کد خبر: ۱۷۹۵۱۳
زمان انتشار: ۱۴:۴۰     ۱۴ آبان ۱۳۹۲
این صراحت در زندگی برایم ارزان تمام نشده و واکنش‌های کینه‌توزانه‌ای را نصیب من کرده است. برای من نکته جالب این است که بسیاری هنوز نمی‌دانند که مرگ برای انسان انقلابی و مبارز مسئله پیش پا افتاده‌ای است.

به گزارش 598 ، به سراغ یوسفعلی میرشکاک رفتیم و به زندگی حرفه‌ای و شخصی او پرداخته‌ایم. یوسفعلی میرشکاک هر چند چنان شناخته شده است که نیاز به معرفی ندارد شاعری متعهد و منتقدی صریح که همه او را به اخلاق خاصش می‌شناسند به عبارتی می‌توان او را آقای خاص ادبیات ایران نامید. لحن و کلام «‌یوسفعلی میرشکاک» شاعر و نویسنده‌ای که فعالیت‌های هنری خود را با حوزه هنری آغاز کرد،هنوز مثل گذشته است.

لحن گیرا و بیان منطقی میرشکاک هنوز رنگ و بوی مردی انقلابی را به ذهن می‌آورد. مردی که از هنر و ادبیات بهره گرفته تا آرمان‌ها و خواسته‌های نسل خود را مکتوب کند تا به آیندگان خواسته‌های نسل خود را بگوید. نویسنده‌ای که دردهه پنجم عمر هم هنوز قلم را از سرتفنن بر نمی‌دارد.

می‌گوید: «نقدهای سینمایی‌ام را به هرکسی نمی‌دهم.نقد را باید به کسی سپرد تا بدون رودربایستی چاپش کند و از عواقب آن نیز هراسی به دل راه ندهد.» با فرا رسیدن روزهای پاییزی و سرد،دفتر خاطرات مردی را ورق زدیم که زندگی هنری‌اش با روزهای سرد بهمن 57 آغاز شده است؛ زندگی هنری‌ای که در پیوند با قلم آغاز شد و بعد از 34 سال هنوز جریان دارد.

بخش‌هایی از گفت‌وگوی میرشکاک را در ادامه می‌خوانید.

**خود را متعلق به هیچ دنیای هنری نمی‌بینم

زمانی که پا به ساحت هنر نهادم،در هر مقطع زمانی، گوشه‌ای از این ساحت را آزمودم و از این آزمودن و تجربه اندوختن نگریختم. هر کجا که تقدیر مرا به سوی آن کشانید، از رفتن ابا نکردم و کاری را که قرار بود به سرانجام برسانم، به پایان بردم. اگر زمانی اقتضا می‌داشت که برای نوشتن شعری دست به قلم ببرم،ابا نکردم. زمانی که شرایط زمانه مرا به سوی نقدنویسی کشید باز‌هم سر تمکین فرود آوردم. دلم می‌خواست هر نقدی که می‌نویسم،هر نقشی که بر بوم از دستان من متولد می‌شود، متعلق به جهان خودم باشد و از یگانگی سهم برده باشد. به همین سبب است که خودم را متعلق و وابسته به قلمرو ثابت هیچ‌کدام از این دنیاهای مشابه و متفاوت نمی‌بینم.

**حوزه هنری خانه است نه ساختمان

از حوزه هنری سخن گفتن دو حس و حال متفاوت را درمن ایجاد می‌کند. حوزه هنری اگرچه نامی است که مرکزی فرهنگی و هنری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اطلاق می‌شود اما برای من و بسیاری دیگر از هنرمندان خانه‌ای است که بسیاری از شیفتگان دنیای هنر و ادبیات را در دوره‌ای درون خود جای داد. بسیاری از هنرمندان فعالیت‌های هنری خود را با حوزه هنری آغاز کرده‌اند و با حوزه هنری خود را به صحنه اجتماع معرفی کرده و شناساندند.حوزه هنری برای همگی ما روزهایی خاص و ماندگاری داشت روزهایی که در ذهن من و هم نسلانم به سریالی خاطره انگیز مبدل شده است.

**از استاد اوستا جایزه گرفتم

در روزهای نخست تولد حوزه کسی برای پول یا کسب در آمد،به حوزه هنری رفت و آمد نمی‌کرد. شور انقلابی که پایه و اساسش «نه» گفتن به وضع موجود و پی‌ریزی بنیان‌های جدید فرهنگی و اجتماعی بود، حالا خانه و مکانی مشترک پیدا کرده بود. بسیاری از هنرمندان یا فیلمسازان فعلی روزهای اول حوزه را به خوبی در یاد دارند. حضور شاعران و هنرمندان پیشکسوت برای ما موهبتی بزرگ بود که هیجانی انکارناپذیر را برای ما به ارمغان می‌آورد. به خاطر دارم استاد «مهرداد اوستا» در روزهای ابتدایی حیات حوزه هنری به آنجا رفت و آمد می‌‌کردند. جلسات شعری حوزه با شور و حرارت آن روزها با حضور او برگزار می‌شد. من نیز مانند بسیاری از دوستانم ابتدا در حوزه هنری با استاد «اوستا» ملاقات کردم؛ آشنایی‌ای که برایم خاطره خوبی را رقم زد. روزی در جلسات شعرخوانی، من شعری با این مضمون برای استاد خواندم: «هرگاه یاد آن قد و بالا کنم، جاری ز دیده اشک چو دریا کنم» این شعر بر وزن مفعول فاعلات مفاعیل و فعل سروده شده بود، وزنی که مخصوص به «ناصرخسرو قبادیانی» است. استاد اوستا زمانی که دیدند من شعری با این وزن سروده‌ام و در وزن نلغزیدم به من جایزه دادند. روزی ماندگار که خاطره شیرینی را آفرید که هنوز در ذهن من پر رنگ است.

**بازیگر جنگ با تماشاچی جبهه فرق می‌کند

روزهای جنگ و ستیز با تجاوز دولت بعثی به خاک کشور،دامان انقلاب ایران را گرفت. فضای ادبیات جنگ در آن سال‌ها بیشتر به تهییج مردم و ایجاد شور و شوق مبارزه در جامعه می‌پرداخت. برای من سرودن شعرجنگی به دو دوره تقسیم شد؛ دوره قبل ازدیدن جبهه و دوره بعد از رفتن به جبهه. زمانی که از نزدیک صحنه‌های نبرد را احساس کردم و عظمت آن ماجرای بزرگ انسانی را درک کردم،هرگز دیگر قلمی برای سرودن شعری با مضمون جنگ برنداشتم. با دیدن این اتفاق شگرف دریافته بودم که تماشاچی جنگ بودن با بازیگری که نقش اول را در صحنه نبرد ایفا می‌کند،از زمین تا آسمان فرق دارد.

**صراحت؛ خصوصیت آدم‌های انقلابی است

گاه از گوشه و کنار می‌شنوم که مرا به داشتن صراحتی تند و تیز که همگان را خوش نمی‌آید،معرفی می‌کنند. ناگفته نماند که این صراحت در زندگی برایم ارزان تمام نشده و واکنش‌های کینه‌توزانه‌ای را نصیب من کرده است. برای من نکته جالب این است که بسیاری هنوز نمی‌دانند که مرگ برای انسان انقلابی و مبارز مسئله پیش پا افتاده‌ای است. چنین آدمی دیگر دوستی‌ها و دشمنی‌هایی را که برایش نان و نام می‌آوردند را ساده و پیش پا افتاده تلقی می‌کند. نقدنویسی در حوزه سینما را هنوز دوست دارم و از آن دوری نمی‌کنم. در سال‌هایی برای مجله دنیای تصویر نقد می‌نوشتم. «علی معلم» را هنوز در خاطر دارم، او بی‌کم و کاست نقدهایم را به چاپ می‌رساند. هنوز دغدغه نقدنویسی دارم اما به شرطی نقد می‌نویسم که با آدم‌های آزاده همکاری کنم که از بیان ناگفته‌ها هراسی نداشته باشند و هر آنچه را که به عنوان نقد می‌نویسم،بی‌کم و کاست منتشر کنند.

منبع: تهران امروز

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها