کد خبر: ۴۹۶۷۲
زمان انتشار: ۱۰:۲۸     ۲۷ فروردين ۱۳۹۱
مردان سیاهپوش صحنه وحشت‌آوری را که در آن خیابان را بسته و با قدرت‌نمایی و تیراندازی‌‌های پراکنده به طلافروشي دستبرد زده بودند را بازسازي کردند. در آن شامگاه همه ترسیده بودند تا این که در کمتر از 3 دقیقه و با فرار دزدان طلافروشی در خرمدشت همه جا آرام شده...
شاید هیچ‌کس باور نمی‌کرد این مردان تا دندان مسلح 7ساعت بعد در حالی که خوابیده بودند سایه پلیس را بالای سر خود ببینند. خود دزدان که اصلاً تصور نمی‌کردند، آنها حتی برق طلا‌های 200 میلیونی را ندیدند در حالی که با نقشه‌ ماهرانه‌ای سعی کرده بودند هیچ ردپایی از خود بر جای نگذارند.
ساعت 10 صبح پنجشنبه 24 فروردین‌ماه سال جاری دزدان مسلح طلافروشی درخرم دشت کرج برای بازسازی صحنه این اقدام مسلحانه در حالی که اسکورت می‌شدند و دستنبد در دستانشان دیده می‌شد از خودروی پلیس آگاهی در برابر طلافروشی حسام پیاده شدند.
تراب 27 ساله قدبلند و با خونسردی کامل در حال نمایش چگونگی سرقت گفت: بعد از توقف خودروی زانتیا، من که در صندلی عقب بودم با اسلحه کلاشینکف از آن پیاده و در وسط خیابان چند تیر هوایی شلیک کردم و یکی از رهگذران که قصد دخالت داشت را تهدید و تیری به سمتش نشانه رفتم که به زمین خورد.
در حالی که تراب مشغول بازسازی صحنه با دستان بسته و در داشتن یک کلاش خالی بود و یکی از دزدان که نورالله نام دارد و رانندگی خودروی دزدان را برعهده داشت به مأموران گفت: بعد از توقف خودرو با اسلحه کمری مانع دخالت مردم شدم و از آنان خواستم از مغازه‌‌ها بیرون نیایند و با یک گلوله به سمت یک مغازه املاک و خودروي پژو پارک شده باعث شدم همه بترسند. سجاد و عزت، با اسلحه و پتک به سمت مغازه طلافروشی رفتند.
سجاد که در چهره‌اش خشونت دیده می‌شد و استرس خاصی دارد کسی بود که با اسلحه کلاشینکف و کاملاً سیاهپوش مأموریت اصلی را بر عهده داشت. سجاد و عزت در برابر دوربین فیلمبرداری پلیس و دوربین عکاسی شوک به سمت طلافروشی رفتند، عزت با پتک چند ضربه نمایشی به شیشه طلافروشی زد و سجاد داخل مغازه شد.
این مرد خشن به مأموران گفت: وقتی وارد مغازه شدم 6 زن و مرد مشتری در آن بودند. با تهدید اسلحه مشتریان را روی زمین در حالت خوابیده گوشه مغازه جمع کردم و صاحب طلافروشی و پسرش را از پشت میز بیرون کشیده و در کنار مشتریان روی زمین نشانده و با تهدید این که هر کس از جایش تکان بخورد او را خواهم کشت خواستم تسلیم دستوراتم شوند. سپس عزت که وارد مغازه شده بود به پشت پیشخوان رفت و همه طلا‌ها را از داخل ویترین برداشت و بعد به سمت خودرویمان دویدیم و از محل فرار کردیم.

گفت‌وگو با مرد طلافروش

حسین الیاسی 49 ساله صاحب طلافروشی در مورد روز سرقت به خبرنگار شوک گفت: شامگاه شب 28 اسفند‌ماه سال 90 در حال فروش طلا و صحبت با مشتریان بودم که صدای تیراندازی را شنیدم، ابتدا فکر کردیم سر و صدا برای چهارشنبه آخر سال است که ناگهان دو مرد نقابدار به سمت مغازه آمدند.

در مغازه باز بود؟

آن شب هوا سرد بود و جک در به خاطر سردی هوا خوب کار نمی‌کرد پیش از ورود دزدان به مغازه یکی از مشتریان وارد مغازه شد و در را باز گذاشت.

هیچ دفاعی نکردی؟

همیشه منتظر سرقت بودم، ‌ولی این بار وقتی دیدم دزدان شروع به تیراندازی کردند و به صورت وحشیانه وارد مغازه شدند مطمئن بودم اگر دفاعی کنم حتماً خودم یا مشتریان به دست آنها به قتل می‌رسند.

مغازه به سیستم امنیتی و دزدگیر مجهز است؟

بله، وقتی دزدان وارد مغازه شدند فقط توانستم کلید دزدگیر پلیس را فشار بدهم.

کی متوجه شدی دزدان دستگیر شدند؟

فردای آن روز به پلیس آگاهی رفتم که متوجه شدم دزدان مغازه‌ام دستگیر شده اند. خیلی خوشحال بودم و هنوز باورش برایم سخت بود.

شاهدان چه گفتند؟

عسگر حسینی 40 ساله یکی از شاهدان حادثه در زمان سرقت برای کمک به سمت دزدان رفته، اما وقتی به سمتش شلیک شد از ادامه حرکت خود منصرف شد.
این مرد شجاع درباره جزئیات حادثه گفت: جلوی مغازه بودم و در حال خرد کردن مرغ که ناگهان سر و صدایی بلند شد و پسرم فریاد زد «دزد، دزد» چوبدستی‌ام را از مغازه برداشتم و به سمت دزدان رفتم، وقتی به سمتم تیراندازی کرد چوبدستی‌ام را به سمتش پرتاب کردم و زمانی که بعد از تیراندازی متوجه شدم که تیر به بدنم اصابت نکرده به مغازه برگشتم.

دزدان را دیده بودی؟

امروز که دزدان را با چهره باز آوردند آنها را شناختم، چون مدتی پیش به مغازه‌ام آمدند و شماری مرغ خریداری کردند و دو تن از آنها که بیرون مغازه بودند به مغازه طلافروشی نگاه می‌کردند، اما فکر نمی‌کردم دزدان مسلح باشند.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها