کد خبر: ۵۴۴۸۴۶
زمان انتشار: ۰۸:۳۸     ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۴
شهرت‌طلبی ابزاری در نظام توسعه استعماری؛
در نظام سلطه جهانی، از سلبریتی‌ها به‌عنوان چهره‌های خیرخواه و نمادهای انسان‌دوستی استفاده می‌شود تا چهره‌ای نرم و فریبنده از استعمار مدرن به نمایش گذاشته شود.

به گزارش پایگاه خبری 598، حجت الاسلام والمسلمین میرباقری در یکی از سخنرانی های خود به موضوع «شهرت‌طلبی ابزاری در نظام توسعه استعماری» پرداخت و در این تحلیل، سازوکارهای قدرت، رسانه و شهرت در جهت تحقق اهداف توسعه‌طلبانه و سلطه جهانی را مورد واکاوی قرار داد که تقدیم شما فرهیختگان می شود.

عواملی که برخی آن‌ها را پایه و معیار شهرت قرار می‌دهند و فرآیندهایی که برای رسیدن به شهرت طراحی و اجرا می‌کنند، از دل «شهرت مثبت» برنمی‌آید؛ البته انسان مؤمن در برابر این فرآیندها الزاماً مقهور نیست و می‌تواند در آن‌ها دست ببرد و مسیر را تغییر دهد، اما اگر در این فرآیندها اسیر شود و به این امید که «پس از رسیدن به شهرت، آن را در خدمت اسلام به‌کار خواهد گرفت»، وارد آن شود، واقعیت برخلاف این تصور خواهد بود. چراکه میل به شهرت در وجود انسان هرگز به نتیجه‌ای مثبت منتهی نخواهد شد.

بله، میل به عبودیت و قرب الهی در برخی موارد موجب می‌شود که انسان هزینه‌های شهرت را نیز تحمل کند، چراکه شهرت جز تحمیل بار و مسئولیت، چیزی در پی ندارد.

* بررسی خصلت ذانی شهرت در انسان

انسانی که به شهرت دست یافته، اگر قصد داشته باشد در مسیر الهی گام بردارد، باید پیوسته هزینه بپردازد و نه‌تنها بار خویش، بلکه بار دیگران را نیز بر دوش کشد.

این خصلت ذاتی شهرت است. ممکن است فرد مؤمن در مواردی هزینه‌های آن را نیز بپذیرد، اما چنین مؤمنی کسی نیست که به آن نوع شهرتی تمایل داشته باشد که در نظام‌های مادی تعریف می‌شود. همچنین، او هیچ‌گاه در پی فرآیندهایی که برای دستیابی به آن نوع از شهرت طراحی شده‌اند، نمی‌رود.

از منظر فردی، اگر کسی قصد دارد در مسیر شهرتی گام بردارد که در نظام‌های مدرن طراحی و قالب‌بندی شده، تا بعداً آن را در خدمت اهداف مثبت قرار دهد، توصیه‌ای از سر دلسوزی آن است که به‌شدت از این مسیر پرهیز کند.

سرانجام چنین مسیری همانند داستان آن غلامی خواهد بود که برای آوردن آب رفت، اما در نهایت، چوب آب آمد و غلام را با خود برد؛ یعنی فرآیند شهرت، فرد را با خود خواهد برد و دیگر فرصتی برای تحقق نیت اولیه باقی نخواهد ماند.

سلبریتی‌ها؛ بردگان زرین تقویت نظام سلطه

البته بحث دیگری نیز وجود دارد؛ و آن اینکه ممکن است در نظام ولایت حق، نوعی دیگر از نام‌آوری و طراحی اجتماعی شکل گیرد که همراه با حب جاه، استعلاء، و تفرعن نباشد.

در این الگو، نام‌آوری نه‌تنها پذیرفتنی است، بلکه می‌تواند کارآمدی مؤثری در عرصه برنامه‌ریزی و مدیریت اجتماعی داشته باشد.

در چنین فرآیندی، اگر اشخاصی قرار بگیرند، احتمال آن هست که سلامت روحی و معنوی خود را حفظ کنند، و شهرتشان به ابزاری برای خودبزرگ‌بینی، تحقیر دیگران یا تغذیه روانی از توجه عمومی بدل نشود.

* انسان کریم، از اینکه مورد توجه باشد، لذتی نمی‌برد

در جامعه ایمانی نیز درجات وجود دارد. در چنین جامعه‌ای، «برتری» مترادف با کرامت باطنی است.

هرکه باتقواتر است، هرکه گام بیشتری در بندگی برداشته و دامن خود را از آلودگی‌ها بیشتر جمع کرده، از دسترس شیطان دورتر مانده و از این رو، به جایگاه برتری دست یافته است.

«اکرم عند الله» می‌شود و طبعاً کرامتی نیز پیدا می‌کند؛ اما این کرامت را در راه دیگران هزینه می‌کند.

انسان کریم، از اینکه مورد توجه قلوب واقع شود، لذتی نمی‌برد و از نفوذ و محبوبیت میان مردم ارتزاق نمی‌کند. بالعکس، خود را وقف دیگران می‌کند.

در جامعه ایمانی نیز گرچه درجاتی وجود دارد، اما جریان رزق و کرامت همواره از بالا به پایین سرازیر می‌شود، نه اینکه طبقات فرودست، بار و امکانات را برای رفاه طبقات بالاتر فراهم کنند. انسان کریم، کسی نیست که فرش زیر پای دیگران را بردارد و زیر پای خود بیندازد. حب مال ندارد.

قرآن در سوره فجر، زمانی‌که از برخی افراد سخن می‌گوید که با دریافت امکانات، آن را نشانه تکریم الهی می‌پندارند، می‌فرماید: «فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ»؛ یعنی هنگامی‌که پروردگار، فردی را آزمایش می‌کند و به او نعمت و کرامت می‌بخشد، او گمان می‌برد که این تکریم از جانب پروردگار است.

اما قرآن تصریح می‌کند که این تصور نادرست است. امکانات و نعمات دنیوی الزاماً نشانه کرامت الهی نیست. اگر کسی واقعاً مورد تکریم پروردگار قرار گرفته، باید ویژگی کریمانه نیز در رفتار و روابطش نمود یابد.

در این صورت باید پرسید: شمایی که به ظاهر از امکانات بهره‌مند شده‌اید، پس چرا در رفتارهای خود صفت کرامت دیده نمی‌شود؟

اگر این نعمات، نشانه کرامت الهی‌اند، چرا آن‌ها را صرف گرامی داشتن دیگران نمی‌کنید؟

چرا با مساکین، متواضعانه رفتار نمی‌کنید؟ چرا از این نعمات بهره نمی‌گیرید تا زمین‌گیران و افتادگان را برخیزانید و دیگران را به لذت یاری‌رسانی به محرومان دعوت نمی‌کنید؟

انسانی که خود را کریم می‌داند، باید چنین باشد.

اما تاریخ، همواره شاهد انسان‌هایی بوده که نه‌تنها امکانات خود را در جهت کرامت صرف نکرده‌اند، بلکه میراث دیگران را نیز به نفع خود جذب کرده‌اند، حب مقام و حب مال آن‌ها را از مسیر فطرت دور ساخته، و دچار خطای محاسباتی بزرگی شده‌اند؛ خطایی که در طول تاریخ، بارها انسان را به سقوط کشانده است.

* عرفان های نوظهور همانند زالو انرژی معنوی انسان را می مکند

انسان مدرن نیز گرفتار همان خطای محاسباتی است. او تمام امکانات عالم را به نفع خود مصادره می‌کند؛ با این تفاوت که در گذشته فاقد سخت‌افزار و نرم‌افزار لازم برای این کار بود، اما امروز با تشکیل دهکده جهانی، از اعماق زمین تا توان انسانی را در خدمت منافع خود درآورده است.

این وضعیت، نشانه کرامت نیست؛ بلکه جلوه‌ای از جاه‌طلبی و میل به شهرت است.

در جامعه‌ای که مناسباتش بر محور کرامت تنظیم شده، انسان‌ها بر مدار تقوا زندگی می‌کنند.

در چنین ساختاری، کسانی که دامان پاک‌تری دارند، رفتار و گفتارشان سنجیده‌تر است و به امام خود نزدیک‌ترند، از کرامت بیشتری برخوردار می‌شوند.

در این نوع مناسبات، انسان‌هایی که مرتبه وجودی بالاتری دارند، نه‌تنها از جایگاه اجتماعی والاتری برخوردارند، بلکه کریم‌تر، متقی‌تر، بزرگ‌منش‌تر، فروتن‌تر و خاشع‌تر نیز هستند.

خشوع در برابر خداوند متعال و تواضع در برابر بندگان خدا در وجود آنان نهادینه می‌شود؛ نه میل به شهرت و تغذیه از ارواح دیگران.

نمونه‌های این میل به شهرت را می‌توان در عرفان‌های نوظهور دید؛ کسانی که خود را «قطب معنوی» می‌نامند و از توجه قلوب به خود ارتزاق می‌کنند. آن‌ها از این توجه لذت می‌برند، چنان‌که زالو از خون دیگران تغذیه می‌کند.

این‌ها انرژی‌های باطنی انسان‌ها را می‌مکند و خود فربه می‌شوند. رؤسای جمهور مادی جهان نیز از آن‌که جماعتی برایشان کف و سوت می‌زنند و فریاد شادی سر می‌دهند، دچار شعف و سرمستی می‌شوند. این رابطه، رابطه‌ای فاسد است.

چراکه در آن، انسان برتر به‌جای آنکه امکانات خود را در اختیار دیگران قرار دهد، از دیگران تغذیه می‌کند و منابع آن‌ها را به نفع خود جمع می‌کند، اما رابطه مبتنی بر کرامت این‌گونه نیست. انسان کریم‌تر کسی است که امکانات خود را سرازیر می‌سازد و در جهت رشد دیگران به کار می‌گیرد.

* یکی از انرژی های مهم دستگاه طاغوت حب جاه و شهرت است

همواره ارتباط با حضرت حق، منشأ کرامت است. هرکس به آن مبدا نزدیک‌تر باشد، کریم‌تر است و بیشتر از دیگران دستگیری می‌کند؛ چراکه به سرچشمه‌ای بی‌نهایت متصل است.

هرکس از آن مبدا دورتر باشد، کرامت کمتری دارد. اما هنگامی که این پیوند قطع می‌شود و روابط انسانی صرفاً در چارچوب ماده تنظیم می‌گردد، کرامتی شکل نمی‌گیرد و انسان به کالایی در بازار رقابت تبدیل می‌شود.

در چنین فضایی، حتی گاه دیپلماسی نفاق به کار گرفته می‌شود؛ به‌گونه‌ای که پس از در هم شکستن حریف، به او تبریک نیز گفته می‌شود. میدان ورزش، تجارت و حتی خانواده در این منطق رقابتی تعریف می‌شود؛ جایی‌که زن و شوهر نیز بر سر بهره‌برداری بیشتر از یکدیگر رقابت می‌کنند.

در چنین مناسباتی، میل به شهرت به معنای استعلام و برتری‌طلبی، نه‌تنها نباید مورد پذیرش باشد، بلکه باید اصلاح و تهذیب گردد و نهایتاً به صفر میل کند، اما در دستگاه‌های مادی، این میل همواره در حال رشد است.

یکی از انرژی‌هایی که چرخ این دستگاه‌ها را به حرکت درمی‌آورد، همین حب جاه، شهرت و شهوت است. اگر میل به شهوت در جوامع مادی از بین برود، بخش بزرگی از تحرکات این جوامع متوقف می‌شود. مسابقه بر سر شهرت نیز اگر حذف شود، چرخ توسعه مادی از حرکت بازمی‌ایستد.

حال اگر فردی مؤمن و متدین بخواهد وارد این فرآیند توسعه شود تا به اسلام خدمت کند، این امر عملاً ممکن نیست.

بلکه باید فرآیند دیگری تعریف شود. همواره تأکید شده است که انسان موظف نیست وارد فضایی شود که ساختار آن مبتنی بر کفر و طراحی دستگاه‌های مادی است تا شاید بتواند آن دستگاه را منحل کند؛ مگر آن‌که انسانی خاص و متصل به سرچشمه‌ای دیگر باشد، نظیر انبیای الهی و اولیای ربانی که از سوی خدا مأموریت می‌یافتند.

ابراهیم خلیل، با آن‌که تنها بود، اما چون متصل به منبع الهی بود، به‌تنهایی امتی محسوب می‌شد و توانست دستگاه نمرود را به هم بریزد.

موسی کلیم، به‌تنهایی به سراغ فرعون رفت و نظام او را در هم شکست. اما افرادی که چنین پیوندی با مبدأ ندارند، اگر وارد دستگاه‌های مادی شوند، خودشان در آن هضم خواهند شد؛ چنان‌که گفته‌اند: «آب آمد و غلام ببرد.»

* معنای انفاق واقعی یعنی هزینه امکانات در مسیر طرح پیامبر

هنگامی‌که مارکسیسم اوج گرفت، نظام سرمایه‌داری برای جلوگیری از وقوع انقلابات مارکسیستی و کاستن از شکاف طبقاتی، نظام تأمین اجتماعی را پدید آورد، اما این یک شوخی بیش نیست.

صاحبان ثروت و قدرت، برای استمرار استثمار خود، سوپاپ اطمینانی طراحی کردند. نباید فریب چنین اموری را خورد؛ البته ممکن است در میان این روندها، افراد خیرخواهی نیز باشند، اما سخن از نظام‌هاست؛ نظام‌هایی که شهرت‌طلبانه شکل می‌گیرند، سازماندهی می‌شوند، و سپس به سمت جامعه جهانی سوق داده می‌شوند.

آن‌گاه از این شهرت برای ایجاد نوعی رابطه عاطفی میان استعمارگر و استعمارشده استفاده می‌شود. این، خدمت نیست؛ بلکه عمل در خدمت دستگاه شیطان است.

شهرت در این‌جا به ابزاری برای مدیریت جهان در راستای توسعه مادی تبدیل می‌شود.

از این رو، حتی ممکن است انسانی در فطرت خود میل به خدمت به ضعفا داشته باشد، اما اگر این میل در چارچوب دستگاه مادی قرار گیرد، حتی اگر منجر به انفاق شود، آن انفاق خیانتی به بشریت خواهد بود.

در سوره حدید، قرآن پس از آیات توحیدی خود می‌فرماید: «آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُم مُّسْتَخْلَفِینَ فِیهِ»، یعنی به خدا و رسول ایمان بیاورید و از آن‌چه در اختیارتان قرار گرفته، انفاق کنید.

منظور این است که باید وارد طرحی شد که خداوند برای عالم و انسان‌ها ارائه کرده است و امکانات خود را در همان طرح هزینه کرد.

انفاق واقعی زمانی محقق می‌شود که امکانات در مسیر طرح پیامبر هزینه شوند، نه در هر طرحی.

قرآن نیز در ادامه همان سوره می‌فرماید: «لَا یَسْتَوِی مِنکُم مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ»، یعنی کسانی که پیش از فتح مکه انفاق و جهاد کرده‌اند با کسانی که پس از آن وارد میدان شدند، برابر نیستند؛ گرچه هر دو پاداش می‌گیرند، اما برابر نیستند.

* کدام انفاق خیانت به بشریت است؟

بنابراین، انفاقی درست و مؤثر است که در چارچوب طرح رسول خدا صورت گیرد. اگر کسی امکانات خود را در طرحی که مستکبران، طواغیت و مدیران توسعه مادی طراحی کرده‌اند، خرج کند تا نوعی ائتلاف جهانی حول محور توسعه ایجاد شود، این نه‌تنها خدمت نیست، بلکه خیانت به بشریت است.

البته نمی‌توان گفت همه کسانی که در چنین چارچوب‌هایی عمل می‌کنند خائن‌اند، اما قطعاً بخشی از انفاق‌هایی که در سطح جهانی و در راستای ایجاد ائتلافی به نفع مستکبران سامان می‌یابد، از این سنخ است؛ و این، خیانتی است به بشریت.

اتفاقا در این مسیر، از چهره‌های مشهور و سلبریتی‌ها نیز بهره‌برداری می‌شود؛ آن‌ها را با استفاده از رسانه‌های جهانی به شهرتی فراگیر در سطح بین‌الملل می‌رسانند، سپس از آن‌ها تصویری از انسان‌های خیرخواه و نوع‌دوست می‌سازند؛ تصویری که به‌مثابه نماینده‌ای از تمدن غرب، نماد انسانیتی معرفی می‌شود که گویی در خدمت رفع محرومیت‌ها و حمایت از اقشار ضعیف است.

این در حالی‌ است که همان تمدن، زیر پای همان اقشار ضعیف را خالی کرده و منابع آنان را به نفع شرکت‌های بزرگ چندملیتی مصادره کرده است.

این بازی در چارچوب طرح جدید جهانی سامان می‌یابد؛ طرحی که صرفاً به تغییر مرزهای سیاسی اکتفا نمی‌کند، بلکه در پی بازتعریف مرزهای اقتصادی نیز هست.

در این منظومه جدید، دیگر منطقی نمی‌دانند که منابع طبیعی چون نفت، صرفاً متعلق به کشورهای میزبان باشد؛ بلکه آن را متعلق به «صاحبان قدرت» تلقی می‌کنند.

در قالب پروژه‌هایی مانند طرح خاورمیانه جدید، این سیاست دنبال می‌شود: هدف صرفاً جابه‌جایی خطوط روی نقشه نیست، بلکه برنامه‌ای برای تغییر مالکیت منابع و مناسبات اقتصادی جهانی نیز در جریان است.

* چهره فرعونیِ استعمار نوین در خیانت به بشریت

چنین روندی مسبوق به سابقه است. قدرت‌های استعماری از گذشته‌های دور تاکنون، منابع کشورهای مختلف را استخراج کرده و به نفع خود تجمیع کرده‌اند.

سپس برای مشروعیت‌بخشی به این فرآیند، ساختارهایی نمادین و رسانه‌ای را طراحی می‌کنند تا با بهره‌گیری از چهره‌هایی ظاهرالصلاح، وجهه‌ای انسانی و خیرخواهانه به خود ببخشند.

این همان چهره فرعونیِ استعمار نوین است؛ فرعونی که با ابزار دموکراسی، نوعی «بردگی نرم‌افزاری» را بر جوامع تحمیل می‌کند؛ بردگی‌ای که از طریق آرای مردم، تمایلات و شهوات آن‌ها را مدیریت می‌کند و آن را در لوای «آزادی» و «انتخاب» به جامعه عرضه می‌دارد.

در این چارچوب، ساختارهای جهانی همچون سازمان‌های بین‌المللی، نهادهای حقوق بشری و حتی کارزارهای خیریه، ابزاری می‌شوند برای استتارِ خوی استعماری نظام سلطه.

هدف نهایی، فریب ملت‌ها و ایجاد نوعی ائتلاف عاطفی با استعمارگر است؛ تلاشی برای القای این‌که «انسان غربی» انسانی است با احساسات والا و دغدغه‌مند نسبت به رنج دیگران.

البته، کسی انکار نمی‌کند که در دنیای مدرن نیز گاه جلوه‌هایی از عاطفه انسانی مشاهده می‌شود؛ حتی در کاخ فرعون نیز ممکن است نشانه‌ای از احساسات انسانی یافت شود. اما این به‌هیچ‌وجه به‌معنای عاطفی بودن ساختار تمدنی غرب نیست.

* غرب با لباس انسان دوستی، نسل کشی می کند

همین انسان‌هایی که امروز با چهره‌های بزک‌شده و لباس‌های شیک ظاهر می‌شوند و هر روز چهره خود را چند بار اصلاح می‌کنند، در قرن بیستم، جنگ‌هایی به راه انداختند که میلیون‌ها انسان را به کام مرگ فرستاد.

تنها در جنگ جهانی دوم، بیش از صد و پنجاه میلیون نفر کشته شدند؛ و این عدد، صرفاً تلفات مستقیم نظامی و غیرنظامی را دربرمی‌گیرد.

اگر تلفات خاموشی مانند هفت میلیون نفری که در ایران در جریان جنگ جهانی اول و به‌دلیل قحطی از بین رفتند را هم در نظر بگیریم، عمق فاجعه روشن‌تر می‌شود.

در همان دوران، تنها در عرض ده ثانیه، ۱۶۰ هزار نفر در هیروشیما به تلی از خاکستر بدل شدند. با این‌حال، امروز همان نظام‌ها، چهره‌هایی نمادین و مشهور را به آفریقا می‌فرستند تا ژست انسان‌دوستی بگیرند و مثلاً نسبت به فقر و گرسنگی مردم آن مناطق ابراز همدردی کنند.

در پشت این چهره‌سازی‌ها، نظریه‌ای نهفته است: چون منابع کره زمین محدود است، باید از طریق کنترل نسل در برخی مناطق، منابع بیشتری برای استفاده در اختیار تمدن مسلط قرار گیرد.

بر همین اساس، پروژه‌هایی برای نسل‌کشی نرم در آفریقا اجرا شد.

بیماری‌هایی چون ایدز، در برخی کشورها شیوع داده شد و در عین حال، دسترسی آن ملت‌ها به داروهای ارزان و تولید داخلی هم مسدود گشت تا سود شرکت‌های دارویی غربی محفوظ بماند.

بسیاری از مردم در اثر همین سیاست‌ها از بین رفتند. اما در سطح رسانه‌ای، سلبریتی‌هایی به آن مناطق اعزام شدند تا ظاهراً به‌عنوان سفیران صلح و انسان‌دوستی، چهره‌ای مثبت از تمدن غرب به نمایش بگذارند.

* انسانی با تقوا و جایگاه الهی، هرگز در خدمت الگوی نئولیبرال قرار نمی‌گیرد.

این روند، چیزی جز «خیانت به بشریت» نیست، حتی اگر نیت برخی افراد درون این فرایند خیرخواهانه باشد. شهرتی که چنین چهره‌هایی از آن برخوردارند، در دل همان نظام توسعه مادی شکل گرفته است و به‌ناچار در خدمت آن قرار می‌گیرد.

انسانی که در تراز الهی و تقوایی به جایگاهی اجتماعی می‌رسد، هرگز در جهت توسعه الگوی نئولیبرال خرج نمی‌شود.

شهرت‌هایی که در بستر نظام مادی پدید می‌آیند، خود بخشی از همان نظام هستند و نمی‌توان آن‌ها را مستقل از ساختاری که آن‌ها را پرورده است، تحلیل کرد.

این شهرت‌ها سازماندهی می‌شوند، در قالب نظامی هدفمند درمی‌آیند و در نقاط مختلف سرمایه‌گذاری می‌شوند تا توسعه مادی غرب را پیش ببرند.

گاه برای ایجاد ائتلاف‌های سیاسی، گاه برای دسترسی به کالا و قدرت، و گاه حتی برای شکل‌دهی به سبک زندگی مصرف‌گرا.

بسیاری از سلبریتی‌ها، نه‌تنها هزینه‌ای برای کالاهای لوکس نمی‌پردازند، بلکه بابت استفاده از آن‌ها نیز درآمد کسب می‌کنند؛ یک رستوران معروف نه‌تنها غذای رایگان در اختیار آن‌ها می‌گذارد، بلکه برای انتشار عکس آن غذا در فضای مجازی به آن‌ها دستمزد هم می‌دهد.

لباس‌های برند و اقلام گران‌قیمت، رایگان در اختیارشان قرار می‌گیرد. این شهرت، به ابزاری برای دستیابی به امکانات، قدرت و ثروت تبدیل شده است.

نظام شهرت‌محور، به الگویی برای رسیدن به قدرت تبدیل می‌شود؛ الگویی که از همه شهوات و شبهات بهره می‌برد تا مسیر سلطه و توسعه مادی غربی را هموار کند.

هدف نهایی، تحقق الگویی از توسعه است که در بستر فرهنگ و مناسبات سرمایه‌داری شکل گرفته و با بهره‌گیری از انگیزه‌های مادی چون شهوت، شهرت و قدرت، همه چیز را در خدمت گسترش سلطه قرار می‌دهد.

بنابراین، نباید فریب ظاهر اصلاح‌طلبانه این روند را خورد. سخن این نیست که هر اصلاحی الزاما باطل است، اما وقتی اصلاح در بستر نظام سلطه و با ابزار شهرتی که در همان دستگاه مادی ساخته شده، صورت می‌گیرد، نتیجه‌ای جز تقویت همان نظام نخواهد داشت. چراکه پول حاصل از فروش شراب، مسجد نمی‌سازد.

برای دانلود صوت اینجا را کلیک کنید

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها
نیازمندیها
09107726603 تماس یا پیام در پیام رسان های ایتا و تلگرام