کد خبر: ۱۰۰۴۸۰
زمان انتشار: ۱۱:۴۸     ۲۷ آذر ۱۳۹۱
محمدرضا عارف: نمی‌خواهم کاندیدای شکست‌خورده ریاست‌جمهوری باشم، هر نظامی افرادی را در آب نمک می‌خواباند تا در شرایط لازم از آنها استفاده کند. فکر می‌کنم من یکی از آن افراد هستم که در آب نمک خوابیده‌ام.

به گزارش حوزه احزاب خبرگزاری فارس محمدرضا عارف از نامزدهای احتمالی اصلاح‌طلبان در انتخابات 92،‌ در سال 87  و در یکی از گفت‌وگوهای خود نکات جالبی مطرح کرده بود که متن کامل آن بدین شرح است: 

شما اولین نفری هستید که رسما اعلام می‌کند که در انتخابات ریاست‌جمهوری سال بعد شرکت خواهد کرد. دیگران تاکنون خودشان رسما اعلام نکردند. حال این تصمیم شما، آیا تصمیم‌گیری تشکیلاتی بوده یا امر شخصی است؟

این تصمیم بیشتر تاکتیکی بود. البته من هیچ وقت از مسوولیت گریزان نبودم و هیچ‌وقت هم برای هیچ مسوولیتی کاندیدا نشدم. در سال 63 قرار بود کابینه تغییر و تحول اساسی بکند. تا ساعت 8 شب شنبه، من کاندیدای وزارت پست و تلگراف بودم. از ساعت 8 تا 10 شب، وضعیت متفاوت بود. برای خودم قابل پیش‌بینی بود. به مهندس موسوی گفته بودم که بالاخره شرایط ایجاب می‌کند شما افرادی را بیاورید که به جناح‌ها وابستگی داشته باشند. از ایشان پرسیدم فکر می‌کنید می‌گذارند من کاندیدا شوم و یا وزیر شوم؟ ایشان گفت که افتخار من این است که من و مجلس همزمان به شما رسیدیم. اما 8 شب اسم من خط خورد و چقدر خوشحال شدم.

این تاکتیک از طرف خود شما اتخاذ شد یا اینکه به شما توصیه شد؟

منش من این بوده که هیچ‌وقت جواب منفی به دیگران ندهم. حتی زمانی که احساس کردم لازم است، وارد میدان شدم و کمک کرده‌ام. در انتخابات مجلس انصراف دادم به دلایلی. گرچه برخی از دوستانم نسبت به انصرافم شک دارند و می‌گویند اگر انصراف نمی‌دادی بهتر بود. اما بهترین تصمیم، در انتخابات مجلس هشتم، انصراف من بود.

تصمیم به انصراف از شرکت در انتخابات نیز تاکتیکی بود؟

نه. راهبردی بود.

یعنی با جمعی نشستید و به این نتیجه رسیدید که شما انصراف بدهید؟

نه، مشورت کردم. منتها تصمیم فردی گرفتم.

با کی مشورت کردید؟

با همه دوستانم.

با آقای خاتمی چطور؟

نه. مشورت نکردم. چون نمی‌دانستم که نتیجه آن چه می‌شود. نمی‌خواستم هزینه متوجه آقای خاتمی شود.

این دوستان شما عموما حزبی هستند؟

حزبی نگویید. افرادی در جبهه دوم خرداد هستند.

به‌طور مصداقی می‌گویید چه کسانی مشخصا بر شما تاثیرگذار هستند؟

اسم نمی‌برم. با همه احزاب دوم خردادی ارتباط نزدیک دارم. روابطم با اعضای شورای مرکزی احزاب شاخص دوم خرداد به قبل از انقلاب بازمی‌گردد.

نظر جمع هم این بود که شما انصراف بدهید؟

من با هر کس صحبت کردم و دلایلم را گفتم هیچ‌کس مخالفت نکرد.

به غیر از این جمع، به دیگران هم گفتید؟

به یکی از بزرگان نظام که برگشتن و پس گرفتن انصرافم را پیگیری می‌کردند، وقتی دلایلم را توضیح دادم، جوابی نداد.

به چه چیز اعتراض داشتید؟

ردصلاحیت متدین‌ترین افراد اصلاح‌طلب. نمی‌توانستم قبول کنم این افراد که دیانتشان ثابت شده است، به جرم عدم التزام به اسلام ردصلاحیت شدند.

این متدین‌ترین افراد چه کسانی هستند؟ چون هر کسی می‌تواند خود را در این لسیت جا بدهد و یا کسانی افرادی را از این لیست بیندازند. «متدین‌ترین» واژه خیلی کلی است. از اصولگرایان تا اصلاح‌طلبان را شامل می‌شود.

من حتی برای ردصلاحیت اصولگرایان هم حساس بودم. چرا یک فرد متدین در یک نظام اسلامی به دلیل عدم التزام به اسلام باید ردصلاحیت شود؟ باید مقابل این ظلم ایستاد. من هم ایستادم. می‌خواستم این کارم برای کل نظام پیام داشته باشد و بزرگان متوجه خطری که نظام را تهدید می‌کند، بشوند.

پیش‌بینی نمی‌کردید اتفاقی که هرساله می‌‌افتد، این بار هم رخ دهد؟

فکر می‌کردم عملکرد برگزارکنندگان انتخابات، بهتر از مجلس هفتم نخواهد بود اگر ردصلاحیت‌ها گسترده نبود، ما می‌توانستیم اکثریت مجلس را داشته باشیم.

خاطرم هست قبلا می‌گفتید انصراف شما در اعتراض به رد صلاحیت افراد شاخص اصلاح‌طلبان است.

من بیشتر روی بحث التزام، حساس بودم. چرا وزرای ما ردصلاحیت شدند؟ فردی که 8 سال در دولت اصلاحات، صلاحیت وزارت داشته، یا استانداری که صلاحیت اخلاقی و کاری او مورد تایید بزرگان نظام بوده و قدردانی شده، چرا باید رد صلاحیت شوند؟ آیا می‌توان در میدان ماند؟ نمی‌خواهم گله کنم از دوستانی که انصراف ندادند. پیشنهاد من این بود که کابینه آقای خاتمی از انتخابات مجلس کنار بکشیم.

این پیشنهاد را به چه کسی ارایه کردید؟

در جمع شورای سیاستگذاری مطرح کردم.

پاسخ جمع چه بود؟

بحث نشد. اما بعد از جلسه به اعضای همان شورا گفتم که من فردا انصراف می‌دهم.

پاسخ آنها چه بود؟

تایید می‌کردند.

چرا قبل از اینکه انصراف بدهید، رایزنی نکردید؟

رایزنی کردم. با همان اعضای شورا هم‌ صحبت کردم.

منظورم بزرگان اصولگرا یا برخی اعضای شورای نگهبان یا بیت رهبری یا مثلا آقای ناطق‌نوری.

یک عده که ناامید بودند. برخی از کسانی که شما اسم بردید، به من گفتند که اصلا آمدنت اشتباه بود، چون معلوم بود که این اتفاق می‌افتاد. احساس من این بود که اگر بمانم جفا به انقلاب و آرمان‌های انقلاب کرده‌ام. فردی مثل من که وابستگی جناحی ندارد باید پیامی برساند.

این پیام رسید؟

به نظرم برگرداندن بیش از هزار نفر حاصل این کار بود. نمی‌توان منکر بود. من حتی گفتم کابینه آقای خاتمی کنار بکشد اما نشد. من هم رفتم یزد. بعد آنجا مریض و بستری شدم و دیگر در تهران حضور نداشتم.

اگر بودید، تاثیری روی لیست اصلاح‌طلبان می‌گذاشتید؟

بر این باور بودم که نباید لیست کامل داد. وقتی اعضای شاخص کابینه آقای خاتمی را رد صلاحیت می‌کنند، نباید اعضای دیگر به صحنه می‌‌آمدند.

شما اصلا لیست اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس هشتم را قبول داشتید؟

لیست تهران؟

بله.

به نظرم همه افراد واجد شرایط بودند.

جدا از واجد شرایط بودن، آیا می‌توانستند اهداف اصلاح‌طلبی را پیش ببرند؟

به نظرم در شرایطی که مسایل ما بسیار پیچیده شده است، معلوم بود که این لیست رای نمی‌آورد. تکمیل کردن لیست‌ها، اشتباه بزرگ ما بود.

آقای خاتمی همین نظر را داشتند؟

نمی‌دانم، از خودشان بپرسید.

در جلسات مشورتی صحبتی نمی‌شد؟

من وکیل آقای خاتمی نیستم. در جلسات مشورتی هم نبودم.

فکر نمی‌کنید با نگفتن، بخشی از واقعه مهم در تاریخ کشور مغفول می‌شود؟

من اگر در تهران بودم، نمی‌گذاشتم لیست کامل شود. مردم در ابتدا اقبال خوبی به اصلاح‌طلبان داشتند. اما بعد از رد صلاحیت‌ها، نظرسنجی‌ها افت کرد. مردم می‌پرسند شما از یک طرف می‌گویید افراد شاخص ما ردصلاحیت شده‌اند و از طرف دیگر همه در انتخابات شرکت می‌کنید. چرا؟ و نتیجه می‌گیرند که ما می‌خواهیم فقط وارد قدرت شویم. وقتی ما وارد یک بازی می‌شویم باید سازوکار آن را بدانیم و عمل کنیم.

شما گفتید که ردصلاحیت‌ها را پیش‌بینی می‌کردید. پس برای چی در انتخابات شرکت کردید، وقتی می‌دانستید این اتفاقات می‌افتد؟

اینها فراتر از کاری که در انتخابات مجلس هفتم کردند، رفتند. ما امیدوار بودیم که هیات‌های برگزارکننده انتخابات رفتاری تندتر از مجلس هفتم نداشته باشند.

یعنی امیدوار بودید تندروی نکنند؟

نه. پذیرفته بودیم که این کار را می‌کنند. یکدستی حاکم شده بود. مجری و ناظر انتخابات یکی بودند. یکدستی کامل بود. آنها در زمین بازی خود را برنده احساس می‌کردند.

یکی از انتقاداتی که در زمان ثبت‌نام انتخابات به آقای خاتمی مطرح شد، این بود که خودشان مرتبا کنار می‌کشیدند. یعنی می‌خواستند آب‌تنی کنند اما خیس نشوند.

قبول ندارم.

اجازه بدهید. برخی از کسانی که انتقادی می‌کردند، استدلالشان این بود که اصلا برنامه‌ریزی وجود نداشت.

ضعف برنامه‌ریزی را می‌پذیرم. باید روزی بنشینیم و عدم تحقق پیروزی خودمان را بررسی کنیم. من بخشی از آن را ناشی از عملکرد اصلاح‌طلبان می‌دانم. اما شخص آقای خاتمی بیش از آنچه وظیفه داشت، مایه گذاشت. حاضر شد، نامش پشت لیست اصلاح‌طلبان بیاید و لیست «یاران خاتمی» شکل بگیرد. این یعنی سنگ تمام گذاشتن.

به نظر شما این خیلی مهم است؟ تازه این اتفاق برای بعد از ثبت‌نام و تشکیل لیست است.

برای ثبت‌نام‌ها نیز جلسه گذاشتند. حدود 300 نفر را جمع کرد با آنها مشارکت کرد. با سران احزاب جلسه گذاشت. بنابراین بود که با تفاهم و همدلی همه چیز پیش برود. خوشبختانه تا آخر نیز اجماع حفظ شد.

بعد از ثبت‌نام‌ها یکدفعه آقای خاتمی قهر کردند. علت چه بود؟ چون بعد از آن اتفاق یک موج دلسردی به وجود آمد.

من اطلاع ندارم.

واقعا نمی‌دانید، گله‌ای نبود؟

گله‌ای که آقای خاتمی در جلسات خصوصی مطرح می‌کرد (و البته حق داشتند) این بود که افراد شاخص اصلاح‌طلبان در انتخابات ثبت‌نام کنند. اما آنها پشت آقای خاتمی را خالی کردند.

آیا از آنها رسما دعوت شده بود؟

رسما یعنی چی؟

یعنی اینکه آقای خاتمی آنها را دعوت کند، از آنها بخواهد و بگوید که برنامه ما این است و آنها نیز قول بدهند.

لااقل در جمع‌هایی که من بودم، آقای خاتمی بارها این درخواست را مطرح کردند.

تلقی عموم این بود که آقای خاتمی، به گروه خودش که متشکل از وزرا و معاونان و استاندارانش بود، تکیه می‌کند. نه مثلا به مشارکت یا کارگزاران یا اعتماد ملی. گویا ایشان پا را فراتر از وزرا و مدیران خود نگذاشتند.

خب همین طیف را هم که نگاه کنیم می‌بینیم که دربرگیرنده اغلب یا تمام احزاب دوم خردادی هستند.

بله. اما همین وزرا و معاونان یا استانداران در زمان دولت آقای خاتمی به محافظه‌کاری متهم می‌شدند.

این مسایل را باید به آقای خاتمی بگویید، نه به من.

بالاخره شما معاون اول آن دولت بودید.

شما باید با ایشان این قضایا را مطرح کنید.

بالاخره این اتفاق رخ داد و آقای خاتمی محور مدیران خودشان بودند.

آقای خاتمی پیغامش را به همه رساند. کار خوب دیگری که اتفاق افتاد، این بود که دوستان حتی در ستادهای انتخاباتی استان‌ها دخالت نکنند. خوشبختانه ائتلاف استان‌ها بهتر از تهران بود.

شاید به خاطر این بود که اختلافات اینجا، آنجا نبود.

اینجا هم اختلاف نبود. تازه پیش‌بینی کردیم که اگر اختلافی هم پیش آمد یک کمیته سه‌نفره با مسوولیت من، به اتفاق رئیس ستاد استان و رئیس ستاد کل به بررسی مساله بپردازند.

اتفاقی یا اختلافی رخ داد؟

خیلی کم. آنقدر رد صلاحیت کرده بودند که دیگر بحث به اینجاها نرسید.

در مقطع ثبت‌نام از آقای خاتمی انتقاد می‌کردند که با دوستان خودش جلسات را برگزار می‌کند و این فراگیر بودن، خیلی معنا نمی‌یابد.

چون با یک فضای مدیریت شده از طرف جناح مقابل روبه‌رو بودیم، باید فکر می‌کردیم و تشکیلاتی‌تر کار می‌کردیم.

این اتفاق افتاد؟

نه.

علتش چه بود؟

نمی‌دانم. من در قسمت‌های اولیه هیچ دخالتی نداشتم. زمان تشکیل ستادها به علت مشغله کاری و بیماری‌ام و برخی مسایل حضور نداشتم.

به علت ملاحظه‌کاری شرکت نمی‌‌کردید؟

من ملاحظه‌کاری نمی‌کنم. من رعایت اصول و نظام را می‌کنم و به خاطرش سکوت می‌کنم. سکوت‌های من هم خیلی جاها معنادار است. با هیچ کس جز خدا، تعارف ندارم. چیزی ندارم از دست نمی‌دهم، پس ملاحظه‌کاری هم نمی‌کنم.

اما برخی‌ها شما را خیلی آرام می‌دانند.

عملکردها را باید دید. من در بحرانی‌ترین شرایط، برخی کارها را برعهده گرفتم. در سال 60 می‌خواستیم ارز دانشجویان را قطع کنیم. هیچ‌کس معاونت دانشجویی آقای نجفی را نمی‌پذیرفت. من پذیرفتم. می‌خواستند دانشگاه را بعد از انقلاب فرهنگی بازگشایی کنیم، هیچ کس جرات نمی‌کرد. من سال 61 مسوولیت بازگشایی دانشگاه تهران را پذیرفتم. پس من، نه در کار ملاحظه‌کار هستم و نه در موضع‌گیری.

اما شما همیشه سکوت می‌‌کنید.

به نظرم خیلی جاها نزدن حرف، بهتر از حرف زدن است. بالاخره برخی حرف‌ها اگر به صلاح نظام نیست نباید گفته شود. دیوار موش دارد، موش هم گوش دارد. مسایل داخل خانواده را حق نداریم بیرون مطرح کنیم. هیچ عاقلی این کار را نمی‌کند. پس بهترین کار سکوت است؛ سکوت برای انسجام، حفظ وحدت و رسیدن به آرمان‌ها. سکوت من هم به همین دلیل است.

شما خودتان را در دایره خودی‌ها می‌دانید یا غیرخودی‌‌ها؟

قطعا همه ما را در دایره خودی‌ها می‌دانند.

چه کسانی شما را در دایره خودی‌ها می‌دانند؟

شما چه کسانی را می‌گویید؟

من اصولگرایان را می‌گویم و برخی نهادهای آنها.

همان‌هایی که این تقسیم‌بندی را انجام می‌دهند، ما را در دایره خودی‌ها می‌بینند. آقای صدر (شهاب‌الدین) در مصاحبه‌اش گفته بود که اگر آقای عارف می‌ماند، در لیست ما (اصولگرایان) می‌توانست جا بگیرد. در جریان هستم که حتی در لیست سی نفر نیز مطرح می‌شود که عارف از کدامیک اعضای لیست ما کمتر دارد.

چرا شما در دایره خودی‌ها هستید اما همفکران شما و دیگر اصلاح‌طلبان در دایره غیرخودی‌ها؟

دوستان ما هم در دایره‌ خودی‌ها هستند.

اما همه رد صلاحیت شدند.

نه ببینید، ما نباید این مسایل را قاطی کنیم.

اما شورای نگهبان اینگونه می‌بیند.

من نمی‌خواهم حتی شورای نگهبان را درگیر کنم. به نظرم برگزارکنندگان انتخابات این کار را کردند. این به رئیس یک نهاد برنمی‌گردد. در زمان ما نیز تندروی صورت می‌گرفت. وزیر کشورمان، استانداری را عوض کرد که اکثرا مخالف تغییر او بودند. اما این کار را کرد و 8 سال چوب این کار را خوردیم و بد چوبی خوردیم. نباید این کار را می‌کرد. پس نباید این را به حساب آقای خاتمی یا کل جریان گذاشت.

آخر مگر می‌شود که هیات نظارت برخلاف شورای نگهبان یک کاری بکند؟ یک وزیر برخلاف رئیس‌جمهور؟ پذیرفته نیست.

نه این کج‌سلیقگی برگزارکنندگان انتخابات است که منافع درازمدت نظام را نمی‌بینند و کاری می‌کنند که نتیجه‌اش شرکت زیر 30 درصد مردم تهران در انتخابات باشد. در مرحله دوم نیز مردم تهران زیر 13 درصد شرکت کردند. این نتیجه عملکرد برخی‌هاست. نمی‌‌خواهم به هیچ نهادی چنگ بزنم و بگویم آن مقصر است.

حالا نگفتید که چرا در دایره خودی‌ها هستید؟

فقط من نیستم. همه دوستانم هستند. منتها مشکل فرهنگی کشور ما این است که 60 میلیون رئیس‌جمهور دارد. هیچ‌کس حاضر نیست در یک چارچوب نظام‌مند کار کنیم.

آقای دکتر انتخابات که در کشور ما یک بار اتفاق نمی‌‌افتد. هر ساله ما این داستان را داریم. مگر شما یادتان رفته که آقای خاتمی در جریان انتخابات مجلس هفتم علیه شورای نگهبان موضع‌گیری کرد؟

قبول دارم. در نظارت استصوابی سهم اصلاح‌طلبان بیشتر از اصولگرایان است. ابهامات بسیاری در قانون انتخابات است. بر این باورم که این جنگ و جدل هر ساله تمام شود. باید قانون انتخابات را تغییر دهیم. یک قانون شفاف در چارچوب قانون اساسی. چارچوب وظایف برگزارکنندگان مثل هیات‌های اجرایی و هیات‌های نظارت نیز باید مشخص باشد.

شما الان نسبت به قانون موجود، ایراداتی را مطرح می‌کنید. درست است؟

من می‌گویم بخشی از مسایلی که ما داریم اشکال قانونی دارد.

با توجه به همین اشکالات می‌خواهید در انتخابات ریاست‌جمهوری شرکت کنید؟

بالاخره همین قانون ظرفیت‌هایی را دارد. اگر برخی از دوستان ما که ثبت‌نام نکردند، ثبت‌نام می‌کردند و اگر نیروهای کیفی ردصلاحیت وسیع نمی‌شدند، ما اکثریت مجلس را با همین قانون می‌گرفتیم.

چرا این نیروهای کیفی در انتخابات شرکت نکردند؟

مسایل شخصی خودشان بود. حالا بعضی دلخور بودند، برخی ملاحظه‌کاری کردند، برخی آینده‌نگری و برخی خسته بودند.

بالاخره وقتی تصمیم تشکیلاتی است، خستگی و آیند‌ه‌نگری که معنا نمی‌دهد.

نه تشکیلاتی نبود. کاش بود. من می‌گویم باید اینطور می‌شد و هر کس عمل نمی‌کرد، طبق یک ضوابط کنار گذاشته می‌شد که دیگر از نام اصلاح‌طلبی استفاده نکند. چون او از تصمیم جمعی اصلاح‌طلبان تمرد کرده است.

چرا تصمیم تشکیلاتی گرفته نشد؟ چه کسی باید این تصمیم را بگیرد؟

اصلاح‌طلبان باید دور هم بنشینند. ریش‌سفیدان.

یعنی آقای خاتمی، کروبی و هاشمی؟

من محور اصلاحات را آقای خاتمی می‌دانم.

اما خیلی‌ها به این نظر انتقاد دارند.

ما جمع‌گرا هستیم. فردگرا که نیستیم. همه دوستان در احزاب اصلاح‌طلب و حتی شخصیت‌ها باید به یک اجماع برسند و آن مبنای حرکت باشد.

شما می‌گویید، محور اصلاحات آقای خاتمی است. چه کسی این محوریت را تعیین کرده است؟

این نظر من است. به هر حال اصلاحات به اسم ایشان است. دولت ایشان دولت اصلاحات بود.

اما حتما دیدید که در جریان اصلاحات همه خودشان را محور می‌دانند و این پرسش هست که ملاک محور قرار گرفتن چیست؟ خیلی‌ها به خاطر اینکه آقای خاتمی محور بود، در انتخابات شرکت نکردند. خیلی‌ها می‌گویند ما محور هستیم.

اما تا جایی که من اطلاع دارم، عموما کسانی که ایشان دعوت کردند، در انتخابات شرکت کردند.

اما خیلی‌ها به قول شما افراد شاخص نیامدند. حتما یک دلیلی داشت.

حالا آنهایی که نیامدند، بهانه‌ای داشتند.

اصلا آقای خاتمی خودشان را محور اصلاحات می‌دانند؟

اتفاقا این جور نیست. این اعتقاد من است. به نظر من رهبر اصلاحات ایشان است. ما باید حول این رهبریت کار بکنیم.

یعنی دیگران را کنار بگذاریم؟

نه. همه برای ما محترم هستند. باید از سابقه و پتانسیل و تجربه آنها استفاده کنیم.

باتوجه به ارادتی که به آقای خاتمی دارم، اما فکر می‌کنم نقطه اختلاف اتفاقا همین‌جاست. عده‌ای آقای خاتمی را محور می‌دانند، عده‌ای آقای کروبی را محور می‌دانند، برخی آقای هاشمی را. برخی هم قایل به هیچ‌کس، جز خودشان نیستند. نتیجه اینکه آش ما شله‌قلمکار می‌شود.

ما اهل منطق و عقل هستیم. می‌گوییم حضورمان به خاطر کشور و اسلام است.

مگر شما می‌خواهید هر ساله شرکت کنید، بعد رد شوید چون باید در انتخابات شرکت کنیم؟

نه بحث من این است که قانون برگزاری انتخابات اصلاح شود. بعد گروه‌ها، با حفظ اساسنامه‌های خودشان، بنشینند و به یک جمع‌بندی برسند. در بین اصلاح‌طلبان و سران آنها این ظرفیت هست. در این مقطع لازم است که این اتفاق بیفتد. به هر نتیجه‌ای که رسیدیم همه باید تمکین کنند.

شما گفتید نتیجه انتخابات آن چیزی نبود که مدنظر بود، درست است؟

بله.

و گفتید که علت آن اشکال قانون انتخابات از یک سو و عدم شرکت اصلاح‌طلبان بود.

درست است.

حالا چرا با همین قانون و آدم‌هایی که حتی انگیزه ندارند خودشان در  انتخابات شرکت کنند، برای ریاست‌جمهوری اقدام کرده‌اید؟

این یک تاکتیک است. بچه‌ها با من تماس گرفتند که شرایط، خیلی شرایط بدی است. خوب است یک مصاحبه کنید تا مردم تشویق شوند. دوستان بحث انصراف من را پیش کشیدند. گفتند که اگر یک نوع اعلام آمادگی برای ریاست‌جمهوری بکنید، خوب است و مردم تشویق می‌شوند تا در انتخابات دوره دوم مجلس شرکت کنند.

این دوستان شما، حلقه مشورتی جنابعالی هستند؟

من حلقه خاصی ندارم. اما جمع‌بندی دوستان این بود که در انتخابات مجلس، من یک ستاد جداگانه داشته باشم.

ستاد شخصی؟

شخصی، منتها هماهنگ با ستاد تهران. تلاش ما این بود که مردم به صحنه بیایند. چون اگر بیایند ما پیروز می‌شویم. انتخابات زیر 30 درصد مشارکت، نتیجه‌اش این خواهد شد. در آن جلسه، تعیین شد که همه دوستان- کسانی که البته نیامدند- ستادهای فردی خودشان را تشکیل بدهند و هزینه کنند، اما محوریت ستاد تهران باشد.

برای سرلیستی شما همانجا صحبت شد؟

بنابر این بود که من سرلیست باشم و رای بالا و معنی‌داری را بیاوریم. به هر حال رای من، به حساب دولت اصلاحات ریخته می‌شد. من معاون اول دولت بودم. رای فردی نبود. می‌گفتند  که معاون اول دولت اصلاحات، نمی‌گفتند که شخص دکتر عارف.

افراد ستاد شما در ستاد تهران مستقر بودند؟

نه. دفتر یکی نبود. ضمن آنکه از دوستانی که وقت آزاد داشتند کمک گرفتم. کارها را با مشورت آنها پیش می‌بردم.

و بحث ریاست‌جمهوری با همین افراد صورت گرفت؟

احساس نکنید که من خیلی هوس ریاست‌جمهوری دارم. اصلا اینطور نیست. من هیچ‌کاری با امور اجرایی نداشتم اما همیشه آماده خدمت بودم. هیچ وقت آزاد نبودم. هوس ماندن نداشتم. یک بار هم پیش نیامد که پل بزنم یا مافوق خود را دور بزنم. خیلی مجرای پل‌زدن داشتم اما حتی یک بار هم این اتفاق نیفتاد. من تا به حال این حرف‌ها را مطرح نکردم اما حالا مجبورم این سخن را بگویم. با خیلی از مدیران یا مافوق‌های خودم اختلاف‌نظر داشتم اما هرگز آنها را دورنزدم. اما خیلی‌ها اینگونه نیستند افراد می‌روند کار خودشان را می‌کنند. این خلاف اخلاق است.

نگفتید که چرا تصمیم گرفتید صریحا اعلام کنید که در انتخابات ریاست جمهوری سال بعد شرکت می‌کنید؟

برای اینکه نشان بدهم قهر نکرده‌ام این کار را کردم. چون ما نمی‌توانیم قهر کنیم. مگر اصلاح‌طلبان که نزدیکترین خط را به خط امام داشتند می‌توانند قهر کنند. باید پاسدار آرمان‌های امام باشیم. از چه چیز قهر کنیم؟

در واقع شما برای اینکه اعلام کنید با نظام قهر نکرده‌اید، گفتید قصد دارید در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنید. درست است؟

البته قید کردم اگر آقای خاتمی بیایند، من شرکت نمی‌کنم اما اگر نیاید من آمادگی دارم.

و تجربه آن را هم که طبیعتا دارید؟

دارم. در بخش‌های مختلف بودم. در دانشگاه تهران بودم. در پست‌های مختلف. بروید عملکرد من را وقتی رئیس دانشگاه تهران بودم، ببینید.

در شرایط بحرانی به دانشگاه تهران رفتم. جنگ چپ و راست بود. رئیس دانشگاه را در زمان حاکمیت راست کنار گذاشته بودند. در هر جلسه شورای امنیت ملی بحث دانشگاه تهران مطرح بود. اما با رفتن من دانشگاه آرام شد.

با تحکیم وحدت چه کار کردید؟ آنها مخالف شما بودند.

ریشه آن به زمان آقای نجفی برمی‌گردد. وقتی که ایشان قرار بود وزیر علوم شود، دبیران وقت دفتر تحکیم وحدت به این نتیجه رسیده بودند که آقای نجفی از طریق جهاد دانشگاهی آمده تا وزارت علوم را منحل کند. می‌گفتند می‌خواهد ستاد اجرایی انقلاب فرهنگی را راه‌اندازی کند. اول وزارتش نیز این را دنبال کرد اما با مشورت جمع سریع به جمع‌بندی رسید که محور باید وزارت علوم باشد. اما جمع‌بندی عده‌ای این بود که او وزیر نباشد. می‌خواستند از طریق من، مانع این کار بشوند.

واکنش شما چه بود؟

ان همه آنها هستند. اسم نمی‌برم. آنها را به دانشگاه صنعتی شریف دعوت کردم. گفتم کاری که می‌کنید خیانت و توطئه علیه انقلاب است. می‌گفتند که تو باید وزیر باشی. اما نتوانستند من را قانع کنند و نگذاشتم بین من و وزیر فاصله بیندازند. افتخار جنبش دانشجویی، استقلال آن است. جریان دانشجویی نباید در اختیار دولت باشد. اگر باشد نابود می‌شود.

پس چرا تحکیم در دوران آقای خاتمی، با دولت همگرا شد؟

نشد. خیلی نبود. بیشترین همگرایی در زمان دوران موسوی بود. وقتی رئیس دانشگاه تهران شدم، به رئیس وقت مجلس گفتم مشکل جنبش دانشجویی این است که چهار نفر بیرون از دانشگاه می‌خواهند در دانشگاه دکان داشته باشند، و به دانشجویان خط بدهند، در حالی که قبل از انقلاب جنبش دانشجویی به جامعه خط می‌داد. نتیجه آن را دیدیم. نمونه‌اش آقای طبرزدی. ایشان از دفتر رئیس‌جمهوری خط می‌گرفت. من با رئیس دفتر رئیس جمهور وقت چند بار بحث کردم گفتم نکنید. شهریه ندهید. گفتند که نمی‌دهیم. کذب است. مدرک فرستادم. تا شهریه را قطع کردند. بعد چوب آن را خوردند. ما مقصر هستیم. اگر اعتقاد داشتیم و اگر معتقد بودیم که دانشجو به ما پرخاش کند، امروز چنین نبودیم. بحث ما با تحکیم این بود. آنها شهامت نداشتند، می‌گفتند که عارف مقصر است.

مخالفت تحکیم با شما تا دولت آقای خاتمی ادامه پیدا کرد. درست است؟ می‌گفتند که قرار بود شما وزیر علوم بشوید اما تحکیم مخالفت کرد و آقای خاتمی شما را وزیر پست و تلگراف کرد.

من هم شنیدم این را. اما اصلا برایم مهم نیست. طبیعی است بالاخره هم باید موافق باشد و هم مخالف. موافقت صرف که نباید باشد. البته بنا نیست گروهی که با من مخالف هست، وقتی من مسئول شدم تسویه‌حساب کنند. رئیس راست دانشگاه تهران جرأت نکرده بود که به جامعه اسلامی دانشجویان مجوز تاسیس بدهد. اما من دادم. من که متهم به چپ بودم، برای یک تشکل راستی، مجوز گرفتم. هر وقت چپ‌ها حاکم هستند، به من می‌گویند تو راستی هستی، هر وقت راست‌ها حاکم می‌شوند، به من می‌گویند تو چپی هستی.

در واقع یک حرکت پاندولی برای شما متصور هستند.

حرکت نیست. من یک خط مستقیم دارم. من باج نمی‌دهم. باج هم نمی‌گیرم. نه خودم را می‌فروشم و نه برای کسی جهنم می‌روم.

حالا چرا به این زودی مطرح کردید که در انتخابات ریاست جمهوری شرکت می‌کنید. دلیلی داشت؟

نمی‌خواستم این تلقی به وجود بیاید که قهر کرده‌ام. اگر شرایط مناسب باشد و به این نتیجه برسیم که یک اصلحی آمده جلو، تکلیف از من ساقط است. اما اگر نه، در انتخابات شرکت می‌کنم.

آقای خاتمی که گفتند بازنشسته شده‌اند.

این یک طنز است. بازنشستگی سیاسی معنا ندارد.

اما رفتار آقای خاتمی نشان می‌دهد که به احتمال 80 درصد در انتخابات شرکت نمی‌کنند.

من نمی‌دانم.

یعنی فکر می‌کنید احتمال آمدن آقای خاتمی در انتخابات زیاد است؟

وقتی می‌گویم ایشان اصلح است و اگر بیاید کنار می‌روم، امیدوارم که بیاید و این امید را دارم که می‌آید.

چرا ایشان باید در انتخابات شرکت کنند؟

چون نیاز به ایشان وجود دارد تا ما به یک اجماع کامل برسیم.

اگر آقای خاتمی بیاید، به اجماع می‌رسیم؟

بله. همه به اجماع می‌رسیم.

«همه» یعنی دوستان آقای خاتمی؟ یا گروههای اصلاح‌طلب.

گروه‌های اصلاح‌طلب.

اما آقای کروبی بی‌شک در انتخابات شرکت می‌کنند و این پوشیده نیست.

فکر می‌کنم باید با آقای کروبی صحبت کرد. من بر این باورم که اگر خاتمی بیاید یک اجماع خیلی خوبی پشت‌سر ایشان خواهد بود و انشاءالله به نتیجه خوبی می‌رسیم. شرایط کشور هیچ وقت به این حساسیت نبوده. چه از نظر عملکرد دولت چه از نظر شرایط بین‌المللی. باید کمک کنیم یک دولت قوی بیاید. ما این چند ساله خیلی کار کرده‌ایم.

فرمودید که اگر آقای خاتمی نیاید در انتخابات شرکت می‌کنید.

به احتمال زیاد.

آیا این امکان وجود دارد که حمایت احزاب را به دست آورید؟

چرا نیاورم؟

چرا بیاورید؟

شما سؤالتان منفی است.

شما بالاخره به این موضوع باید فکر کنید.

با فرض اینکه احزاب اصلاح‌طلب می‌خواهند، جریان آنها حاکم باشد، طبیعتا باید به سمت فردی بروند که این ویژگی‌ها را داشته باشد. فردی که سابقه روشن و تجربه کاری داشته باشد.

از زمانی که شما اعلام کاندیداتوری کردید، نظرات مختلفی ابراز شده. آنها را دیده‌اید؟

برخی از آنها را، اما مگر چی گفتند؟ یکی گفت عارف نظر فردی خودش را گفته و نظر ستاد اصلاحات نیست. خب من هم گفتم نظر فردی است. یکی دیگر گفته این آقا سه سال سکوت کرده، حالا چرا این کار را کرده.

انتقادی که از شما همیشه مطرح بوده، این است که در مقابل وقایع و اتفاقاتی که بر سر اصلاح‌طلبان آمد همیشه سکوت کردید. بازداشت‌ها، توقیف‌ها، دانشجویان، فشارها. اصلا هیچ چیز نگفتید.

با آگاهی موضع‌گیری نکردم اما این به منزله پیگیری نکردن نیست. من وقتی در مقام معاون اول هستم و می‌بینم که رئیس جمهورم به اندازه کافی موضع‌گیری می‌کند، من دیگر موضع‌گیری نمی‌کنم. 5درصد اختلاف‌نظر من، زمینه شیطنت را باز می‌کند. ما ایرانی‌ها اهل حرف زدن هستیم و اگر سکوت کنیم گاهی می‌ترکیم. پس من اگر حرف نمی‌زنم، نه اینکه نخواهم، خودم را به این ظرفیت رساندم که 4 ساعت به 4 ساعت در جلسات بنشینم و سکوت کنم.

فکر می‌کنید برآیند این کار در افکار عمومی مثبت باشد؟

من این را مثبت می‌دانم. چرا باید پرحرفی مثبت باشد. رئیس جمهور مگر باید هر روز حرف بزند؟

بالاخره نباید از همین دوستانی که از آنها نام می‌برید، حمایت کنید؟

حمایت؟ چه جوری. وقتی رئیس جمهور حمایت می‌کند، من هم همان حرف‌ها را تکرار کنم. من کجا حمایت نکردم؟ حمایت که حرف زدن در رسانه‌ها نیست. وقتی سخنگوی دولت یا رئیس جمهور موضع‌گیری می‌کنند، من برای چه موضع‌گیری کنم. من راههای دیگر را دنبال می‌کنم.

بالاخره انتظاراتی هست باید به آنها پاسخ گفت و به همین خاطر فکر می‌کنید حالا که کاندیدای ریاست جمهوری شدید می‌توانید حمایت احزاب را به دست بیاورید؟

من با هیچ جریان اصلاح‌طلب مشکلی ندارم. مگر اینکه یک حزب اصلاح‌طلب بخواهد کاندیدای خودش را بدهد.

درست است که برخی از آنها مثل مجمع زنان اصلاح‌طلب از شما حمایت یا دعوت کرده‌اند؟

نشنیده‌ام. من هنوز فعالیتی را شروع نکرده‌ام.

اما می‌گویند ستاد شما آغاز به کار کرده.

تکذیب می‌کنم.

فکر می‌کنید اصلاح‌طلبان به اجماع برسند؟

باید برسیم. شرایط حساس است. اگر دو کاندیدا داشته باشیم همان اتفاقی که در ریاست جمهوری سال 84 افتاد، رخ می‌دهد. نباید بگذاریم رأی ما هفتادتکه شود.

احتمال می‌دهید که گروهها شما را قبول کنند؟

همه مدیران و کسانی که در جبهه اصلاحات بودند، من را می‌شناسند.

یا مافوق آنها بودم یا مادون آنها یا همکارشان. فکر می‌کنم در بین دوستانی که من می‌شناسم، این پتانسیل هست که من را قبول کنند. اگر به اجماع نرسیم شکست مطلق خواهیم خورد.

شما حاضرید به نفع یک کاندیدای اصلاح‌طلب، جز آقای خاتمی کنار بروید؟

قطعا. اگر اجماع باشد تمکین می‌کنم.

اگر کاندیدایی از سوی اصلاح‌طلبان پافشاری کرد و گفت که من می‌آیم و کنار نمی‌روم، شما کنار می‌روید تا یک کاندیدا داشته باشیم؟

پافشاری را نمی‌پذیرم. فقط اجماع. اگر پافشاری باشد، همه این کار را خواهند کرد. باید بنشینیم و بگوییم ما چهار نفر پتانسیل داریم. بعد یکی از آنها را که می‌تواند فضا را تغییر دهد، انتخاب کنیم. ما باید پیروز شویم. اگر بزرگان قوم به نتیجه رسیدند، من قطعا تمکین می‌کنم. اما اگر مسئولیت بر دوشم گذاشتند، آن وقت با قدرت جلو می‌روم.

حتی اگر یکی از کاندیداهای اصلاح‌طلب تمکین نکرد و در میدان ماند؟

آن وقت تصمیم می‌گیرم. من برای خودم حداقل‌هایی قائل هستم. نه به خاطر فردی، بلکه به خاطر پتانسیل‌هایی که دارم. حق ندارم و نمی‌توانم و نخواهم کرد. این پتانسیل را از بین نمی‌برم. به شئونات اجتماعی خودم همیشه توجه داشتم. اگر وارد یک بازی شوم که ببینم بازنده هستم، حتما کنار می‌کشم. خودم را نمی‌خواهم بسوزانم. این دوره نشد، دوره بعد.

فرض بر این که شما تنها کاندیدای جبهه اصلاحات بودید. با توجه به چشم‌اندازی که مسائل ایران در جهان دارد، فکر می‌کنید در چه حوزه‌هایی تغییر به وجود می‌آورید؟

در همه حوزه‌ها باید تغییر رویه دهیم.

در سیاست خارجی رویه را عوض می‌کنید؟

قطعا. الان یک اجماع بین‌المللی علیه ایران شکل گرفته.

در حوزه هسته‌ای چه تصمیمی می‌گیرید؟

همان تصمیمی که دولت اصلاحات گرفت.

یعنی تعلیق فعالیت؟

نه آقایان بیایند ببینند که پیشرفت هسته‌ای ما متعلق به چه دوره‌ای است و دستاوردهای سه ساله خود را نیز بگویند.

الان در حوزه هسته‌ای چه تصمیمی گرفته شده که ...

الان آقایان پرونده ما را از شورای حکام به شورای امنیت بردند و سه قطعنامه گرفتند.

این آقایان می‌گویند در پرونده هسته‌ای مسئولین عالی نظام تصمیم‌گیر هستند و دولت هیچ نقشی ندارد. وقتی این چنین است، شما چه تغییر رویه‌ای می‌توانید بدهید؟

بخشی از آن مربوط به شورای عالی امنیت ملی است. در اینجا دولت مجری است.

یعنی شما مجری تصمیمات گرفته شده هستید؟

نه. دولت در شورای عالی امنیت ملی اکثریت را دارد و می‌تواند حرف بزند. ما طبق قانون اساسی باید عمل کنیم اما اینگونه نیست که دولت حرف نزند. ما فرافکنی نمی‌کنیم. وقتی اکثریت با دولت است، نظر دولت به تایید می‌رسد.

یعنی دولت می‌تواند تصمیمی خلاف رویه‌های موجود بگیرد؟

البته باید مصوبات را مقام معظم رهبری تایید کنند. فرض ما این است که دولت با رهبری هماهنگ باشد. مشورت باید بکنیم. مگر دولت آقای خاتمی جز این کار می‌کرد؟ اما همه چیز را به شورای عالی امنیت ملی ربط ندهیم. موضع‌گیری یک رئیس جمهور که تمام روابط کشور را به هم می‌زند، این مصوبه شورای عالی امنیت ملی نیست. این دولت خلاف مصوبات شورای عالی امنیت ملی عمل کرده است. در مجمع تشخیص مصلحت نظام، آقای هاشمی از وزیر خارجه دولت پرسیدند فلان موضع‌گیری رئیس جمهور، خلاف مصوبه شورای عالی امنیت بوده. چرا ایشان موضع‌گیری کرده است. وزیر خارجه نتوانست جواب بدهد.

از بحث خودمان دور شدیم. خاطرتان هست چهار سال پیش که گروههای سیاسی از آقای موسوی برای شرکت در انتخابات دعوت کردند، ایشان سه شرط گذاشتند که تا آنها محقق نشود، نیایند. مثل داشتن رسانه ملی، نیروی انتظامی و... شما آیا شرطی دارید؟

من هیچ شرطی ندارم.

پس با کدام ابزار می‌خواهید فضای روانی جامعه را به دست خودتان بگیرید؟

با ابزاری که در گذشته داشته‌ام. عملکردم را ببینید.

آقای عارف، وقتی آقای خاتمی با آرای بیش از 20 میلیون رئیس‌جمهور شد، همه تصور می‌کردند که مخالفان او برای همیشه زمین‌گیر شدند. اما با وجود آن آرای 20 میلیونی، آقای خاتمی نتوانست بر فضای روانی که جناح راست تدارک می‌دید، غلبه کند. شما چه ابزاری دارید؟

من از اشتباهاتی که در دولت اصلاحات داشتیم درس گرفتم. ما می‌توانیم در چارچوب قانون اساسی، برنامه‌هایی را که اعلام می‌کنیم، اجرا کنیم.

بحث این‌ها نیست. بحث مخالفت‌های جناح راست با شماست.

یعنی می‌خواهید بگویید در مخالفت با ما از چماق ولایت استفاده می‌کنند. خب ما می‌گوییم این دولت می‌خواهد سیاست‌های کلی نظام را که به تایید رهبری رسیده اجرا کند.

فکر می‌کنم آقای خاتمی هم این مباحث را مطرح کردند، اما به جایی نرسید.

آقای خاتمی با صراحت مطرح نمی‌کردند.

ببخشید اما شما را به نسبت آقای خاتمی محافظه‌کارتر می‌بینند. پس احساس می‌شود اگر شما دولت را به دست بگیرید، خیلی زودتر از آقای خاتمی،‌خسته بشوید و جو روانی جناح راست بر شما غلبه کند.

شما وقتی من را با آقای خاتمی مقایسه می‌کنید، دندان من را کند می‌کنید. مرتبا من را از ابتدای مصاحبه با آقای خاتمی مقایسه می‌کنید.

بالاخره شما منسوب به آن دولت هستید و خودتان به ایشان گره خورده‌اید.

آخر وقتی شما می‌گویید از آقای خاتمی محافظه‌کارتر هستید، من بگویم نیستم یا هستم؟

من می‌گویم این تلقی و تحلیل وجود دارد.

اگر بگویید شما را محافظه‌کار می‌دانند، جواب می‌دهم اما وقتی می‌گویید محافظه‌کارتر از خاتمی جوابی نمی‌توانم بدهم. چون وضعیت ما بسیار شکننده است و گاهی یک شوخی از طرف من یا آقای خاتمی هزاران تحلیل را به وجود می‌آورد.

بالاخره عده‌ای شما را محافظه‌کار می‌دانند و معتقدند مقابل فشارهای روانی جناح راست نمی‌توانید دوام بیاورید. با این افراد چگونه کنار می‌آیید؟

من قبول ندارم که محافظه‌کار هستم. باید عملکردها را دید. مصداق بارز عملکردم در دانشگاه تهران را ببینید. فضای ملتهب دانشگاه تهران را آرام کردم در شرایطی که فضا و حاکمیت با جناح راست بود. انصار حزب‌الله آن زمان خلق شد. می‌خواستند جلوی کلاس‌های دکتر سروش را بگیرند. نگذاشتم. سال‌های 72 تا 74 خیلی ویژه بود. من کجا محافظه‌کاری کردم. با درایت مدیریت کردم.

می‌توانم بپرسم که رابطه شما با مقام معظم رهبری چگونه است؟

مثل همیشه خوب بوده. الان هم خیلی خوب است. اما منش من این است که عموما مزاحم بزرگان نمی‌شوم. یکی از من پرسید که چرا کم خدمت آقا می‌رسید، گفتم از آقای خاتمی بپرسید. زمانی که معاون اول بودم چند بار به ایشان تلفن زدم یا چند بار ایشان به من تلفن زد.

این سوال را از این بابت پرسیدم که خیلی‌ها وقتی فشارهای روانی زیاد می‌شود گله و شکایت از دیگران را نزد ایشان می‌برند و می‌خواهند ایشان به گروه‌ها یا برخی افراد توصیه کنند تا فشار از روی دولت برداشته شود. می‌خواهم ببینم شما رابطه صمیمانه دارید که...

من که خدمت مقام معظم رهبری ارادت دارم. رابطه که نباید دوطرفه باشد. قطعا اگر ایشان احساس کنند با من مخالف هستند، نمی‌آیم. اعتقاد دارم به این. من مثل برخی از دوستان نیستم که می‌گویند ما نمی‌آییم مگر رهبری بگویند، بعد هم شرکت می‌کنند. یعنی چی؟ یعنی رهبری تایید کردند؟ من از این کارها بلد نیستم. اگر آمدم نمی‌گویم فلان مقام گفته بیا، من خودم آمدم. از کسی مایه نمی‌گذارم که اگر خراب شدم، دیگران را خراب کنم. از مافوق خودم هیچ مایه نمی‌گذارم.

تجارب سیاسی اصولگرایان و اصلاح‌طلبان نشان می‌دهد وقتی کسی گام نخست را بردارد و برای تحقق آنها اهتمام بورزد، او از همه پیشتر است. اکنون برنامه شما برای این موضوع چیست؟

ببینید من الان احساس تکلیف و احساس خطر می‌کنم. هیچ امکاناتی هم ندارم. الان حس می‌کنم زمینه یک همدلی فراهم شده است. به همین خاطر مذاکراتم را با دوستان شروع کرده‌ام. نمی‌خواهم کسی من را با رودربایستی تایید کند. نمی‌خواهم جریان اصلاح‌طلب را وادار به تصمیمی بکنم. گرچه ستادهای برخی از سال قبل آغاز شده و دارند فعالیت می‌کنند اما من نکردم. دنبال این هستم با یک روش نو، خودم را مطرح کنم. در یک موقعیت به وجود آمده نیز با ذی‌نفوذان و بزرگان جریان اصلاح‌طلب، مذاکره می‌کنم و بعد رایزنی با جریان اصلاح‌طلب را آغاز می‌کنم. آن وقت تصمیم نهایی را می‌گیرم. اگر شقه‌شقه شویم، شرکت نمی‌کنم. نمی‌خواهم کاندیدای شکست‌خورده ریاست‌جمهوری باشم. جایگاه معاون اول پیروز بهتر از آن است. هر نظامی افرادی را در آب نمک می‌خواباند تا در شرایط لازم از آنها استفاده کند. فکر می‌کنم من یکی از آن افراد هستم که در آب نمک خوابیده‌ام. به همین خاطر الان احساس تکلیف می‌کنم و می‌آیم. هرکس که رئیس‌جمهور شود، شرایط سختی خواهد داشت. چون اگر خیلی موفق باشد و تمام برنامه‌هایش انجام شود، تازه کشور را به سال 84 می‌رسانیم.                        

آقای شیراک جمله معروفی دارد می‌گوید در مرحله پیروزی انتخابات، این آرمان‌ها هستند که رای‌آفرین هستند نه برنامه‌ها. اما اگر کسی به قدرت رسید، این برنامه‌ها هستند که باید عملیاتی شود، نه آرمان‌ها. در این زمینه بفرمایید چگونه می‌توانید ذهن و ضمیر توده‌هایی را که در انتخابات با آرمان‌ها اخت پیدا کرده‌اند متوجه خودتان بکنید

بیان آرمان‌ها یک اصل است. اما باید آرمان‌های دست‌یافتنی را بیان کرد. نباید مدینه فاضله‌ای بسازیم که صد سال دیگر هم دست‌نیافتنی باشد. بر این باورم اول باید به اجماع برسیم. من قرار نیست تنهایی جلو بیایم. به عنوان یک اصلاح‌طلب، مبنای حرکتم اصلاح‌طلبی است و حتما نیاز به اصلاح‌طلب‌ها دارم. اما آن جریان‌های تند و حادی را که در گذشته شاهدش بودیم و ضربه زد نمی‌خواهیم. منش من این است که بگویم من کی هستم دیگران را تخریب نمی‌کنم اما برنامه‌ها را نقد می‌کنم. اینجوری فکر می‌کنم می‌توانم اقبال مردم را داشته باشم. این دو سه سال اخیر مردم اینقدر در فشار بودند که اگر کسی بیاید و ببینند برنامه دارد و قیمت مسکن یک‌شبه سر به فلک نمی‌کشد، قیمت مواد خوراکی یک‌شبه 40 درصد گران نمی‌شود، سر مردم کلاه نمی‌گذارند، به او اقبال نشان می‌دهند. من این کارها را نمی‌کنم و در این مسیر دروغ نمی‌گویم و غلو نمی‌کنم. من در انتخابات مجلس هم به ستاد تبلیغاتی خودم گفته بودم که درباره من غلو نکنید. راست بگویید.

شما در مقام اثبات خودتان هیچ راهی ندارید، جز نقد دولت. آیا این ظرفیت را در خودتان می‌بینید که یک نقد منصفانه در بخش کارشناسی انجام دهید که مردم نیز توجیه شوند؟

من قبل از عید اعلام کردم آماده مناظره با دولت هستم. اما از دولت جوابی نیامد. ما حاضریم عملکرد 4 ساله اینها را با دولت اصلاحات به بحث بگذاریم. این با توهین به شخصیت رقیب متفاوت است باید برای مردم، همراه با مصادیق کاملا روشن شود که وقتی زمانی با 20 هزار تومان به یک مغازه می‌رفتند، چند کیلو جنس می‌خریدند و اکنون چند کیلو. قدرت خرید مردم پایین رفته. زمانی مردم فقط با 70 درصد حقوق شغل دوم خود، می‌توانستند اجاره منزل بدهند و زندگی کنند اما الان کل حقوق دو شغل را باید برای اجاره‌خانه بدهند. این وضعیت قابل دوام نیست. جامعه عصبی نمی‌خواهیم. الان جامعه و فضای کشور فضای عصبیت است.دنیا نیز علیه ما شده است و می‌بینید که پرونده را آقایان به سادگی به شورای امنیت سازمان بردند. حالا مگر آمریکا می‌گذارد این پرونده از این شورا بیرون بیاید. این کار آقایان نه قدرت می‌خواهد و نه مهارت. الان خوشحالی آقایان در این است که اگر ما بسته پیشنهادی غرب را بپذیریم دیگر قطعنامه علیه ایران صادر نمی‌شود. پس آن سه قطعنامه قبلی چی؟

شما حتما این روزها آقای خاتمی را دیده‌اید. مخصوصا بعد از اعلام کاندیداتوری خودتان. نظر ایشان درباره موقعیت جدید شما چه بود؟

ما درباره خیلی مسائل صحبت می‌کنیم.

درباره این موضوع که شما کاندیدا می‌شوید نظرشان چه بود؟ بالاخره بی‌خبر که نبودند.

نه، خبر داشتند. یک حرف‌هایی زده شد. ما با هم ورزش می‌کنیم. در آن زمان هم حرف‌های بین ما با شوخی رد و بدل می‌شود.

و درباره کاندیداتوری شما؟

گفتم که اگر شما بیایید من شرکت نمی‌کنم.

نظر آقای خاتمی درباره شما چه بود؟

حالا بگذریم. حرف‌های مختلفی شد.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها