صبح پنجشنبه 30 دی، دختر کوچولو همراه پدر و مادرش راهی بهشت زهرا(س) شدند تا بر مزار پدر بزرگ و مادربزرگ حاضرشوند. اما مثل همیشه بی سیم پدر روشن بود. با اینکه شیفت کاریاش نبود ولی همیشه آماده خدمت و کمک به حادثه دیدگان بود. اما زهرا کوچولو نمیدانست این بار آخری است که پدرش را میبیند و او را در آغوش میکشد. با اینکه همیشه از پدر شنیده بود هربارکه ازخانه میرود شاید برگشتی وجود نداشته باشد ولی باور این واقعیت برای دخترک بابایی خیلی سخت بود.
کد خبر: ۴۱۱۹۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۱۸