کد خبر: ۷۷۴۳۶
زمان انتشار: ۱۰:۰۲     ۱۵ شهريور ۱۳۹۱
فارس: برخی روزنامه‌های صبح امروز کشور سرمقاله‌های خود را به موضوعات زیر اختصاص دادند.

*کیهان

روزنامه کیهان در سرمقاله خود با عنوان « آنالیز در منظومه گفتمانی انقلاب » به قلم « محمد ایمانی » آورده است.

منطق انقلاب اسلامی، منطق پویایی و پیشرفت با وجود چالش هاست. این هنر نظام «امت -امام» است که در برابر چالش ها و موانع و آسیب ها، نه درجا زده و نه عقبگرد کرده است. در واقع مدل حرکت انقلاب اسلامی، مدل منعطف معطوف به پیشروی است در حالی که بسیاری از رویکردها در بستر تاریخ اسلام همواره آمیخته به انعقاد و انجماد و تحجر و کج فهمی از یک طرف، و انحراف و لاابالیگری و در جا زدن و عقبگرد و تخفیف دادن سر اصول از طرف دیگر بوده است. تاریخ صدر اسلام انباشته از رفتارهای خوارجی یا اموی است و امروز هم فرقه های گوناگونی نظیر وهابیون، سلفی ها، سکولارها و لیبرال های مسلمان را می توان یافت که در گستره جهان اسلام از دو سو در خدمت ترفندهای جبهه استکبار قرار دارند و شگفت اینکه این دو سویه افراط و تفریط سر بزنگاه به هم می رسند، درست مانند بهایی ها و انجمن حجتیه و چپ و راست های التقاطی شبه مسلمان که آخر سر زیر خیمه آمریکا و اسرائیل جمع شدند.

اما منطق انقلاب اسلامی نه انجماد و انعقاد است و نه انحراف. چالش ها و مانع تراشی ها ممکن است باعث نوسان در سرعت پیشرفت او شوند اما موجب عقبگرد از آرمان ها نشده اند. این حقیقت را انبوه پیشرفت های انقلاب و جمهوری اسلامی به ویژه از نظر اقتدار و عزت جهانی شهادت می دهد. گواه این واقعیت، عربده های آمیخته با هراس مقامات رژیم صهیونیستی و آمریکاست که در حاشیه حضور نمایندگان 120 عضو جنبش عدم تعهد در اجلاس تهران، اذعان کردند جامعه جهانی واقعی در تهران و در کنار ایران ایستاده است. البته طبیعی بود که در کنار این اعترافات پرحجم و پس از آن که از گیجی ضربه اول درآمدند، به تدریج همراهی آن 120 کشور با ایران را کتمان کنند و یا 95 درصد سخنان محمد مرسی در همراهی با مواضع جمهوری اسلامی را بپوشانند و مثلا دو بخش سخنان وی در نام بردن از خلفای سه گانه و اظهار موضع متفاوت با موضع ایران درباره سوریه را بزرگ نمایی کنند. طنز خنکی بود اما واقعیت داشت که رسانه های فارسی زبان بیگانه در کنار دو طیف رسانه های وابسته به جریان فتنه و اپوزیسیون- با وجود سوابق علنی معارضه با اصل دین- به جای ملت ایران غیرتی شده بودند که مثلا محمد مرسی چرا از ابوبکر و عمر و عثمان اسم برده و حال که اسم برده پس موفقیت های بزرگ اجلاس بین المللی تهران دود شد و هوا رفت! این طیف همان محافلی هستند که در طول چند سال گذشته تابلوی نه غزه نه لبنان را سر دست گرفتند و به دنبال سقوط تاریخی رژیم وابسته مبارک، روی کار آمدن اسلامگرایان را زمستان بهار عربی و ربوده شدن انقلاب و ... لقب دادند.

اینها همان طیفی بودند که در روایت ماجرای کربلا و جنایت صورت گرفته در حق اهل بیت پیامبر علیهم السلام، حق را به جانب یزید دادند اما به ایام جنگ 22 روزه و مقاومت غزه مظلوم که رسیدند ناگهان بسیج شدند تا به ما در ایران ثابت کنند آنها که در غزه به واسطه بمب های اورانیومی صهیونیست ها کشته می شوند، حامی یزیدند و باید که قتل عام شوند! شبکه ای از انبوه رسانه ها که اصل بعثت پیامبر اعظم(ص) و وحی الهی و ایمان به غیب را آماج تیرهای طعنه و تمسخر و تردید قرار داده بودند، ناگهان غیرتی شدند از اینکه محمد مرسی نام خلفای سه گانه را برده یا دولت سوریه را تخطئه کرده است. آنها شعور مخاطبانی را که مستقیما از شبکه های مختلف سیما به سخنان وی گوش داده بودند دست کم گرفتند اگر کتمان کردند که مرسی ابراز برادری و دوستی استراتژیک با جمهوری اسلامی کرده و در موضوعاتی نظیر اعتراض به رژیم صهیونیستی و دفاع از آرمان فلسطین، حمایت از حق استفاده صلح آمیز از فناوری هسته ای و لزوم خلع سلاح اتمی در خاورمیانه به ویژه درباره رژیم صهیونیستی، و لزوم اصلاح ساختار سازمان ملل و تبعیض موجود در شورای امنیت، عینا مواضع ایران را مورد تاکید قرار داده است.

وقتی دشمن ابتدا از سیلی آبداری که خورده عربده می کشد و پس از آن استدلال هایی می کند که اگر هم تجزیه اش خوب باشد، ترکیب آن لایق دست مرده شورهاست، معلوم می شود دشمن هنوز دستگاه فکری و نظام حلاجی و آنالیز و محاسبه ما را نشناخته است. ملت ما امت پیامبراعظم است که وقتی مشرکان در ماجرای حدیبیه گفتند لقب «رسول الله» باید از کنار نام ایشان حذف شود و این امر بر صحابه گران آمد، فرمود این عنوان را حذف کنند در حالی که فتح مکه را می دید و بشارت پیروزی می داد. ملت ما قضاوت روشنی درباره تاریخ صدر اسلام و عملکرد تک صحابه دارد اما در عین حال پیرو مقتدایی است که به خاطر مصلحت بزرگتر، از یاری حاکمان بعد از پیامبر(ص) دریغ نکرد تا آنجا که برخی از همان ها گفتند اگر علی نبود هلاک می شدند. این موضوع برای دل دریایی برادر پیامبر که «صبر کرد و پای خدا نوشت تا یقین الهی بر او نازل شد» با همه تلخی هایش مسئله ای حل شده بود و برای پیروان رسول خدا و امیرمؤمنان نیز حل شده است. از متن آن صبر و احتساب است که امروز انقلاب اسلامی و بیداری ملت ها به جنبش درآمده و پشت آمریکا و اسرائیل را می لرزاند. منطق پیش برنده انقلاب اسلامی، منطق پیامبر اعظم و امیرمؤمنان است؛ مصلحت اندیشی و انعطاف معطوف به اصولگرایی آری، انعقاد و انجماد و انحراف هرگز!

حاملان مؤمن و مجاهد انقلاب اسلامی دستگاه فکری و نظام تحلیل و محاسبه منحصربه فردی دارند که چون منطبق با قوانین و سنت های الهی است، بی برو و برگرد کلید درهای بسته و حلّال چالش هاست. اینکه اولیای معصومین(ع) فرمودند «رحمت خدا بر کسی که بداند از کجاست و در کجاست و به کجا می رود» هم دعاست و هم بیان قاعده و قانون. یعنی که موقعیت شناسی (شناخت زمانه و زمینه ها) در صورت پایبندی به لوازم آن ذاتا رحمت و گشایش الهی را جلب می کند. شناخت مقتضیات و مصلحت ها، از ارکان این موقعیت شناسی است. آرمانگرایی ما با شناخت واقعیات عجین شده همان گونه که واقع گرایی ما معطوف به آرمان خواهی است. ما در این نظام فکری همچنان که آرمان ها را با افتخار و با صدای بلند اعلام می کنیم، از واقعیت ها و اقتضائات محیطی نیز غافل نیستیم. اما از سوی دیگر متوقف در واقعیات نمانده و کوشیده ایم با ظرفیت سازی و به فعلیت رساندن آنها، دایره امکانات و توانایی های خود را توسعه دهیم. روزگاری نه چندان دور، در همین خاورمیانه نه از سیدحسن نصرالله و نوری مالکی خبری بود و نه از اسماعیل هنیه و محمد مرسی. در عراق صدام عفلقی حکمرانی می کرد و در مصر، حسنی مبارک. در فلسطین عرفات بود و در لبنان... هیچ. ونزوئلا و بولیوی که دیگر حیاط خلوت آمریکا بود و نه خانه دوستان و برادران ایران.

جمهوری اسلامی و رهبران الهی آن هرگز باورهای خود را کتمان نکردند اما با صداقت و درایت تمام مرزبندی های «عرب/ عجم»، «شیعه/سنی»، «مسلمان/ غیرمسلمان» را به حاشیه رانده و مرزبندی استراتژیک «جبهه مقاومت/ استکبار» را تبدیل به جبهه بندی اول در خاورمیانه و جهان کردند. کاری تر از این نمی شد به اختاپوس استکبار و صهیونیسم بین الملل ضربه زد. با این تلقی محمد مرسی و برادران اخوان المسلمین مصر که خوب است، یک موی گندیده زمامداران مردمی و ضد استکباری آمریکای لاتین را به امثال حسنی مبارک نمی دهیم. طبعا ایده آل ما آن است که دولتمردان مسلمان در کشورهایی نظیر مصر و ترکیه واقعیت صحنه را دقیق ببینند و در زمین دشمنان امت اسلامی بازی نکنند چرا که سود چنین رویکردی به جیب آمریکا و صهیونیسم و زیان آن در جیب امت اسلامی خواهد رفت. برای ما مثل روز روشن است که آمریکای حامی رژیم مبارک و دیکتاتورهای مرتجع در منطقه نمی تواند با تجهیز تروریست های وارداتی، در پی دموکراسی در سوریه باشد اما یقین داریم همین بدفهمی ها و خطا نیز در ظرف زمان حل خواهد شد.

بنابراین می توان گفت نگاه جمهوری اسلامی نگاه صفر یا صدی نیست. جنگجویان تبلیغاتی دشمن در اردوی ناتوی فرهنگی اصرار روشنی دارند تا این مغالطه را جا بیندازند که اگر صددرصد مطلوب ها تحقق نیافته پس باید اصل آرمان گرایی و دستاوردهای منحصر به فرد آن را واگذاشت و دست تسلیم در برابر انواع انحطاط ها و انحراف ها بالا برد. در مقابل، منطق فکری انقلاب، سنجش مداوم و انتخاب مطلوب ترین‌ها از میان گزینه های موجود از یک سو و ظرفیت سازی برای پیدایش گزینه های آرمانی تر از جانب دیگر است. ما چه در حوزه سیاست داخلی و چه در بستر سیاست بین المللی مطلقا قائل به شرایط زدگی و درجا زدن و انفعال نیستیم. در عین حال بر مبنای منطق اسلامی، ظرفیت‌های مثبت را در خود و دیگران می جوییم و می کوشیم به جای توقف روی عیب ها و ضعف ها، آن ظرفیت ها را به سمت فعلیت پرورش دهیم، درست مانند طبیب حاذقی که هم دعوت به تکاپو و حرکت می کند، هم بر موضع درد مرهم می گذارد اگر هم نیازی به جراحی در یک عضو بود، به صرف وجود عارضه در بخشی از یک عضو، تمام پیکره را سلاخی و ساطوری نمی کند. تفاوت مهم میان قضاوت راهبران مجاهد انقلاب با قضاوت طیف های گوناگون بدخواهان، تفاوت طبیب و جراح خیرخواه با خصم قداره کش است. اولی تقویت می کند و نارسایی ها را برطرف می سازد اما دومی چاقو می زند که از کار بیندازد.

در این میان بصیرت و صبر به عنوان لوازم بر دوش کشیدن پرچم انقلاب اسلامی در جهان پرجوش و جنبش کنونی اقتضائاتی را متوجه همه همراهان جبهه انقلاب می کند. یکی از آن اقتضائات، توجه به نکته مهمی است که رهبر فرزانه انقلاب روز 24 مهر سال گذشته در جمع دانشگاهیان استان کرمانشاه مورد تاکید قرار دادند و آن اینکه ما از مرحله پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی و دولت اسلامی، به مرحله تشکیل جامعه اسلامی و امت اسلامی رسیده ایم و «امروز خوب بودن ما، خوب عمل کردن ما، آبرومند بودن ما اثرگذار است در کشورهایی که انقلاب کردند یا در شرف انقلابند». رویکرد ما در مسائل مهم سیاست داخلی- و از جمله مثلا رقابت های سیاسی و انتخابات- باید منطبق با این پویش معطوف به موفقیت در مقیاس جامعه و امت اسلامی باشد. از طرف دیگر باید به قاعده موفقیت های انقلاب در فائق آمدن بر چالش ها و بن بست ها و موانع پایبند باشیم.

به تعبیر رهبر معظم انقلاب در جمع سفیران جمهوری اسلامی و در تاریخ 7 دی 1390 «به خدای متعال باید حسن ظن داشته باشیم. خداوند متعال ملامت می کند آن کسانی را که به او حسن ظن ندارند؛ سوء ظن به خدا دارند. سوء ظن به خدا این است که انسان خیال کند اینکه فرموده است ولینصرن الله من ینصره، خلاف واقع است یا اینکه فرموده است الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا، وعده تخلف پذیری است. آن وقت خدای متعال در سوره فتح می فرماید ویعذّب المنافقین و المنافقات و المشرکین و المشرکات الظّانین بالله ظنّ السّوء ... ان الله یدافع عن الذین آمنوا... خب خیلی از مؤمنین در دنیا هستند که خدا از آنها دفاع نکرده- مؤمنینی که زیر لگد مستکبرین دارند له می شوند- چرا؟ این به خاطر این است که به سنت های الهی دیگر عمل نشده است. به خاطر این است که حرکت نشده، قیام نشده، اقدام نشده. بنابراین مجاهدت لازم است، تلاش لازم است. یک ملتی اگر مؤمن به خدا بود اما تلاش نکرد، مجاهدت نکرد، البته لگدمال می شود؛ آن یدافع عن الذین آمنوا دیگر اینجا نمی گیرد. این ایمان باید با مجاهدت همراه باشد... این است که باید حرکت کرد، باید اقدام کرد، باید تصمیم گرفت. این همان مبارزه مقدسی است که یک مؤمن عمر خود را وقف آن می کند. خب، نقطه مقابلش هم میل به راحت طلبی است. مبارزه دردسر دارد، شکی نیست. هر حرکت دشواری در راه هر آرمان بلندی، نفس راحت طلب عافیت جوی انسان را می آزارد. انسان میل به راحت طلبی دارد. اگر بر این میل فائق آمدیم، اگر توانستیم همت خود را، نیروی خود را در راه این آرمان بسیج کنیم البته سختی هایی دارد اما رسیدن به قله، موفقیت را هم دارد.»

 

* رسالت

روزنامه رسالت در سرمقاله خود با عنوان « آمریکا با تهدید زنده است » به قلم « محمد کاظم انبارلویی » آورده است.

در حالی‌که ائتلافی از 80 گروه محلی وملی در شهر شارلوت ایالت کارولینای شمالی آمریکا با تظاهرات در مقابل محل برگزاری جلسات انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری علیه دو حزب جمهوریخواه و دموکرات شعار می‌دهند، جوبایدن معاون رئیس جمهور آمریکا می‌گوید؛ میت رامنی نامزد ریاست جمهوری خود را برای حمله به ایران و سوریه آماده می‌کند. او می‌گوید:

" میت رامنی معتقد است تعیین زمان برای خروج از افغانستان اشتباه است". او همچنین مدعی است؛ میت رامنی پایان دادن به جنگ عراق و برگرداندن نیروها را اشتباه می‌داند.

هر وقت ایران قدرت‌نمایی در داخل ، منطقه و یا جهان دارد سیاستمداران آمریکا هوس می‌کنند که ملت ایران را با بلوف جنگ بترسانند! گویی تهدید به جنگ ازخود جنگ برای آنها مهم‌تر است.

آمریکایی‌ها نیک می‌دانند که پایگاه‌های آنها در منطقه و جهان مثل گوشت قربانی زیر زبانه آتش موشک‌های دوربرد ومیانبرد ایران هستند. آمریکایی‌ها خوب می‌دانند که رژیم صهیونیستی به‌عنوان ایالت پنجاهم آمریکا در اولین ساعات نبرد با ایران زیر بارانی از موشک از سوی ایران، حزب الله و حماس قرار می‌گیرد که توقف آن فقط منوط به ادب کردن ژنرال‌های مغرور صهیونیستی و آمریکایی است.

هر ایرانی با شرف و با غیرتی چه در ایران زندگی بکند ، چه در هر جای کره زمین، آرزو دارد که اگر روزی آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها حماقت کردند وبه سرزمین مقدس جمهوری اسلامی  حمله نمودند بتواند سهمی در این نبرد ادا کند.

جنگ با کفار ومشرکین یک جهاد مقدس است . آمریکایی‌ها بیش از 30 سال است رجزخوانی می‌کنند اما به‌طور مستقیم هیچ‌گاه جرات نکرده‌اند دست به ماشه ببرند.

رژیم صهیونیستی گاهی سخن از حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران به میان می‌آورد در حالی که خوب می‌داند تاسیسات اتمی آنها در دیمونا و مرکز تحقیقات اتمی نگب با 34 هزار نفر جمعیت دیمونا در همان دقایق اولیه نبرد پودر خواهند شد.آسیب‌های  جنون آمیز این آتشبازی نه تنها کل سرزمین‌های اشغالی را دربر می‌گیرد بلکه حتی در شرق و غرب دریای مدیترانه کشورهای بسیاری را آلوده مواد هسته‌ای و رادیو اکتیویته می‌کند.

سخن گفتن آمریکایی‌ها و سردمداران رژیم صهیونیستی از گزینه جنگ همانند کسانی است که در کاخ‌های شیشه‌ای نشسته باشند و حریف را تهدید به سنگ پرانی کنند. این نوع رویکرد فقط در اثر یک حماقت و بلاهت به وجود می‌آید. اشغالگران قدس یکبار در جنگ 33 روزه حزب الله ویکبار هم  در جنگ 22 روزه با حماس به‌طور خیلی محدود این حماقت را آزمودند. اکنون گزارش ارزیابی وینوگراد در برابر آنهاست. اما باز هم درس عبرتی نمی‌گیرند. همین چند روز پیش بود که الیاهو وینوگراد رئیس سابق دیوان عالی رژیم صهیونیستی و رئیس کمیته جنگ 33 روزه خطاب به نتانیاهو نخست وزیر و ایهود باراک وزیر جنگ رژیم صهیونیستی گفت: خفه شو و بنشین و دیگر از تهدید نظامی علیه ایران سخن نگو!

این عصبانیت نشان می‌دهد که آنها از ضربه جنگ 33 روزه هنوز زخمی هستند در حالی‌که نبرد 33 روزه در برابر جنگی که آنها مدعی آتش‌افروزی آن در آینده هستند یک آتش سوزی در حد روزهای چهارشنبه سوری است.

جمع جبری همه این هیاهوها و رجزخوانی‌ها این است که ایران آماده است و دست روی ماشه برای روز نبرد با کفار و مشرکین وملحدین لحظه شماری می‌کند.اما آیا واقعا صهیونیست‌ها و شرکای آمریکایی آنها دل آن را دارند که انگشت خود را به سمت ماشه شلیک ببرند. اگر آنها این شجاعت را داشتند حتما در این 30 سال یکبار آن را می‌آزمودند. 30 سال پیش آمریکایی‌ها پس از تنبیه خداوند در صحرای طبس  دیگر هوس لشکر کشی به ایران را نکردند. بنابراین می‌شود نتیجه گرفت آنها با تهدید زنده‌اند پس بگذار با همین حیات پفکی به زندگی خود ادامه دهند تا ان‌شاء الله روزی جنبش ضد سرمایه‌داری درغرب به این حیات خاتمه دهد و نیازی به تسویه حساب با آنها پیدا نشود.

* جمهوری اسلامی

روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله خود با عنوان « اجلاس تهران، شکست یا موفقیت » آورده است.

رسانه‌های غربی در ارزیابی اجلاس غیرمتعهدها در تهران می‌گویند این اجلاس شکست خورده است.

این ادعا چقدر با واقعیت منطبق است؟ آیا واقعاً اجلاس تهران شکست خورده یا طبق آنچه جمهوری اسلامی ایران می‌گوید این یک اجلاس کاملاً موفق بوده است؟

پاسخ را باید در میزان انطباق آنچه در تهران گذشت با آنچه برای این اجلاس به عنوان اهداف در نظر گرفته شده بود جستجو کرد.

اهداف جمهوری اسلامی ایران اینها بودند:

1 - برگزاری اجلاس در تهران (اصل برگزاری)

2 - حضور بالای اعضای جنبش عدم تعهد در اجلاس (کمیت)

3- حضور سران کشورهای مهم عضو جنبش (کیفیت)

4 - برگزاری بدون مشکل و معارضه (موفقیت)

5 - توافق درباره مسائل مهم بین‌المللی (هماهنگی)

غربی‌ها به ویژه آمریکا تلاش زیادی برای جلوگیری از برگزاری اجلاس تهران به عمل آوردند. آنها بعد از آنکه متوجه شدند نمی‌توانند مانع اصل برگزاری اجلاس شوند، تلاش خود را متوجه کمیت و کیفیت آن کردند تا از این طریق بتوانند در تبلیغات خود اعلام کنند ایران نتوانست تعداد بالائی از اعضای جنبش عدم تعهد را در اجلاس داشته باشد. در این زمینه نیز غربی‌ها شکست خوردند و اجلاس تهران سرانجام با حضور 120 هیأت از اعضای جنبش عدم تعهد برگزار شد که رقم بالائی بود.

بخش کیفی هم طمع بعدی غربی‌ها بود. آنها تلاش زیادی کردند تا سران بعضی کشورهائی که به لحاظ سابقه در جنبش عدم تعهد یا موقعیت کنونی از دانه درشت‌های این جنبش محسوب می‌شوند در اجلاس تهران شرکت نکنند. هند و مصر، دو نمونه کیفی بودند که آمریکا تلاش زیادی برای جلوگیری از حضور سران آنها در اجلاس تهران کرد ولی هر دوی آنها به تهران آمدند. این دو کشور از این نظر که هر دو از مؤسسان جنبش عدم تعهد در 57 سال قبل بودند، برای این جنبش حائز اهمیت زیادی هستند. علاوه بر این، کشور هند هم اکنون یک کشور مطرح و قدرت مهم در قاره آسیا محسوب می‌شود. مصر نیز به دلیل وقوع انقلاب در آن و روی کار آمدن اخوان‌المسلمین از اهمیت زیادی در خاورمیانه عربی و شمال آفریقا برخوردار است. لذا حضور سران این دو کشور در اجلاس تهران، از نظر کیفی به این اجلاس اهمیت قابل توجهی داد. علاوه بر این دو کشور، حضور سران یا هیأت‌های تعدادی دیگر از کشورها نیز به لحاظ جایگاه آنها در ارتقاء کیفی اجلاس تهران مؤثر بود به ویژه آنکه بالا بودن تعداد سران در این اجلاس نیز همین تأثیر را داشت.

کیفیت اجلاس تهران علاوه بر حضور سران، به سخنرانی‌های ایراد شده در آن به ویژه موضعگیری‌های ضد استکباری و ضد صهیونیستی که با صراحت صورت گرفت و در بیانیه پایانی اجلاس آمد نیز مربوط می‌شود. واقعیت اینست که از این نظر، اجلاس تهران در مقایسه با سایر اجلاس‌های سران جنبش عدم تعهد دارای ویژگی قابل توجهی بود.

برگزاری بدون مشکل، با امنیت بالا و بدون آنکه تعارضی در خود اجلاس و میان هیأت‌ها وجود داشته باشد نیز از نقاط قوت اجلاس تهران بود. این ویژگی، برای بسیاری از هیأت‌های شرکت کننده نیز جالب بود کما اینکه رسانه‌های غربی علیرغم تلاش زیادی که به منظور به دست آوردن سوژه‌ای برای منفی‌بافی علیه این اجلاس کردند نتوانستند در این زمینه خوراک تبلیغاتی پیدا کنند.

نقطه ضعف‌هائی هم در اجلاس تهران وجود داشت که نباید آنها را نادیده گرفت. از جمله این نقطه ضعف‌ها، ناهماهنگی میان موضع آقای محمد مرسی رئیس‌جمهور مصر با میزبان اجلاس درباره مسأله سوریه و ترجمه نادرست سخنان او در این قسمت توسط مترجم صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بود. موضع تند آقای مرسی موجب اعتراض هیأت سوری شد که در قالب خروج این هیأت از اجلاس جلوه کرد. مهم‌تر آنکه اجلاس تهران نتوانست درباره بحران سوریه به توافقی بر سر یک راه حل و راهکار روشن برسد.

نقطه ضعف دیگر، چگونگی برخورد میزبان اجلاس با موضوع فلسطین بود. آنچه در سخنان رهبر انقلاب اسلامی ایران و سایر سخنرانان و بیانیه پایانی اجلاس درباره فلسط?ن آمد دقیقاً همان موضعی بود که جمهوری اسلامی ایران بر آن پای می‌فشارد ولی حضور محمود عباس به عنوان نماینده فلسطین در این اجلاس با این موضع همخوانی نداشت. جمهوری اسلامی ایران با دعوت از محمود عباس، در عمل تشکیلات خودگردان فلسطین را به رسمیت شناخت درحالی که همواره بر قانونی بودن دولت اسماعیل هنیه تأکید می‌کند و تشکیلات خودگردان فلسطین را، که با رژیم صهیونیستی و آمریکا هماهنگ است، دست نشانده می‌داند. این بهانه که میزبان اجلاس موظف است کلیه اعضاء جنبش را دعوت کند و یا اینکه اگر محمود عباس دعوت نمی‌شد تعدادی از سران شرکت کننده در اجلاس تهران ممکن بود در این اجلاس نیایند و در نتیجه تعداد کمتری از سران را در اجلاس داشتیم، قابل قبول نیست. زیرا اولاً حضور محمود عباس فقط با دعوت از او نبود بلکه به قیمت نادیده گرفتن دولت قانونی فلسطین بود و ثانیاً در عرصه تحقق آرمان‌ها نباید کیفیت، قربانی کمیت شود. ما می‌توانستیم اجلاس را مثلاً با حضور 110 هیأت برگزار کنیم اما به این دوگانگی در موضوع فلسطین تن ندهیم و آرمان فلسطین را همانگونه که در گفتار دنبال می‌کنیم در عمل نیز به پیش ببریم. همین روش اصولی را در مورد بعضی دیگر از موضوعات و حتی کشورها می‌توانستیم اعمال نمائیم و در مجموع ایستادگی بر سر مواضع اصولی، آرمانی و انقلابی را بر منافع و مصالح کمی و زودگذر ترجیح دهیم. مسئولان با اینگونه عمل کردن می‌توانستند اجلاس تهران را بدون نقاط ضعف برگزار کنند و اینگونه نباشد که برای بعضی اقدامات ناچار به توجیه کردن‌های غیرموجه شوند.

برای یافتن پاسخ این سوال که اجلاس تهران شکست خورد یا موفق بود، علاوه بر توجه به نقاط قوت و ضعف باید عصبانیت سران آمریکا و رژیم صهیونیستی از این واقعه نیز در نظر گرفته شود.

*دنیای اقتصاد

روزنامه دنیای اقتصاد در سرمقاله خود با عنوان « مدیریت ارزی » به قلم « محمدصادق جنان‌صفت » آورده است.

دولت و بانک مرکزی برای هزینه کردن درآمدهای حاصل از فروش نفت و همچنین مدیریت ارز حاصل از صادرات کالاهای غیرنفتی کدام گزینه‌های کارآمد را دارند؟ تقاضای ارز در بازار ایران و در موقعیت فعلی چقدر است؟ پرسش‌های مطروحه، مهم‌ترین و محوری‌ترین پرسش‌های ایرانیان در هفته‌های اخیر بوده است. با توجه به اهمیت موضوع که از کسب‌و‌کار کلان و بنگاه‌ها عبور کرده و به سطح خانواده‌ها رسیده است، بانک مرکزی ایران، مشارکت فعال وزارت اقتصاد و وزارت صنعت، معدن و تجارت را برای طراحی سازوکار تازه عرضه و تقاضای ارز پذیرفته است. این سازوکار جدید تاسیس «بورس ارز» است که مطابق تعریف موجود از «بورس» در ایران، لابد عرضه و تقاضا را عامل و حاکم بر بازار می‌داند و قیمت تعادلی از این بازار بیرون خواهد آمد. منتقدان رفتار تازه دولت، باورشان این است که بازار ارز فعلی با راه‌اندازی بازار تازه از تعادل خارج شده و علاوه‌بر ایجاد ابهام، تعدد نرخ ارز بیشتر خواهد شد. از طرف دیگر اما شرایط فعلی بازار ارز به گونه‌ای است که حجم گسترده‌ای از رانت پدیدار کرده و فضای عجیبی را بر دادوستد این کالای کمیاب حاکم کرده است. آیا راه‌حل نهایی برای بازار ارز در بلندمدت متصور است؟

با توجه به تنگنای پدیدار شده و اختلاف دیدگاه جدی میان مدیران دولتی و صاحبان بنگاه‌ها پیشنهاد می‌شود مذاکرات و گفت‌و‌گوی فشرده میان نمایندگان گروه‌های ذی‌نفع – تولیدکنندگان، بازرگانان و دولت – برگزار شده و بر پایه خردجمعی و منافع گسترده‌تر عمومی، تصمیم کارآمدی اتخاذ شود. دعوت از کارشناسان، ‌اقتصاددانان و مدیران باسابقه برنامه‌ریزی که تجربه مدیریت ارزی در دهه‌های گذشته را دارند، می‌تواند بر اعتبار تصمیم‌های اتخاذشده بیفزاید. اما راه‌حل نهایی و میان‌مدت برای ارز این است که بپذیریم ارز نیز کالایی همانند سایر کالاها است و قیمت آن باید از برخورد عرضه و تقاضا به دست آید. تجربه نیم قرن اخیر نشان می‌دهد دستکاری در سازوکار بازار هر کالایی از جمله بازار ارز و ایجاد محدودیت‌های مصنوعی و سلیقه‌ای برای تقاضا، تعادل‌ها را به عدم تعادل رسانده و دشواری‌های ناشناخته پدیدار می‌سازد. اکنون که شرایط ایجاد شده، اهمیت ارز و نرخ آن را در جامعه سیاسی ایران مشخص کرده است، توجه اکید به شرایطی که موجب افزایش درآمد ارزی شود را حتما به خود جلب خواهد کرد.

 

* مردم‌سالاری

روزنامه مردم سالاری در سرمقاله خود با عنوان « فکری اساسی به جای فرار از پاسخگویی » به قلم « مهدی عباسی » آورده است.

ماه‌های پایانی عمر دولت احمدی‌نژاد در حال سپری شدن است و قطعاً پس از خروج تیم احمدی‌نژاد از ساختمان ریاست جمهوری، نقدهای قابل توجه تر و دقیق‌تری از عملکرد این رئیس جمهور شنیده خواهد شد.

اما، نکته جالب در این روزها، اظهارات برخی دولتمردان است که می‌کوشند با تولید توجیه، به دنبال فرار از پاسخگویی در قبال دو دوره مدیریت بر فعالیت اجرایی کشور باشند.

تازه‌ترین توجیه دولت که گویا قبلاً نیز در محافل خصوصی مطرح شده بوده، توسط محمدرضا رحیمی، معاون اول دولت مطرح شد. رحیمی در سومین جشنواره علم تا عمل، گفت: «عده‌ای در کار دولت دخالت می‌کنند»، «دخالت در کار دولت نیز زیاد است و اینگونه نیست که دولت هرجا اراده کند، هرکاری را انجام دهد، همه توقعات از دولت است، همه خواسته‌ها از دولت است، ولی از طرف دیگرافراد غیرمسوول که پاسخگو نیز نیستند، فراوانند».

فعلاً از اینکه منظور دولت از این دخالت ها چیست و به چه کسانی برمی‌گردد، می گذریم، اما بهتر است دولت با این دیدگاه به چند مساله توجه کند، اول آنکه، ای کاش دولت پاسخ می‌داد که چرا اینک که شرایط اقتصادی کشور در وضعیت مطلوبی نیست و همگان از وظیفه دولت در کنترل گرانی و افزایش توان خرید مردم سخن به میان می‌آورند، حرف تازه‌ای مبنی بر دخالت در امور دولت می زند؟ آیا این تاکتیک و حرف جدیدی است که برای فرار از پاسخگویی انتخاب شده است؟

اینکه دولت هنوز نگاه ویژه ای به موضوع گرانی صورت نداده و از اقلام مصرفی مردم تا قیمت ارز در مقایسه با گذشته، افزایش غیرقابل توجیهی داشته، به دخالت دیگران برای نرفتن به سوی یک عزم ملی برای حل این معضل بزرگ دارد؟

دوم آنکه، معاون اول در سخنرانی‌اش به برخی مصاحبه‌ها اشاره کرده که سبب شده تا رابطه ایران با همسایگان دچار مشکل شود. خوب است آقای معاون اول ابتدا نگاهی به مصاحبه‌ها وحرف‌های مقامات دولتی می‌کرد و آنگاه سخن از دخالت‌های بیرونی نمی کرد. هنوز یادمان نرفته که در تاریخ 6/6/1389 اظهارات حمید بقایی به عنوان رئیس وقت سازمان میراث فرهنگی سبب شد تا روابط ایران و ترکیه برهم بریزد و دستگاه دیپلماسی چندین گزارش دراین خصوص به دولت ترکیه ارائه کرد.

بر این اساس، طرح چنین موضوعاتی آن هم از سوی معاون اول دولت، تصور می‌شود، حکایت از آدرس غلط دادن است:

سوم آنکه، بهتر است دولت به این موضوع توجه کند که روزگار حرف های کلی زدن گذشته است و برای افکار عمومی چنین فرارهایی از پاسخگویی قابل پذیرش نیست. چه طور در جاهایی که دولت با افتخار و تبلیغات،‌کاری را به انجام می‌رساند، حرفی از دخالت به میان نمی‌آید و هرجا گزارش‌ها،‌حکایت از مشکل است، دولت، یکباره به دنبال دلیل و توجیه می‌گردد؟

چهارم و آخر اینکه، قطعاً اگر دولت تصور می‌کند، می‌تواند هرکاری انجام دهد، سخت در اشتباه است و دیر به این موضوع پی برده است.

نهادهای نظارتی و کارشناسی و اصولاً بحث تفکیک قوا در یک جامعه مردم سالار برای این است که جلوی خودسری گرفته شود. لذا طبیعی است که دولت نتواند، هرکاری که طبق وظیفه‌اش بر عهده دارد، انجام دهد.طبق قانون اساسی چه در ایران و چه در بسیاری از کشورهای دنیا، دولت مجری مصوبات مجلس است.

مصوباتی که در نحوه اجرا نیز دستگاه‌های نظارتی، نقش ایفا می‌کنند.بر این اساس، چون، کمتر از یک سال از عمر دولت باقی مانده، بهتر است در این روزها به جای یافتن مقصر و توجهیات جدید، فکری اساسی صورت می‌گرفت تا حداقل کمی از فشارهای اقتصادی، کاسته می‌شد.

به این ترتیب وضعیت دولت به‌گونه‌ای رقم نمی‌خورد که احتیاج به چنین سخنانی باشد و دولتمردان در فکر فرافکنی مشکلات باشند.

*حمایت

روزنامه حمایت در سرمقاله خود با عنوان « همگرایی منطقه‌ای » آورده است.

شرق آسیا این روزها به کانون تحولات بین‌المللی مبدل شده است. هرچند که زمانی این منطقه به دلیل مسائل اقتصادی کانون توجهات بوده اما اکنون در حوزه امنیتی و نظامی نیز توجه جهانی را به خود جلب کرده است. در این چارچوب دو محور مشاهده می‌شود نخست اقدامات و تحرکات کشورهای منطقه است که به نوعی هر کدام به دنبال تقویت توان نظامی خود می‌باشد و حتی مباحثی همچون اختلافات ارضی میان چین، ژاپن و کره جنوبی به هشدارهای نظامی آنها به یکدیگر نزدیک شده است دوم تحرکات آمریکا است که تلاش دارد تا حضور نظامی خود در این منطقه را گسترش داده و شرایط را برای سلطه به شرق آسیا فراهم سازد. در کنار تحولات مذکور برخی همگرایی‌های منطقه‌ای از نکات قابل توجه می‌باشد. در این چارچوب می‌توان به سفر وزیر دفاع چین به هند اشاره داشت. وی در حالی به هند رفته که این نخستین سفر مقام ارشد نظامی چین به هند پس از 80 سال می‌باشد. با توجه به این شرایط این سئوال مطرح است که دلیل چنین رویکردی چیست و چین چه هدفی را دنبال می‌کند؟ در پاسخ به این پرسش چند نکته قابل توجه است. اولا چین برای توسعه اقتصادی همواره بر اصل حفظ تمامیت ارضی و محیط پیرامون تاکید داشته و خواستار آن است تا فضای آرامش در مرزهایش برقرار باشد. با توجه به برخی اختلافات میان هند و چین می‌توان این سفر را گامی برای بهبود مناسبات دو کشور به ویژه کاهش تنشها در قبال تبت دانست که برای ثبات درونی چین دارای اهمیت بسیاری است. ثانیا چین در روزهای اخیر با ژاپن برای مناطق مورد مناقشه دچار اختلافهای شدیدی شده است به گونه‌ای که رسما طرفین یکدیگر را به پاسخگویی نظامی تهدید کرده‌اند. با توجه به اینکه ژاپن به پشتوانه آمریکا وابسته است چین تلاش می‌کند تا با توسعه همگرایی منطقه‌ای توازن قدرت را در برابر ژاپن حفظ کند. رویکرد پاکستان به روسیه و هند را می‌توان بخشی از این طرح دانست. چین به دنبال آن است تا با این توازن قدرت ژاپن را وادار به عقب نشینی نظامی از مواضع تهدیدآمیز نماید. ثالثا چین نگران توسعه طلبی‌های آمریکا در منطقه است در حالی که واشنگتن هر روز نظامی گری خود در منطقه را گسترش می‌دهد. پکن با رویکردهای منطقه‌ای سعی دارد از گرایش بیشتر کشورها بر طرح‌های نظامی آمریکا جلوگیری و به نوعی سدی در برابر آن ایجاد کند. گرایش به هند و برخی دیگر از کشورهای شرق آسیا را می‌توان در این چارچوب دانست. با توجه به این شرایط می‌توان گفت که پکن برای حفظ امنیت و تمامیت ارضی خود گرایش به منطقه را تشدید کرده که از ابعاد آن سفر وزیر دفاع به هند پس از 80 سال می‌باشد امری که هند نیز برای رسیدن به توسعه پایدار به آن نیازدارد و از این سفر و همگرایی استقبال می‌کند.

 

*آفرینش

روزنامه آفرینش در سرمقاله خود با عنوان « برخورد احساسی در روابط بین‌المللی زیان منافع ملی » به قلم « علی رمضانی » آورده است.

سه‌شنبه، هشتم آذر 1390، یکی از روزهایی بود که در یک سال گذشته نقش مهمی در رابطه ایران و اتحادیه اروپا و غرب داشت در این روز برخی دانشجویان بدون توجه به قانون و مصالح کشور با ورود به سفارت بریتانیا در دفاع از کار خود بیانیه صادر کردند. در این حال اکنون و پس از چندین ماه که نظر رهبر انقلاب در نفی ورود به سفارت روشن شده باید نگاهی دوباره به کنشگری اشتباه و احساساتی یک رویکرد و تاثیر آن در منافع ملی و بین المللی کشور داشت .

نخست آنکه بی گمان هنوز پس از ماهها و آشکار شدن بیشتر پیامدهای تسخیر سفارت بریتانیا هنوز هم کسانی یافت میشوند که از این رویکرد دفاع کرده و یا در ماههای گذشته نیز بسیار کسانی بوده اند که این کنشگری اشتباه در عرصه دیپلماتیک را مورد تایید قرار داده اند. حال که بالاترین مقام سیاسی در کشور به اشتباه بودن این رفتار اشاره کرده است آنچه بیش از همه مورد نیاز است بازنگری در نوع رویکردهای مدافعان پیشین تسخیر سفارت انگلستان است .

دوم آنکه اگر به ماه های گذشته و پیامدهای تسخیر سفارت انگلستان در نوع رویکرد این کشور و اتحادیه اروپا و غرب بر ضد کشورمان نگاهی دقیق داشته باشیم باید گفت این تندروی در مورد تسخیر سفارت انگلستان در واقع بر نوع کنشگری جبهه غرب درمورد تحریم های یک جانبه و چند جانبه و مذاکرات هسته ای و همچنین روابط دیپلماتیک و... تاثیرات منفی زیادی داشته است و در واقع بر طبل تندروهای غربی کوبیده است و عملا مدافعان همکاری و نگاه دیپلماتیک به حل مشکلات و چالشها با ایران را در موضع ضعف بیشتری قرارداد. در این بین نیز باید توجه داشت که اگر از نظر حقوق بین الملل نیز به این رفتار تند نگاهی داشته باشیم باید اشاره کرد که این عمل در شرایط کنونی ایران و جایگاه آن در نظام بین الملل از یک سو بهانه ای برای غربی ها برای فشار بیشتر بر ایران گشت و از سویی نیز فرصت طلبی برخی از بازیگران بین المللی را درمورد عدم توجه ایران به قواعد حقوق بین المللی را فراهم کرد.

سوم انکه اگر نیک به گذشته بنگریم در واقع با وجود مصوبه مجلس برای اخراج سفیر انگلیس، دیگر چه نیازی به حمله به سفارت انگلیس بود؟ آیا با این رویکرد این مصوبه تحت‌الشعاع قرارنگرفت و هزینه‌ هایی منفی برای منافع ملی کشور در پی نداشت؟. در این حال آنچه مشخص است روابط بین الملل و مناسبات دیپلماتیک نیاز به دقت و توجه به مصالح منافع ملی کشور است و در واقع صرف توجه به حق و بدون رعایت موازین سیاسی و دیپلماسی علمی نمی توان رفتاری را انجام داد. اینک نیز اگر به پیامدهای منفی تسخیر سفارت انگلستان بر منافع ملی کشور نگاه کنیم انچه بیش از همه مشخص و هویدا است تجربه گیری از چنین رفتارهایی و روشن ساختن مرز آرمان‌گرایی و احساسات با دیپلماسی سنتی و متعارف است.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها