کد خبر: ۲۱۹۰۲۴
زمان انتشار: ۰۸:۵۷     ۰۶ ارديبهشت ۱۳۹۳
افخمی، کارگردان سینما گفت: حتی رسانه‌های خودمان هم تصویر درستی از دمشق به ما ارائه نداده‌اند. برنامه‌هایی که از رسانه دیدیم بیشتر یک سری کلیشه بوده که تصویر واقعی را بازتاب نمی‌دهد.
به گزارش پایگاه 598 به نقل از تسنیم، دویست و چهل و پنجمین برنامه «شب خاطره» حوزه هنری با حضور و خاطره گویی «زائران صلح سوریه» ۴ اردیبهشت ماه در سالن اندیشه حوزه هنری برگزار شد. محسن مومنی شریف، مجتبی رحماندوست، علیرضا قزوه، حجت الاسلام زائری، بهروز افخمی، فرشته روح افزا، محمدحسین جعفریان، ناصر فیض، رضا امیرخانی، سلیم غفوری، محمدرضا شهیدی‌فر، فروز رجایی‌فر، محمد مرندی و روح الله رضوی در این مراسم حضور داشتند و خاطرات خود را از سفر به سوریه بازگو کردند.

بهروز افخمی کارگردان سینما در این مراسم گفت: من بعد از سفر به سوریه به طور کلی تغییر فاز دادم و در حال حاضر به مرحله‌ای رسیده‌ام که آرام آرام تازه معنای این تغییر فاز برایم روشن می‌شود. دمشق با آن چیزی که تصور می‌کردیم خیلی متفاوت بود.

وی ادامه داد: ما با یک شهر کاملا بی‌اعتنا به تهدید مواجه شدیم. شهری فعال و زنده که این تصویر برایمان غیرمنتظره بود. به نظر من حتی رسانه‌های خودمان هم تصویر درستی از دمشق به ما ارائه نداده‌اند. برنامه‌هایی که از رسانه دیدیم بیشتر یک سری برنامه‌های کلیشه‌ای بوده که تصویر واقعی را بازتاب نمی‌دهد.

این کارگردان سینما اظهار کرد: چیزی که برای من عجیب بود و کم کم دارم معنای آن را می‌فهمم این بود که اگر تهدید یا ایجاد وحشت و ترور را برای یک ملت ادامه دهیم و تکرار کنیم، کم کم این تهدید و ترور بی اثر می‌شود و جای وحشت و ترس، شجاعت را در آنها بیدار می‌کند. از سوی دیگر این حقیقت را یافتم که شجاعت هم مثل وحشتزدگی واگیر دارد. ما در دمشق با یک اپیدمی شجاعت مواجه شدیم که برای من خیلی جالب بود.

افخمی گفت: باید به اوباما و هم فکران و هم دستانش که میخواهند دنیا را با وحشت و تهدید اداره کنند، توصیه کرد که فشار و ترس را زیاد ادامه ندهند زیرا آن هیبت ظاهریشان هم فرو می‌ریزد و دستشان رو می‌شود و همه می‌فهمند که اسلحه‌ای واقعی در دستشان نیست.

به گفته افخمی مردم سوریه با اعتقادات مختلف به راحتی در کنار هم زندگی می‌کردند و کنار خیابانها چای می‌خوردند و قلیان می‌کشیدند و با اینکه در روز ده ها صدای انفجار به گوش می‌رسید اصلا پلک هم نمی‌زدند و برایشان کاملا عادی بود.

وی افزود: تازه انگار حالتی از غرور داشتند، انگار تازه خود را پیدا و کشف کرده بودند و معنای زندگی را بهتر درک می‌کردند. انگار به خودباوری رسیده بودند که پیشتر نداشتند. مردمی بودند که دیگر برای هیچ یک از کسانی که به دروغ دنبال حقوق بشرند و می‌خواهند دموکراسی را صادر کنند ارزش قائل نیستند؛ آنها کاملا فهمیده بودند که این مدافعان دروغین حقوق بشر دروغ می‌گویند.

وی خاطره‌ای درباره اصابت گلوله خمپاره به یک مدرسه ذکر کرد و توضیح داد: وقتی خبر اصابت این گلوله به حیات مدرسه را شنیدیم و اینکه بچه‌ها در مراسم صبح‌گاه بودند، با خودم گفتم عجب مدیر احمقی دارد این مدرسه که در این شرایط بچه‌ها را برای صبح گاه در بیرون نگه می‌دارد. اما وقتی به بیمارستان رفتیم و از بچه عیادت کردیم دیدم برای همه خیلی عادی است و نه بچه‌ها گریه می‌کنند و نه والدینشان. این برای من خیلی عمیق و تکان دهنده بود که اتفاقا راه مبارزه کردن همین زندگی کردن است، همین بی‌اعتنای به دشمن و انجام دادن کار خود است. آنجا فکر کردم که من احمق بودم نه معلم و مدیر مدرسه بچه‌ها.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها