کد خبر: ۵۴۲۸۹
زمان انتشار: ۱۴:۰۵     ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۱
به جرات می گویم که اینشتین فوتبال هستم، چرا که هم استقلالی‌ها و هم پرسپولیسی‌ها و هم رسانه‌ها من را قبول دارند، پس حتما فرد قابل اعتمادی هستم.
ایسنا: در تاریخ فوتبال ما شاید کمتر بازیکنی پیدا شود که هواداران تیمش آنچنان به او علاقه داشته باشند که در نبود او با استرس بالا بازی را دنبال کنند و"خودجوش تر"از همیشه او را تشویق کنند.

آنها که به یاد دارند میدانند که وقتی ضیا عربشاهی وارد زمین نشده بود، هواداران پرسپولیس آرام و قرار نداشتند و نگران تیمشان بدون "ضیا" بودند. عربشاهی امروز همچنان با حرارات و هیجان بالا از فوتبال صحبت می کند. خیلی رک و صریح حرفش را می زند و نگران خوشامد دیگران نیست. آنقدر از این فوتبال و اطرافیانش گله دارد که از همه انتقاد می کند، اما دوست ندارد از ایران برود و می خواهد همین جا به حقش برسد.

تعداد ستاره های سابق فوتبال ایران که در حال حاضر نام و نشانی از آنها نیست، روز به روز در حال بیشتر شدن است. اگرچه دست نامهربان روزگار ضیا عربشاهی، هافبک دفاعی قدرتمند و محبوب پرسپولیس و تیم ملی در دهه های 50 و 60 را کاملا فراموش نکرده اما خود او معتقد است بی مهری و بی توجهی به بازیکنان قدیمی و عدم رسیدگی به مشکلاتشان بزرگترین درد جامعه فوتبال است. او ظهر یک روز جمعه بهاری در خانه خود در خیابان پیروزی، از هر دری با ما گفت و در طول صحبت هایش چند بار این جمله را تکرار کرد: "خوب شد آمدید، واقعا دلم خیلی پر بود، خیلی...".

* قهرمان‌های ملی را فراموش کرده‌ایم

شما خبرنگاران باید پشتوانه محکمی برای پیشکسوتان باشید. دوران قهرمانی تمام می‌شود. هر ورزشکار تا زمان محدودی می‌تواند به ورزشش ادامه دهد. مهم این است که آن ورزشکاری که قهرمان می‌شود، به عنوان یک سرمایه ملی کشور محسوب می‌شود که سال‌های سال برای وطنش زحمت کشیده است. حیف است که ما بخواهیم از این سرمایه‌ها به راحتی گذر کنیم. این نباشد که من مدیرعامل فقط برای نشستن پشت آن میز این پست را قبول کنم. او باید از همه سرمایه‌هایی که در اختیار دارد استفاده کند.

 

کشورهای اروپایی که فوتبال‌شان زبانزد عام و خاص است و حرفی برای گفتن دارند، قهرمان‌های ملی و باشگاهی‌شان را هیچ وقت فراموش نمی‌کنند اما متاسفانه در کشور ما این طور نیست که واقعا بد است. وقتی من را در خیابان می‌بینند می‌گویند این ضیا عربشاهی است، بازیکنی که در دهه 60 فوتبال بازی می‌کرد. نباید من و امثال من فراموش شوند. ما یک عمر زحمت کشیدیم تا تبدیل به قهرمان ملی مملکت شدیم. نباید به راحتی کنار گذاشته شویم. اصلا امسال که سال حمایت از تولید ملی است، بهترین زمان برای استفاده از سرمایه‌های ملی مثل پیشکسوتان ورزش است.

* به جای مربی خارجی از سرمایه‌های ملی استفاده کنیم

چرا ما باید برویم مربیان خارجی بیاوریم. می‌توانیم به راحتی از همین سرمایه‌های ملی استفاده کنیم. الان بین 5 تا 7 میلیارد برای کی‌روش هزینه کردیم که واقعا مربی سطح بالایی در اروپا است. می‌توان از امثال ضیاء عربشاهی‌ها در کنار کی‌روش استفاده کرد، اما متاسفانه برنامه‌ریزی وجود ندارد و هیچ چیز سر جای خودش نیست. وقتی که کی‌روش برای تیم ملی اردو می‌گذارد، می‌توان 30 مربی را به تمرین‌های او فرستاد تا از کارهایش نت برداری کند، مگر چه عیبی دارد؟ من خودم به عنوان یک قهرمان ملی که 11 سال سابقه حضور در تیم ملی را دارم به تمرین‌های کی‌روش خواهم رفت.

11 سال حضور در تیم ملی کم نیست و در این مدت سه بار در جام ملت‌ها حضور داشتم که بازیکنان تیم ملی معمولا یک جام ملت‌ها را هم به زور می‌توانند بازی کنند. حالا بعضی‌ها می‌گویند ما جام جهانی رفته‌ایم، اما نسل ما هم می‌توانست به جام جهانی برود، اما نشد چرا که در آن زمان تنها یک تیم از آسیا به جام جهانی می‌رفت نه مانند الان که پنج تیم می‌رود. من که سال‌های سال زحمت کشیده‌ام و چهار بار هم برای ایران در مقدماتی المپیک بازی کرده‌ام این کار را خواهم کرد. البته نمی‌خواهم تنها از خودم تعریف کنم. امثال من زیاد هستند، اما از آن‌ها هم استفاده‌ای نمی‌شود. باید سلیقه‌های شخصی را کنار بگذارند و بدون لابی کار کنند.

* حاضر نیستم با لابی به جایی برسم

خیلی رک بگویم که من هیچ وقت راضی نیستم که با لابی به جایی برسم. من که سرمایه ملی این کشور هستم، نباید بگویم که حتما یک تیم به من بدهید، بلکه خودشان باید دنبال من بیایند. یک مثال ساده برایتان می‌زنم. آقای ایکس از مربیگری یک تیم برکنار شده بود. مجری‌ برنامه‌ها سریع او را به تلویزیون آوردند. در صورتی که او حتی پنج درصد بازی‌های ملی من هم ندارد. این در حالی است که من در سال 2003 مدرک A خود را از AFC گرفتم و شش ماه پس از آن هم مدرک لیسانس پیشرفته‌ام را گرفتم. در حال حاضر هم دو کلاس توجیهی ثبت‌نام کرده‌ام. یکی از آن‌ها منچستر است که برای حضور در آن هفت ماه است که در نوبت هستم. چرا نباید از من استفاده کنند؟

من که 12 سال در پرسپولیس بودم و قبل از آن هم چهار سال در پاس بازی می‌کردم، چرا استفاده‌ای از من نمی‌شود؟ در سال 55 به عنوان عضو در تیم منتخب تهران حضور داشتم. افرادی همچون یاگودیچ، عسگرزاده، یاوری، رضا وطنخواه، حسن حبیبی در آن زمان مربیان من بودند. در حالی که من یک فرد 16 ساله بودم که در کنار خودم بازیکنان بزرگی همچون حسین کازرانی را می‌دیدم که سال‌های سال کاپیتان تیم ملی بود یا مجید حلوایی یا محسن هوشنگی را می‌دیدم که همه از بازیکنان بزرگ مملکت بودند که در آن زمان در پاس بازی می‌کردند. در 12 سالی که در پرسپولیس بودم همواره قهرمانی به دست می‌آوردیم. 10 سال قهرمان شدیم که 6 سال از آن پشت سر هم بود. درست است که لیگ وجود نداشت و جام قدس برگزار می‌شد، اما سطح آن خیلی بالاتر از همین لیگ برتر بود. نمی‌خواهم بازیکنان فعلی را کوچک کنم، اما بازیکنانی که در آن زمان بازی می‌کردند واقعا بزرگ بودند.

* فوتبال شده لابی بازی!

من در یک برنامه «90» گفتم که قطبی تنها یک آنالیزور است و گزینه خوبی برای هدایت تیم ملی نیست. گفتم او خیلی قشنگ با کلمات بازی می‌کند و نباید بگذاریم با لابی‌ها به جایی برسد. آنهایی که می‌گویند مافیا فوتبال را می‌گرداند، همین لابی‌ها بود که این افراد را به فوتبال ما آورد. متاسفانه الان فوتبال شده لابی‌ بازی. من بچه سید که لابی ندارم باید چه کار کنم؟ امثال من که در دوره حضور خود در تیم ملی هر شش ماه یکبار زن و بچه خود را برای حضور در اردوها ترک می‌کردند، چرا الان نباید حتی یک بیمه ساده داشته باشند؟ چرا وقتی همسر من سکته مغزی کرد، هیچ کدام از مسئولان فدراسیون حالی از من نپرسیدند؟

 

چرا باشگاه پرسپولیس یک نماینده نفرستاد که بداند من در چه وضعیتی هستم. چرا برای من که اگر پنج دقیقه دیرتر به زمین بازی می‌آمدم، لیدرها سرشان را از فنس‌های ورزشگاه بیرون می آوردند که چرا هنوز ضیاء عربشاهی هنوز وارد زمین نشده است و همه تماشاگران زمانی که من به زمین نیامده بودم، استرس داشتند و حتی خود علی پروین که مربی ما بود بدون من استرس داشت، باید حالا چنین وضعیتی داشته باشم؟ او زنده است و می‌تواند این موضوع را از خودش بپرسید، اما این تلخ نیست؟

* به جرات می گویم اینشتین فوتبال هستم

چند وقت پیش با حسین فرکی صحبت می‌کردم که یکی از مربیان با اخلاق فوتبال است. درد دل‌هایم را با او مطرح کردم. فرکی به من گفت من در این فوتبال چند سال صبر کردم تا به حق خودم رسیدم. تو هم باید همین کار را بکنی، اما تا زمانی که به آن وضعیت برسی، زمان می‌برد. من که سال 2003 مدرک A خود را گرفته‌ام، همین الان باید به فوتبال بیایم. پس دیگر چه زمانی می‌‌خواهند از من استفاده کنند. 10 سال دیگر؟ آن زمان یک فردی در سازمان لیگ پیدا می‌شود و می‌گوید افراد بالای 60 سال نمی‌توانند مربیگری کنند! همه این اتفاقات در مملکت ما می افتد. دلیل آن هم این است که آن فرد فوتبالی نیست، اما ادعا می‌کند که همه چیز را بلد است. به جرات می گویم که اینشتین فوتبال هستم، چرا که هم استقلالی‌ها و هم پرسپولیسی‌ها و هم رسانه‌ها من را قبول دارند، پس حتما فرد قابل اعتمادی هستم.

* مربی داریم نه سرمربی

اسفند سال گذشته بود که در یک دوره توجیهی مربیگری شرکت کردم و دیدم 100 مربی در آن دوره حضور دارند. در آن نشست من گفتم این 100 نفر مدرک A دارند و شاید 100 نفر دیگر نیز پیدا شوند که مدرک A داشته باشند، اما این‌ها مربی هستند، ما سرمربی نداریم. سرمربی باید سه، چهار رکن داشته باشد. یکی از آن‌ها مدیریت است و در راس همه آن‌ها باید روانشناس خوبی باشد. البته الان خیلی راحت‌ شده چرا که هم مربی بدنساز است و هم ماساژور، آنالیزور و دکتر روانشناس.

با این حال یک مربی باید همه این محاسن را داشته باشد. در همان بازی پرسپولیس با تراکتورسازی اگر دقت کنیم، می‌بینیم که قلعه نویی بهترین بازیکن خود یعنی محمد ابراهیمی را در نیمه اول استفاده نکرد، اما همین بازیکن در نیمه دوم با تکنیک خوب خود و با توجه به این که مدافعان پرسپولیس خسته شده بودند، شرایط بازی را به سود تراکتورسازی عوض کرد. اگر یک مربی علم و دانش روز فوتبال را داشته باشد، اما بالاتر از آن‌ها که تفکر است را در اختیار نداشته باشد به مشکل بر می‌خورد. مثلا من مربی در کلاس مربیگری شرکت می‌کنم و علم این کار را دارم،‌ اما تا زمانی که تفکر کوچ کردن را بلد نباشم، مربی خوبی نیستم.

* بازیکنان امروزی حرفه‌ای نیستند

چند شب پیش به یک سالن ورزشی رفته بودم که چند بازیکن را در آنجا دیدم. ساعت از 12 نیمه شب هم رد شده بود اما متاسفانه بازیکنان ما هنوز نمی‌دانند که چه زمانی باید بخوابند که خود را برای تمرین یا مسابقه روز بعد آماده کنند. من زمانی که فوتبال بازی می‌کردم پس از تمرین فقط استراحت می‌کردم تا برای فردا آماده شوم نه اینکه شب تا صبح بیدار باشم. نه اینکه تا نیمه شب در قهوه‌خانه‌های سنتی باشم.

دنیزلی باید هنر خود را در بحران پرسپولیس نشان دهد

چرا پرسپولیس باید در هفته‌‌های اخیر این قدر بی‌انگیزه بازی کند؟ وقتی این تیم در تبریز چهار گل می‌خورد، هوادارانش نه تنها ناراحت می‌شوند، بلکه در خانه برای خودشان مشکلاتی به وجود می‌آید. وقتی من بازیکن بی‌تفاوت و بی انگیزه بازی می‌کنم، واقعا برای پرسپولیس بد است. ما منکر دنیزلی نمی‌شویم. همه او را به عنوان یک مربی کار بلد قبول داریم، اما او باید در این مواقع خود را نشان دهد و ثابت کند که مرد بزرگی است و می‌تواند تیم را از روزهای سخت نجات دهد. همان طور که رویانیان تیم را از روزهای سخت نجات داد. نمی‌خواهم رویانیان را بزرگ کنم، اما او واقعا به پرسپولیس شخصیت داد. حالا یک حاشیه وارد تیم شده، تنها کسی که می‌تواند این حاشیه را از بین ببرد و تیم را به روزهای خوبش بازگرداند، مربی تیم است. دنیزلی حالا باید هنر روانشناسی‌اش را نشان دهد. مهم‌تر از تمرین دادن و کوچ کردن برای یک مربی روانشناسی است و این که بازیکن را از نظر روحی ـ روانی آماده بازی‌ها بکند.

 

* آقای رویانیان! کسانی که به دنبال تخریب هستند را به باشگاه راه ندهید

ما باید به فوتبال‌مان از رده‌های پایه توجه کنیم. در همه جای دنیا بهترین مربی‌شان را برای تیم‌های پایه‌شان انتخاب می‌کنند. اگر در اینجا یک مربی خوب برای تیم‌های پایه انتخاب کنند و از لحاظ مالی هم او را تامین کنند، آن مربی می‌تواند هر سال 5 بازیکن نونهال خوب را به رده نوجوانان بفرستد و این بازیکنان کم‌کم به رده بزرگسالان می‌رسند اما الان در کجای کشور ما چنین کارهایی انجام می‌شود؟ متاسفانه من مدیرعامل فقط به دنبال این هستم که نتیجه بگیرم و هزینه‌های الکی می‌کنم. من سر تمرین پرسپولیس رفتم و شرایط به گونه‌ای بود که من خودم به بازیکن پرسپولیس نگاه کردم و گفتم آقا سلام! به اندازه موهای سرش من فوتبال بازی کرده‌ام. به هیچ وجه هم در حد و اندازه بازیکنان دوران من نبود چرا که آن‌ها همه بزرگ بودند. حتی شنیده‌ام یک بازیکن پرسپولیس که اگر من مربی این تیم بودم، به هیچ وجه از او استفاده نمی‌کردم، گفته است من 2 میلیارد می‌ارزم. اما به نظر من تو 2 قران هم نمی‌ارزی. بازیکن باید در اختیار تیم و مربی باشد و وقتی تماشاگر بازی او را می‌بیند لذت ببرد نه اینکه دور خودش بچرخد و به نفع تیم مقابل کار کند.

به همین خاطر من مربی باید با این بازیکن بیشتر کار کنم. اما کدام‌یک از مربیان این کارها را می‌کنند؟ حبیب کاشانی گفته بود که تنها می‌توان از 30 پیشکسوت پرسپولیس در تیم‌های این باشگاه استفاده کرد اما آیا همین 30 نفر را هم روی کار آوردند. متاسفانه لابی‌هایی که در فوتبال هست باعث شد این مربیان به پرسپولیس بیایند. در حال حاضر نسلی که من در آن حضور داشتم با یکدیگر لج شده‌اند و به دنبال این هستند که دیگری را پایین بیاورند. یعنی وقتی باشگاه من را می‌خواهد بقیه هم‌دوره‌ای‌های من می‌آیند من را خراب می‌کنند و این به فوتبال ما ضربه می‌زند. آقای رویانیان! من به جرات می‌گویم که افرادی که دیگران را خراب می‌کنند، اصلا در باشگاه راه ندهید.

من از باشگاه پرسپولیس و رویانیان که فرد صالحی است می‌خواهم از نظرات تک تک پیشکسوتان استفاده کند و آن کسی که اصلح است را انتخاب کند. نه آن فردی که دیگران را برای منافع خودش تخریب می کند چراکه به نظر من این نوع افراد سم هستند. حالا باز هم مثال زیاد است. اگر بگویم حتما متوجه می‌شوید. یکی از دوستان و هم دوره‌ای‌های من که الان مدیرعامل یک باشگاه است زمانی یک سرپرست را منصوب کرد اما پس از مدتی او را از کار برداشت. همان شخص سرپرست با من صحبت کرد و پشت سر آن مدیرعامل حرف زد که من به او گفتم آن مدیرعامل مثل شما رفیق من است. من با شما همبازی نبودم و پیشکسوت من هستید اما من و او شب و روز با هم بودیم. اگر حرفی دارید جلوی خودش بزنید. وقتی این حرفها را زدم خودش پشیمان شد و از من عذرخواهی کرد. بدترین چیز همین تخریب کردن دیگران است.

* هیچ موقع برای خودم چیزی نخواستم

همیشه این را گفته‌ام زمانی بود که می‌خواستند مجید سبزی و فتح‌ آبادی را به عنوان مربیان تیم‌های پایه منصوب کنند. پروین به من گفت این‌ها توانایی ندارند اما من گفتم اتفاقا خیلی خوب هم دارند. مگر آن‌ها فوتبالیست پرسپولیس نبوده‌اند؟ پس باید از آن‌ها استفاده کنیم. هیچ موقع برای خودم چیزی نخواستم. فقط چیزی را می‌خواستم که به سود سایر دوستان و هم‌دوره‌ای‌هایم باشد. حتی زمانی که انصاری فرد مدیرعامل پرسپولیس بود من را صدا کرد و گفت می‌خواهم تو را مربی تیم‌های پایه پرسپولیس کنم. به انصاری‌فرد گفتم من برای این کار 200 میلیون پول می‌خواهم.

 

او از حرفم تعجب کرد اما واقعیت این است که اگر امثال محمد پنجعلی و مجتبی محرمی بخواهند تیم‌های پایه را در دست بگیرند، باید با چنین قراردادی و درآمد ماهیانه یک میلیون تومان کار کنند. زمانی که فوتبال بازی می‌کردند، پولی نمی‌گرفتند و این کمترین حق‌شان است. من به باشگاه پیشنهاد دادم که شما 10 درصد پولی را که می‌خواهید به بازیکنان بزرگ خود بدهید، جدا کنید و آن را به فوتبال پایه اختصاص دهید. چیزی از آن بازیکن کم نمی‌شود و باشگاه هم ضرر نمی‌کند اما در عوض تیم‌های پایه سر و سامان می‌گیرد. هر زمان که تیم‌های پایه قوی باشند، فوتبال ما قدرتمند می‌شود. زمانی که من به پرسپولیس آمدم، بازیکنان پایه این تیم افرادی مثل رضا عابدیان، حسین عبدی، فریبرز مرادی و نادر محمدخانی بودند اما حالا کدام یک از این افراد در پرسپولیس هستند؟

من برای آقای ایکس متاسفم که مصاحبه می‌کند و می‌گوید چرا یک نفر دیگر را سرپرست پرسپولیس گذاشته‌اید؟ من می‌خواهم بپرسم مگر قرار بود شما به صورت مادام‌العمر سرپرست پرسپولیس باشید؟ من چنین سمت‌هایی نمی‌خواهم که دوست و هم‌بازیم را خراب کنم که به جای او سرپرست شوم. برخی افراد هستند که با یک چلوکباب خودشان را می‌فروشند. همین افراد دیگران را تخریب می‌کنند. من به عنوان یک بازیکن از 22 بازیکن تاریخ فوتبال ایران که هواداران هم به این موضوع اذعان دارند و به عنوان کسی که هروقت می‌خواهند یادی از گذشته بکنند، می‌گویند یاد ضیاء عربشاهی و امثال او بخیر. از رویانیان می‌خواهم که در باشگاه پرسپولیس به پیشکسوتان توجه بیشتری بکند. حداقل افرادی که لیاقت بیشتری برای پست گرفتن دارند، موردتوجه قرار بگیرند.

* با فردوسی‌پور مناظره کنم، رویش را کم می‌کنم

چند وقت پیش در مصاحبه‌ای گفتم که برخی افراد در حال خراب کردن هم‌دوره‌ای‌های خود هستند. من خودم زمانی که شنیدم باشگاه پرسپولیس قصد دارد چند پیشکسوت را با خود به قطر ببرد خوشحال شدم. من با تیم ملی به 70، 80 کشور دنیا سفر کرده‌ام. اما نباید به خاطر یک سفر، همبازی‌هایم را شب و روز با آنها زندگی می‌کردم خراب کنم. من که یک عمر فوتبال بازی کردم و زحمت کشیدم، حالا هیچ شغل و درآمدی ندارم. چه کسی باید به فکر من باشد. مگر من که یازده سال برای تیم ملی بازی کردم بیمه بودم؟ اگر عادل فردوسی‌پور با من مناظره کند رویش را کم می‌کنم. بعد می‌گویند در فوتبال مافیا است. در همین برنامه‌ها افرادی مثل مجید صالح و مجتبی تقوی به عنوان کارشناس می‌آمدند. حالا همین‌ها تیم دارند. مجتبی تقوی بیشتر بازی ملی دارد یا من و محمد پنجعلی و امثال ما؟ مثال‌های زیادی در این زمینه وجود دارد. محمد نمازی که 30 سال در کانادا زندگی می‌کرد، به یکباره دستیار کی‌روش شد. وقتی که برای دیدن علی دایی به بیمارستان رفته بودم به نمازی گفتم که چقدر زود به دستیاری تیم ملی رسیدی. یا همین مارکار آقاجانیان. همه این رفت و آمدها با لابی‌ها صورت می‌گیرد.

* به خاطر تیم‌داری 160 میلیون تومان ضرر کردم

فیفا فردی را به نام ایجنت تعریف کرده که ما در فارسی به آن می‌گوییم دلال و واسطه‌گر. حالا سازمان لیگ و فدراسیون فوتبال مثل بنگاه‌های املاک می‌تواند 200 نفر را به عنوان ایجنت رسمی در فوتبال مشغول به کار کند اما من هم مثل خیلی‌های دیگر از همین دلالی در فوتبال ضرر دیدم. زمانی در مدرسه فوتبالم بین 700 تا 800 بازیکن داشتم که هیچ کس نتوانست تعداد بازیکنان مدرسه خود را به بالاتر از 200 نفر برساند. برخی افراد آمدند و به من گفتند که یک تیم بخر.

من اصلا آنها را نمی‌شناختم. به من گفتند حتی برای تیم اسپانسر هم می‌گیریم. من 42 میلیون تومان پول زن و بچه‌ام را دادم و چهار تیم در رده‌های پایه خریدم. دوباره به من گفتند یک تیم بزرگسال هم بخر تا در هر پنج رده تیم داشته باشی. دوباره 12 میلیون از پولم را دادم و یک تیم بزرگسال خریدم. 10 میلیون تومان ورودی مسابقات لیگ یک تهران بود. برای تمرینات همه تیم‌ها هر هفته بیشتر از 250 هزار تومان پول می‌دادیم. در مجموع 160 میلیون تومان از پول خودم را دادم و بعد از 8 ماه فهمیدم که اسپانسر قصد داشته از یک موسسه خیریه و از بچه‌های یتیم پولی بگیرد و به تیم ما بدهد. به محض اینکه این موضوع را فهمیدم، گفتم این پول را نمی‌خواهم. متاسفانه دردهای فوتبال ما زیاد است. پس از آن مساله من گفتم دیگر تیم نمی‌خواهم و به هیات فوتبال گفتم تیم‌ها برای خودتان. من هیچ موقع نمی‌آیم خودم را خراب کنم.

* شکست مقابل عربستان، بدترین خاطره دوران ورزشی

در همان جام ملت‌های سنگاپور که همه تیم‌ها را به راحتی می‌بردیم در نیمه نهایی به عربستان خوردیم. متاسفانه روی یک اشتباه و تعویض بدی که انجام شد بازی را باختیم. شاهین بیانی در دقایق پایانی بازی می‌خواست توپ را دفع کند، اما به اشتباه دروازه‌ خودمان را باز کرد. همان شب از شدت استرس و ناراحتی که داشتم، درد شدیدی در ناحیه کتف خود احساس می کردم و آن شب تبدیل به بدترین خاطره دوران فوتبالی من شد.

 

* پدرم هر هفته یک پیژامه برایم می‌خرید!

پدر من یک فرد نظامی بود و همیشه دیسیپلین خاص خودش را داشت. البته فردی نبود که بداخلاق باشد، اما همیشه به من می‌گفت درس‌ات را بخوان. من از همان اوایل کودکی علاقه زیادی به فوتبال داشتم، اما اصلا با من بازی نمی‌کردند ولی من با توپ پلاستیکی دائما بازی می کردم و با هر دو پایم شوت زنی می‌کردم. به قول معروف با توپ خو گرفته بودم و آن را اصلا از خودم جدا نمی‌کردم. از بس فوتبال بازی می‌کردم پدرم هر هفته‌ یک پیژامه برایم می‌خرید و در عرض یک هفته‌ زانوی همه شلوارهایم پاره می‌شد.

* به بچه‌هایم گفتم در کشوری که برای آن زحمت کشیده‌ام می‌مانم

تا همین الان چندین بار فرزندانم به من گفته‌اند که به خارج بیا و در همین جا مربیگری کن، اما من هیچ وقت کشورم را که برای آن زحمت کشیده‌ام و جوانی‌ام را در آن گذاشته‌ام ترک نخواهم کرد. منتظرم که بالاخره روزی یک نفر زنگ تلفنم را بزند و بگوید به تیم من بیا. اما متاسفانه مشکلات زیادی برای قدیمی‌ها وجود دارد. همین چند روز پیش شنیدم که پسر علی جباری پیشکسوت استقلال فوت شده است اما استقلال در بازی بعدی‌اش حتی یک بازوبند مشکی هم به احترام پسر بازیکن سابق خود به بازیکنانش نداد. این‌ها درد است. جباری بازیکن بزرگ استقلال و تیم ملی بوده است. متاسفانه افرادی که همدیگر را تخریب می‌کنند در استقلال هم هستند.

* به نیکبخت گفتم چرا به پیشکسوتت احترام نگذاشتی؟

واقعا ما در آن زمان علی پروین را با جان و دل دوست داشتیم. هیچ کس نباید منکر این موضوع شود که پروین بازیکن بزرگی در این فوتبال بوده است. او واقعا اسطوره این فوتبال است. پروین خیلی آدم باهوشی بود. او واقعا شعور فوتبالی بالایی داشت به ویژه در مربیگری. امیر قلعه نویی هم این ویژگی را دارد. حالا می‌گویند هر بازیکنی نمی‌تواند مربی خوبی شود، اما اگر از بین 100 بازیکن 10 تای آن‌ها مربی خوبی می‌شوند آن کسی که فوتبالی نبوده ممکن است در یک میلیون نفر تنها یک نفر مثل ژوزه مورینیو یا آلکس فرگوسن مربی خوبی شود. متاسفانه من دیدم که یک بار در یک برنامه تلویزیونی از انتخاب منصوریان برای تیم امید انتقاد می‌کردند. مجری برنامه می‌گفت منصوریان در تیم‌های قبلی‌اش نتیجه‌ نگرفته، پس اینجا هم نباید باشد. اما من می‌گویم همه ما ایراد داریم و باید به هم کمک کنیم که ایراد‌هایمان برطرف شود، نه این که یکدیگر را تخریب کنیم. همه باید به پیشکسوتان احترام بگذارند چرا که خودشان هم روزی پیشکسوت می‌شوند. یک بار زمانی که قطبی مربی پرسپولیس بود با نیکبخت صحبت کردم و به او گفتم چرا با مربی قبلی خودت دست ندادی؟ یک روز هم شما مربی می شوید و بازیکن این کار را تکرار می‌کند.

* بزرگترین حسرت زندگی ضیا عربشاهی

بزرگترین حسرتی که خوردم زمانی بود که همسرم در بیمارستان بود. شما خودتان را جای من بگذارید. به عنوان کسی که سال‌های سال برای تیم پرسپولیس و تیم ملی زحمت کشیده‌اید، حتی یک دفترچه بیمه ندارید. آن هم با این هزینه‌های هنگفت. چرا باید اینطور باشد؟ با این حال رئیس و پرسنل بیمارستان سورنا واقعا به من لطف زیادی کردند که هیچ موقع آن را فراموش نمی‌کنم. من 33 شبانه روز در آن بیمارستان بودم و چیزهایی را در آن زمان دیدم که فهمیدم کسی که منم منم می‌کند مثقالی و حتی کمتر از آن هم نیست.

* بعد از انقلاب حراستی بودم

من خودم بعد از انقلاب حراستی بودم و مثل این افرادی نیستم که فقط بلدند بگویند ما 30 سال برای نظام خدمت کردیم. در مسابقاتی که در دهلی هند برگزار می شد از آنجا که این شهر بعد از انقلاب پناهنده های زیادی داشت، ما پس از پیروزی مقابل کره جنوبی با افرادی مواجه شدیم که پرچم شیر و خورشید دست‌شان بود و شعار می دادند. من و چند نفر دیگر جلوی آنها رفتیم . آن شعار "الله اکبر" معروف را سر دادیم و تا چند شب پس از آن نیز اعلامیه پخش می‌کردیم. البته هیچ وقت از این موضوع صحبت نکرده بودم و حالا که بحثش به میان آمد گفتم. از خودم تعریف نمی‌کنم اما مملکت و نظامم را دوست دارم. اما متاسفانه بعضی‌ها تا تلویزیون روی تصویرشان زوم می کند شروع به ذکر فرستادن می کنند که این به غیر از ریا چیزی نیست.

از میان حرف‌های عربشاهی

** من به همراه سه نسل متفاوت در تیم ملی حضور داشتم. اگر با رضا وطنخواه به مشکل برنمی‌خوردم بیشتر هم می‌توانستم بازی کنم. یادم می‌آید در یک تمرین تیم ملی همه توپ‌های برگشتی از سانترها را بدون استثنا گل می‌کردم، به حدی که عابدزاده واقعا اذیت می‌شد. اما با وجود شوت‌های خوبی که می‌زدم ناگهان وطنخواه به من گفت "برو سانتر کن". سیروس قایقران و مجید نامجومطلق به همراه سایر بازیکنان از این تصمیم خنده‌شان گرفته بود!

** بهترین نسل تیم ملی در جام جهانی 1978 بود و بعد از آن هم تیم جام 1998 فرانسه خیلی خوب بود. با این حال بعد از آن سال دیگر به آن صورت ستاره‌ای در فوتبال ما ظهور نکرد. حالا بازیکنانی مثل علی کریمی و فرهاد مجیدی بهترین بازیکنان ایران هستند. دلیل آن هم توجه نکردن به فوتبال پایه است.

** من و مجتبی محرمی خاطرات زیادی با هم داشتیم. هر وقت با هم بودیم فقط می‌خندیدیم. الان هم همین جور هستیم. حتی یک بار نشده برای هم اخم کنیم یا کلاس بگذاریم. در سال 67 با تیم ملی با تیم‌هایی مثل آلمان شرقی بازی کردیم و در اردوها فقط می خندیدیم.

** من خیلی پسر خوبی هستم. همه فدراسیون‌ها به من احترام می‌گذاشتند، چرا که یک بازیکن با اخلاق بودم و در عمر بازیگری‌ام هیچ کارت زرد و قرمزی دریافت نکردم. وقتی هم من را می‌زدند، می‌خندیدم و می‌گفتم عیبی ندارد. الان یک بازیکن را می‌زنند، کرنش می‌کند و به بازیکن حریف فحش می‌دهد. متاسفانه یکی از اصلی‌ترین علت‌های کاهش احترام به پیشکسوتان این است که برخی مدیران که به کارشان وارد نیستند، بازیکن سالاری می‌کنند و همین باعث می‌شود که بازیکن فکر کند به جای بزرگی رسیده است.

** کمیته پیشکسوتان فدراسیون هم کار خاضی نمی‌کند. هر کمیته‌ای هدفی دارد و اگر این کمیته هدف ندارد پس کارش هم هیچ فایده‌ای نخواهد داشت. حداقلش این است که به درد دل بازیکنان قدیمی رسیدگی کند و دائما به آنها سر بزند.

** عباس کارگر مثل سکه‌ای است که پشت و رویش یکی است. او و پرویز جعفری به من خیلی کمک کردند. نه از نظر مادی بلکه پس از سکته مغزی همسرم هر روز با من در تماس بودند و حال من را جویا می شدند.

** تشکر می کنم که برای شنیدن حرفهایم آمدید. عذر می‌خواهم که خانه ما درویشی بود. درست است که اکثر مدیران ما الان بالاتر از سیدخندان ساکن هستند اما من بچه جنوب شهرم و به آن افتخار می‌کنم. شما رسانه‌ها باید همیشه به یاد پیشکسوتان باشید.

همین چندروز پیش مهدی حیدری بازیکن سابق اکباتان به من می‌گفت وام قرض الحسنه‌ای که گرفته است در عرض سه، چهار سال به 20 میلیون تومان تبدیل شده است. متاسفانه او الان وضعیت خوبی ندارد و چه خوب بود اگر باقی پول خود را می‌بخشیدند. او همین الان برای بازپرداخت این وام مجبور شده است از چندنفر دیگر پول قرض کند و این وافعا بد است.

اخبار ویژه
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها