کد خبر: ۲۸۱۵۵۶
زمان انتشار: ۱۳:۰۳     ۰۸ دی ۱۳۹۳

به گزارش پایگاه 598، «آقازاده عزیز» نام کتاب طنزی است که طنزهای مطبوعاتی محمدرضا شهبازی را در خود جای داده است. شهبازی که چند سالی می‌شود با نام مستعار «م.رو.سیخونکچی» در نشریات و سایت‌های مختلف طنز می‌نویسد، 49 طنز خود را برای انتشار در این کتاب گلچین کرده است. او به این طنزها پاورقی‌هایی هم زده است که برخی از آنها از خود طنزها بانمک‌تر از آب درآمده‌اند!شهبازی در این کتاب با خیلی افراد شوخی کرده است که آقازاده معروف و سایر فعالان فتنه 88 برخی از آنها هستند.

مطلب زیر از فصل «مغز پسته‌ای‌های عزیز» این کتاب و به مناسبت فرارسیدن سالروز حماسه نهم دی ماه انتخاب شده است. برای خریدن این کتاب می‌توانید عدد عدد26رابهشماره 09212770738 ارسالکنیدتااینکتاب 8 هزارتومانیدرتهرانبافقط 2000 تومانهزینهارسال (مجموعا 10 هزارتومان) برایشماارسالشود.

عنوان: چگونه برای آدم زنده مجلس ختم[1] بگیریم

نویسنده: کامبیز زنده صفت

ناشر: معاونت فرهنگی ستاد مرکزی صنف مرده‌خواران و کشته‌سواران

شمارگان: 1254 عدد[2]

نویسنده در این کتاب با برشمردن اهمیت برگزاری مجلس ختم، همگان را به تلاش برای هرچه بهتر برگزار شدن این مجالس دعوت می‌کند. فصل اول کتاب به بیان خصوصیات آدم زنده و مرده می‌گذرد: «آدم زنده می‌خورد و آدم مرده هم می‌تواند توسط تعدادی مرده‌خور خورده شود. آدم زنده قضای حاجت می‌کند و آدم مرده نیز می‌تواند موجب روا شدن حاجت برخی سیاسیون شود. آدم زنده می‌میرد و آدم مرده هم زنده می‌شود.» نویسنده در پایان این فصل بعد از برشمردن مواردی چند از این خصوصیات نتیجه می‌گیرد که پس تفاوت زیادی بین آدم زنده و مرده نیست و بنابراین می‌توان در مجلس ختم آدم زنده هم شرکت کرد.

مرحوم زنده صفت برای کاربردی شدن مباحث در فصل دوم به بیان خاطراتشمی‌پردازد و خاطرات خود از حضور در 13 مجلس ختم را حکایت می‌کند. وی می‌گوید: «برای مردم عجیب بود که من چه طور توانسته‌ام در مجلس ختم خودم شرکت کنم. من حتی شاهد پوزخند زدن‌های مخفیانه آنها هم بودم و می شنیدم که به من می‌گفتند «بابا این یارو[3] تعطیله! اما فکر می‌کنم اینها مهم نیست.» البته نویسنده به اینکه پس چه چیزی مهم است اشاره نمی‌کند.

نویسنده در فصل سوم کتاب که به عنوان فصل آخر، نتیجه‌گیری نام دارد سعی کرده است تا به جمع بندی از مباحث مطرح شده بپردازد، ولی گویا هرقدر سعی کرده به نتیجه خاصی نرسیده. صفحات سفید فصل سوم موید این امر است!

عنوان: من و سطل زباله‌ام

نویسنده: کتون شارپ[4]

مترجم: غلام بیژامه

ناشر: مرکز گذار از جنگ نرم به جنگ سخت

شمارگان: بی‌شمار

کتاب «من و سطل زباله‌ام» مجموعه یادداشت‌های روزانه یک چریک سابق جنگ نرم(فعال کنونی جنگ سخت) است. نویسنده در مقدمه کتاب می‌نویسد: «خیلی سخت است که هر شب بعد از برگشتن از یک عملیات نفس‌گیر زنت به تو بگوید: «ایششششه... بدو برو تو حموم، بوی گندت من رو کشت»؛ سخت است که در قرارگاه، تو را به عنوان فرمانده بخش آشغال بشناسند؛ همه اینها سخت است، اما در راه جنبش سبز آسان.»

نگارنده در این کتاب با شرح مفصل جزئیات نحوه آتش زدن یک سطل زباله می‌گوید: «ابتدا سطل زباله را در میان دست‌هایتان بگیرید و به سینه بفشارید. سرتان را در سطل فرو کنید و جوری که انگار دارید در گوش معشوقتان نجوا می‌کنید از اینکه مجبورید او را آتش بزنید معذرت بخواهید. دل او را به دست بیاورید تا در مسیر سوختن، شما را یاری کند وگرنه مسیر سختی را پیش رو خواهید داشت.».

در صفحه 23 این کتاب می‌خوانیم:

«هیچ کس نبود. سطل زباله‌ گوشه چهارراه[5] چشمم را گرفت. آرام خودم را به آن رساندم و در آغوشش گرفتم.[6] حس کردم مرا شناخته است و با من همراهی خواهد کرد، چون گرمای خاصی داشت. کم‌کم با خودم گفتم ببین چه قدر با جنبش حال می‌کند که اینطور دارد گرمایش می‌رود بالا.کبریت را روشن کردم و مثل یک گربه پریدم بالا تا آتش را بیندازم داخلش.،اما نمی‌دانم کدام بی پدر و مادری قبلا آنرا آتش زده بود که آتش تمام مژه‌هایم را سوزاند. صد بار به مسئولمان گفتم به بچه‌ها بگوید در کار ما دخالت نکنند.»

نویسنده در انتهای کتاب بر این نکته تاکید می‌کند که برای آتش زدن سطل زباله همراه داشتن فندک یا کبریت الزامی است!



[1] مجلس ختم: مجلس ترحیم(فرهنگ معین). مراسمی که غالبا برای انسان مرده می‌گیرند. کلمه «غالباً» تا پیش از سال 88 در این تعریف نبود، اما بعد از حضور جناب میرحسن موسوی در مجلس ختم «سعیده پور آقایی» از کشته شدگان جنبش سبز که البته بعدا معلوم شد زنده هستند، تعریف فوق به این صورت تغییر کرد.

[2]1254 عدد: به این عدد به صورت خلاصه بی‌شمار گفته می‌شود.

[3]یارو:شخصمعهود. فلان. بهمان. شخصمعهودمیانگویندهومخاطب. تعبیریآمیختهبهاستخفافچونازکسینامبردننخواهند(لغت‌نامهدهخدا). ضمیر سوم شخص مفرد غائب که موارد استفاده‌اش بین انسان و لوله بخاری مشترک است.

[4]کتون شارپ: برادر کوچک‌تر جین شارپ. تا پیش از انتخابات سال 88 کلمه شارپ برای مردم ایران یادآور تلویزیون رنگی و فوق فوقش جارو برقی بود؛ اما با توضیحات مبسوط روزنامه کیهان مردم فهمیدند که این کلمه علاوه بر نام یک شرکت تولید لوازم خانگی، نام یک آدم خیلی بد هم هست.

[5]چهارراه: در بیش از 50 درصد نوشته‌جات مربوط به فتنه 88 منظور از چهار راه، چهار راه ولیعصر یا کالج است.

[6]جهت رعایت مسائل اخلاقی قبلاً بین تمام نیروهای عملیاتی جنبش سبز و سطل‌های زباله صیغه محرمیت خوانده شده است.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۱
در انتظار بررسی: ۱
* نظر:
ارسال نظرات
محمد رضا
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۰:۳۲ - ۰۸ دی ۱۳۹۳
۰
۰
اکثر ساختمان ها فقر آهن دارند
بس که بناها
نان بیات خورده اند.
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها