کد خبر: ۳۰۷۶۰۴
زمان انتشار: ۰۹:۱۳     ۱۸ فروردين ۱۳۹۴
یکی از وجوه مسلم اعجاز قرآن دوری از اختلاف و تناقض است. قرآن تمام کسانی را که در حقانیت قرآن تردید دارند، به تدبر در آن فراخوانده و نداشتن اختلاف را دلیلی بر الهی بودن متن آن دانسته است.

بخش اول

چکیده

علامه طباطبایی از برخی آیات قرآن، نظریة استقلال دلالی قرآن را استنباط کرده و آن را مبنای روش تفسیری خود قرار داده است. این مقاله درصدد تبیین این نظریه، بررسی نقش آن در روش تفسیری علامه و پاسخ به برخی نقدهاست. به باور علامه، قرآن در آن حدی که درصدد بیان آن است، به مُبینی غیر خود نیاز ندارد؛ اما تبیین جزئیات، مصادیق و بطون آیات قرآن نیازمند تبیین معصوم(ع) است؛ لکن این نیازمندی، در جهت تبیین مطالبی است که قرآن عهده‌دار بیان آنها نبوده است.

مقدمه

تفسیر قرآن به قرآن نام مفسر کبیر، علامه طباطبایی و المیزان فی تفسیر القرآن را تداعی می‌کند. وی حقیقتاً قرآن را مفسر قرآن قرار داده است؛ زیرا آگاهانه به آن پرداخته، از آن دفاع کرده، شیوه‌های دیگر را در مقایسه با آن نارسا دانسته، آن را شیوة مفسران راستین قرآن برشمرده و در عمل، بیش از مفسران قبل از خود با مهارت و موفقیت شایان توجه آن را به کار گرفته است (بابایی و دیگران، 1379، ص 266 ـ 267). زیربنای روش تفسیری علامه در المیزان،‌ نظریة استقلال دلالی قرآن اســت. وی این نظریه را از آیات قرآن به‌ دست آورده است. این دیدگاه، چند پرسش مهم را در اندیشة مخاطبان برانگیخته است:

الف. مراد از استقلال دلالی قرآن چیست و چه تأثیری در روش علامه در تفسیر المیزان دارد؟

ب. براساس این نظریه، نقش و جایگاه روایات معصومان در تفسیر قرآن چه می‌شود؟

تاکنون در این‌باره آثار متعددی نگاشته شده است، از جمله:

1. «نظریة استقلال قرآن (مصاف علامه طباطبایی با اخباریان)» (میری، 1379، ص 121- 131)؛ برخی دلیل‌های این نظریه در انتهای مقاله نقد شده است.

2. «تأملاتی در میزان کارآیی روش تفسیر قرآن به قرآن» (ایزدی، 1386)؛ نویسنده پس از اشاره به پیشینه و ادلة این روش، ملاحظاتی را دربارة آن طرح کرده است.

3. «روش صحیح تفسیر قرآن (تحلیل و نقد نظریه استقلال قرآن)» (مهدی، 1385)؛ این نوشتار اثری انتقادی در باب نظریة استقلال و ادله آن است.

4. «استقلال قرآن در بیان و نقش روایات در تفسیر از منظر علامه طباطبایی» (رستم‌نژاد، 1390)؛ این مقاله با تبیین نظریة استقلال، در مقام دفاع از آن برآمده است (همان، ص 120).

این پژوهش تبیینی متفاوت از نظریة استقلال بیانی قرآن است. در این مقام نخست، مروری بر تعریف تفسیر از دیدگاه علامه می‌کنیم، سپس به تبیین نظریة استقلال و نقش آن در تفسیر و پاسخ به برخی منتقدان می‌پردازیم.

تفسیر در میان قرآن‌پژوهان معمولاً در یکی از معانی ذیل به کار می‌رود:

1. تلاش ذهنی مفسر برای فهم مراد خدا1. برای نمونه، راغب تفسیر را تلاشی برای ابهام‌زدایی از معانی قرآن و بیان مراد خداوند می‌داند (زرکشی، 1408، ج2، ص 164ـ 165). جرجانی نیز در التعریفات چنین معنایی را اراده کرده است (جرجانی‌، 2009م، ص 67، رقم 516).

2. مجموعه‎ای از قضایا و مسائلی که هدف از آنها، کشف مراد خداوند از آیات قرآن است. به مثال، ابوحیان اندلسی تفسیر را علمی جامع می‌داند که علومی مانند علم‌القرائة، علم‌اللغة، علوم ادبی و بلاغی را دربر می‌گیرد (سیوطی، بی‌تا، ج4، ص 194). زرکشی نیز تفسیر را علمی می‌داند که از رهگذر آن، قرآن فهمیده می‌شود (همان، ص 195).

3. مراد خداوند از آیات قرآن. در این تعریف، حاصل مصدر مراد است؛ وقتی ذیل یک آیه می‌گویند: «تفسیره کذا» یعنی مراد خداوند از آیه چنین است. مثلاً امام باقر(ع) ذیل آیة «وَإِذَا أرَدْنَا أن نُّهْلِکَ قَرْیَةً أمَرْنَا مُتْرَفِیهَا» می‌فرماید: «تفسیرُها، أمَرْنا أکابِرَها؛ یعنی مراد از مترفین در آیه، بزرگان قوم هستند» (عیاشی، بی‌تا، ج2، ص 284).

علامه در تعریف تفسیر، اصطلاح اول را اراده کرده است؛ آنجا که می‌نویسد: التفسیرُ هو بیانُ معانِی الآیاتِ القرآنیةِ والکشفُ عَنْ مقاصدِها ومدالیلِها (طباطبایی، 1393، ج1، ص4).

برخی قرآن‌پژوهان، «بیانُ معانِی الآیاتِ» را ناظر به مرحلة اول تفسیر (بیان مفاد استعمالی) «والکشفُ عَنْ مقاصدِها ومدالیلِها» را ناظر به مرحلة دوم (کشف مراد جدی) دانسته‌اند. به نظر ایشان، ذکر مدالیل بعد از مقاصد، از وضوح تعریف کاسته است (بابایی و همکاران، 1379، ص 18). برخی نیز تعریف را ناظر به سه مرحلة تفسیر دانسته و بیان مقاصد را مرحله‌ای پس از کشف مراد خداوند لحاظ کرده‌اند؛ ولی به نظر ایشان،‌ واژه‌های معانی و مدالیل برای بیان این دو مرحله دقیق نیست (رجبی، 1383، ص 11). اگر این نکته را به تأخر واژة مدالیل از مقاصد بیفزاییم، دلالت این تعریف بر سه مرحلة تفسیر، با ابهام و تردید بیشتری مواجه می‌شود.

در تبیین نظریة استقلال به این نکته خواهیم پرداخت که از دیدگاه علامه، مفاد استعمالی الفاظ و عبارات قرآن در کمال وضوح است و نیازمند بیان نیست (طباطبایی، 1393، ج 1، ص9)؛ بلکه ابهام در مراد و مقصود خداوند است و این ابهام حاصلِ انس ذهنی مخاطب با مادیات است (همان، ص 11). تلاش ذهنی مفسر در رفع ابهام نیز از همین نقطه (رفع ابهام از مقاصد و مدالیل) آغاز می‌شود. به باور علامه، آیات قرآن یا بر مدلول واحد دلالت دارند که عارف به اسالیب کلام در فهم آن تردید نمی‌کند یا بر مدالیل متعددی دلالت دارند که یکی از آنها مراد و مقصود خداوند است. وظیفة مفسر نیز یافتن همان مدلول و مقصود است. طبق این احتمال، تعریف علامه از تفسیر، ناظر بر مراحل دوگانه یا سه‌گانة تفسیر نیست، بلکه ناظر بر منزلگاه اصلی تفسیر یعنی کشف مدلول و مقصود آیات از میان معانی محتمل است.2

مفاد اجمالی نظریة استقلال

علامه طباطبایی دیدگاه خود را دربارة استقلال قرآن در دلالت در کتاب قرآن در اسلام به‌روشنی تحت عنوان «قرآن مجید در دلالت خود مستقل است»، مطرح کرده است. وی در این ‌باره می‌نویسد:

قرآن مجید که از سنخ کلام است، مانند سایر کلام‌های معمولی از معنی مراد خود کشف می‌کند و هرگز در دلالت خود گنگ نیست و از خارج نیز دلایل وجود ندارد که مراد تحت‌اللفظی قرآن جز آن است که از لفظ عربیش فهمیده می‌شود (طباطبایی، 1379، ص18).

چنان‌که ملاحظه می‌شود، علامه استقلال قرآن را با این جمله توضیح داده است که قرآن در دلالت خود گنگ نیست و دلیلی نداریم که قرآن جز آنچه از ظاهر آن فهمیده می‌شود، چیز دیگری را اراده کرده باشد. بنابراین، علامه با طرح این نظریه بر این نکتة روشن اصرار دارد که قرآن در بیان مراد خود کاملاً رسا و گویاست و فهم مراد خداوند با توجه به ظاهر الفاظ و عباراتش، میسر است و برای فهم قرآن در این حد نیازمند منبع دیگری نیستیم. طبیعتاً این نظریه در مقابل نظریه‌ای است که معتقد است ظاهر آیات قرآن مراد نیست و ما برای فهم مفاد ظاهری آیات قرآن نیز به منبع دیگری مانند روایات نیازمند هستیم.

دلیل‌های نظریة استقلال

علامه بر نظریة «استقلال دلالی قرآن» شواهدی اقامه کرده است که می‌تواند به فهم دقیق‌تر مفاد این نظریه کمک کند:

1. سخن گفتن خدا به شیوة متعارف

قرآن از سنخ کلمات و سخنان معمولی و متعارف است که به‌روشنی معنای مراد خود را ارائه می‌کند. در مقابلِ این‌ سنخ سخن، سخنان غیرمتعارف و رمز‌گونه است که فهم مراد آنها از ظاهر الفاظ میسر نیست، بلکه نیازمند منبعی است که از این سخنان رمزگشایی کنند و مراد متکلم را به مخاطبان بنمایاند. علامه در جای‌جای المیزان به‌‌صراحت این موضع را با عبارات مختلف بیان کرده است:

قرآن کریم در ابلاغ پیام رسای خود روش نوظهوری اختیار نکرده و راه جدیدی در به‌کارگیری الفاظ و ترکیب جملات و وضع کلمات به ازای معانی ابداع نکرده است؛ بلکه همانند راه متعارف را پیموده است، اما امتیاز کلام الهی بر سایر سخنان در جهات دیگری است (طباطبایی، 1393، ج5، ص381).

وی ذیل آیة شریفة «وَمَا أرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلأ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ» (ابراهیم: 4) به عنوان روش عمومی کتب الهی می‌نویسد:

خداوند متعال ارسال پیامبران و دعوت دینی را بر پایة معجزه‌ای خارق‌العاده ننهاده است، بلکه آنان را با زبان عادی که با همان زبان با قومشان سخن می‌گویند و گفت‌وگو می‌کنند، بر ایشان گسیل داشته است تا با همان زبان محاورة عرفی مقاصد وحی را برای آنان بیان کنند (همان، ج12، ص16).

بار دیگر با اشاره به همین آیه و آیاتی که لسان قرآن را «عربی» یا «عربی مبین» می‌داند، می‌نگارد:

اختلاف کلام خداوند متعال با غیر او در نحوة استعمال الفاظ و ترتیب جملات و اعمال صناعات لفظی نیست، چراکه قرآن کلامی عربی است که در آن تمام آنچه در سایر کلمات عربی رعایت می‌شود، مراعات شده است (همان، ج3، ص78).

2. عمومیت خطابات قرآن

قرآن طوائف مختلف مانند بنی‌اسرائیل، مؤمنان، کافران و حتی عموم مردم را مخاطب خود قرار داده و مطالب خود را به آنان القا کرده یا با آنان به احتجاج پرداخته و یا اینکه در مقام تحدی با ایشان برآمده و از آنان خواسته تا اگر تردیدی در الهی بودن قرآن دارند، مثل آن را بیاورند. بدیهی است که سخن‌ گفتن با مردم با الفاظی که خاصیت تفهیم را واجد نیست، معنی ندارد و همچنین تکلیف مردم به آوردن مثل چیزی که معنی محصلی از آن فهمیده نمی‌شود، بی‌معنی است (طباطبایی، 1379، ص 18).

3. دعوت عموم به تدبر در قرآن

به باور علامه الزام مردم به تدبر در قرآن و نکوهش از تدبر نکردن در آن، شاهدی دیگر بر این است که قرآن در دلالت بر مراد خود کاملاً رسا و گویاست و فهم مفاد ظاهری آن متوقف بر منبع دیگری نیست.

وی در این‌باره می‌نویسد:

خدای متعال می‌فرماید: أفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أمْ عَلَى قُلُوبٍ أقْفَالُهَا (محمد: 24) و نیز أفَلأ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلأفًا کَثِیرًا (نساء: 82)؛ دلالت دو آیه بر‌ تدبرپذیر و قابل‌فهم بودن قرآن، روشن است. همچنین از آیه به‌خوبی استفاده می‌شود که با تدبر می‌توان تعارض بدوی ظاهر برخی از آیات با یکدیگر را مرتفع نمود. بدیهی است که اگر آیات در معانی خود ظهور نداشتند، تأمل و تدبر در آنها و همچنین حل اختلافات صوری آنها با تأمل و تدبر در آیات قرآن امکان نداشت (همان).

4. اوصاف قرآن (تبیان، نور،...)

آیاتی که قرآن را تبیان (بیان روشن) برای هر چیز و نور معرفی کرده است، دلیلی دیگر برای گویا بودن قرآن است. علامه در این‌باره می‌نویسد:

قرآن در آیاتی خود را تبیان (بیان روشن) هر چیز و نور معرفی کرده است. چگونه ممکن است، چیزی که خود نور است و بیان روشن برای همه‌چیز است،‌ خود در ادای مقصود خود گنگ و نارسا باشد و تیرگی ابهام بر مقاصد آن سایه افکنده باشد و برای استیفای مقاصد خود نیازمند منبع دیگری باشد که آن را روشن نماید و تیرگی ابهام را از آن برطرف کند؟! (طباطبایی، 1393، ج 1، ص 6)

5. روایات عرض

به نظر علامه روایات نیز مؤید رسایی و گویایی قرآن است. وی در این‌باره می‌نویسد:

تعداد فراوانی از روایات تفسیری مأثور از ائمه(ع) مشتمل بر استدلال به آیه‌ای بر آیة دیگر و استشهاد به یک معنی بر معنای دیگر است و این‌گونه استدلال و استشهاد درست نیست، مگر اینکه معنای قرآن برای مخاطب قابل ‌فهم باشد و ذهن مستقلاً (بدون‌ نیاز به منبع دیگر) بتواند معانی قرآن را درک کند. علاوه بر اینکه روایاتی از ائمه(ع) وجود دارد که بالمطابقه بر رسا و گویا بودن قرآن دلالت دارد. از جمله امام باقر(ع) می‌فرمایند: هر کس گمان کند کتاب خدا مبهم است، هلاک شده و دیگران را نیز به هلاکت افکنده است و نیز امام باقر(ع) می‌فرماید: هنگامی که حدیثی برای شما گفتم، دربارة جایگاه آن در کتاب خدا از من بپرسید (همان، ج 3، ص 87).

6. فقدان دلیل بر حجت نبودن ظواهر قرآن

علامه پس از اقامه شواهد و دلیل‌هایی بر رسا بودن قرآن و حجیت ظواهر آن، مدعی شده که مخالفان این نظریه، یعنی کسانی که ظواهر قرآن را حجت نمی‌دانند و معتقدند که فهم قرآن بدون مراجعه به غیر میسر نیست، هیچ دلیل و شاهد متقنی بر دیدگاه خود ندارند، جز اینکه برخی گفته‌اند در تفهیم مرادات قرآن به بیان تنها پیغمبر اکرم(ص) یا به بیان آن حضرت و اهل‌ بیت گرامی‌اش باید رجوع کرد؛ ولی این سخن پذیرفتنی نیست؛ زیرا حجیت بیان پیغمبر اکرم(ص) و امامان اهل‌ بیت(ع) را تازه باید از قرآن استخراج کرد و بنابراین چگونه متصور است که حجیت دلالت قرآن به بیان ایشان متوقف باشد؛ بلکه در اثبات اصل رسالت و امامت باید به دامن قرآن که سند نبوت است، چنگ زد (طباطبایی، 1379، ص19).

از مجموعة عبارات علامه و دلیل‌ها و شواهدی که بر آن اقامه شده، به‌خوبی برمی‌آید که مراد از دیدگاه استقلال قرآن در دلالت این است که اولاً ظواهر قرآن حجت است و ثانیاً مراد خداوند در حدی که از ظاهر الفاظ و عباراتش فهمیده می‌شود، برای عموم مخاطبان قابل ‌فهم و گویاست و فهم مراد خداوند در این حد مطلقاً متوقف بر منبعی دیگر نیست.

برخی قرآن‌پژوهان نیز نظیر همین برداشت را از کلام علامه داشته‌ و گفته‌اند: مراد علامه از استقلال قرآن در دلالت بر مقصود، این است که قرآن در دلالت بر مدالیل و تبیین مرادات خویش مطلقاً از غیر خود بی‌نیاز است. حاصل این تقریر این است که فهم مراد خداوند از خلال آیات قرآن مطلقاً متوقف بر بیان معصوم نیست (میری، 1379، ص 126- 128)؛ اما برخی دیگر در عمومیت سخن علامه تردید کرده‌اند و با توجه به عملکرد علامه در برخی آیات چنین اظهار داشته‌اند که علامه در مقابل سلب کلی فهم که مدعی است هیچ‌کس بدون بیان اهل بیت(ع) از قرآن نمی‌تواند بهره ببرد، معتقد است عموم انسان‌ها می‌توانند ظاهر قرآن را تا اندازه‌ای درک کنند.

بنابراین، برخلاف نظر اخباریان، روش تفسیر صحیح منحصر به روش تفسیر روایی نیست؛ ولی ممکن است در تفسیر برخی آیات نیازمند بیان معصوم(ع) باشیم و کشف مراد خداوند در برخی آیات متوقف بر بیان معصوم(ع) باشد، لذا در تفسیر باید تا حد ممکن به روایات نیز توجه شود؛ ولی در نبود روایات نباید فهم قرآن را به عذر وابستگی تفسیر به روایت تعطیل کرد (بابایی، 1386، ج2، ص 140).

برای تبیین بیشتر مراد علامه از نظریة استقلال، لازم است قلمرو این نظریه به‌دقت بررسی شود.

قلمرو نظریه استقلال

قلمرو استقلال قرآن در دلالت تا کجاست؟ علامه در مواردی از تفسیر خود به برخی روایات تمسک کرده است (همان، ص 138ـ 139)؛ آیا وی در این موارد از نظریة خود عدول کرده یا اینکه در این موارد نیز علامه کشف مراد خداوند را متوقف بر سایر منابع ندانسته است؟

با تأملی دوباره در کلمات علامه می‌توان حدود این نظریه را تعیین کرد و به این‌گونه سؤالات پاسخ گفت. در بیان علامه به‌روشنی سخن از این است که قرآن در دلالت خود بر مراد و آنچه از عباراتش فهمیده می‌شود، نارسا نیست و فهم مراد خداوند در این محدوده متوقف بر منبعی دیگر نیست. منظور از مراد خداوند، همان چیزی است که خداوند با اصول محاورة عقلایی با این عبارات ارادة بیان آن را داشته است، نه بیشتر؛ اگر چیزی از این محدوده خارج بود، از ظواهر قرآن به دست نمی‌آید و به همین دلیل از محدودة تفسیر خارج است. باید اول احراز کنیم که خداوند با عبارات قرآن، طبق روش محاورة عقلایی چه چیزی را می‌خواسته به دیگران منتقل کند.

هرچه فراتر از این باشد، پرداختن به آن، دیگر تفسیر نیست؛ خواه چیزی بوده که خداوند نمی‌خواسته با این الفاظ بیان کند، یا نمی‌خواسته طبق قواعد محاورة عقلایی بیان کند، مثل معانی بطنی، یا چیزی که با این الفاظ به ضمیمة چیز دیگر می‌خواسته بیان کند، این‌ها تفسیر آیات نیست (ر.ک: رجبی، 1387). البته گاهی این حد برای آنچه خدا از آنچه در عمل از ما می‌خواهد کافی نیست. در اینجا گاهی مفسر با رجوع به روایات، مصادیق را نیز نشان ‌می‌دهد و گاهی حتی تفاصیل را نیز ذکر می‌کند. این کمکی است که مفسر در فهم و عمل به معارف اسلامی به مخاطب خود می‌کند (همان، ش 2، ص 219- 220) ولی هیچ‌یک از اینها در محدودة تفسیر نیست.

امور خارج از قلمرو تفسیر

علامه به اشاره یا تصریح، مواردی را خارج از محدودة تفسیر شمرده است، از جمله:

1. جزئیات احکام، عقاید و قصص

به نظر علامه تبیین جزئیات احکام که از ظواهر قرآن به دست نمی‌آید، در قلمرو تفسیر نیست، بلکه در حدود رسالت معصومان(ع) است (طباطبایی، 1379، ص19). وی ذیل آیة 102 نساء، پس از اشاره‌ به روایات مربوط به کیفیت نماز خوف و مسافر، می‌نویسد: بررسى این‌گونه روایات موکول به علم فقه و از موضوع تفسیر خارج است (طباطبایی، 1393، ج 5، ص 67).

وی جزئیات مربوط به مسح سر را ذیل آیة «وَامْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ» (مائده: 6) خارج از مدلول آیه دانسته و روایات این باب را تفسیری نشمرده است. به عقیدة علامه، سنت عهده‏دار بیان این جزئیات است (همان، ص221)‏. همچنین به باور وی تببین جزئیات اعتقادات و تفاصیل قصص که در ظاهر آیات بیان نشده و قرآن دربارة اغلب آنها ساکت است، در محدودة تفسیر نیست (همان، ج 3، ص 84؛ ج 4، ص 159 و 388). شواهد دیگری نیز در این باب هست که جای تفصیل آن نیست (برای نمونه،‌ ر.ک: همان، ج 8، ص 220).

2. بطون آیات قرآن

منظور از بطون آیات معانی پوشیده‌ای است که با مفاد ظاهری آیات تناسب دارد، ‌ولی به‌روشنی از ظاهر آیات به دست نمی‌آید. دسته‌ای از بطون آیات، معانی است که در طول معنای ظاهری قرار دارد و با تحلیل معنای ظاهری قابل استنباط است (طباطبایی، 1379، ص22) و دسته‌ای مصادیقی از معنای کلی آیه است که به‌آسانی به دست نمی‌‌آید؛ ممکن است برخی از این معانی یا مصادیق به قدری پوشیده باشد که فقط برای معصومان(ع) قابل کشف و بیان باشد. به نظر علامه، کشف و بیان این دسته از معانی در محدودة تفسیر نیست.

او ذیل آیة «وَعَلامَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ» (نحل: 16)، پس از ذکر معنا و مصداق ظاهری آیه، با اشاره به حدیثی که نجم را در این آیه، رسول خدا(ص) و علامات را ائمه(ع) معرفی کرده است، می‌فرماید: این روایت از باب تفسیر نیست، بلکه از باب بطن است (طباطبایی، 1393، ج 12، ص 225)‏. همچنین ذیل آیة «قُلْ أرَأیْتُمْ إِنْ أصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِین» (ملک:30) می‌فرماید: در این‌‌باره روایاتی هست که آیه را بر ولایت علی(ع) و دشمنی آن جناب تطبیق می‌کند که منظور از آنها تفسیر آیه نیست، بلکه تطبیق بر مصداق آیه است (همان، ج 19، ص 365). نیز ذیل سورة والتین می‌فرماید: در برخی روایات آمده که تین و زیتون، حسن و حسین، و طور على، و بلد امین رسول خدا(ص) است. ولى این روایات از باب تفسیر نیست (همان، ج 20، ص 322).

تأثیر نظریة استقلال بر روش تفسیری علامه

به باور علامه قرآن به دلیل فصاحت و بلاغت ویژة خود،‌ در بیان مفاد استعمالی کاملاً رسا و گویاست و از این بابت هیچ ابهامی ندارد. این بُعد از اعجاز قرآن ـ که مورد پذیرش عموم قرآن‌پژوهان است ـ ادعای علامه را بی‌نیاز از قیل و قال فراوان می‌سازد. وی در این خصوص می‌نویسد:

میان آیات قرآن ـ که تعداد آن از شش‎هزار تجاوز می‎کند ـ حتی یک آیه نیز نیست که مفهومش پیچیده باشد، به‌طوری که ذهن در فهم معنای آن متحیر بماند؛ زیرا قرآن فصیح‎ترین کلام است و یکی از شرایط فصاحت عاری بودن کلام از اغلاق و تعقید است، حتی آیاتی که از متشابهات قرآن به شمار می‌آید، از جهت مفهوم (مفاد استعمالی) در نهایت وضوح است و تشابه تنها در مراد [جدی] این آیات است (همان، ‌ج 1، ص9).

به عقیدة علامه، عامل تشابه برخی آیات، علوّ معارف از یک‌‌سو و انس تودة مردم به مطالب سطحی و مصادیق مادی است (همان، ص 10 ـ 11). به باور وی مخاطبان، برای رفع تشابه و دستیابی به مراد و مصداق واقعی آیات دو راه در پیش‌رو دارند: یکی اینکه به بحث‌های علمی، فلسفی و مانند آن روی آورند و حاصل آن را بر قرآن تحمیل نمایند و دیگر اینکه قرآن را با قرآن تفسیر کنند و معنای آیه را از آیات مشابه آن با تدبر در خود قرآن به دست آورند و مصداق و مراد خداوند را با ویژگی‌ها و خصوصیاتی که خود آیات به دست می‌دهند، بشناسند که این همان روش مورد تأیید قرآن است (همان، ص 11).

به باور وی، «تفسیر قرآن به قرآن همان طریق استوار و صراط همواری است که معلمان راستین قرآن و هدایتگران آن پیموده‎اند» (همان، ص12). علامه متعهد شده است که به یاری خداوند سبحان در حد توان همین مسیر را بپیماید و از تکیه بر حجت نظری فلسفی (دلیل غیربدیهی) یا فرضیة علمی یا مکاشفة عرفانی در مقام تفسیر قرآن بپرهیزد (همان).

 

پی نوشت ها:

1. در زبان عربی از این اصطلاح با عنوان «عملیة االتفسیر» یاد می‎شود.

2. مدلول، معنا و مقصود قریب‌المعنی است و علامه در مواردی آنها را به یک معنا گرفته و بر یکدیگر عطف کرده است (برای نمونه ر.ک: طباطبایی، 1393، ج1، ص 16؛ ج3، ص 22). بنابراین، صرف اختلاف تعبیر، دلیل بر نظارت تعریف بر چند مرحله نیست.

 

منابع

قرآن کریم، ترجمة ناصر مکارم شیرازی.

قرآن کریم، ترجمة محمدمهدی فولادوند.

استادی، رضا، سخنرانی آیت‌الله رضا استادی در همایش ملی مبانی و روش تفسیری علامه طباطبایی، اردیبهشت 1391، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی، http://hamayesh.iki.ac.ir

ایزدی مبارکه، کامران، «تأملاتی در میزان کارایی روش تفسیر قرآن‌ به قرآن»، (تابستان 1386)، مقالات و بررسی‌ها، ش 84،‌، ص 13 ـ 32.

بابایی، علی‌اکبر، غلامعلی عزیزی‌کیا، مجتبی روحانی راد،(1379) روش‌شناسی تفسیر قرآن، زیر نظر محمود رجبی، تهران، انتشارات سمت.

بابایی، علی‌اکبر،(1386) مکاتب تفسیری، ج2، تهران، انتشارات سمت.

برقی، احمدبن محمدبن خالد،[بی‌تا] المحاسن، ج 1، تحقیق: سیدجلال‌الدین حسینی، تهران، دار الکتب الاسلامیه.

جرجانی، ابوالحسن علی بن محمدبن علی الحسینی،(2009م) التعریفات، چ سوم، بیروت، دار الکتب العلمیه.

رجبی، محمود و همکاران، «نشست علمی مفهوم‌شناسی تفسیر قرآن به قرآن از دیدگاه علامه طباطبایی»، (بهار و تابستان 1387)، قرآن‌شناخت، سال اول، شماره اول، ص230.

رجبی، محمود،(1383) روش تفسیر قرآن، قم، پژوهشکدة حوزه و دانشگاه.

رستم‌نژاد، مهدی، «استقلال قرآن در بیان و نقش روایات در تفسیر از منظر علامه طباطبایی»، (پاییز و زمستان 1390)، قرآن‌شناخت، ش 8، ص 120 – 144.

رضایی تهرانی، علی، «نگاهی به گفتگو درباره المیزان»، (پاییز و زمستان 1376)، پژوهش‌های قرآنی، ش 11-12، ص 256 ـ 283.

زرکشی، محمدبن عبدالله،(1408ق) البرهان فی علوم القرآن، تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دار الفکر.

زندگی‌نامه آیت‌الله سیدجعفر سیدان، پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله سیدان، WWW.seyyedan.com

سیوطی، جلال‌الدین عبدالرحمن،[بی‌تا] الاتقان فی علوم القرآن، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، منشورات شریف الرضی، بیدار.

طباطبایی، سیدمحمدحسین،(1379) قرآن در اسلام، چ نهم، تهران، دار الکتب الاسلامیة.

ـــــ،(1393ق) المیزان فی تفسیر القرآن، چ سوم، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.

عیاشی، محمدبن مسعودبن عیاش،[بی‌تا] تفسیر العیاشی، ج2، تحقیق: سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه.

کلینی، محمدبن یعقوب،(1365) الکافی، چ چهارم، تهران، دار الکتب الاسلامیة.

مصباح، محمدتقی،(1389) «المیزان و روایات تفسیری»، تهیه و تنظیم: مهدی حسینیان قمی، سمات، شماره 3.

مهدی، عبدالنبی،(1385) روش صحیح تفسیر قرآن (تحلیل و نقد نظریه استقلال قرآن)، تهران، مرکز فرهنگی انتشارات منیر.

 

میری، سیدسعید، «نظریه استقلال قرآن، مصاف علامه طباطبایی با اخباریان»، (تابستان 1379)، بینات، سال هفتم، ش 2(پیاپی 26)، ص 121- 131.

منبع: فصلنامه قرآن شناخت – شماره 10


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها