کد خبر: ۶۱۱۷۰
زمان انتشار: ۰۳:۱۲     ۲۷ خرداد ۱۳۹۱
هفتمين پيشواي حقيقت و اسوه آزادگي، حضرت موسي الكاظم (ع) علي رغم اختناق حاكم در عصر خلافت غاصبانه عباسي و تحمّل مرارت هاي فراوان در زندان هاي هارونيه؛ از تعليم و تربيت شاگردان نام آور و هدايت امت به راه نجات دريغ نورزيدند.
تبيين راههاي كمال عقل انساني، نحوه شناسائي سخن حق و پيروي از آن و چگونگي برنامه ريزي و تقسيم ساعات شبانه روز براي انسان مؤمن؛ مطالب گرانبهائي است كه در نوشتار پيش رو توسط فقيه اخلاقي وحكيم فرزانه « حضرت آيت الله جوادي آملي (مدظلّه) » در انديشه هاي نوراني امام هفتم (ع) بررسي شده كه در آستانه سالروز شهادت مظلومانه آن مظهر هدايت به خوانندگان گرامي تقديم مي شود.
مكتب علمي امام كاظم (ع)، مهد پرورش شاگرداني نام آور
وجود مبارك امام هفتم حوزه هاي علمي قوي و غني تشكيل داد، طلاب مستعد را شناسائي كرد، شاگردان فراواني تربيت كرد كه عدّه زيادي از آنها جزء روات احاديث شدند، جزء علماي بزرگوار شدند، جزء محدّثين و مفسّران شدند و مانند آن. يكي از آن شاگردان بنام ( هشام بن حكم ) است كه ر ساله العقل را وجود مبارك امام هفتم براي هشام بن حكم ترسيم كرد. مرحوم كليني (رض) در جلد اوّل اصول كافي و بسياري از بزرگان در جوامع روائي ما اين ر ساله العقل وجود مبارك امام هفتم را نقل كردند.
علوّ مقام مؤمن در پرتو فهم، عمل و نشر معارف الهي
آن نكته اي كه الآن وادارمان مي كند كه درباره اين ر ساله العقل مطرح كنيم اين است كه: وجود مبارك امام هفتم مقام مؤمن را خيلي بالا مي داند. بالا بودن مقام مؤمن تنها به اين نيست كه در آخرت درجات او زياد است، بلكه بالا بودن مقام مؤمن اين است كه او نزديك انبياء و ائمه (عليهم السّلام) بسياري از فضائل و معارف و علوم را مي تواند ياد بگيرد و عمل بكند و منتشر بكند؛ اين سرمايه در انسان هست. اگر كسي اين سرمايه را شناخت، خود را ارزان نمي فروشد ! هرگز نمي گويد: من حالا كه مدرّس شدم، يا درس سطح مي گويم، يا درس خارج مي گويم؛ همين مقدار بس است ! در تعبيرات ديني ما اين است كه اوّلين روز جهل يك حوزوي يا دانشگاهي آن وقتي است كه بگويد من فارغ التّحصيل شدم!
بعد از اينكه وجود مبارك حضرت اين را بيان فرمودند، مي فرمايند: يا ه شام ! لا تجتم ع هذ ه الخ صال لا ل نب يّ او وص يّ او مؤم ن امتحن الله قلبه ل ليمان. وقتي معارف عقلي را مطرح مي كند، مي فرمايد: اين معارف بلند، اين فضائل فراوان مال انبياء هست و مال ائمه هست و مال مؤمني كه در آزمون الهي قلبش پيروز شد، نه زبانش ! پس اين مقام براي ما هست! اگر اين راه باز است، چرا ارزان بفروشيم ؟ خسارت كه ديگر حقيقت شرعيّه ندارد، همين است! آدم يك كالاي گراني داشته باشد، اين كالا را به مرجعيّت بفروشد، يا به پيش نمازي بفروشد !! فرمود: لا ل نب يّ او وص يّ او مؤم ن امتحن الله قلبه ل ليمان، و امّا سائ ر ذل ك م ن المؤم نين فنّ احدهم لا يخلو م ن ان يكون ف يه بعض هذ ه الجنود (1). افراد عادي مقداري از اين فضائل عقلي را فراهم مي كنند، ولي آن مؤمنان وارسته در رديف اولياي الهي اند؛ اين اصل اوّل.
ويژگي مؤمنان در شنيدن سخنان مختلف و تبعيّت حق
مطلب دوّم آن است كه وجود مبارك امام هفتم (ع) برابر آيه سوره زمر فرمود: خداوند هم مجاري ادراكي به ما داد كه مطالعه كنيم و گوش بدهيم، يك. هم تسويه خانه به ما داد به عنوان درون پژوهش كنيم، تحقيق كنيم كه اين چيزي كه شنيديم، آنچه كه خوانديم؛ كدامش حق است، كدامش حق نيست، اين دو. و هم قدرت انتخاب به ما داد كه بعد از ارزيابي، وقتي فهميديم چه حق است، آن را بپذيريم؛ اين سه. بعد قدرت عمل به ما داد، چهار. بعد قدرت نشر و تبليغ به ما داد، پنج؛ كه در همه اين مقاطع پنج گانه ما پيروز مي شويم.
اوّلين راهي كه وجود مبارك امام هفتم بعد از مسأله توحيد و اينها ذكر كرد، اين است كه فرمود: خداوند اهل عقل و فهم را در كتاب خودش بشارت داد، اينچنين فرمود: فبشّ ر ع باد الّذ ين يستم عون القول فيتّب عون احسنه (2)؛ « قول » يعني مكتب، يعني آراء، يعني مطالب علمي و مكاتب گوناگون را مي شنود، خوب گوش مي دهد؛ و ميزان هم دارد، ارزيابي كند چه صدق است، چه كذب؛ چه حق است، چه باطل؛ چه خير است، چه شر؛ چه حسن است، چه قبيح؛ بعد انتخاب هم مي كند.
تقسيم بندي انسان ها از لحاظ تشخيص و انتخاب قول حق
تشخيص دادن،مال يك بخش انسان است، انتخاب كردن مال بخش ديگر. ما همانطوري كه در فضاي ظاهر انسان هايمان چهار گروه اند، در فضاي باطن هم به شرح ايضاً. ما در مسأله ظاهر افرادي را كه داريم چهار دسته اند؛ ما يك مجاري ادراكي داريم به نام چشم و گوش كه با اين مي فهميم، مي شنويم. يك مجاري تحريكي داريم به نام دست و پا؛ با آن كار مي كنيم. افراد جامعه از نظر مجراي ادراك و حركت چهار دسته اند؛ بعضي ها هر دو جهتشان قوي است، يعني هم خوب مي بينند، هم خوب مي شنوند و هم دست و پاي سالمي دارند. يعني اگر ديدند اينجا مار هست، مي دوند؛ يا اگر اتومبيل دارد مي آيد، مي روند كنار. يعني دست و پاي آنها سالم است، يك. چشم و گوش آنها سالم است، دو؛ هم مي فهمند، هم نجات پيدا مي كنند. گروه دوّم كساني اند كه از هر دو جهت ضعيف اند؛ هم چشمشان نابينا است، هم دست و پا فلج اند، اينها نمي توانند خودشان را از خطر حفظ بكنند. گروه سوّم كساني اند كه مجاري ادراكي شان قوي است؛ يعني چشمشان قوي است، گوششان قوي است، ولي دست و پا فلج است. گروه چهارم به عكسند؛ يعني دست و پاي قدرتمند دارند، ولي چشم و گوششان ضعيف است؛ اين در بدن ما.
در باطن ما هم همين چهار قسم است؛ بعضي ها هستند كه خيلي خوب مي فهمند، علمائي اند كه خيلي خوب مي فهمند، دانشگاهياني هستند كه خوب مي فهمند؛ حالا يا حوزوي، يا دانشگاهي، قدرت پژوهش، تحقيق، تفحّص، تأليف، تدريس خيلي قوي است. اين بخش هاي علمي به ( جزم ) بر مي گردد، آن بخش هائي كه مربوط به تصميم است به ( عزم) بر مي گردد؛ عزم كاري به جزم ندارد. عزم يك دستگاه ديگري است در درون نفس كه عقل عملي آنها را دارد؛ كه العقل ما عب د ب ه الرّحمن و اكتس ب ب ه الج نان (3)، جزم مال بخش معرفتي است. بعضي ها هم در جزم قوي اند، عالم خوبي اند؛ هم در عزم قوي اند، عالم عادلند. آدم خوبي اند، خوب درس خوانده، خوب هم عمل كرده.
بعضي ها در هر دو جهت ضعيفند؛ سالياني در حوزه و دانشگاه هستند، نه چيزي فهميدند، نه قدرت عمل دارند ! بعضي ها بخش جزمي آنها قوي است امّا بخش عزمي شان ضعيف است؛ اينها عالم فاسقند. يعني مي داند چه حرام است، مي داند چه حلال است، مي داند چه بيت المال است؛ امّا دستش مي لرزد. براي اينكه آن بخشي كه بايد تصميم بگيرد فلج است ! بخش چهارم كساني اند كه تصميم گيري شان خيلي قوي است، امّا دركشان ضعيف است؛ مثل مقدّس بي درك. هر چه به او بگوييد، عمل مي كند؛ امّا نمي فهمد چه بايد عمل بكند ! ما همانطوري كه در بخش ظاهر چهار گروهيم، در بخش باطن هم به شرح ايضاً.
وجود مبارك امام هفتم در آغاز اين ر ساله العقل به هشام بن حكم كه از برجسته ترين شاگردان آن حضرت است فرمود: اين آيه را كه مي شنويد، فبشّ ر ع باد . الّذ ين يستم عون القول فيتّب عون احسنه؛ يعني قرآن كريم به همان گروه اوّل بشارت مي دهد (4). گروه اوّل كساني اند كه هم مجاري ادراكي شان خيلي قوي است، مي توانند مكتب ها را بفهمند، بعد ارزيابي كنند كه كدام حق است، كدام باطل؛ بعد هم وقتي مكتب ها را شناسائي كردند، ارزيابي كردند، حق و باطل آن مكتب ها مشخص شد؛ قدرت انتخاب دارند و انتخاب مي كنند. فبشّ ر ع باد ، كدام ع باد ؟ الّذ ين يستم عون القول در بخش معرفت، فيتّب عون احسنه در بخش عمل. فرمود: فقط به اينها بشارت بده؛ يعني عالم ب فهم عادل ! آن حوزوي و دانشگاهي ب فهم پاك را بشارت بده، بقيه حسابشان جداست ! و ما مي توانيم اين باشيم؛ وقتي مي توانيم اين باشيم و امام ما فرمود: خدا به اينها بشارت داد، چرا نباشيم ؟! فرمود: آنكه خوب مي فهمد، وقتي فهميد هم ديگر معطّل نيست، عمل مي كند؛ به آنها بشارت بده. فبشّ ر ع باد الّذ ين يستم عون القول، نه يسمعون ! بعد از اينكه استماع كرد، خوب گوش داد، خوب فهميد؛ فيتّب عون احسنه. اين معيار وجود مبارك امام هفتم !
تبيين ويژگي هاي ( قول حق ) در قرآن كريم
قرآن كريم اينچنين نيست كه كلّي گوئي كند و بگويد به كي بشارت بدهيد كه احسن القول را مي پذيرد، مي فهمد، احسن القول را هم پيروي مي كند؛ خير، آن احسن القول را هم معرفي مي كند، احسن القائ ل را هم معرفي مي كند، پيروي كننده ها را هم معرفي مي كند، نتايجش را هم مي گويد؛قران يك چنين كتابي است ! قرآن يك كتاب علمي مثل فقه و فلسفه نيست، قرآن نور است؛ يعني علم را با عمل دوخت. شما در هيچ كتابي از كتاب هاي حوزوي و دانشگاهي نه شنيديد، نه ديديد كه علم را با عمل بدوزد ! در كتاب هاي فقهي بحث هاي فقهي است، ديگر در كنار دستور فقهي يك ا تّقوا الله را داشته باشند كه نيست! در اينجا ذات أقدس له طبق استنباط نوراني وجود مبارك امام هفتم (ع) فرمود: كساني كه اين دو عنصر محوري را دارند، به آنها بشارت بده؛ خوب مي فهمند، خوب عمل مي كنند؛ بقيه ديگر به اميد خدا رها هستند ! آن كه نمي فهمد يا اگر فهميد خوب عمل نمي كند، حسابش جداست ! فقط به اين يك گروه بشارت بدهيد.
پيامبر (ص) و پيروان ايشان، دعوت كنندگان به حق
احسن القول كيست ؟ اينجا فرمود: فبشّ ر ع باد الّذ ين يستم عون القول فيتّب عون احسنه، احسن الاقوال كي است ؟ او را خود قرآن مشخص كرد، فرمود: من احسن قولاً م مّن دعا لي الله و عم ل صال حاً و قال نّن ي م ن المسل مين (5). آن موحدي كه مردم را به الله دعوت مي كند، به اسماء حسناي خدا دعوت مي كند، به توحيد دعوت مي كند، از ريا و سمعه باز مي دارد، به بهشت دعوت مي كند، از دوزخ باز مي دارد؛ اين قولش ( احسن الاقوال ) است.حالا آن كيست ؟ آن را در بخش هاي ديگر فرمود: وجود مبارك پيغمبر است و پيروان پيغمبر كه به پيغمبر فرمود: بگو ادعوا لي الله علي بصيره. أنا و من اتّبعن ي (6).
پس در بخش اوّل فرمود: ما يك احسن الاقوالي داريم، در بخش دوّم هم فرمود: احسن الاقوال قولي است كه به الله دعوت بكند، در بخش سوّم هم فرمود: پيغمبر، مردم رابه الله دعوت مي كند: ادعوا لي الله علي بصيره. أنا و من اتّبعني. پس ما مي توانيم جزء من اتّبعني باشيم.
اهميّت برنامه ريزي روزانه در كلام امام كاظم (ع)
ما كه حوزوي هستيم يا آقاياني كه دانشگاهي هستند، چه جور بايد برنامه ريزي بكنيم ؟ وجود مبارك امام هفتم (ع) فرمود:آيا آدم مي شود بي برنامه زندگي كند ؟! يعني يك كسي مي شود همين جور صاف صاف راه برود، بدون برنامه ريزي زندگي كند، بعد بگويد من شيعه امام هفتمم ؟!! فرمود:شما اگر بخواهيد برنامه ريزي كنيد، وقت استراحتتان هم بايد مشخص باشد، آن برنامه ريزي هايتان هم بايد مشخص باشد كه به وسيله آن برنامه ريزي ها شما مي توانيد به كارهاي ديگر برسيد؛ هرگز نفرمود استراحت را رها كنيد. وجود مبارك امام هفتم فرمود: ا جته دوا ف ي ان يكون زمانكم اربع ساعات (7)، بكوشيد كه شبانه و روز را به 4 قسمت تقسيم بكنيد، ساعت نه يعني 60 دقيقه.
ساعهً ل مناجاه الله (8)، يك بخشش را با خدا مناجات كنيد. « مناجات» نجواست، در مقابل « منادات » است. ( منادات ) صدا زدن از دور است،منادات از نداست، ندا هم مال دور است. امّا ( مناجات ) مال نجواست، مال نزديك است. الآن شما وقتي كنار هم نشسته ايد داد نمي زنيد! وقتي مي خواهيد صحبت بكنيد، آرام صحبت مي كنيد! براي اينكه مي شنويد. فرمود: يك بخش از شبانه روز را براي اينكه با خدا مناجات كنيد، براي اينكه با او كار داريد، تمام اين امور را كه او دارد اداره مي كند. چشم و گوش ما امانت الهي است، اينكه ملك ما نيست! چون امانت الهي است و ملك ما نيست، نبايد هر جا به كار ببريم. در قرآن فرمود: امّن يمل ك السّمع و الابصار (9)،فرمود: شما مالك نيستيد؛ آن كه مالك چشم و گوش است، او خداست !
پس چشم و گوش ما مال اوست؛ ما چه كاره ايم ؟ مي شويم امين، مي شويم امين الله. اگر امين او بوديم، بايد چشم را در جايي به كار ببريم كه او اجازه بدهد، مالك اجازه بدهد؛ هر چه را نگاه نكنيم. گوش را جايي به كار ببريم كه مالكش اجازه بدهد و هر چيزي را نشنويم. گفت: غيبت را نشنو، دروغ را نشنو، تهمت را نشنو،فلان آهنگ را نشنو. پس مالك چشم و گوش اوست، مالك جان هم اوست. كسي حق ندارد خود كشي بكند، كسي حق ندارد چشمش را كور كند، كسي حق ندارد گوشش را كر كند، كسي حق ندارد روزه اي بگيرد كه اين روزه به بدنش ضرر دارد !
اگر كسي بيماري چشم دارد يا بيماري گوش دارد؛ مي گويد: من حالا روزه مي گيرم، اين روزه به آن چشم ضرر دارد، روزه به گوش ضرر دارد؛ چشم كه مال ما نيست ! آن مالكش مي گويد نگير، نبايد بگيرد !! چرا روزه براي كسي كه ضرر دارد حرام است ؟ روزه عبادت است! اگر كسي چشم درد دارد يا گوش درد دارد؛ روزه براي گوش او ضرر دارد يا براي چشم او ضرر دارد؛ اين روزه حلال نيست! چرا ؟ براي اينكه چشم مال ما نيست؛ ما مي گوئيم: ما مي خواهيم روزه بگيريم ! اينها كه روي صندلي نماز مي خوانند، مي گويند: ما نماز مي خوانيم، حالا پاي ما درد دارد، ضرر دارد، اما مي خواهيم روي صندلي نباشد؛ مي گوئيم: تو حق نداري روي پا نماز بخواني ! آخر پا مال تو نيست؛ براي اينها واجب است كه روي صندلي بنشينند، نماز بخوانند.اگر اعضاء و جوارح مال خود ما بود، بله مي توانستيم با آن هر كاري بكنيم، امّا مال ما نيست؛ ما امانت داريم. اگر امينيم و مالك اوست، بايد طوري رفتار بكنيم كه مالك حقيقي اجازه بدهد. فرمود: زماني را با مالكت صحبت بكن وسعي كن نجوا داشته باشي.
( تلاش در توليد ) و ( قناعت در مصرف )
شرايط پيشرفت اقتصادي
و ساعهً ل امر المعاش(10)، زماني را به دنبال كسب و كار برويد. جامعه ما همينطور است، نظام ما همين طور است؛ اگر بخواهد راحت باشد، بايد اين دو اصل را داشته باشيم؛ يكي ( تلاش در توليد )، يكي ( قناعت در مصرف ). جامعه وقتي راحت است، خودكفاست، ديگر واردات ندارد؛ صادرات ممكن است داشته باشد كه در توليد تلاش بكند، يك؛ در مصرف قانع باشد، دو. ذيل اين آيه سوره مباركه نحل كه فرمود: فلنحيينّه حياهً طيّ بهً (11)، وجود مبارك حضرت امير فرمود: حيات طيّبه قناعت است(12). آدم قانع دستش پيش كسي دراز نيست و هيچ كشوري در حال قناعت نيازي به بيگانه ندارد؛ مي شود خودكفا و راحت !پس يك بخش از كار براي تأمين معاش است.
برقراري روابط عاطفي و انساني با مردم در كلام امام كاظم (ع)
و ساعهً ل معاش ره الا خوان و الثّ قات الّذ ين يعرّ فونكم عيوبكم و يخل صون لكم ف ي الباط ن(13). يك ساعتي هم با دوستان، با جامعه زندگي كنيد. انجمني داريد، دوستي داريد، رفت و آمدي داريد، رفاقتي داريد؛ چون جامعه را آن محبت اداره مي كند. يك بيان نوراني از امام رضا (ع) است كه فرمود: تزاوروا فنّ ف ي ز يارت كم ا حياءً ل احاديث نا و احاديثنا تعط ف بعضكم علي بعض(14). فرمود: به زيارت يكديگر برويد، يكديگر را ترك نكنيد، رفت و آمدتان را داشته باشيد، اگر كسي يك نقطه ضعفي دارد، آرام به او بگوئيد،در حضور ديگران نگوئيد؛ در باطن با اينها مخلصانه عمل بكنيد، عيبشان را در خصوص اينها بگوييد؛ براي اينكه شما شيعيان مائيد و در مجلس شيعيان احاديث ما مطرح مي شود و كلام ما عاطفه ايجاد مي كند.
اينكه مي گويند سنگ روي سنگ بند نمي شود يعني چه ؟ الآن شما اين برج هائي كه مي بينيد، ساختمان هاي بلند كه مي بينيد، هرگز سنگ روي سنگ بند نمي شود؛ يك ملات نرمي لازم است كه با آن ملات نرم سنگ روي سنگ بند مي شود. زندگي داخلي را آن عاطفه و ادب نگه مي دارد، جامعه را آن ادب نگه مي دارد، امت را آن عاطفه و مهر نگه مي دارد؛ و گرنه هر كسي بخواهد داعيه استقلال داشته باشد، تند خويي داشته باشد جامعه نظم نمي گيرد ! وجود مبارك امام هفتم فرمود: يك بخشي از بخش هاي چهار گانه شبانه روز را براي برقراري ارتباط و هماهنگي و عاطفه و مهر با برادران ايماني به سر ببريد.
و ساعهً تخلون ف يه ل لذات كم م ن غ ير حرام (15)؛ يك بخش از عمر را هم براي خوابيدن و خوردن و استراحت و لذّت و زناشويي و ازدواج و كارهاي حلال به سر ببريم. اين راهنمائي هاي ائمه (عليهم السّلام) هم دنياي ما را تأمين مي كند، هم آخرت ما را تأمين مي كند.
بيانات معظم له در ديدار با جمع كثيري از اساتيد، طلاب، دانشجويان و اقشار مختلف مردم به مناسبت سالروز شهادت حضرت امام موسي كاظم (ع) دماوند؛ 17/ 4/ 1389
(1) بحار الأنوار/ 1/ 159
(2) زمر/ 17 و 18
(3 و4) الكافي/ 1/ 11 ـ ك تاب العقل و الجهل
(5) فصّلت/ 33
(6) يوسف/ 108
(7 و8) بحار الأنوار/ 75/ 321/ باب 25 ـ مواع ظ موسي بن جعفر و حكمه (ع)
(9) يونس/ 31
(10) بحار الأنوار/ 75/ 321
(11) نحل/ 97
(12) نهج البلاغه/ حكمت 229
(13) بحار الأنوار/ 75/ 321
(14) الكافي/ 2/ 186 ـ ( رو ي عن الصّاد ق (ع) )
(15) بحار الأنوار/ 75/ 321
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها