مذاکرات موشکی با غرب، برجسته سازی جایگزین کردن تیم دیپلماسی به جای قوای مستشاری ایران در سوریه و .. عملا تلاش برای ساخت برجام دو و سه به قیمت کاهش ضریب امنیت ملی است. یارگیری آمریکایی ها در داخل در بازی سازش یکی از فرآیندهای پیچیده ای ست که مدت زمانی ست در دستور کار یانکی ها قرار گرفته است.


تحمیل بازی سازش به عنوان تنها نسخه نجات اقتصاد کشور

در این گام گروگان گیری از اقتصاد و معیشت- که بخش اعظم آن ریشه در رفتارهای غلط مدیریت داخلی دارد - در جهت تحمیل بازی سازش به حاکمیت به عنوان یگانه راه نجات اقتصاد کشور از طریق ابزار قرار دادن مردم صورت می پذیرد. تلاش برای رسوب این مفهوم در لایه های زیرین افکارعمومی جامعه که برای داشتن زندگی بهتر باید مذاکره با آمریکا در دستور کار قرار گیرد توسط مروجان اندیشه آمریکایی به شکل گسترده ای رواج پیدا می کند.



بهره سخن

اساسا یکی از اهداف اصلی آمریکا از «ورود» به بازی برجام بهانه ای بود برای ترویج گزاره های ادبیات سازش پس از «خروج» از آن. بازی سازش از ساخت تا مرحله پرداخت پروسه ای سه مرحله ای دارد. پردازش ایدئولوژی و تئوری پردازی در آمریکا پخته و آماده می گردد، تولید خوراک محتوایی و فکری آن بر عهده اندیشکده های آمریکایی و مدیریت اجرایی پیاده نظام داخلی صورت می گیرد. در پارت نهایی و تبیین گزاره های بازی سازش باهدف اقناع افکارعمومی جهت فشار برای کشاندن نظام پای میز تسلیم این پیاده نظام داخلی ست که کار را در دست گرفته تا بتواند از رهگذر فشار اقتصادی صورت گرفته توسط آمریکا، جامعه را مجاب به ایستادن در برابر هنجارها و ارزش ها کند.


 آنچه مسلم است اینکه تلاقی بازی سازش و اندیشه آمریکایی به دلیل در نظر نگرفتن مصالح ملی، امنیتی و اقتصادی محکوم به شکست است. ورود برخی چهره ها و گروه ها برای رسیدن به منافع کوتاه مدت حزبی نیز در نگاهی خوشبینانه یا در قالب حماقت می گنجد و یا خیانت.


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها