کد خبر: ۲۳۰۰۲۸
زمان انتشار: ۱۰:۱۷     ۲۵ خرداد ۱۳۹۳
نقش‌آفرینان دروغ بزرگ پس از پنج سال
اگر در این انتخابات احمدی‌نژاد سقوط کند، عملاً رهبری حذف می‎شود، اگر به هر قیمتی و به هر شکلی اصلاحات دوباره به قوه‌ی اجرایی بازگردد، دیگر رهبری اقتداری در جامعه نخواهد داشت. سقوط اصول‎گرایی به‎معنای پایان اقتدار رهبری تلقی می‎شود.

به گزارش پایگاه 598 به نقل از برهان، دهمین دوره‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری در سال 88، علی‌رغم شرکت 85 درصد افراد واجد شرایط، با حواشی و اتفاقات ناگواری همراه شد؛ به‌گونه‌ای که شیرینی این مشارکت گسترده را به کام ملت ایران تلخ کرد.

وقایع سال 88 در اثر علل و عوامل گوناگون داخلی و خارجی رخ داد؛ اما آنچه حائز اهمیت است، نقش‌آفرینی عده‌ای از عناصر داخلی است که اینک خود را مدافع این نظام و انقلاب معرفی می‌کنند.

در این میان یکی از اضلاع فتنه‌آفرین، سید محمد خاتمی، رئیس‌دولت اصلاحات، بود که با حمایت از سران فتنه پس از شمارش آرا و اعلام نتایج، با پشتوانه‌ی دشمنان داخلی و خارجی نظام، در بسیاری از اتفاقات ناگوار آن روزها نقش‌آفرینی کرد و نظام جمهوری اسلامی را دچار چالش نمود.

وی در بسیاری از افراطی‌گری‌های آن دوران نقش مؤثر و قابل توجهی داشت که بد نیست با توجه به ظاهرسازی‌ها و عوام‌فریبی‌های امروز وی و ادعای پایبندی به نظام و این انقلاب، مروری بر ساختارشکنی‌ها و نقش‌آفرینی‌های او در فتنه‌ی سال 88 داشته باشیم.

دولت اصلاحات و بسترسازی فتنه

بی‌شک، حوادثی که در انتخابات 88 رخ نمود، امری یک‌باره و بدون پیش‌زمینه‌ی قبلی نبوده است. نقش‌آفرینان در این عرصه، هر کدام به فراخور، در فراهم کردن بستر آشوب‌ها و حوادث آن روزها سهمی مؤثر داشته‌اند. سید محمد خاتمی، به‌عنوان لیدر جریان اصلاحات و یکی از پایه‌های فتنه‌ی 88 را می‌بایست کلیدی‌ترین بسترساز فتنه دانست.

در واقع، باید پایه‌گذاری فتنه‌ی 88 را از زمان روی کار آمدن دولت اصلاحات دانست؛ به‌گونه‌ای که افراطیون دوم خردادی و مدعیان توسعه‌ی سیاسی با زاویه‌گیری از اهداف نظام، امام‌زدایی و انقلاب‌زدایی را در دستور کار خود قرار دادند.

به این ترتیب، برای نخستین بار در تاریخ انقلاب اسلامی، دولت و دستگاه اجرایی در قامت اپوزیسیون نظام ظاهر شد و با روی کار آمدن دولت خاتمی پروژه‌ی اصلی اصلاحات کلید خورد؛ به‌گونه‌ای که برنامه‌های ساختارشکن خود را با زیر پروژه‌هایی چون مطبوعات زنجیره‌ای و مبارزه با قانون مطبوعات، قتل‌های زنجیره‌ای، غائله‌ی کوی دانشگاه و 18 تیر، تئوری ‌سازی اسلام خشونت‌ ـ ‌اسلام تسامح، پلورالیسم دینی و رنسانس اسلامی، لوایح دوقلو، فتح سنگر به سنگر، فشار از پایین چانه‌زنی از بالا، مشروعیت‌زدایی از نظام (انتخابات مجلس هفتم، استعفای دسته‌جمعی کارگزاران دولت و تحصّن مجلس ششم)، نظرسازی‌های زنجیره‌ای و... دنبال نمودند. این‌ها همه‌ی درس‌هایی بود که در آن روزها رسم و رسوم براندازی را تمرین می‌کردند.

با مرور دو دهه‌ی گذشته، می‌توان سرمنشأ شکل‌گیری اهداف ضد نظام بعد از انقلاب را در مجموعه‌ی کیهان فرهنگی، حلقه‌ی کیان و خصوصاً حلقه‌ی آئین دانست که در این میان خاتمی، به ‌عنوان سرپرست روزنامه‌ی کیهان و بعد هم به‌عنوان محور اصلی شکل‏گیری حلقه‌ی آئین، از نقشی کلیدی برخوردار بود.

جایی که مفاهیم کلیدی و ساختارشکن دولت اصلاحات درون این گروه‌ها تعریف و تبیین می‏شد و چهره‏هایی چون سعید حجاریان، بهزاد نبوی، محسن میردامادی، محمدعلی ابطحی، عباس عبدی، محسن کدیور، محسن امین‏زاده، هادی خانیکی، مصطفی تاج‏زاده و محمدرضا خاتمی و... بر گِرد خاتمی حلقه می‏زدند. کسانی که در واقع مدیران ارشد و اعضای اصلی شبکه‌ی فتنه به‌شمار می‌روند.

تلاش برای جلب حمایت طرف خارج

یکی از اصلی‌ترین نقش‌های زیربنایی خاتمی برای فتنه‌ی 88 دیدارهای وی با افراد معلوم‌الحالی همچون جورج سوروس است. در طول حوادث بعد از انتخابات 88، بارها و بارها این موضوع تکرار شد که خاتمی با جرج سوروس، تاجر سرمایه‌دار صهیونیستی که ملقب به پدر انقلاب‌های رنگی است، ملاقات داشته است.

سوروس رئیس هیئت‌مدیره‌ی مؤسسه‌ی جامعه‌ی باز (OSI)  است که حامی اصلی مالی‌ـ ‌تبلیغاتی انقلاب‌های رنگی در بلوک شرق و کشورهای اروپای شرقی بوده است و اساساً شهرتش به حمایت از جریان‌های برانداز در کشورهایی است که نظام سیاسی همسو با آمریکا ندارند. براساس اعترافات کیان تاجبخش، از متهمان دستگیرشده در ارتباط با حوادث پس از انتخابات دهم، خاتمی از سال 1385 با وی ارتباط داشته است.

کیان تاج‌بخش نماینده‌ی سابق بنیاد سوروس در ایران بود که در قسمتی از اظهاراتش در دادگاه در جمع خبرنگاران گفت: «اگر یکی از اولین نمونه‌های براندازی را ارتباط سفر عطریانفر به بنیاد سوروس قبل از 1376 بدانیم، می‌توان نهایت آن را ملاقات مستقیم خاتمی همراه ... با سوروس در نیویورک در سال 85 دانست که این یک ارتباط مستمر بوده و ادامه داشته است.»[1]

در حالی که این اظهارات با واکنش شدید خاتمی و تکذیب دفتر وی رو‌به‌رو شد، سوروس اطلاعات جدیدی از این دیدار را افشا کرد. وی در مراسمی که به مناسبت هشتمین سالگرد حوادث یازدهم سپتامبر در نیویورک برگزار شد، ضمن تأکید بر لزوم تقویت رویکردهای روادارانه در جهان اسلام، دیدار خود با محمد خاتمی در سال 2006 را در همین راستا ارزیابی کرد و اظهار داشت که مجدداً در سی‌وهشتمین اجلاس مجمع جهانی اقتصاد داووس در ژانویه‌ی 2007با خاتمی ملاقات کرده است.[2]

طبیعی است دیدار خاتمی با کسی که پدر انقلاب‌های رنگی نام گرفته است، نمی‌تواند مفهوم دیگری جز تلاش برای براندازی داشته باشد؛ ضمن اینکه می‌توان طبق اسناد موجود، سوروس را به‌عنوان یکی از حامیان مالی براندازی در ایران دانست و دیدارهای خاتمی با وی را نیز در این چارچوب تحلیل کرد.

اما این تنها دیدار خاتمی در راستای فتنه‌ی 88 نبود. در ادامه‌ی سفرهای وی برای جلب حمایت دیگر کشورها، هشتم اردیبهشت‌ماه 88، خبرگزاری‌ها از سفر خاتمی به چند کشور عربی از جمله عربستان سعودی، مصر، مغرب، تونس، کویت و قطر خبر دادند.

در همین راستا، در 24 اردیبهشت‌ماه 88 خبر دیدار و مذاکره‌ی خاتمی با ملک عبدالله پادشاه عربستان منتشر شد. شنیده‌ها از این سفر حکایت از نقش عربستان سعودی در جریان انتخابات و حوادث پس از آن دارد؛ به‌گونه‌‌ای که سعودی‌ها حتی برنامه‌های مدونی برای همکاری رسانه‌ای با CIA در جهت حمایت از آشوب‌های تهران را توافق کرده بودند.

این مسئله امری بود که بعدها محمدعلی ابطحی[3] نیز در اعترافات خود به آن اشاره داشته و گفته بود در این سفر یکی از کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس مبلغی را به‌عنوان کمک به برنامه‌ی تبلیغاتی اصلاح‌طلبان اختصاص داده است.

همچنین، طبق اسناد موجود، خاتمی در روزهای پیش از انتخابات با سفر به کشورهای ترکیه و استرالیا سعی در جلب حمایت طرف خارجی و ترغیب آن‌ها به حمایت از موسوی کرد که تلاش‌های وی موفقیت‌آمیز هم بود.

این موضوع امری است که یکی از سران سازمان منحله‌ی مجاهدین نیز به آن اذعان داشته و در جلسه‌ای گفته بود:

«انصراف خاتمی زحمات ما را به باد داد. ما با سفارتخانه‌ها صحبت کرده بودیم؛ با بچّه‌ها در آمریکا و اروپا هم هماهنگی لازم برای تدارک چند سفر خارجی برای خاتمی صورت گرفته بود. نمایندگان خاتمی تاکنون 700 سفر استانی داشته‌اند و حامیان وی توانسته‌اند تاکنون 7 میلیارد تومان از ایرانیان دوبی کمک مالی جذب نمایند.»[4]

خاتمی در آستانه‌ی انتخابات

روزهای نزدیک به انتخابات دهمین دوره‌ی ریاست‌جمهوری نیز شاهد تلاش‌های محمد خاتمی در راستای به قدرت رسیدن اصلاح‌طلبان بود. هرچند که خاتمی در ابتدا اعلام کاندیداتوری کرد، اما چیزی نگذشت که با انصراف خود به حمایت از میرحسین موسوی پرداخت؛ اما این به معنای کناره‌گیری او از صحنه‌ی رقابت‌ها نبود.

وی، با حمایت رسمی از کاندیداتوری موسوی، تلاش کرد تا مهدی کروبی را برای کناره‌گیری قانع کند که البته در این تلاش خود ناکام ماند. به طوری که با بالا گرفتن بحث‌های درون حزبی درباره‌ی وحدت حول یک کاندیدا، کروبی اعلام کرد که به هیچ‌وجه از کاندیداتوری انصراف نخواهد داد و اظهار داشت:

«آیا ایرادی دارد نامزدهای جبهه‌ی اصلاحات، همه با هم وارد فضای انتخابات شوند، با هم رقابت کنند و سپس براساس یک مکانیزم خاص و در یک زمان مشخص، آنکه اقبال بیشتری داشت، بماند و دیگران کنار بروند؟»[5]

خاتمی، در محافل مختلف، به سخنرانی و حمایت از کاندیداتوری موسوی پرداخت تا جایی که حتی در همایش ورزشگاه آزادی نیز در کنار فائزه هاشمی و زهرا رهنورد (همسر میرحسین موسوی) حاضر شد.

سخنرانی‌های حمایت‌گونه‌ی خاتمی از موسوی با تخریب رقیب، یعنی احمدی‌نژاد و دولت وی، همراه بود. یکی از شاخصه‌های سازمان عملیات انقلاب رنگی، بزرگ‌نمایی ضعف‌های کاندیدای رقیب و نیز بحرانی نشان دادن شرایط کشور در نتیجه‌ی روی کار آمدن جناح رقیب است.

خاتمی نیز پیرو این دستورالعمل کوشید تا با سیاه‌نمایی و بزرگ‌نمایی از مشکلات دولت احمدی‌نژاد و بحرانی نشان دادن اوضاع کشور، از پیروزی مجدد رقیب جلوگیری کند. وی، در مراسم تبلیغات موسوی، بارها و بارها به ضعف‌های دولت احمدی‌نژاد پرداخت و در مقابل از میرحسین موسوی و فعالیت‌هایش تمجید کرد.

خاتمی در یکی از سخنرانی‌هایش گفت: «امیدوارم همه‌ی بزرگان و شخصیت‌ها به این نتیجه برسند که راه و روشی که امروز هست، نه به نفع انقلاب است نه به نفع اسلام و نه به نفع مردم.»[6]

اما شدیدترین و مهم‌ترین انتقادات خاتمی به دولت نهم و شخص احمدی‌نژاد، سخنان او در دیدار با نمایندگان ائتلاف مردمی حامیان میرحسین موسوی بود. او در این دیدار، شعارهای دولت احمدی‌نژاد را انحراف از ارزش‌ها، عدالت، اخلاق و راه انقلاب و امام (ره) تفسیر کرد.[7]

یکی دیگر از کارویژه‌های خاتمی قبل از شروع انتخابات، حضور فعال در پروژه‌ی تشکیک در سلامت انتخابات بود که بخشی از آن با تشکیل «کمیته‌ی صیانت از آرا» دنبال شد. کمیته‌ی صیانت از آرا، پس از رایزنی اصلاح‌طلبان با خاتمی و موسوی برای آنچه نظارت بر انتخابات عنوان می‌کردند، تشکیل شد و علی‌اکبر محتشمی‌پور بر رأس آن قرار گرفت؛ کمیته‌ای که از نظر شورای نگهبان «غیرقانونی» بود.

خاتمی در اردیبهشت 88، با اشاره به ضرورت صیانت از آرا، تصریح کرد: «نگرانی ما از برگزاری انتخابات، بالضروره به معنای ریختن رأی باطله به نام فردی خاص یا نخواندن آرای نامزدی دیگر نیست.

اگرچه در همه جای دنیا ممکن است این مسائل پیش بیاید. مراد ما از این ابراز نگرانی این است که اگر کسانی پیدا شوند که احساس وظیفه کنند تا برخلاف خواست مردم و برای اینکه به گمان خویش در پیشگاه خداوند سربلند باشند، مانع از حضور مردم یا تأثیر آرای مردم شوند، دست‌اندرکاران انتخابات باید از تک‌تک آرای مردم در مقابل این افراد صیانت کنند.»[8]

خاتمی همچنین با زیر سؤال بردن شورای نگهبان، این نهاد ناظر بر انتخابات را متهم به طرفداری از کاندیدایی خاص کرد و با تشکیک در فعالیت‌های شورای نگهبان، گفت:

«اصلاً چرا نظارت بر انتخابات می‌گذارند، برای اینکه کسانی‌که امکانات بیشتری دارند، انتخابات را به نفع خودشان مصادره نکنند، نظارت برای این است. حالا اگر کسانی‌که نظارت می‌کنند، حتی نسبت به کسانی که در اجرا هستند، سلیقه‌های خاص و تعصبات بیشتری داشته باشند و بعد نظارت و اجرا یکسان باشند این روش، روش مطمئنی نیست. ما چه کار کنیم که این اطمینان حاصل شود؟»[9]

وی همچنین خرداد 88، طی مصاحبه‌ای، اظهار داشت: «فرض کنید شورای نگهبان که نگهبان قانون اساسی است اگر خودش بر خلاف قانون اساسی عمل کند، چه کسی باید نظارت بکند؟ اگر بنده معتقد باشم این روش‌های ردصلاحیت‌ها که انجام می‌شود ولو اینکه قانون عادی هم درست شده باشد، ولی این خلاف روح قانون اساسی و خلاف این قانون و خلاف آن خواست قانون اساسی است. من کجا باید بروم حرفم را بزنم یا دیگران که معترض هستند؟»[10]

این قبیل شبهه‌افکنی‌ها و اقدامات در حالی بود که رهبر معظم انقلاب اسلامی صراحتاً از شبهه‌افکنی در سلامت انتخابات انتقاد کرده بودند. ایشان فرمودند: «کسانی که با ملت ایران‌اند، جزء ملت ایران‌اند، توقع دارند ملت ایران به آن‌ها توجه کنند، این‌ها دیگر علیه ملت ایران حرف نزنند و انتخابات ملت ایران را زیر سؤال نبرند. مرتب تکرار نکنند که آقا این انتخابات سالم نیست؛ انتخابات، انتخابات نیست. چرا دروغ می‌گویند؟ چرا بی‌انصافی می‌کنند؟»[11]

خاتمی در رأس وقایع پس از انتخابات

22 خرداد، هم‌زمان با آغاز زمان رأی‌گیری، سید محمد خاتمی پای صندوق انتخابات در حسینیه‌ی جماران حضور یافت و در جمع خبرنگاران ابراز امیدواری کرد که انتخابات به سلامت و خوبی برگزار شود و خطاب به احزاب و جریان‌‎ها و اشخاص یادآور شد: «همه باید آنچه مردم انتخاب می‌کنند، بپذیرند و از رأی مردم تمکین کنند.»[12]

خاتمی با وجود آنکه پیش از انتخابات معتقد بود که در ایران تقلب ممکن نیست در راستای تحقق پروژه‌ی القای تقلب به قصد آماده ساختن اذهان عمومی برای پذیرش ادعای تقلب در ادامه تأکید کرد: «همه‌ی شواهد امر حاکی است که مهندس موسوی انتخابات را برده است، اما من پیشگو نیستم.»[13]

روز پس از انتخابات، با اعلام نتایج و پیروزی محمود احمدی‌نژاد، اولین بیانیه‌ی میرحسین موسوی در رد نتیجه‌ی انتخابات و فرمان شورش علیه جمهوریت صادر شد و خاتمی که خود در روز رأی‌گیری خواهان تمکین همه به رأی مردم شده بود، با همراهی موسوی و کروبی یکی از سه ضلع سران فتنه را تشکیل داد.

وی صبح روز بعد از انتخابات، یعنی زمانی که آرا هنوز در حال شمارش بود، به همراه میرحسین موسوی و سیدحسن خمینی به دیدار هاشمی رفسنجانی رفت. به گفته‌‌ی هاشمی، «خواسته‌‌ی این سه نفر در دیدار ظهر 23 خرداد، ابطال انتخابات بود و راه‌های قانونی را نیز قبول نداشتند.»[14]

خاتمی در روز 25 خرداد، با صدور بیانیه‌ای به مناسبت تظاهراتی که بنا بود حامیان موسوی در تهران برپا کنند، با کوبیدن بر طبل تقلب در انتخابات مدعی خدشه‌دار شدن اعتماد مردم شد و نوشت: «آنچه در جریان انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری اتفاق افتاد، باعث خدشه‌دار شدن اعتماد عمومی و منجر به واکنش‏‌های طبیعی و پر احساس مردم عزیز ما در سراسر کشور شده است.

این حق مسلم مردم است که خواستار حفظ آرای خود شوند و وظیفه‌ی‌ مسلم مسئولان کشور است که امانت‌دار این آرا باشند و تلاش کنند اعتماد عمومی، که بزرگ‌ترین پشتوانه‌ کشور و نظام است، حفظ و تقویت شود.»

وی در ادامه، با زیرکی خاصی، ضمن اینکه مردم را تشویق به حضور در خیابان‌ها می‌کرد، سخن از آرامش نیز کرد و اظهار داشت: «حضور شاداب و پرنشاط شما با روش‌های مسالمت‌آمیز حق شماست که آن را رعایت کرده‌اید و توصیه می‌کنم که همچنان رعایت کنید و از چارچوب قانون خارج نشوید و آرامش و متانت خود را حفظ کنید.»[15]

در همان روز، راهپیمایی غیرقانونی هواداران موسوی از میدان انقلاب تا آزادی برگزار شد که خاتمی نیز در آن حضور یافت. در همین راستا سایت رسمی خاتمی، با اذعان به این نکته که راهپیمایی 25 بهمن غیرقانونی و فاقد مجوز است، از حضور خاتمی در این راهپیمایی غیرقانونی خبر داد و نوشت:

«به رغم عدم صدور مجوز راهپیمایی و به دلیل عدم امکان اطلاع‌رسانی کافی به مردم و برای ادای احترام به آن دسته از حامیانی که در راهپیمایی میدان انقلاب تا میدان آزادی حضور پیدا کرده‌اند، میرحسین موسوی، مهدی کروبی و سید محمد خاتمی در مسیر راهپیمایی حضور یافته و مردم را به آرامش دعوت خواهند کرد.»[16]

که بر خلاف توصیه‌های زیرکانه و نمایشی وی، غروب روز 25 خرداد، با تخریب گسترده‌ی اموال عمومی و زخمی شدن تعدادی از شهروندان همراه بود و احتمالاً این همان آرامشی بود که وی می‌طلبید و دم از آن می‌زد!!

البته خاتمی به شرکت در راهپیمایی آن روز و همراهی با موسوی بسنده نکرد، بلکه وی در این راهپیمایی غیرقانونی سخنرانی نیز کرد و از لزوم ابطال انتخابات سخن گفت: «پاسخ به درخواست بر حق این مردم برای صیانت از آراشان تجدید این انتخابات یا تعیین یک هیئت صاحب صلاحیت بی‌طرف و شجاع و حقیقت‌یاب برای بررسی ماجرایی است که بر این انتخابات گذشته است! انتخاباتی که دلایل و شواهد کافی مانع از اعتماد به نتایج اعلام‌شده‌ی آن می‌گردد!»[17]

در ادامه‌ی تلاش‌های خاتمی برای به کرسی نشاندن رأی و نظر قانون‌شکنان، وی روز 27 خرداد به همراه موسوی نامه‌ی سرگشاده‌ای را خطاب به آیت‌الله هاشمی شاهرودی، رئیس قوه‌ی قضائیه، نوشت و خواستار ملاطفت و تجدیدنظر در خصوص بازداشت‌شدگان شد.

در این نامه آمده بود: «دستگیری این شخصیت‎‎ها و افرادی که غالباً نقش فعال و مؤثری در خدمت به مردم کشور و جلوگیری از خشونت و رفتار‎های غیرمدنی دارند، نه تنها مشکلی را حل نخواهد کرد، بلکه موجب تخریب افکار عمومی و تشدید نگرانی و ناآرامی‎هاست... از آن جناب می‌خواهیم که بر حکم مسئولیت شرعی و قانونی و نیز احساس مسئولیتی که در دفاع از حقوق شهروندان دارید، نسبت به خاتمه دادن به وضعیت نگران‌کننده و تحریک‌آمیز کنونی و جلوگیری از برخورد خشونت‌آمیز با مردم و آزادی دستگیرشدگان، هرگونه اقدام و مساعدتی را که میسر است، مبذول نمایید.»[18]

مفهوم این نامه این بود که دستگاه قضا اغتشاش‌گران را به حال خود رها کنند تا آنچه می‌خواهند انجام دهند. مشابه این موضع را در غائله‌ی کوی دانشگاه نیز از سوی خاتمی شاهد بودیم که خواستار مدارا با اغتشاش‌گران شده بود.

در ادامه‌ی آشوب‌ها و لشگرکشی‌های خیابانی روز 30 خرداد، عده‌ای به دعوت مجمع روحانیون مبارز در خیابان‌ها حضور یافتند که نتیجه‌ی آن کشته شدن تعدادی از شهروندان بود.

خاتمی پس از حوادث آن روز در روز 31 خرداد، با صدور بیانیه‌ای، ضمن ابراز نگرانی از امنیتی و نظامی شدن فضای کشور، انتساب حرکت سالم مردم به بیگانگان را جلوه‌ای از سیاست‌های نادرست دانست که سبب دورتر شدن مردم از حکومت می‌شود.

وی، در این بیانیه، اظهار داشت: «تعیین هیئتی عادل، کاردان، بی‌طرف و شجاع، که به‌ویژه مورد اعتماد معترضان هم باشد و پذیرش داوری منصفانه‌ی آن هیئت راهی برای عبور از این مرحله و گامی مثبت در جهت تقویت نظام و بازسازی اعتماد عمومی و نیز نشانه‌ی تصمیم‌گیری خطیر و گره‌گشا در هنگامه‌های حساس به نفع مردم و در جهت آرمان‌های انقلاب است.»[19]

وی همچنین راهکارهای قانونی را کافی ندانست و علناً مسیری غیرقانونی را پیشنهاد کرد: «ارجاع امر به مرجع یا مراجعی که باید حافظ حقوق مردم و مجری انتخابات سالم و آزاد و ناظر بر آن باشند، ولی خود مورد انتقاد و شکایت‌اند، راه‌حل مسئله نیست.»[20]

خاتمی در حالی سعی در تبرئه‌ی براندازان از وابستگی به بیگانگان داشت که برخی نشریات و حتی مقامات غربی صراحتاً به حمایت کشورهای غربی از کودتای سبز اذعان می‌کردند؛ از جمله باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا، در موردی گفت: «موسوی به منشأ الهام‌بخش آن دسته از هموطنان خود تبدیل شده است که خواهان گشایش به سوی غرب هستند.

حق آزادی بیان و تجمع، که مردم ایران خواهان آن‌اند آرزو‌ها و آرمان‌های جهان‌شمول هستند.»[21] این سخنان اوباما در حالی بیان می‌شد که تا آن زمان هیچ یک از رؤسای جمهور آمریکا حاضر نشده بودند از نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری در کشورمان اسمی بیاورند و از آنان حمایتی کنند.

اقدامات خاتمی به‌عنوان ضلع زیرین مثلث فتنه به همین جا ختم نشد. وی در روز 8 تیرماه، در دیدار با هیئت منتخب کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی، دغدغه‌ی خود را لطمه خوردن به اعتماد عمومی دانست و راهکاری که برای حل این مسئله ارائه داد، تشکیل یک هیئت بی‌طرف بود:

«به هر حال، یک حادثه‌ای رخ داده و مردم به آن اعتراض دارند؛ باید اشکالات را رفع و مردم را قانع کرد. حل این مسئله می‌تواند با تشکیل یک هیئت بی‌طرف صورت پذیرد.»[22] ارائه‌ی این طرح از سوی خاتمی به معنای بی‌توجهی به قانون اساسی و فرمایشات رهبری و بی‌اعتبار کردن نهادهای قانونی از جمله شورای نگهبان و وزارت کشور بود.

به دنبال دستگیری تعدادی از آشوبگران و عناصر مؤثر در اغتشاشات، روز ده تیرماه خاتمی در جمع تعدادی از خانواده‌های متهمان حاضر شد و اظهار داشت:

«متأسفم از اینکه اعلام کنم جرم شما و عزیزانتان این است که در ایران ماندید و برای تقویت نظام و تأمین حقوق مسلم مردم تلاش کردید و اینک باید مورد بی‌مهری و کم‌لطفی قرار گیرید. کسانی که لب به اعتراض گشودند دلسوز ایران بودند، دلسوز نظام بودند.خیرخواهان هم متفق بودند که برای داوری درباره‌ی انتخابات به مرجعی که بی‌طرف نیست، اکتفا نکنید.»

جالب اینکه خاتمی کسانی را که اصل نظام و انقلاب را نشانه رفته بودند و دشمنان نظام را به پیاده کردن اهداف شوم خود امیدوار کرده بودند دلسوز نظام می‌خواند!! وی همچنین خطاب به دستگاه قضایی در حالی که مسئولین امر را متهم می‌کرد، گفت:

«اگر معتقدید جرمی واقع شده مکلفید به صراحت قانون متهم را با رعایت تمام حقوق شهروندی و با ارائه‌ی حکم قضایی که دال بر طرح شکایت حقیقی یا حقوقی از وی باشد، بازداشت کنید، به او حق انتخاب وکیل بدهید و آنچه قانون اساسی به‌عنوان حقوق یک شهروند برشمرده برای او فراهم آورید و در دادگاهی صالح به جرمی که ادعاشده رسیدگی کنید، نه اینکه به این شکل فله‌ای علاقه‌مندان به نظام و ایران توسط عده‌ای که هیچ‌کس مسئولیت کارشان را به عهده نمی‌گیرد دستگیر شده، تحت فشار قرار گیرند و دستگاه قضایی و اطلاعاتی کشور رسماً اظهار بی‌اطلاعی کند؟»[23]

به دنبال دیدارهای خاتمی با خانواده‌های مجرمان فتنه، وی روز 28 تیرماه در دیداری دیگر با آن‌ها تیر خلاص را به حیثیت سیاسی خود زد و سخن از رفراندوم و همه‌پرسی به میان آورد. وی در این دیدار که با حضور اعضای شاخص مجمع روحانیون مبارز از جمله موسوی خوئینی‌ها، سید محمد رضوی، مجید انصاری، موسوی بجنوردی و... بود، اظهار داشت:

«من به صراحت می‌گویم اتکا به آرای مردم و برگزاری همه‌پرسی قانونی تنها راه برون‌رفت نظام از بحران فعلی است. این همه‌پرسی را باید نهادهای بی‌طرفی نظیر مجمع تشخیص مصلحت نظام برگزار کنند و از مردم سؤال شود آیا آنچه پیش‌آمده، مطلوب و رضایت‌بخش است؟»

طرح این مسئله در حالی بود که مردم یک بار نظر خود را در انتخابات داده بودند و این یعنی بی‌اهمیتی به نظر مردم و زیر سؤال بردن جمهوریتی که خاتمی فقط در کلام دم از آن می‌زند و ژست آن را می‌گیرد؛ ولی در عمل جایی که جمهوریت بر خلاف میلش باشد، آن را نقض می‌کند!

وی در ادامه‌ی اظهاراتش، عمل به توصیه‌های هاشمی در نماز جمعه را مقدم بر عمل به فرمایشات روشنگرانه‌ی رهبر معظم انقلاب دانست و اظهار داشت: «توصیه‌های خیرخواهانه‌ی آقای هاشمی در نماز جمعه باید مبنای عمل قرار گیرد. باید اعتماد عمومی را به جامعه باز گردد.»[24]

طرح رفراندوم از سوی خاتمی به شدت مورد استقبال رسانه‎‎های ضدانقلاب قرار گرفت. در داخل نیز، مجمع روحانیون مبارز، فردای این دیدار در بیانیه‎ای رسمی حرف‎های خاتمی را تکرار و از ایده‌ی رفراندوم دفاع کرد.

اما نکات قابل توجهی در این طرح وجود داشت؛ اول اینکه همه‌پرسی بر اساس قانون اساسی می‌بایست با تصویب دوسوم نمایندگان مجلس و با فرمان رهبری نظام صورت می‌گرفت.

دوم اینکه وزارت کشور مسئولیت برگزاری و شورای نگهبان مسئولیت نظارت بر آن را داشتند، اما این افراد که عملکرد هیچ‌کدام از این نهادها را قبول نداشتند، چگونه قصد برگزاری رفراندوم را داشتند و سخن از آن به میان آوردند؟! این پیشنهاد خاتمی با واکنش‌هایی نیز همراه بود از جمله اینکه حسین شریعتمداری، مدیرمسئول روزنامه‌ی کیهان، این پیشنهاد را دستورالعمل «مایکل لدین» دستیار ویژه‌ی وزیر دفاع وقت آمریکا دانست.

شریعتمداری، طی یادداشتی، اسنادی را منتشر نمود که نشان می‎‎داد این پیشنهاد از سوی مایکل لدین آمریکایی ارائه شده و خاتمی فقط آن را تکرار کرده است. در مقابل این افشاگری کیهان، خاتمی سکوت کرد ولی مایکل لدین در مصاحبه با واشنگتن‌تایمز پاسخ شریعتمداری را داد و به طور تلویحی، نظر کیهان را تأیید کرد.

اما نکته‌ی قابل توجه اینکه این طرح از سوی خاتمی در حالی مطرح شد که با مراجعه به تاریخ، می‌بینیم وی همان کسی است که زمانی که بنی‌صدر از برگزاری رفراندوم علیه نظام سخن گفت، ضمن متهم کردن او به سوءاستفاده از آرای عمومی، نوشت:

«تا وقتی شورای نگهبان هست و فراتر از آن، رهبر انقلاب وجود دارد، در جامعه بن‌بستی به وجود نمی‌آید که رفراندوم برگزار شود.»[25] اما اینک او در قامت همان بنی‌صدر ظاهر شده بود!!

خاتمی و هم‌قطارانش وقتی که عرصه را همچنان بر خود تنگ دیدند، دست به دامان مراجع شدند و به همراه جمعی از اصلاح‌طلبان، 3 مردادماه نامه‌ی سرگشاده‌ای را خطاب به مراجع تقلید نوشتند. این اقدام آن‌ها با هدف ایجاد شکاف و تضاد بین حاکمیت و مراجع صورت گرفته بود؛ لذا در این نامه، ضمن اشاره به دستگیری شهروندانی که مثلاً در راهپیمایی‏های مسالمت‏آمیز شرکت کرده بودند، خواستار موضع‌گیری آنان در قبال بازداشت متهمین حوادث پس از انتخابات شدند و نوشتند:

«تنها راه برون‌رفت از این وضعیت، اقدام قاطع و شفاف نسبت به توقف فرآیند امنیتی ساختن فضای پس از انتخابات، کوتاه کردن دست عوامل غیرمسئول، آزادی تمامی بازداشت‌شدگان و بازگرداندن روند رسیدگی به اتهامات به مجاری قانونی است. از شما مراجع عظام تقلید، به‌عنوان مرجع و ملجأ ملت شریف ایران، می‌خواهیم که پیامدهای زیان‌بار اتخاذ شیوه‌های قانون‌گریزانه را به دستگاه‌های ذی‌ربط خاطر نشان ساخته و آنان را نسبت به اشاعه‌ی بیدادگری در نظام جمهوری اسلامی برحذر دارید.»[26]

یکی دیگر از اقدامات خاتمی پیشنهاد طرح تحقیق و تفحص از روند انتخابات و حوادث آن به مجلس شورای اسلامی بود. وی 7 مردادماه، در دیدار با اعضای فراکسیون خط امام (ره) مجلس شورای اسلامی، مسئولیت مجلس در قبال انتخابات و مسائل پس از آن را بسیار سنگین عنوان کرد و اظهار داشت:

«نمایندگان مردم می‌توانند امروز طرح تحقیق و تفحص از روند انتخابات و حوادث پس از آن را در دستور کار خود قرار دهند و مطمئناً اگر هیئت بی‌طرفی این مهم را عهده‌دار شود، نتیجه‌ی کار می‌تواند بسیاری مسائل را روشن کند.»[27]

اقدامات ساختارشکنانه‌ی خاتمی و هم‌کیشانش به جایی رسید که در راهپیمایی روز قدس تمامی ارزش‌ها را زیر پا گذاشتند. 27 شهریورماه خاتمی، با حضور در میان حامیان جنبش سبز، بار دیگر بر حمایت خود از آشوب‌گران صحه گذاشت.

وی که قصد داشت در حوالی دانشگاه تهران به جمع راهپیمایان بپیوندد، پس از پایین آمدن از خودرویش با خشم مردم شرکت‌کننده در این راهپیمایی روبه‌رو شد که شعارهای «مرگ بر ضدولایت فقیه»، «مرگ بر منافق» و«منافق برو بیرون» را فریاد می‌کردند. واژگون شدن عمامه‌ی محمد خاتمی در میان خبرنگاران و عکاسان یکی از صحنه‌های خبرساز حاشیه‌ی راهپیمایی روز قدس بود.

اما شکستن حرمت مقدسات به روز قدس خاتمه نیافت، بلکه پنج دی‌ماه مصادف با شب عاشورای حسینی فتنه‌گران با حضور در حسینیه‌ی جماران به سر دادن شعارهای انحرافی پرداختند.

در این مراسم، که اجرای آن به عهده‌ی سهیل محمودی بود و فائزه هاشمی نیز حضور داشت، با ورود خاتمی حضار با سوت و کف به استقبال وی رفتند و نه تنها حرمت شب عاشورا را نگاه نداشتند، بلکه روز عاشورا نیز با تکرار چنین اعمالی همراه شد و در حالی که مردم در هیئت عزاداری مشغول سوگواری برای سالار شهیدان بودند، این عده به تخریب اموال عمومی و اغتشاش مشغول بودند که در نهایت، این اقدامات آن‌ها با حضور پرشور مردم بصیر ایران در روز 9 دی پاسخ گفته شد و خاتمه یافت.

اما نکته‌ی قابل توجه اینکه اعترافات برخی از متهمین فتنه در دادگاه نیز پرده از چهره‌ی کسانی همچون خاتمی برداشت. به‌عنوان نمونه، محمدعلی ابطحی،‌عضو مجمع روحانیون مبارز، پس از پایان دادرسی در نشستی خبری، رفتارهای میرحسین موسوی و محمد خاتمی را عامل اغتشاشات پس از انتخابات معرفی کرد و در ادامه‌ی صحبت‌هایش از یک مثلث حامی تقلب، سخن به میان آورد که اضلاع آن را خاتمی، هاشمی رفسنجانی و موسوی تشکیل می‌دادند.

ابطحی گفت: «خاتمی فضای جامعه را می‌شناخت، وی اقتدار نظامی، انتظامی و مقام معظم رهبری، که در جایگاه والایی قرار دارند را می‌شناخت و با توجه به اینکه وی نسبت به این موضوعات شناخت داشت، این یک نوع خیانت است که از موسوی در موضوع تقلب حمایت کرد.»

وی افزود: «معتقدم که خاتمی حق نداشت همه‌ی جریان بزرگ و تاریخی اصلاح‌طلب را پای موسوی قربانی کند. موسوی جریان اصلاح‌طلب را نمی‌پذیرفت و توهم اینکه موسوی طرفدار خط امام است و به این علت پیروز انتخابات خواهد شد، یکی دیگر از توهمات این نامزد انتخاباتی بود.»[28]

همچنین سردار محمدعلی جعفری، فرمانده‌ی کل سپاه، شهریور 88، با اشاره به اعترافات ابطحی در دادگاه، به بخشی از اظهارات این چهره‌ی نزدیک به خاتمی اشاره کرد که گفته بود: «خاتمی و فاتح و مهدی هاشمی رفسنجانی می‎گفتند که برنده شدن در این انتخابات، خیلی با انتخابات گذشته فرق می‎کند.

در این صورت جریان اصول‎گرا و رهبر، دیگر نمی‎توانند سرشان را بلند کنند و این معنای یکسره کردن کار است؛ یعنی رسیدن به یک نظام با ولایت فقیه بسیار ضعیف شده یا بدون ولایت فقیه. اعتراضات در انتخابات کاملاً برنامه‌ریزی شده بود.»[29]

وی همچنین به بخش‏‎هایی از سخنان خاتمی در سال 87 اشاره می‌نماید که در آن خاتمی تصریح می‎‏کند: «اگر در این انتخابات [دهم] احمدی‌نژاد سقوط کند، عملاً رهبری حذف می‎شود، اگر به هر قیمتی و به هر شکلی اصلاحات دوباره به قوه‌ی اجرایی بازگردد، دیگر رهبری اقتداری در جامعه نخواهد داشت. سقوط اصول‎گرایی به‎معنای پایان اقتدار رهبری تلقی می‎شود و با شکست اصول‎گرایان، باید قدرت رهبری را مهار کرد.»[30]

با توجه به اعترافات خود عناصر فتنه، می‌توان بر این تحلیل صحه گذاشت که هدف فتنه‌گران و در رأس آن‌ها کسانی که داعیه‌دار این انقلاب و نظام هستند، چیزی جز حذف ولایت‌فقیه از این نظام نبوده است؛ چرا که با حذف ولایت‌فقیه، به بسیاری از نقشه‌ها و اهداف شوم و ضدنظام خود نیز دست پیدا می‌کردند و عرصه برای تاخت و تاز آن‌ها باز می‌شد.  

جمع‌ بندی

آنچه گفته شد، تنها بخشی از نقش‌آفرینی‌های خاتمی در فتنه‌ی 88 بوده که تاکنون آشکار شده است چه بسا اقداماتی صورت گرفته باشد که از اذهان عمومی پوشیده مانده باشد. آنچه بر همگان واضح و مبرهن است نقش‌آفرینی خاتمی به‌عنوان یکی از سه ضلع فتنه‌ی 88 است که نظام، علی‌رغم اقدامات فتنه‌گرانه‌ی وی، تاکنون با مسامحه با وی رفتار کرده است.

نمایی کلی از دو دهه فعالیت خاتمی حاکی از آن است که وی از همان آغاز، بسترساز اصلی جریانی بود که حاکمیت دوگانه و ایجاد دوقطبی در کشور را دنبال می‏کرد. اکنون نیز مواضع خاتمی همانند گذشته است منتها در برخی مواقع رفتاری کجدار و مریز و زیرکانه در پیش می‌گیرد تا از گزند نقد دور بماند.

در شهریور 1389، او ضمن تأکید بر اینکه اکنون متوهمان خشونت‏گرا حاکمیت را به دست گرفته‏اند، تصریح می‏کند «ما اگر به آینده بنگریم و شاهد تلاش باشیم که برای آزادی کسانی که گرفتار شده‌اند صورت می‌گیرد و فضای امن و آزاد برای همه‌ی افراد و تشکل‌ها وگروه‌ها ایجاد می‌شود و خردمندان خیرخواه به جای متوهمان خشونت‌گرا میدان‏دار می‌شوند، به سوی وضعیتی می‌رویم که در آن انتخابات سالم و بی‌حرف و حدیث و آزاد برگزار خواهد شد»[31]

لذا به حق می‌توان وی را آموزگار داعیه‌داران فتنه و ضلع زیرین مثلث فتنه دانست. و این یعنی خاتمی با همان تفکرات حلقه‌ی کیان و آیین. بنابراین خاتمی همان خاتمی است و جنس نقش‌آفرینی او نیز همان.

سعیده پزشکی

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۳
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها