کد خبر: ۲۷۴۸۳۳
زمان انتشار: ۰۰:۴۰     ۱۰ آذر ۱۳۹۳
روزنامه ایران : «علی.م»جوان 25 ساله‌ای که در کارنامه سیاه شرارت‌های خود قتل جوانی 28 ساله را نیز در کنار دیگر جرایم خشن و مخوف خود داشت در سن هفت سالگی، پدرش را که از بیماری سرطان رنج می‌برد از دست داد.
او نتوانست ادامه تحصیل بدهد و از کلاس اول دبیرستان ترک تحصیل کرد. علی استادکار جوشکاری بود و چون زور بازوی خوبی هم داشت توانست توانایی‌اش را در کار نشان بدهد اما از زمان مرگ مادرش تنها شد. سه برادر و دو خواهرش ازدواج کرده بودند و او به تنهایی زندگی می‌کرد.
پسر جوان در گفت‌وگو با خبرنگار شوک گفت: مرده شور آن رفیق‌های نارفیق و چاقویی که توی جیبم گذاشته بودم را ببرند. دی‌ماه سال 88 بود که با دوستانم سوار بر خودرو دور می‌زدیم. در خیابان هدایت دو، سر چهارراه با جوانی به اسم مصطفی روبه‌رو شدیم. می‌خواستیم شاخ و شانه‌ای برایش بکشیم، او هم کم نمی‌آورد؛ جر و بحث لفظی مان به زد و خورد کشیده شد. آن موقع حماقتم گل کرده بود، از خودرو پیاده شدم و با چاقو ضربه‌ای به قفسه سینه‌اش زدم. فکر می‌کنم چند ضربه هم به سر و گردنش زدم.
بعد از این کار فرار کردم اما خیلی زود دستگیر شدم و بازداشت بودم که فهمیدم مصطفی فوت کرده است. با شنیدن این خبر دنیا روی سرم خراب شد، تازه فهمیدم چه حماقتی کرده‌ام. همه چیز را در جلسه دادگاه اعتراف کردم و چون سابقه تجاوز به عنف، زورگیری، شرارت و آدم‌ربایی هم داشتم به اعدام محکوم شدم. نمی‌دانم چرا این کارها را کردم، خیلی از کارهای خبطی که انجام داده‌ام فقط به خاطر حس حقارتی بود که داشتم. جلوی دوستانم شانه‌هایم را بالا می‌گرفتم و باد به غبغب می‌انداختم و ادای گنده‌لات‌ها را در می‌آوردم. آخر و عاقبت همین احمق بازی‌ها هم به اینجاختم شد.
اینکه می‌گویم به آخر و عاقبت کارهای‌مان فکر نمی‌کردیم واقعاً درست است. مثلاً یک بار یک پسر جوان را سوار خودرو کردیم و بیرون شهربردیم، دهانش را محکم گرفته بودیم. ما در بیابان پول‌هایش را گرفتیم بعد هم رهایش کردیم. نمی‌دانستیم این کار آدم‌ربایی است و چه مجازات سنگینی دارد.
به هر حال اشتباه کردم و می‌گویند خودم کردم که لعنت بر خودم باد.
به اعدام محکوم شده‌ام و این حکم باید اجرا شود چون باید تاوان کارهایم را بدهم. اما یک حرف دوستانه می‌خواهم به تمام جوان‌ها بزنم و آن  اینکه هیچ کس از خانواده آدم بهتر نیست. هیچ دوست و رفیقی بهتر از خواهر و برادر و پدر و مادر نیست. آن دوستان ناپاکی که همراهم بودند الان کجایند؟ یادشان می‌آید من هم هستم؟ من به اشتباه رفتم، خطا کردم، بارها و بارها خواهرهایم با اشک و گریه قسم می‌دادند دست از این کارهایت بردار و گوش نکردم. اما حالا می‌دانم هر چه بیشتر زنده بمانم روح پدر و مادر خدابیامرزم را عذاب می‌دهم و....
کار و بار و زن و زندگی داشتم ولی ... !
«علی.ق»، جوان 28 ساله‌ای که سابقه چند فقره شرارت، تجاوز به عنف و کارهای خلاف عفت عمومی در پرونده خود داشت نیز دقایقی قبل از اجرای حکم اعدام گفت: تا سوم راهنمایی درس خوانده‌ام، پدرم چند سال قبل در یکی از خیابان‌های مشهد زیر اتوبوس رفت و جان سپرد. من ادامه تحصیل ندادم و یک روز که برای انجام کاری به خانه پدر خانم برادرم رفتم با دیدن خواهر زنش عاشق شدم، با اصرار از مادرم خواستم به خواستگاری‌اش بروند.
مادرم رضایت چندانی نداشت، اصرار کردم و زن گرفتم. مدتی در همین منطقه قاسم آباد زندگی می‌کردم. با خودرو مسافرکشی می‌کردم اما اهل کار نبودم. بیشتر به مفت‌خوری و تن‌پروری فکر می‌کردم و زندگی بخور و بخواب را دوست داشتم. همان قدر کار می‌کردم که یک پول ناچیزی توی جیبم باشد .هر روز صبح که می‌شد خودرو را سوار می‌شدم و به سه‌ راه خیام می‌رفتم. یک دوری می‌زدم و از آنجا می‌رفتم چهارراه ابوطالب و بعد هم چهارراه مقدم، بعد هم به خانه برمی‌گشتم.
فقط می‌توانم بگویم که حماقت کردم و کارم به اینجا کشیده شد. اینقدر سر دختر بیچاره (همسرم) بلا آوردم که طلاقش را گرفت و جانش را آزاد کرد.
من واقعاً لایق او نبودم، می‌خواهم که سؤالی بپرسم. هر کس به این سؤالم جواب بدهد معنای حرف‌های مرا می‌فهمد. می‌دانید لکه ننگ هر خانواده یعنی چه؟ یعنی آن بچه‌ای که همه چیز را زیر پا می‌گذارد. احترام کوچک و بزرگ را، انسانیت را، یاد خدا را و حیثیت و شرافت خودش را.
در این مدتی که زندان بودم همیشه از خودم این سؤال را می‌پرسیدم که اگر یک آدم نالوطی و بی‌مرام پیدا می‌شد و آن کارهایی که تو به سر عزیزان‌شان در آوردی مثل هشت نفری که آمدند و از تو شکایت کردند و مثل آنهایی که از ترس آبروی‌شان چیزی نگفتند و دندان روی جگر گذاشتند همان بلا را  به سر زن و بچه و خواهر و برادر خودت در می‌آورد چکارش می‌کردی؟ هر بار به خودم لعن و نفرین می‌کردم و می‌گفتم حق و مرگ است و بس.هرکسی احترام خودش دست خودش است، اگر خوب زندگی کنی خوب می‌بینی و اگر بد زندگی کنی فنا می‌شوی و من فقط می‌توانم بگویم برای خودم متأسفم.
گفت‌وگو با خانواده مصطفی جهانپور
خانواده جوانی که به دست یکی از این افراد شرور با ضربه چاقو به قتل رسیده بود در زمان اجرای حکم در محل حضور داشتند. مادر و پدر مصطفی با گام‌هایی لرزان و چشمانی گریان جلو رفتند تا قاتل پسرشان را ببینند. مادر عزادار اشک می‌ریخت و می‌گفت: من خودم مادر هستم و جوانم را از دست داده‌ام. می‌دانم چقدر سخت است و راضی به مرگ کسی نیستم اما اجرای حکم الهی برای جامعه لازم است تا کسانی که امروز اینجا هستند ببینند این دو جوان به چه سرنوشت شومی دچار شده‌اند، درس عبرت بگیرند و دنبال خلاف نروند. هیچ کس نفهمید در این پنج سال که از مرگ پاره تنم می‌گذرد چه بر من و پدرش گذشته است. هیچ‌کس نمی‌داند چه قدر عذاب کشیده‌ایم و نمی‌دانستیم جای خالی او را چطور پر کنیم.
در تمام این مدت یک لحظه هم آرام و قرار نداشته‌ایم و ....
علی جهانپور، برادر مصطفی نیز درحالی که دست مادر و پدرش را گرفته بود و گریه می‌کرد به خبرنگار ما گفت: برادرم 26 ساله بود و تازه عقد کرده بود، کارش تأسیساتی بود و برنامه‌های زیادی برای آینده اش داشت.
روز هجدهم دی سال 88 سر چهارراه او با ضربه چاقو زخمی شد و چون تیزی قلبش را شکافته بود در راه بیمارستان جان خودش را از دست داد.این مصیبت کمر من و خانواده‌ام را شکست. به‌خدا در این مدت ذره‌ذره آب شدیم و مسئولیت من از همه سخت‌تر بود چون هم باید جای خالی مصطفی را برای پدر و مادرم پر می‌کردم و هم باید خودم را به ظاهر آرام و خونسرد نشان می‌دادم تا روحیه خانواده‌ام حفظ شود. اما امروز بالاخره این افراد یاغی به سزای اعمال خود رسیدند. اگر چه امیدوارم هیچ جوانی به راه خطا نرود که به چنین سرنوشتی دچار شود، راه خطایی که منجر به مرگ برادر بی‌گناهم شد؛ راه خطایی که حتماً خانواده‌های آنها نیز در آن نقش داشته‌اند و....
برخورد قاطعانه قضایی
دادستان عمومی و انقلاب مشهد پس از اجرای حکم اعدام دو متجاز به عنف به خبرنگار ما گفت: دستگاه قضایی با زورگیران، مجرمان خشن و متجاوزان به نوامیس مردم برخورد قانونی، جدی و قاطعانه‌ای می‌کند و به خواست مردم قانونمدار و فهیم مشهد این حکم الهی در ملأعام به اجرا گذاشته شد تا درس عبرتی باشد برای افرادی که قصد ارتکاب جرم در سر می‌پرورانند.
قاضی غلامعلی صادقی افزود: یکی از این افراد محکوم به اعدام به خاطر شرکت در قتل به قصاص و به خاطر پرونده‌های متعدد سرقت‌های مقرون به آزار و اذیت و آدم ربایی با 86 شاکی به بیش از 180 سال زندان و بیش از یکصد ضربه شلاق محکوم شد و محکوم دیگر نیز که از افراد شرور بوده به خاطر اعمال شیطانی و خلاف عفت عمومی و آزار و اذیت شهروندان به اعدام محکوم شد. وی افزود: وکلای مدافع این افراد به رأی صادره اعتراض کردند که پرونده برای رسیدگی دقیق‌تر به شعبه 28 دیوان عالی کشور ارجاع شد و با تأیید رأی قضات با تجربه و زبده شعبه پنجم دادگاه کیفری خراسان رضوی از سوی قضات دیوان عالی کشور، حکم مذکور ساعت 9 صبح پنجشنبه ششم آذرماه با حضور مردم شریف مشهد در منطقه قاسم‌آباد که جولانگاه آنان بود به اجرا درآمد. وی گفت: به‌طور همزمان محکوم دیگری نیز در شهرستان جغتای خراسان رضوی به دار مجازات آویخته شده است.سرهنگ حجت نیکمرام، رئیس پلیس مشهد نیز در این باره به خبرنگار ما گفت: پلیس و دستگاه قضایی مصمم هستند احکام الهی و قصاص را که لازمه امنیت پایدار هستند به اجرا گذارند و این دومین حکم الهی است که در هفته‌های اخیر در مشهد به اجرا گذاشته شد.وی افزود: در بررسی پرونده این افراد آنچه ضروری به نظر می‌رسد مطالعات اجتماعی است که البته نقش نهادخانواده و کارکرد این کارگاه انسان‌سازی نیز باید با دقت و تأمل بیشتری مورد بررسی قرار گیرد.      

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۱
در انتظار بررسی: ۱
* نظر:
ارسال نظرات
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۷:۴۵ - ۱۰ آذر ۱۳۹۳
۰
۰
امان از رفيق بد
البته ذغال خوب ( شهوت و نفس پرستي ) هم بي تاثير نبود

هههههههههههههههه
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها