کد خبر: ۲۵۳۷۳۷
زمان انتشار: ۱۱:۳۹     ۰۱ مهر ۱۳۹۳
جگرگوشه‌شان سال‌ها پیش به ضرب گلوله دشمن تا دندان مسلح بعثی در عملیات مسلم‌بن عقیل و در جبههٔ سومار (غرب ایلام) به شهادت رسید و سال‌ها غریبانه در زیر تلی از خاک آرمیده بود تا آنکه بقایای پیکر پاکش کشف و به نشانه ایستادگی برای حفظ ملتش، در دل کوه‌ها و در کهف الشهدا‌ دفن شد؛ اما شهید همچنان مشتاق دیدار مادرش بود.
به گزارش پایگاه 598 به نقل از تابناک، روزگار می‌گذرد و آسمان و زمین کهنه می‌شوند و آفتاب رو به خاموشی می‌رود، ولی آنانی که سال‌هاست پیکرهای پاکشان در زیر خروار‌ها خاک پوسیده، روحشان با ماست؛ هرچند این پیکرهای زخم آجین با ذرات خاک یکسان شد، یاد و خاطره و راهشان همواره در تاریخ آسمان این دیار حماسه پرور می‌درخشد.

آن‌ها مردانی از جنس ایمان و صلابت بودند که در لبیک گویی به امام خویش از هم پیشی می‌گرفتند. آن‌ها سرمست جام و عاشورا بودند که مشتاقانه به سوی کربلا راهی شدند. دل‌هایشان تشنه شهادت بود که به طهورای وصال پایان می‌گرفت. آن‌ها زخم‌ها را به جان و تن خریدند و رضایت حضرت دوست را برگزیدند. آن‌ها برادرانی بودند که در روز غربت اسلام به یاری قرآن شتافتند و با حنجره‌ای عاشورایی به سید و سالار شهیدان لبیک گفتند و رفتند تا بمانیم.

چه بسیار خون‌ها ریخته شد، چه بسیار پسران رشید این مملکت که مطلوب نگاری بودند، سینه‌هایشان را سپر کردند و از همه دلبستگی‌ها گذشتند و سپس گمنام دهه‌ها زیر تل خاک آسودند. چه مادران و پدران و همسرانی که هنوز امید دارند شاید در گوشه‌ای از نوار مرزی و در خاک عراق، پیکر شهیدشان از خاک بیرون آید و این گنج‌های پنهان به صاحبانش بازگردند و چه بسیار مردانی که همچنان پنجه در پنجه خاک برده‌اند تا شاید خانواده‌ای را از انتظار سی ساله برهانند!

رجعت از خاک به خاک

این نشانی اگر یک تکه استخوان با یک پلاک، یک سربند و یا یک انگشتر باشد، کفایت می‌کند. مادرش دلش آرام می‌گیرد که عزیزش بار دیگر به کنارش بازگشته و پس از سی سال بغض فروخفته‌اش خواهد ترکید و تو چه دانی مادری که به قدر جوانی‌ات، برای دیدار رخسار جوانش صبوری کرده و حال تمام وجودش را اینچنین در دست می‌گیرد، با چه صبری حیاتش باقی است؟

جگرگوشه‌شان سال‌ها پیش به ضرب گلوله دشمن تا دندان مسلح بعثی در عملیات مسلم بن عقیل و در جبههٔ سومار (غرب ایلام) به شهادت رسید و سال‌ها غریبانه در زیر تلی از خاک آرمیده بود تا آنکه بقایای پیکر پاکش کشف و به نشانه ایستادگی برای حفظ ملتش، در دل کوه‌ها و در کهف الشهدا دفن شد اما شهید همچنان مشتاق دیدار مادرش بود.

اینچنین بود که شهید مجید ابوطالبی به خواب مادرش آمد و به او تأکید کرد پیکرش در کدام نقطه از این کره خاکی آرمیده تا مادر به این رویای صادقه ایمان بیاورد و راهی کهف الشهدا شود. اندکی بعد پیگیری‌های منجر به بررسی DNA این شهید بزرگوار و تطابقش با بازماندگان این شهید و همچنین بررسی محل شهادت مجید ابوطالبی با محل کشف پیکر این شهید شد که علاوه بر دی‌ان‌ای، محل کشف پیکر شهید نیز با آخرین عملیاتی که این شهید در آن حضور داشت، تطابق داشت.

آیا نشنیدی قول مشهور را که اگر داغ اولاد بر کوه نازل شود، کوه فرو می‌ریزد و هر داغی بر بنی آدم وارد می‌آید، طاقتش نیز همراهش می‌آید؟ و آیا نشنیدی که بسیاری از مادران شهدا این صبر کفایتشان نکرد و وقتی دریافتند، جانانشان اسیر نشده و استخوان‌هایش را تحویل گرفتند تا واپسین روزهای عمر، دق کردند و روحشان نحیف‌تر از حفظ این تن خاکی شد؟ آیا به قدر ذره‌ای در عظمت شجاعتی که این جوانان به خرج دادند و صبر عظمایی که پدر و مادرانشان داشتند، اندیشه کرده‌ایم؟
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها