کد خبر: ۲۴۵۱۶
زمان انتشار: ۰۹:۴۹     ۰۵ آبان ۱۳۹۰
كيهان

«اسلام سياسي بازگشته است» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن مي‌خوانيد:
اگر فقط به ظاهر قضايا نگاه كنيم، به نظر مي‌رسد كه فرايند تشديد فشار عليه ايران قوت گرفته است! ولي سرعت تحولات بالا رفته و به زحمت مي‌توان وضع آينده را از روي وضعيت فعلي نتيجه گرفت و پيش بيني كرد. تا مدتي قبل تصور مي‌شد اين فقط اوضاع در خاورميانه است كه به هم ريخته و ساختارها و سازوكارهاي نظم موجود از هم پاشيده است.

اما فقط زماني كوتاه لازم بود تا آشكار شود كه به هم ريختگي فعلي در واقع يك مسئله جهاني است و هيچ اختصاصي به كشورهاي خاورميانه ندارد. به تدريج صداهايي از گوشه و كنار جهان بلند شد كه شباهتي عجيب به صداي مردم خاورميانه داشت. در خاورميانه مردم عليه ديكتاتوري امثال مبارك شعار مي‌دادند و در سانفرانسيسكو و نيويورك عليه ديكتاتوري دلار مستقر در وال استريت.

هر دو شعار عليه ديكتاتوري بود و هر دو ابرازخشم عليه آن نيروي واحدي كه پشت اين ديكتاتوري‌ها ايستاده است. گويي مردم در حال ادراك چيزي بودند كه تا پيش از اين هم جلوي چشم آنها بود اما جرئت نگريستن به آن را نداشتند و وقتي اين جرأت پيدا شد قصه به فهميدن و نگاه كردن محدود نماند بلكه به سرعت تبديل به نوعي الگوي عمل دستجمعي شد كه تلاش مي‌كرد با رساترين صداي ممكن بگويد حالا كه فهميده مشكل كجاست، تا آن را ريشه كن نكند از پاي نخواهد نشست. ممكن است اين فرايندي طولاني مدت باشد و در واقع هم همينطور خواهد بود.

مناسبات فعلي يك روزه شكل نگرفته است كه يك روزه از بين برود. مسلما اليت مسلط بر جهان كه از تداوم وضع فعلي به همه معاني ممكن سود مي‌برد با تمام توان در مقابل هر نوع تغييري خواهد ايستاد و تلاش خواهد كرد با چنگ و دندان سيستم فعلي را حفظ كند. آنچه مهم است در واقع زمان نيست. مهم اين است كه به قول ماركس در مانيفست كمونيست، هر آنچه تا امروز سخت و استوار به نظر مي‌رسيد در حال دود شدن و به هوا رفتن است. ماركس اين تعبير را براي توصيف نيروي ويران كننده مدرنيزاسيون به كار مي‌برد و شايد هرگز تصور نمي‌كرد كه روزي بتوان از تعابير او براي توصيف دود شدن و به هوا رفتن خود مدرنيته استفاده كرد.

آمريكايي‌ها در هفته‌ها و ماه‌هاي آغازين خيزش‌هاي اسلامي منطقه تلاش فراواني كردند تا اين تحليل را تثبيت كنند كه اين قيام‌ها فاقد هرگونه معناي ايدئولوژيك و استراتژيك مشخص است و بايد آن را صرفا به مثابه يك سلسله تحولات پرشتاب اجتماعي و اقتصادي معنا كرد. تيم امنيت ملي اوباما در راهبردي كه براي مهار انقلاب‌هاي منطقه تدوين كرد تمركز خود را روي 3 نقطه قرار داد: اول، حمايت از اصلاحات و مخالفت با انقلاب؛ دوم، تلاش براي ارائه تفسيري يكسره سكولار از تحولات منطقه و سوم، جلوگيري از مدل شدن ايران به عنوان تنها كشوري كه از 30 سال پيش همان حرف‌هايي را مي‌زده كه امروز مردم خاورميانه در خيابان‌ها فرياد مي‌كنند.

آنچه برخي منابع غربي طرح مارشال نوين آمريكا در منطقه خوانده‌اند دقيقا با اين هدف اعلام شد كه آمريكا بتواند با استفاده از ابزارهاي اقتصادي و گرو گرفتن كمك‌هاي مالي، روند حركت‌هاي انقلابي در كشورهاي منطقه را مديريت كند. آمريكايي‌ها اعلام كردند كمك‌هايي به كشورهاي خاورميانه خواهند كرد اما اين كمك‌ها مشروط به آن است كه فرايند اصلاحات در اين كشورها دقيقا به همان نحوي آغاز شود و پيش برود كه آنها مي‌خواهند. از اعدادي در مقياس چند ميليارد دلار سخن به ميان مي‌آمد و اينكه آمريكا و اروپا آماده هستند تا خاورميانه را از نو بسازند.

دقيقا در ميان اين ادعاهاي بزرگ بود كه موج سنگين بحران مالي از راه رسيد. ابتدا به سراغ دلار رفت و سپس منطقه يورو را در نورديد. اقتصاد يونان به عنوان نماد تاريخي تمدن غرب در معرض فروپاشي كامل قرار گرفت و دورنماي اين موضوع پديدار شد كه اين كشور ديگر هرگز تا ابد قادر به پرداخت بدهي‌هاي خود به آلمان، فرانسه و ديگر كشورها نخواهد بود. اكنون تقريبا روشن شده كه اين كشورها مجبورند بدهي‌هاي يونان را ببخشند اما در اينجا دو مشكل هست كه كار را به بن بست رسانده است: اول اينكه عمده بدهي‌هاي يونان به بخش خصوصي آلمان و فرانسه است نه بخش دولتي و لذا دولت‌ها براي بخشيدن آن راهي ندارند جز اينكه يا اصول مالكيت فردي را زير پا بگذارند و يا خود طلب‌هاي بانك‌هاي خصوصي را بپردازند. و مشكل دوم اين است كه وعده‌هاي كمك مالي كه اروپا و آمريكا به كشورهاي خاورميانه داده بودند دقيقا به‌اندازه همان چيزي است كه براي بيرون كشيدن خود از گرداب بحران اقتصادي نياز دارند. در واقع خيلي زود معلوم شد نه آمريكا و نه اروپا ديگر در موقعيتي نيستند كه بتوانند به بذل و بخشش‌هايي از اين قبيل دست بزنند ضمن اينكه اصلاحات در كشورهاي مابعد انقلابي هم مطلقا آنطور كه آنها مي‌خواستند پيش نمي‌رفت.

بهار عربي تقريبا در تمامي مناطق خاورميانه به شكل گيري دو قطبي اسلام-سكولاريسم انجاميد. سكولارها مدافع وضع موجود هستند و اسلام گرايان فرايند تغيير را مديريت مي‌كنند. تلاش آمريكا براي جايگزين كردن اين دو قطبي با دو قطبي‌هاي ديگري مانند شيعه-سني يا ايراني-عربي به هيچ نتيجه‌اي نرسيده است. هر جاي خاورميانه را كه نگاه مي‌كنيد اين اسلام گرايان و سكولارها هستند كه در مقابل هم صف كشيده‌اند. آيا اين چيزي است كه آمريكا و اروپا بخواهند بالاي آن پولي بپردازند؟!
هرچه جلوتر مي‌رويم روندهاي سازنده تحولات آينده منطقه روشن تر و محدوديت‌هاي غرب براي ايجاد انحراف در مسير آنها شفاف تر مي‌شود. در يك تحليل بسيار خلاصه به نظر مي‌رسدروندهاي آينده حول 3 محور كلان استراتژيك شكل خواهد گرفت.


جمهوري اسلامي

«تحليل سياسي هفته» عنوان سرمقاله‌ روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد:
توطئه تبليغاتي آمريكا عليه جمهوري اسلامي ايران تحت اين عنوان كه ايران در طرحي براي ترور سفير عربستان در واشنگتن دست داشته، عليرغم تلاش زياد مقامات آمريكائي براي زنده نگهداشتن و حتي گسترش ابعاد آن، اين هفته به سردي گرائيد. آنچه ادعاي مقامات آمريكائي در اين طرح بود اين بود كه ايران با دادن مبلغ يك و نيم ميليون دلار به يك باند مافيائي مواد مخدر درصدد بود به كمك دو تن از اتباع ايراني به سفارت عربستان در آمريكا حمله كند و سفير عربستان در واشنگتن را ترور نمايد.

آمريكا براي آنكه بتواند اين توطئه تبليغاتي را به هدف مورد نظر خود نزديك نمايد، دولت عربستان را تحت فشار قرار داد تا از ايران به سازمان ملل شكايت كند و دبيركل سازمان را نيز تحت فشار قرار داد تا اين موضوع را به شوراي امنيت بفرستد.

در مقابل، جمهوري اسلامي ايران ضمن تكذيب هرگونه اطلاع يا مشاركت در چنين طرحي از دولت آمريكا خواست اگر اسنادي براي اثبات چنين ادعائي وجود دارد آنها را به ايران بفرستد تا مورد بررسي قرار گيرد. آمريكا نه تنها به اين خواسته عمل نكرد بلكه خواستار تحويل يكي از متهمان ايراني شد و چند تن از مسئولان ايراني را نيز تحريم كرد. اما هيچيك از ترفندهاي آمريكا به تحقق هدفي كه از اين توطئه داشت كمكي نكردند و همه چيز حكايت از اين دارند كه اين بار نيز مثل هميشه، شيطان بزرگ در توطئه‌اي كه عليه ملت ايران تدارك ديده است شكست خواهد خورد.

با اينكه رويدادهاي مهم داخلي و خارجي در هفته گذشته، موضوع فساد عظيم بانكي يا اختلاس سه هزار ميليارد توماني را تحت الشعاع قرار داده بودند، در هفته جاري بار ديگر اين موضوع در فهرست خبرهاي داغ قرار گرفت و از چند طريق به عرصه رسانه‌اي راه پيدا كرد. اعلام وصول استيضاح وزير اقتصاد به عنوان كسي كه در حوزه مديريت وي چنين فساد بزرگي رخ داده، يكي از اقدامات هفته جاري در موضوع فساد عظيم بانكي است. علاوه بر اين، اظهارات دادستان كل كشور در گفتگوي ويژه خبري شبكه دوم سيما در شب سه شنبه اين هفته نيز ابعاد جديدي از اين فساد را نمايان ساخت. حجت‌الاسلام محسني اژه‌اي از بازجوئي بيش از 60 نفر در چارچوب اين پرونده خبر داد كه 31 نفر از آنان در بازداشت بسر مي‌برند. نكته قابل توجه اينكه طبق اظهارات دادستان كل كشور، كه ناظر بررسي پرونده فساد عظيم بانكي است، افراد شاخصي نيز براي بازجوئي احضار شده‌اند و حداكثر تا يكماه ديگر كيفرخواست متهمان اين پرونده بزرگ صادر خواهد شد.

دادستان كل كشور در اين گفتگو، از اقدامات پيش گيرانه براي جلوگيري از فساد بانكي نيز خبر داد و گفت براي آنكه اموري از قبيل آنچه در پرونده شركت امير منصور خسروي (آريا) يعني اخلال در نظام اقتصادي كشور، اختلاس، رشوه و جعل اسناد در بانك‌ها پيش نيايد، راه كارهائي از قبيل تجديدنظر در اعتبار اسنادي، تفكيك مدير عامل و هيأت مديره، بررسي صلاحيت رؤساي بانك‌ها و بازرسي درون بانكي پيش‌بيني شده است. با اينهمه، اظهارات دادستان كل كشور هنوز پاسخگوي بسياري از سؤالات نيست و افكار عمومي در انتظار برخورد قاطع با عوامل اصلي اين فساد عظيم اقتصادي است كه با چراغ سبز و حمايت‌هاي آنها چنين چيزي امكان پذير شده است.

مجلس شوراي اسلامي نيز اين هفته گزارش كميسيون اصل 90 درباره فساد عظيم بانكي را مطرح كرد و اين گزارش نشان داد كه اين فساد، ابعاد وسيعي دارد و قوه قضائيه اگر مي‌خواهد به وظيفه خود عمل كند نبايد به برخورد با معلول اكتفا نمايد و چاره كار در برخورد با عوامل اصلي فساد است.

مجلس شوراي اسلامي در اين هفته، عرصه رويدادهاي ديگري از قبيل پس گرفته شدن طرح سؤال از رئيس‌جمهور و اعلام وصول استعفاي دكتر علي مطهري نماينده مردم تهران و مبتكر طرح سؤال از رئيس‌جمهور نيز بود. هر چند اين قبيل اقدامات، از اختيارات مجلس است، ولي اين واقعيت را نيز نمي‌توان انكار كرد كه مجلس بايد با سؤال از رئيس جمهور، به شفاف سازي شرايط جاري كشور كمك نمايد و به ابهامات پايان دهد. پس گرفتن طرح سؤال از رئيس‌جمهور به دلايلي از قبيل اينكه اين اقدام، تضعيف رئيس‌جمهور است و يا تريبون دادن به كسي است كه معلوم نيست چه خواهد گفت، قابل پذيرش نيست. اعتراض دكتر علي مطهري نيز همين بود و اين نماينده مجلس به همين دليل استعفا داده است. البته يكي از نمايندگان مجلس بعدا اعلام كرد سئوال پس گرفته نشده و 86 امضا موجود است.
 اگر سئوال پس گرفته مي‌شد، به اين معنا بود كه به جاي آنكه رئيس‌جمهور به مجلس احضار شود و به سؤالات زيادي كه وجود دارد پاسخ دهد، اين سؤال‌ها به بايگاني بروند و نماينده‌اي كه درصدد بر آمده به وظيفه قانوني خود كه نمايندگي از طرف مردم است عمل كند بازخواست شود كه چرا به سوگندي كه خورده است پاي بندي نشان داده و البته اين احتمال وجود دارد كه نتواند به حضور در مجلس شوراي اسلامي كه بايد خانه ملت باشد ادامه دهد.

اين رويداد قطعاً براي قوه مقننه كشور يك نقص بزرگ است كه با فلسفه وجودي اين قوه سازگاري ندارد. مجلس بايد قدرت نظارت بر دو قوه ديگر را داشته باشد و بتواند مانع تخلفات مجريان شود. متأسفانه مجلس هشتم از اين جهت، كارنامه قابل قبولي از خود برجاي نگذاشته است.

اين هفته در موضوعات خارجي، تحولات منطقه خاورميانه، همچنان در رأس خبرها و گزارش‌ها قرار داشت. در ليبي با دستگير شدن و مرگ قذافي، انقلاب اين كشور به پيروزي نهايي رسيد و رئيس شوراي انتقالي ليبي، كه نقش رهبري قيام مردم را به عهده داشته است روز يكشنبه، طي مراسمي در شهر بن غازي و در حضور انبوه مردم، رسماً آزادي ليبي را اعلام كرد.

مصطفي عبدالجليل رئيس شوراي انتقالي در اين مراسم ضمن تقدير از مبارزات مردم ليبي تأكيد كرد كه قانون اساسي و تمامي قوانين آتي براساس شريعت اسلام خواهد بود. عبدالجليل افزود دولت انتقالي تا دو هفته آينده تشكيل خواهد شد.
 

رسالت

«اجازه ندهيم نظام پير شود» عنوان سرمقاله‌ روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن مي‌خوانيد:
نظامهاي سياسي ساختارهايي برآمده از مکاتب الهي و مادي، ايدئولوژي ها، فرهنگ‌هاي سياسي، قواعد تصميم گيري، ايستارها و بايستارهاي پذيرفته شده در جوامع مختلف هستند که بسته به بافت نرم افزاري و محتوايي دوران حيات و ممات، پويايي و زوال و جواني و پيري خود را سپري مي‌کنند. رژيم‌هاي سياسي در قرن بيستم بسته به اينکه داراي ايدئولوژي سوسيال دموکراسي بودند يا ليبرال دموکراسي، راست بودن يا چپ، پوپوليستي بودند يا محافظه کار، فاشيستي بودند و يا ناسيونال سوسياليستي و... هر يک به ميزان ظرفيت و کشش روح نرم افزاري خود به حيات ادامه دادند و نام بسياري از آنها را امروز تنها در کتابهاي علوم سياسي و تاريخ مي‌توان جستجو کرد و ديگر در صفحه سياست و قدرت خبري از آنها نيست.

اين نظام‌ها هر يک دوران کودکي، جواني، ميانسالي و کهنسالي خود را پشت سر گذاشتند و سرانجام در تابوت تاريخ خوابيدند تا دانشجويان و پژوهشگران علوم سياسي آنها را تشييع کنند که البته در خيلي اوقات اين مراسم چندان با شکوه هم نبود. در سالهاي منتهي به 1989 وقتي ميخائيل گورباچف با چکش پروستريکا و گلاسنوست آخرين ميخ‌ها را بر تابوت نظام کمونيسم در اتحاد جماهير شوروي کوباند هيچ کس براي تکه تکه شدن پهناورترين کشور دنيا حتي اشک تمساح هم نريخت‎.

‎آنچه امروز خاورميانه را تحت عنوان بيداري اسلامي به زلزله درآورده است دوران احتضار و ممات نظام‌هايي است که برخاسته از سوسياليسم الحادي، ناسيوناليسم استبدادي و يا ليبراليسم استعماري هستند و يکي پس از ديگري تاريخ مصرفشان به پايان مي‌رسد و راهي قبرستان تاريخ مي‌شوند.

ساختارها ثابت بودند اما پيمانه روح ايدئولوژيک پشت اين نظام‌ها و سيستم‌ها که عمدتا الحادي، امانيستي و سکولار است يکي پس از ديگري لبريز مي‌شود و ديگر گنجايشي در دالان‌هاي پيچيده اجتماعي ندارند. بن بست الحاد، سکولاريسم و امانيسم نظام‌هاي سياسي را يکي پس از ديگري‎ ‎نظام جمهوري اسلامي اما مبتني بر يک روح نرم افزاري بي بديل و يک بافت معنوي اصيل1 است که منادي جاودانگي است و زوال و مماتي براي آن قابل تصور نيست. نظام اسلامي مفاهيم اصلي و بن مايه‌هاي تئوريک و ايدئولوژيک خود را از عدالت، آزادي، استقلال، عقلانيت، معنويت، کرامت انساني و...

گرفته که جملگي ريشه در دين مبين اسلام که براي تمام زمانها و مکانها ابلاغ و ارسال شده است دارند. قواعد تصميم گيري و آرمانهاي نظام اسلامي ريشه در وحي الهي دارد و کهنه شدني نيست. اين بافت معنوي با منطق اسلامي گره خورده و اعتبار خود را از متن قرآن و آموزه‌هاي عترت (عليهم السلام) مي‌گيرد. اصول اين نظام که همان علل موجده انقلاب اسلامي است جوان تر و با نشاط تر از گذشته امروز در مقام تاثيرگذاري، الهام بخش جنبش بيداري اسلامي و انقلاب‌هاي عظيم منطقه گشته است. پرواز انقلاب هنوز به زمين ننشسته است و بر فراز منطقه خاورميانه و حتي سرزمين‌هاي دور تر از اين منطقه در حال چرخش است‎. ‎از آنجا که انقلاب اسلامي ايران داراي يک روح فطري و ديني است براي آن فرتوتي و پيري قابل تصور نيست و به واسطه جاودانگي فطرت داعيه ماندگاري دارد. از اين رو سازوکارها نيز متناسب اين اصول و منطق ماندگار بايد به اقتضاي شرايط مورد بازسازي، نوسازي و حتي بهسازي قرار گيرند.

ساختارها و سخت افزار‌ها براي جوان ماندن و تناسب با اصول پوياي انقلاب نيازمند تعمير و حتي بهسازي هستند. به عنوان مثال استحکام يک سازه مسکوني بر همگان پذيرفته است اما موافق با اقتضائات اين سازه مسکوني مورد تعمير، بازسازي و مراقبت قرار مي‌گيرد. به تعبير رهبر معظم انقلاب:"وقتي انسان اهداف و آرمانهاي نظام اسلامي را نگاه مي‌كند - يعني جامعه‌ اسلامي با اين خصوصيات - مي‌بيند اينها هيچ وقت كهنه نمي‌شود. انسان هميشه دنبال اين آرمانهاست. هرچه هم كه حركت بكند، جا براي حركتِ بيشتر وجود دارد. مثلاً يكي از آرمانهاي شما پيشرفت است.

پيشرفت نهايت ندارد، آخر ندارد. "فوق كلّ ذى علم عليم"؛(يوسف: 76) هرچه شما دانش داشته باشيد، بالاتر از آن، دانشى متصور است. يعنى عرصه، يك عرصه‌ تمام‌شدنى نيست. پس اينها كهنه نمي‌شود؛ ليكن در راه رسيدن به اينها، آن حلقه‌ قبلى، گفتيم دولت اسلامى است. دولت اسلامى، يعنى سازوكارها و نهادسازى‌هاى لازم براى ايجاد آن جامعه‌ اسلامى؛ اينها چرا، ممكن است كهنه شود. ممكن است اقتضائات در دنيا جورى بشود كه اين سازوكار، اين هندسه‌ نظام، كامل نباشد، مطلوب نباشد، لازم باشد عوض شود؛ هيچ اشكال ندارد.

نظام اسلامى اين ظرفيت را دارد. اگر نظامى دنبال آن آرمانهاست، آن آرمانها كهنه‌بشو نيست؛ اما سازوكارها، چينش اين نهادها كه مي‌خواهد ما را به آن آرمانها برساند، قابل نو شدن است‎. " ‎بر اين اساس ما نبايد اجازه دهيم نظام پير شود. سازوکارها نياز به تازگي و جوان ماندن دارند و اين مهم محقق نمي‌شود مگر از طريق بازتوليد انديشه‌هاي سياسي اسلام و تاکيد محتوايي و ساختاري بر پيوند ديانت و سياست. صيقل دادن نظام سياسي ناخالصي‌هاي سکولار را مي‌زدايد و نظام با عيار بالا از اسلاميت و جمهوريت که منبعث از همان اسلاميت مظام باشد به نمايش مي‌گذارد.

 
مردم سالاري

«نهمين امام معصوم شهيد» عنوان سرمقاله‌ روزنامه مردم سالاري به قلم سيدرضا اکرمي است كه در آن مي‌خوانيد:
1- فردا آخرين روز ماه ذي قعده است و سالروز مسموم شدن جوان ترين امام «25سالگي» حضرت ابوجعفر محمدبن علي الجواد(ع) توسط همسر وي«ام الفضل دختر مامون الرشيد» و دستور «معتصم خليفه عباسي». شهادت وي را به همه ارادتمندان تسليت عرض مي‌نمائيم.

2- حضرت در آغاز امامت (حداکثر 8 سالگي) و پايان آن (25سالگي) سرگذشت ويژه دارد و دوران امامت (17 سالگي) وي پرفراز و نشيب (مامون و معتصم) مي‌باشد و بايد دقت ويژه داشت که مي‌تواند حقايق نبوت دوره حضرت عيسي و يحيي را روشن نمايد که در دوران نوجواني «وآتيناو الحکم و صبيا» حضرت يحيي و دوره کودکي حضرت عيسي «کيف لکلم من کان في المهد صبيا» منصب هدايت و آموزشي مردم و دين داران را عهده دار شدند و به شايستگي از آن برآمدند، به نيازها پاسخ دادند و کفايت و لياقت و مديريت خود را به نمايش گزاردند.

3- نبوت عامه داريم که 124 هزار پيامبر بودند و نبوت خاصه داريم که محمد بن عبدالله خاتم پيامبران شد و با رسالت حضرتش به پايان رسيد. همچنين امامت عامه داريم که شامل همه رسولان و ائمه اطهار«وجعلنا منهم ائمه يهدون بامرنا لما صبر واوکانوا با ياتنايوقنون» مي‌شود وحتي دو نوع امام داريم که يکي دعوت به نور سعادت و صلا بت و صميميت و صفا و صلا ح مي‌ نمايد و مي‌گويند ائمه نور، وامام داريم که دعوت به زور وزروتزوير و تخدير مي‌کند که به وي «امام نار» گويند و چنين امامي در همه تاريخ بوده و فرداي قيامت، توده مردم با امام فراخوانده «يوم ندعوا کل اناس بامامهم، اسرا» 70» مي‌شوند و در محکمه الهي قرار مي‌ گيرند. بايد به اين بحث از نظر کلا م توجه شود.

پس امام عام داريم و امام خاص، که اکنون امام خاص و امامت خاصه يعني دوازده امام که نام و لقب و صفات آنان کاملا روشن است و توسط خداوند به پيامبر معرفي و هر امامي امام بعدي خود را معرفي مي‌کرد. در برخي از معرفي‌ها به صفات برجسته آنان (علم و عقل و عرفان و عبادت و اخلا ق و تقوي و شجاعت) تصريح شده است.

4- حضرت جواد الا ئمه عليه السلا م در دو مناظره و جلسه پرسش و پاسخ رسمي و حکومتي (مامون و يحيي ابن اکثم، معتصم و ابن ابي داود) حضور يافت و برجستگي علمي و حقيقي و صائب خود را به اثبات رساند و اعلا م داشت که ائمه اطهار در همه دوران امامت(مرجعيت علمي) دارند و در هميشه تاريخ (اعلم الناس) هستند. اضافه براينکه در دوران امامت 17 ساله خود، به پرسش‌هاي توده مردم جواب بايسته دادند.

5- از مسائل جدي درباره هرامام از جمله جوادالا ئمه عليهم السلا م عرفان و شناخت امام است که مي‌تواند در بخش‌هاي «شناسنامه، شجره نامه، دانشنامه، کارنامه، دادنامه، مرثيه نامه و سوگنامه پي گرفت و هرفردارادتمند به حضرت در سطح خود به سراغ آن برود و امام شناس «الهم عرفني حجتک فانک ان لم تعرفني حجتک، ضللت عن ديني» شود، معرفت و شناخت نور دل است «المعرفته نور القلب» و دليل روشن بربرتري مي‌باشد.

در ديانت محمدي به وضوح آمده که هرکس شناخت وي بيشتر و جامع تر باشد برترين «افضلکم افضلکم معرفته» است.

6- تکريم هر پيامبر و هر امام بعد از سال‌هاي دور، در ولا دت و شهادت و وفات براي اين است که رهبران الهي چون برخي از دانشمندان و مصلحان و نکوکاران و مجاهدان، تاريخ مصرف ندارند و انسان‌هاي هميشه تاريخ مي‌باشند، فرموده‌اند: سعديا مرد نکونام نميرد هرگز- مرده آن است که نامش به نکوئي نبرند.

سيره 273 سال -از بعثت پيامبر تا شهادت امام يازدهم- پيامبر و ائمه اطهار، سرمايه گران مذهبي است که با مطالعه آن در پرفراز و نشيب ترين تاريخ بشري، حقايق بسياري از جهت زمان شناسي، موقعيت شناسي، وظيفه شناسي، صراحت در کلا م يا رعايت تقيه را به پيروان خود مي‌شناساند. زندگي نامه اين بزرگواران را بخوانيم و براي ديگران نقل کنيم و در زندگي فردي و اجتماعي و سياسي به کار بريم.


شرق

«شکوفایی اسلام معتدل در بهار عربی» عنوان سرمقاله‌ روزنامه شرق به قلم محمدعلي سبحاني است كه در آن مي‌خوانيد:
انتخابات تونس از سه جهت اهميت پيدا كرده است: اول اينكه اولين ايده بهار عربي و تحولات جهان عرب به حساب مي‌آيد. به اين معني كه برگزاري چنين انتخاباتي در جهان عرب در گذشته سابقه نداشته است.

دوم آنكه تونس پيشتازي خود را در تحولات بهار عربي كماكان حفظ كرده و اولين انتخابات آزاد با حضور ناظران بين‌المللي و براي تشكيل مجلس موسسان كه نشانه‌اي از تغييرات بنيادين بوده را به نمايش گذاشته است. سومين دليل اهميت اين انتخابات آن است كه اسلام‌گرايان در كشوری كه در فرهنگ عمومي مردم، سكولاريسم جايگاه ويژه‌اي دارد وارد فعاليت انتخاباتي شده و به موفقيت چشمگيري دست پيدا كردند، به گونه‌اي كه حتي خود اسلامي‌ها چنين تصوري را نداشتند.

توجه به دلايل موفقيت اسلامي‌ها در جامعه سكولار تونس بلافاصله انسان‌ را به ياد توفيقات حزب عدالت و توسعه در تركيه مي‌اندازد، به مناسبت شباهت‌هايي است که در اقتصاد و تاريخ سياسي معاصر در اين دو كشور مشاهده مي‌شود مثلا در تركيه و تونس جهانگردي در اقتصاد نقش بسيار مهمي ايفا مي‌كند يا در تركيه چهره‌اي مثل آتاتورك به‌عنوان پدر تركيه معاصر مطرح بوده است و در تونس شخصيت حبيب بورقيبه، رييس اسبق تونس شخصيتي مشابه آتاتورك داشت و همه تلاش خود را به كار گرفت كه در تونس جامعه‌اي سكولار پايه‌گذاري كند.

اسلامي‌ها حدود 40 درصد آرا را به خود اختصاص داده‌اند كه اين نشان مي‌دهد حزب نهضت توانسته افكار عمومي تونس را در اين مقياس با خود همراه كند اما سيستم انتخاباتي به‌گونه‌اي است كه حزب نهضت 90 كرسي از 217 كرسي را به خود اختصاص داده است. بعد از آن حزب كنگره براي جمهوري به رهبري منصف مرزوقي كه حزبي كاملا لائيك و ليبرال است حدود 20درصد آرا را كسب كرده و سپس حزب دموكراتيك پيشرو به رياست مصطفي بن‌جعفر كه تقريبا 20درصد و 20درصد باقي‌مانده در ميان نيروهاي مستقل و احزاب جديد تقسيم شده است. سهم حدود 120حزبي كه بعد از سقوط بن‌علي همچون قارچ سر برآورده و اعلام موجوديت كرده‌اند، ناچيز است.

در اين يادداشت كوتاه بنا دارم به دو سوال پاسخ دهم.
1- حزب‌ النهضه چگونه و با چه مواضعي توانست به اين موفقيت چشمگير دست پيدا كند؟
2- تركيب مجلس موسسان چگونه است و چه آينده‌اي براي آن قابل تصور است؟

پرداختن به سوال اول بررسي‌هاي عيني و همه‌جانبه‌اي را نياز دارد، اما در نگاهي بسيار كلي مي‌توان گفت راشد الغنوشي و اعضاي حزب النهضه در طول حدود 9 ماه گذشته با چشم باز و با شناخت دقيق از تحولات موجود در جهان و منطقه و نيز با عنايت به نيازها و واقعيت‌هاي جامعه تونس ديدگاه‌هايي را بيان كردند كه توانستند اعتماد مردم تونس را جلب كنند.

آنها مي‌دانستند كه اقتصاد تونس به جهانگردي وابسته است و رونق جهانگردي نياز به محيطي قابل تبديل براي توريست‌هاي اروپايي دارد و سياست‌هاي اعلام‌شده حزب نهضت اسلامي تاكيد بر اسلام معتدل بوده است، رهبر حزب بارها بر اين نكته تاكيد كرد اسلام معتدل اسلامي است كه به‌راحتي با غرب تعامل خواهد داشت و حتي در روزنامه‌هاي حزب بارها نوشتند كه با آمريكايي‌ها مذاكره داشته‌اند. راشد الغنوشي بارها تاكيد كرد كه حجاب اجباري را قبول ندارد و اين را مخالف مباني دموكراسي مي‌داند.

حتي يكي از وابستگان حزب اعلام كرد كه آزادي‌هاي ديگران را سلب نمي‌كنيم، حزب نهضت اسلامي در عين حال با تاكيد بر مباني و ضرورت حضور شريعت اسلامي در قانون اساسي كشور و تكيه بر اينكه در حزب، اسلام اصلي تغييرناپذير است و با دموكراسي سازگار است و با تكيه بر آزادي فعاليت‌هاي مذهبي و ضرورت برطرف كردن مشكلاتي كه حكومت لائيك گذشته براي برخي از مسلمانان ايجاد كرده بود توانست اقشار گسترده‌اي از مردم مسلمان با انديشه‌هاي سنتي را نيز با خود همراه كند. راشد الغنوشي پس از پيروزي حزبش در انتخابات مجلس موسسان در اولين مصاحبه خود اعلام كرد نظامي كه مطلوب حزب است يك نظام دموكراتيك است. وي با جهت‌گيري بسيار دقيق به رفع نگراني مردم تونس نسبت به ديدگاه‌هاي حزب نهضت پرداخت و گفت در حزب همه اعضا و هواداران به دو چيز پاي‌بندند: يكي اسلام و دوم دموكراسي.

او برداشت حزب از دولت را اين‌گونه بيان داشت: «در ديدگاه ما مديريت جامعه و حكومت شورايي است و در جهان امروز نزديك‌ترين شيوه حكومتي به ديدگاه اسلامي دموكراسي است.» نهضت اسلامي تونس با رهبري قابل قبول راشد الغنوشي با پيروزي چشمگير در انتخابات مزد تلاش‌هاي 9ماهه خود در جهت معرفي گفتماني جديد از اسلامي كه هم به مردم و نيازهاي آنان و فرهنگ مسلمانان توجه دارد و هم واقعيت‌هاي سياسي كشورش و چالش‌هاي جهاني را درك مي‌كند با كسب حدود 40درصد از كرسي‌هاي مجلس موسسان دريافت كرد.


تهران امروز

«ابهام در رفتار برخي از پرسشگران بهارستان» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حسام‌الدين كاوه است كه در آن مي‌خوانيد:
طراح سوال از رئيس‌جمهوري كه در ابتدا به امضاي يكصد تن از نمايندگان مجلس رسيده بود، پس از ماه‌ها كشاكش، كان لم يكن شد، اگرچه تكاپوي تازه‌اي صورت گرفته است كه بر شمار امضاهاي موجود افزوده شود اما نخست بايد اشاره كرد كه پرسشگري و طرح سوال از رئيس‌جمهوري و وزيران، حق قانوني مجلس است. شيوه و نحوه چگونگي طرح سوال و مهلت پيش‌بيني شده براي پاسخ رئيس‌جمهوري يا وزيران به صراحت در قانون اساسي ذكر شده است.

اما امروز و فردا كردن هيات رئيسه مجلس در اعلام وصول، موجب شده طراح سوال از رئيس‌جمهوري يعني آقاي علي مطهري، نماينده مردم تهران به علت عدم رسيدگي به طرح سوال در صحن مجلس استعفا دهد و شگفتا كه استعفاي وي اعلام وصول شد اما طرح سوال از رئيس‌جمهوري همچنان اعلام وصول نشده است.

يقينا خطوط قرمز و مرزهاي عبورناپذير از منظر مردم و نمايندگان آن در نظام جمهوري اسلامي كاملا مشخص شده‌اند.

حال چگونه است كه برخي از ليدرهاي فراكسيون‌هاي مجلس با اين امر مخالفت مي‌كنند جاي ابهام دارد‌ چه موقعيت و جايگاه رئيس‌جمهوري چنان نيست كه در وراي خطوط قرمز شناخته شده قرار داشته باشد.

نكته ديگر اينكه به هر رو يكصد نماينده، طرح سوال از رئيس‌جمهوري را امضا كرده بودند، كه با پس گرفتن امضا از سوي شماري از آنان، تعداد امضاها از حد نصاب كمتر شد و موضوع سوال از رئيس‌جمهوري در محاق افتاد.

پرسش اين است كه آيا نمايندگان امضاكننده مي‌دانستند چه چيزي را امضا مي‌كنند يا نه؟ اگر مي‌دانستند تحت تاثير چه عواملي امضاي خود را پس گرفته‌اند؟ آيا مسائل طرح شده به يكباره حل و رفع شده‌اند؟

يا اينكه برخي از لابي‌هاي سياسي، پس‌گيرندگان امضاها را وادار به استنكاف از طرح پرسش فراخوانده‌اند. اين لابي‌ها گاه از سوي مقامات دولتي و گاه از سوي ليدرهاي برخي فراكسيون‌هاي مجلس صورت گرفته است.

انتظار مردم اين است كه سياست‌بازي در فرهنگ نمايندگان مردم جايي نداشته باشد و رفتار سياسي نمايندگان عاري از احتمال و شائبه گرفتن امتيازاتي براي حوزه‌هاي انتخابيه‌شان باشد. بهتر اين بود كه امضاكنندگان نخست از اراده خود مبني بر طرح سوال از رئيس‌جمهوري مطمئن شوند و آنگاه طرح را امضا مي‌كردند، همچنان كه شماري از نمايندگان تاكنون امضاي خود را پس نگرفته‌اند.

اگر اين طرح به موقع اعلام وصول مي‌شد، رئيس‌جمهوري طبق قانون اساسي حداكثر يك ماه مهلت داشت كه به پرسش‌هاي مطرح شده در صحن مجلس پاسخ دهد اما اين دست و آن دست كردن و دفع‌الوقت در اعلام وصول طرح سوال، موجب شد تا شمار بيشتري از نمايندگان در ورطه ترديد يا پشيماني بيفتند يا برخي لابي‌ها بر روي آنها اثر گذاشته باشد. در اين باره رفتار هيات رئيسه مجلس نيز ابهام‌برانگيز مي‌نمايد.

 طرح چند سوال از رئيس‌جمهوري كه مشكل حاد و بغرنجي به وجود نمي‌آورد اما اكنون در افكار عمومي پرسش‌هاي بسياري در پيرامون اين قضيه ايجاد شده است كه بهتر است هيات رئيسه محترم مجلس به اين پرسش‌ها پاسخ‌هاي شفاف دهد تا از افكار عمومي در اين باره رفع ابهام شود. از ديگر سو، مطلوب اين مي‌بود كه شخص رئيس‌جمهوري از نفس طرح سوال استقبال كند و خود در پاسخگويي به پرسش‌هاي مطروحه، پيش گام شود اما به نظر چنين مي‌رسد كه همكاران و مشاوران نزديك رئيس‌جمهوري او را از حضور در صحن مجلس برحذر داشته‌اند.

احمدي‌نژاد يك چهره صريح و بي‌باك است، اگر موضوع به خود او محول مي‌شد، چه بسا از طرح سوال استقبال هم مي‌كرد اما معلوم نيست كه ميان دو قوه مجريه و مقننه كدام تعارفات و دربايست‌هاي سياسي و اخلاقي وجود داشته كه هر دو از طرح سوال در مجلس پرهيز كرده‌اند. پاسخ به اين پرسش را آينده روشن خواهد ساخت.


ابتكار

«کارت زرد، خط قرمز، کارت سبز» عنوان سرمقاله‌ روزنامه ابتكار به قلم فضل الله ياري است كه در آن مي‌خوانيد:
اين روزها همه در فضاي سياسي، بازي خود را شروع کرده‌اند. گروهي جبهه‌اي تشکيل داده‌اند و قصد دارند تا روز انتخابات پايداري کنند. گروهي ديگر جامه مي‌درند که اينان براي تقويت خط انحراف به ميدان آمده‌اند. هر دو گروه در يک بازي ديگر، هم‌زمان هم از اصلاح‌طلبان براي حضور در انتخابات دعوت مي‌کنند، هم نسبت به بازگشت آنان به عرصه سياست هشدار مي‌دهند. برخي ديگران را از افشاگري خود مي‌ترسانند و طرفه اينکه هيچ موضوع دندان‌گيري از افشاگري آنان بيرون نمي‌آيد. جمعي هم‌زمان، هم در طرح سؤال از رئيس‌جمهور اشکالي نمي‌بينند، هم تلاش مي‌کنند که اين موضوع به فرجام نرسد.

دراين‌ميان رنگ‌ها هم بازي خود را آغاز کرده‌اند: «خط قرمز، کارت زرد، کارت سبز». در بين آنان «خط قرمز» سابقه بيشتري دارد و اکنون خود به درخت تناوري تبديل شده است که ريشه‌هايش را هرکسي به‌سمتي مي‌کشاند تا استفاده خود را از آن ببرد. نگاه کنيد به سخنان فعالان سياسي که هر حرکتي از حريف را به اين خط پررنگ و ضخيم نزديک مي‌کنند تا مبادا رقيب بيش‌ازاين قدرت گردش و فعاليت داشته باشد. خط قرمز را مانند طنابي برداشته‌اند و از طرفي آن‌را از خود و گروهشان دور مي‌کنند و از سويي به دور حريف مي‌کشند و دايره‌اي به شعاع گاه يک قدم رسم مي‌کنند تا درعين‌حال که حريف در ميدان ايستاده، نتواند حرکتي کند. اينان جاي خالي حريف را نمي‌خواهند، بلکه مترسکي از آن‌را در نظر دارند که هم ايستاده باشد تا گروهي را از آن بترسانند و هم البته کاري از دستش برنيايد.

اين طناب ضخيم و قرمز البته منحصر به حوزه سياست نيست. هزار سر دارد که يکي از آن‌ها در سياست است و باقي آن در فرهنگ، اجتماع، اقتصاد، قضاوت، ورزش، بهداشت، رسانه، خيابان، کوچه، اداره، مدرسه، اتوبوس، تاکسي و صد جاي ديگر ديده مي‌شود و اين البته هيچ ربطي به خطوط قرمزي ندارد که قانون اساسي به‌روشني بيان کرده است. بخواهي قانون را متذکر شوي، خودش هم گرفتار همين خط قرمز مي‌شود.

«کارت زرد» هم اين روزها از مستطيل سبز فوتبال به عرصه‌هاي ديگر وارد شده است. اين کارت هشداري است که يعني «داري به خط قرمز نزديک مي‌شوي» و در آن تهديدي مستتر است که يعني «تکرار شود، اخراج مي‌شوي». کارت زرد به فلان وزير، کارت زرد به رسانه، کارت زرد به نماينده مجلس و... جالب است که در اين ميانه هرکسي خود را در جايگاه داوري مي‌بيند که کنترل زمين و بازي را در بالا بردن مکرر کارت زرد مي‌داند.

اما «كارت سبز» حكايت جديدي دارد؛ يعني به‌تازگي نگاه‌ها را به‌سمت خود معطوف كرده است. اما اين كارت خوش‌رنگ و خوش‌آتيه، جنس مرغوب‌تري دارد، خارجي اصل است. نمونه داخلي‌اش هنوز ساخته نشده؛ يعني ما فعلاً تا كارت زرد و قرمز داريم و نيازي به آن حس نشده. اين كارت سبز كه بيشتر با اصطلاح خارجي آن «گرين‌كارت» شناخته شده، براي جذب به‌كار مي‌رود، برخلاف نمونه‌هاي قبلي كه مختص دفع و اخراج و فراري‌دادن است.

قبلاً گفته مي‌شد اين كارت را خارجي‌ها طراحي كرده‌اند تا مغزهاي متفكر ما را جذب خود کرده و جوانان با استعداد را از كشور خارج و به جمعيت خود اضافه كنند. گفته مي‌شد ترفندي است تا متخصصان نابغه ما را بدزدند.

از آن‌سو هم در همه اين سال‌ها گفته مي‌شد كه كساني كه به‌دنبال بي‌بندوباري و فساد و اميال دنيوي خود هستند و در داخل فرصت بروز آن‌ها را ندارند، براي دستيابي به اين كارت به هر دري مي‌زنند. صفوف جلوي در وزارتخانه‌ها هر روز درازتر مي‌شد و ما تنها به حال افراد حاضر در اين صفوف افسوس مي‌خورديم كه در پي عيش و عشرت از وطن خود مي‌گذرند. البته هيچ‌گاه به حال كشوري كه اين‌همه نبوغ و استعداد و تخصص را دودستي تقديم بيگانگان و حتي دشمنان مي‌‌كند، حسرت نخورديم و حتي از دل و زبانمان گذشت كه «همان بهتر كه بروند».

آن روزها اين صف‌هاي طويل توده بي‌شكل و ناشناسي خوانده مي‌شد كه درد وطن ندارند و دل در گرو بيگانگان دارند. اما امروز كه پرده‌ها كم‌كم كنار مي‌رود و به برکت استفاده مكرر گروه‌ها و افراد سياسي ازكارت زرد معلوم مي‌شود كه در آن صف طويل، از طالبان عيش و عشرت تا صاحبان جاه و منصب حضور داشتند. از مدير دولتي تا نماينده مجلس درصف ايستاده بود. از زنان بدحجاب تا روحاني پرهيزگار گذرنامه به‌دست تقاضاي تابعيت کشوري غير از ايران را داشتند. اين‌همه مديون کارت زردهاي افشاگرانه‌اي است که هر روزه يکي بالا مي‌برد. اين روزها آدم‌ها، کارت‌ها و رنگ‌ها باهم بازي خود را آغاز کرده‌اند.


دنياي اقتصاد

«قيمت همراهي روسيه و چين» عنوان سرمقاله‌ روزنامه دنياي اقتصاد به قلم محمود صدري است كه در ان مي‌خوانيد:
روسيه از يوكيا آمانو، مدير كل آژانس بين‌المللي انرژي اتمي خواسته است، گزارش خود را درباره برنامه هسته‌اي ايران تعديل كند. قرار است اين گزارش در اجلاس آينده شوراي حكام آژانس(26 و 27 آبان) قرائت شود و خبرهاي غيررسمي حاكي است در آن ادعا شده كه جهت‌گيري برنامه هسته‌اي ايران نظامي است. اگر اين گزارش با چنين محتوايي منتشر شود، احتمال دارد از آن به عنوان محملي تازه براي تصويب قطعنامه‌اي در شوراي امنيت براي تشديد تحريم‌هاي ايران استفاده شود.

روسيه و چين به طور معمول مخالف افزايش فشار بر ايران هستند و اين‌گونه استدلال مي‌كنند كه برخوردهاي سختگيرانه با جمهوري اسلامي به مذاكرات ايران با گروه 1+5 لطمه مي‌زند. موضع اخير وزارت خارجه روسيه نيز در همين چارچوب طراحي و اعلام شده است. اينكه روسيه و چين به عنوان دو عضو دائمي شوراي امنيت سازمان ملل با افزايش فشار به ايران در آژانس بين‌المللي انرژي اتمي مخالفت مي‌كنند، نقطه قوتي براي سياست خارجي ايران است؛ اما اين نقطه قوت، اگر در پرتو مسائل ديگر از جمله روابط دوجانبه مسكو و پكن با تهران و روابط هر يك از اين كشورها با اردوگاه غرب ديده نشود، ممكن است، ‌همين نقطه قوت به پاشنه آشيل سياست خارجي ايران تبديل شود.

 نخستين و مهم‌ترين آسيب احتمالي اين است كه به تدريج آخرين رشته‌هاي واصل ايران و اعضاي اروپايي گروه 1+5 (فرانسه، آلمان و انگلستان) قطع و ديپلماسي ايران با انحصار روسيه و چين مواجه شود. چنين رابطه انحصاري، مادام كه روسيه و چين بر پيمان خود با ايران بمانند، كارگشا و مانع اخذ تصميم‌هاي سختگيرانه آمريكا و اروپا در شوراي امنيت سازمان ملل خواهد شد؛ زيرا روسيه و چين مي‌توانند با استفاده از حق وتو، جلوي تصويب قطعنامه‌هاي ضدايراني را در شوراي امنيت سازمان ملل بگيرند.

اما اين كارگشايي هميشگي نيست. تجربه همين دهه اخير نشان داده است كه رفتار رهبران مسكو و پكن در برنامه هسته‌اي ايران به صورت طبيعي، تابعي از رفتار كلان آنها و معطوف به منافع ملي است. اصل نخست در منافع ملي روسيه، ترتيبات امنيتي اروپا است و مهم‌ترين هدف منافع ملي چين اقتصاد و تجارت آسيا- پاسيفيك است.

هر دوي اين هدف‌هاي استراتژيك روسيه و چين به‌صورت قهري به سرنوشت آمريكا و اروپا گره خورده است و همه موضع‌گيري‌هاي منطقه‌اي و جهاني اين دو كشور لاجرم در همين چارچوب شكل مي‌گيرد. نكول روسيه در قرارداد موشكي با ايران و سرنگرفتن قراردادهاي نفت و گاز ايران و چين حتي اگر دلايل تكنيكي دوجانبه هم داشته (كه بعيد است)، ملاحظه رهبران مسكو و پكن در برابر غرب در آن بي‌تاثير نبوده است.

مشكل ديگري كه بر همكاري انحصاري با روسيه و چين مترتب است، قطبي شدن موقتي روابط مسكو و پكن از يك سو و آمريكا و اروپا از سوي ديگر است.

اين قطبي شدن موقتي در كوتاه مدت به ايران امكان مي‌دهد كه در سايه رقابت بازيگران جهاني، دامنه تحرك خود را افزايش دهد؛ اما بنا به همان ملاحظات پيش گفته و همكاري‌هاي استراتژيك اين دو قطب، در پس هر دوران تخا صم كوتاه‌مدت بايد منتظر آشتي‌كناني با آثار درازمدت بود و معمولا در همين آشتي‌هاي پس از جنگ است كه بازيگران بزرگ بر سر بازيگران كوچك‌تر معامله مي‌كنند.

بنابراين، براي اينكه قيمت رابطه ايران با روسيه و چين از حد متعارف خارج نشود، گاهي لازم است ايران نقش واسطه‌اي اين كشورها را كمرنگ‌تر كند تا در ميدان نبرد بين‌المللي، ناگزير به كشيدن بار چنين حامياني نشود.

روسيه وچين به قصد پيگيري منافع ملي خود در جهان ناگزيرند گاهي در برابر آمريكا و اروپا موضع بگيرند؛ در چنين مواقعي بايد هوشيار بود كه اين كشورها، رفتار طبيعي خود را در عرصه بين‌المللي، به عنوان امتياز به ايران نفروشند؛ زيرا روسيه و چين و اساسا هيچ كشوري در جهان به قصد حمايت از كشورهاي ديگر يا ايجاد عدالت جهاني، وارد رقابت و ستيزه با كشورهاي ديگر نمي‌شود. ممكن است گاهي اين مواضع با مواضع و هدف‌هاي كشورهاي ديگر همسو باشد و گاه ديگر نباشد.


 جهان صنعت

«آیا مجلس پاسخگوی موکلان خود است» عنوان سرمقاله‌ روزنامه جهان صنعت به قلم مژگان فرجی است كه در آن مي‌خوانيد:
با شروع ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد از دوره دولت گذشته تاکنون کارهایی انجام شد که در تاریخ انقلاب اسلامی کشورمان اگر بی‌سابقه نبوده اما کم‌سابقه به حساب می‌آید.

یکی از این موارد عنوان شدن طرح سوال از رییس‌جمهور توسط تعدادی از نمایندگان مجلس است.
شکی نیست که چنین خواسته‌ای حق قانونی اعضای خانه ملت به حساب می‌آید و اگر مایل به انجام آن باشند به لحاظ قانونی منعی برای فعلیت بخشیدنش وجود ندارد. از سوی دیگر طرح سوال برای رییس‌جمهور نیز مفید است زیرا با توسل به این امر می‌تواند‌ به مجلس آید و در برابر انتقاداتی که به خاطر برنامه‌ها و عملکرد وی در پارلمان مطرح می‌شود‌ به دفاع بپردازد‌.

اما کاملا مشخص است با وجود آنکه احمدی‌نژاد برای پاسخ به سوال اعلام آمادگی کرده، ‌جمع دیگری از اعضای خانه ملت که ظاهرا تاثیرگذارتر هم هستند تمایلی به انجام این کار ندارند، نشانه آن هم این است در هفته‌ای که قرار بود طرح سوال بررسی شود به دلیل پس گرفتن تعدادی از امضاها و از حد نصاب افتادن آنها به خاطر کمبود سه امضا طرح مورد بحث به طور کلی از سوی هیات‌رییسه منتفی اعلام شد‌.

با برجسته شدن این امر علی مطهری که به دلیل عدم رسیدگی به این امر در صحن علنی مجلس استعفای خود را امضا کرده است، رسما به خبرنگاران در این باره گفته‌ که هیات رییسه مجلس شورای اسلامی مایل به انجام این کار نیست زیرا درست است که از تعداد امضاها کاسته شده اما ظاهرا‌ به تلاش مصطفی کواکبیان، نماینده سمنان امضاهای جدیدی اخذ شده است‌ حتی حمید‌رضا کاتوزیان، نماینده تهران نیز در گفت‌وگویی اعلام کرده بود امضاها از نصاب نیفتاده اما عده‌ای نمی‌خواهند از دولت سوال شود.

حال با توجه به این اظهار‌نظرها‌ سوال این است در صورتی که بحث مطرح شده از سوی علی مطهری و حمیدرضا کاتوزیان درست باشد به کدام دلیل هیات رییسه از طرح سوال از رییس‌جمهور در صحن علنی ابا دارد و مایل به اجرای این اختیار قانونی با توجه به اصرار امضا‌کنندگان نیست؟ باید گفت یکی از گزینه‌ها احتمالا غیر‌قابل پیش‌بینی بودن ‌احمدی‌نژاد‌ است زیرا مجلسی‌ها‌ نمی‌توانند پاسخ‌های وی را حدس بزنند و احتمال بیان سخنانی از سوی او است که شاید مورد پسند حامیان عدم سوال از رییس‌جمهور نباشد‌. اما با تمام اینها چه دلیل این باشد یا چیزی غیر‌ از آن، آیا نقطه ضعف مجلس در برابر دولت به حساب نمی‌آید. از وظایف خانه ملت نظارت بر کار قوه مجریه است، در صورتی که این نهاد مردمی این‌گونه عطای وظیفه خود را به لقایش می‌بخشد آیا می‌تواند پاسخگوی موکلان خود باشد‌؟
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها