کد خبر: ۱۶۰۰۰
زمان انتشار: ۱۷:۴۵     ۲۷ تير ۱۳۹۰

حاج حسين يكتا از رزمندگان و جانبازان دفاع مقدس است كه پس از جنگ به كارهاي فرهنگي وارد شد و اردوهاي راهيان نور به سمت جبهه‌ها را در فضايي كاملاً معنوي به راه انداخت.

رجانيوز به مناسبت سالروز پذيرش قطعنامه 598 گفت‌وگو كرده كه متن اين گفت‌وگو در ادامه آمده است:

اساساً نگاه امام به بحث مقوله‌ي دفاع چه بود؟

اولاً نگاه حضرت امام به اين جنگ نگاه جهاد في سبيل الله بود، نگاه‌شان به اين جنگ دانشگاه بود كه مي‌گفت اين جنگ و اين جبهه دانشگاه است، نگاه امام به اين جنگ به نظر از باب باز شدن باب شهادت، نزديك كردن انسان‌ها به نقطه‌ي اوج رسيدن به خدا بود، نگاه امام به جنگ نگاه رسيدن به خدا بود، نگاه امام به اين جنگ صدور انقلاب اسلامي بود، فتح زمين نبود، قصاص و انتقام گرفتن از متجاوز هم نبود، تنبيه متجاوز بود، نگاه امام به اين جنگ، نگاه بيداري انسان‌ها و به‌پا خواستن انسان‌ها بود، نگاه امام به اين جنگ راه انداختن حزب الله لبنان بود، شكل‌گيري هسته‌هاي مقاومت بود، امام در آخرش گفت كه اين جنگ و اين مزار شهيدان دار الشفاي عاشقان و عارفان تا قيامت است، ‌نگاه امام به جنگ نگاه عصر ظهوري و انتظاري بود، نگاه امام به جنگ نگاه تربيت انسان‌هايي بود كه رفتند لتراب مقدمه الفداه شدند و با خون‌شان مستشهدين بين يديه را توانستند تربيت كنند.

حضرت امام جنگ تحمیلی را يك تهديد مي‌دانستند يا يك فرصت؟

ما نگاه‌مان اين است كه وقتي جنگ ما دفاع مي‌شود، دفاع ما مقدس مي‌شود، تقدّسش به آن ولايت بالاي سر اين امر است كه فرمانده مي‌شود، وقتي مسير ما سمت حسين(ع) و براي آزادي كربلا مي‌شود، شهيدان ما ماندگار و پايدار مي‌شوند، يعني جهاد، وقتي جهاد مي‌شود، مي‌شود إنّ الجهاد بابٌ من ابواب الله فتح الله لخاصته، به همين دليل به نظر ما اين يك راه ميانبر، يك در خصوصي و يك باب رحمت الهي به روي ملّت ايران بود، چه در تجربه، چه در قداست، چه در آموزه‌هايي كه پيدا كرديم چه در تربيت، ضمن اينكه دماغ دشمن را به خاك ماليديم، اينكه 20 سال است دشمن دور تا دورمان در افغانستان و پاكستان و عراق و تركيه و خليج فارس پر شده، جرأت نمي‌كند وارد شود، پس كل آن بركت و رحمت و دانشگاه بود!

بحث سر اين است كه حضرت امام با  اين نگاهي كه به جنگ داشتند، چرا يك دفعه بحث قطعنامه را مي‌پذيرند؟

يك بحث اين است كه مي‌گويند امروز تكليف يك چيز است و ديروز يك تلكيف بود، وقتي قطعنامه را پذيرفتند امور ساري و جاري دنيايي در جنگ يك امري بود،‌ مي‌رفتيم عمليات والفجر مقدماتي شكست مي‌خورديم، آيا شكست در والفجر مقدماتي ارج و قرب شهيدان ما را فرق گذاشت با شهيدان كربلاي 5. آيا آن قصه‌اي كه در كربلاي 4 اتفاق افتاد با بچه‌هايي كه در كربلاي 5 شهيد شدند، فرق دارند؟ نه، به ظاهر دنيايي آن شكست بود و به ظاهر دنيايي اين پيروزي بود، اين امور ساري و جاري است كه قبول قطعنامه هم از باب تكليف اين معادلات مادّي دنيايي روي زميني است، بر همه‌ي اينها يك مطلب، يك نورانيّت و يك دكترين حاكم بود، يعني آن دكترين سپاه مقدس و اينكه مسير ما سمت خداست، چه كشته شويم و چه بكشيم و چه پيروز شويم و چه شكست بخوريم، پيروزي است.

وقتي حضرت امام اين مسير به سمت خدا را نگاه مي‌كنند، يك افق بلند مدت دارند و يك افق كوتاه مدت. این افق ها چه بود؟

افق كوتاه مدت جبهه اين بود كه اين امر مثل ابر بهاري كه از يك جايي رد مي‌شود و می بارد هشت سال طول كشيد ولي حاصلش رشد و نمو آن محصولاتي بود كه به اين زمين با باريدن اين آب و اين باران پديد آمد، جامعه جهاني به انقلاب ما و اين مملكت و شهداي ما توجه كنند، آن افق كوتاه مدت هشت ساله در نگاه بلند مدت تكليف مداري امام مثل باريدن ابر بر اين زمين بسيار حاصل‌خيز است كه آماده‌ي قلوب همه‌ي آزاده‌هاي دنيا.

از حرف‌هاي امام اينطور مي‌شود برداشت كرد كه افق نگاه ايشان خيلي بلندمدت‌تر بود.

امام مي‌گويد ما مي‌رويم تا عصر ظهور.

اينكه 20 روز قبل يك بحثي را مطرح كني و 20 روز بعد بگويي جام زهر را نوشيدم.

اين آخر عبوديت است، وقتی می خواهد یک باران شدید ببارد یک رعد و برق می زند.

عبوديّت براي اميرالمؤمنين هم همينطوري بود، ولي اين دليل نمي‌شود كه ما امروز بررسي نكنيم عمار چه كرد؟ ابوذر چه كرد؟ مقداد چه كرد؟ آیا برای این ها هم عبودیت بود؟ یا برای یعضی عبودیت نبود؟

براي يك سطحي از رزمنده‌ها هم آخر عبوديّـت هست، آن كاري كه اميرالمؤمنين مي‌كند براي اميرالمؤمنين خيل عبوديّت است ولي اين را كه تحميل مي‌كنند آيا باز هم آن شرايط و آن چيزي كه خود حضرت امام و ولي مي‌خواهد برايش مي‌ماند يا نه؟ شايد امروز ده تا حزب الله لبنان بعد از 32 سال از انقلاب درست شده بود، ما اگر اين را خوب تحليل نكنيم، آن وقت باز همين اتفاق‌ها در همين شرايط زمان براي ما يا جاي ديگر اتفاق مي‌افتاد.

اتفاق‌ها تمام نمي شود، بهترين تحليل هم كه بكنيد دوباره اتفاق مي‌افتد، چون هميشه انسان‌ها امتحان مي شوند و هميشه هم السابقون السابقون اولئك المقرّبون، اما المؤمن قليل قليل؛ يك عده قليل بودند، هميشه حرف از قليل است، امتحانش كه قطعي است، هر چه به عصر ظهور و‌ آخر الزمان نزديك‌تر مي‌شويد، امتحان بيشتر است و خرابكاري بيشتر، فتنه بیشتر، خاطرت جمع! ولي اينكه بايد درست تحليل كنيد، حرف درستی است اما از این تحلیل يا بايد كلّ مردم يك مطلب را بفهمند، امام بيان كرده و خودش گفته، ولی يك موقع براي خواص، مي‌خواهيم تدوين و ترسيم كنيم، از اين فرآيند فرماندهي و مدل سازي و عبوديّتي و ولايتي و رهبري آقا، اين را بايد ترسيم و تدوين كرد و با مصاحبه‌ي تلفني نمي‌شود.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها