کد خبر: ۳۲۱۱۲
زمان انتشار: ۱۱:۳۶     ۰۵ دی ۱۳۹۰
مصاحبه تفصیلی ۵۹۸ با فرج الله سلحشور (قسمت دوم):
قسمت اول مصاحبه تفصیلی 598 با جناب آقای فرج الله سلحشور در نوبت قبل منتشر شد. ایشان در آن قسمت، مبانی حاکم بر سینمای موجود را تشریح کردند و علت اینکه چرا این سینما، هرکس را که در آن وارد شود فاسد می کند را بیان کردند. در این نوبت، ایشان به بیان مبانی سینمای دینی که بر اساس آیات قرآن تدوین کرده اند پرداختند و سپس علت بی توجهی جامعه هنری به تحقیقات دینی موسساتی نظیر مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما پرداختند و به یک بحران جدی در جامعه سینمایی کشور اشاره کردند

سرویس نقد رسانه پایگاه 598/ قسمت اول مصاحبه تفصیلی 598 با جناب آقای فرج الله سلحشور در نوبت قبل منتشر شد. ایشان در آن قسمت، مبانی حاکم بر سینمای موجود را تشریح کردند و علت اینکه چرا این سینما، هرکس را که در آن وارد شود فاسد می کند را بیان کردند. در این نوبت، ایشان به بیان مبانی سینمای دینی که بر اساس آیات قرآن تدوین کرده اند پرداختند و سپس علت بی توجهی جامعه هنری به تحقیقات دینی موسساتی نظیر مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما پرداختند و اشکالی بنیادی در فضای سینمایی کشور را مطرح نمودند.

خب تا اینجا به مبانی سینمای موجود پرداختیم. شما فرموده بودید که مبانی سینمای الهی، در قرآن موجود است و جنابعالی آن را استخراج فرمودید. لطفاً آنها را بفرمایید.

من تاکنون بارها در این مورد صحبت کردم و این مبانی را تببین کردم، ولی متأسفانه مطبوعات و رسانه های جمهوری اسلامی علاقه ای به اینگونه مطالب ندارند و فقط دنبال جنجال و هیاهو هستند. این رسانه ها و نشریات متأسفانه هر سخنی و هر ابتذالی را دامن می زنند، الا ارزشها و مطالب قرآنی و مکتبی را.

مبانی که مربوط به فیلم سازی اسلامی است را من از تعالیمی که قرآن در باب قصه و قصه گویی دارد استخراج کرده ایم. آخرین آیه سوره حضرت یوسف خداوند متعال می فرماید: «لقد کان فی قصصهم عبرتٌ لاولی الالباب» خداوند می فرماید «قصه های آنها» یعنی انبیاء. پس در قصه هایی که از پیامبران خدا گفته است، عبرت آموزی وجود دارد؛ یعنی انسان را به فکر وادار می کند، انسان را به خودش متوجه می کند و انسان را وادار می کند که به دنبال درک درست از وقایع و مسائل پیرامونش و نتیجه گیری درست و تعیین کردن راه و نقش زندگی برای خودش برود. به این می گوییم عبرت آموزی.  «لقد کان فی قصصهم» در قصه های آنها «عبرتٌ لاولی الالباب»  عبرت آموزی وجود دارد برای انسان های «با خرد». در حالی که در میان بسیاری از عوامل فیلمسازی سینما شما می بینید آدمهای بی خرد، آدمهای بی ایمان، آدمهایی که اصلاً تحلیل درستی از جامعه ندارند اما فیلم سازند، وجود دارد. چون فقط تکنیک بلدند.

 «لقد کان فی قصصهم عبرتٌ لاولی الالباب»  برای اهل خرد این قصه های ما درس دارد؛ چه آن کسی که این درسه ها را می دهد و قصه ها را می گوید و چه آن کسی که این درس ها را می گیرد و قصه ها را می شنود. «ماکان حدیث یفتری» در این قصه ها دروغ وجود ندارد. پس رکن اول این بود که خدا قصه گوست. دوم اینکه در قصه ها باید عبرت آموزی وجود داشته باشد. سوم اینکه بایستی قصه ها دروغ نباشد؛ «ماکان حدیث یفتری» افترا در آنها نیست. «و لكن تصديق الذّي بين يديه» بلکه ما این قصه ها را در تأیید داستانهایی که از گذشته در کتابهای آسمانی به دست شما رسیده نقل می کنیم و صدق اینها را تأیید می کنیم. « و تفصيل كل شيء» همه ابعاد این قصه را ما برایتان تفسیر می کنیم، باز می کنیم و توضیح می دهیم. هر چیزی که در این قصه هست ما برایتان باز می کنیم، که چه بشود؟ که«هدیً و رحمۀً لقوم یومنون» که این قصه ها هدایت کند مردم و جامعه را و درهای رحمت را باز کند  به روی مومنین و متقین. ببینید خدا قصه گوست، قصه واقعی می گوید، قصه عبرت آموز می گوید، قصه معناگرا و معنامحور و دین محور می گوید، قصه را برای آموزش و برای هدایت جامعه می گوید و برای باز کردن دربهای رحمت می گوید.

پس 5 رکن دارد قصه گویی در اسلام: 1- قصه ی زیبا که در سینمای موجود هم به دنبالش هستند 2- قصه  واقعی 3- قصه خدا محور 4- قصه معنا گرا، تعالیم ارزشهاست 5- قصه عبرت آموز.

این «معناگرایی» که شما می فرمایید، همان لفظ معناگرایی است که در سینما هم مشهور هست یا با آن متفاوت است؟

نه؛ این معنا گرایی که در سینمای موجود هست، در حقیقت به نوعی در تقابل با خداگرایی و دین گرایی مطرح شده است. منظور ما از معناگرایی، دین مداری و به سمت خود سازی و تربیت و ایمان و تزکیه رفتن است. اگر چه در سینمای معناگرای آنها هم می توان این اهداف را گنجاند، ولی آنها به زبان می گویند معناگرا و در واقع این هدف را ندارند. آنها می خواهند خودشان را از چنگ سینمای مذهبی نجات دهند و کلمه سینمای مذهبی را به زبان نیاورند، کلمه معنا گرایی را جای سینمای اسلامی گذاشته اند.

حالا ببینید مثلاً ممکن است یک فیلمی ساخته شود راجع به دردهای اقتصادی مردم؛ یعنی هیچ ربطی هم به مسائل دینی و اینها نداشته باشد و در مورد معضلات معیشتی و اقتصادی مردم باشد. این آیا به نظر شما زیر مجموعه سینمای دینی قرار نمی گیرد؟ چون ظاهراً این شاخصه هایی که شما فرمودید را ندارد.

ببینید اسلام در مورد احکام اقتصادی نظر دارد...

نه ببینید مثلاً یک فیلمی را طرف می سازد که هیچ ربطی به اسلام ندارد و فقط دردهای اقتصادی مردم را می گوید.

شما می گویید فیلم اقتصادی، اینکه جای خود دارد. من می گویم فیلم پلیسی، فیلم خانوادگی، اصلاً فیلم کمدی. ببینید اینها تمامش می تواند غیر دینی باشد، مگر اینکه حتی اگر فرد فیلم کمدی ساخت، برود بیبیند که ما در مورد کمدی، در مورد مسائل تفریحی، خنده و شوخی و مزاح و ایجاد فرح درجامعه در آیات و روایاتمان چه داریم و با آن نگاه کمدی بسازد. این می شود دینی. اما اگر این کار را نکرد و کمدی بسازد با نگاه خودش. این دیگر دینی نیست، نگاه خودش است. ممکن است کار خوبی هم باشد و جالب هم باشد، ولی دیگر دینی نیست. اگر بخواهد پلیسی بسازد؛ بقیناً در مورد امنیت، در مورد دفاع از جامعه در برابر تهاجم مفاسد، تهاجم اشرار و دزدی غارت و شرارت و اینکه با این ها چه طوری برخورد کنیم، قطعاً دین در مورد تک تک اینها دستور العمل دارد و قطعاً به سازمان امنیتی جامعه راهنمایی می کند که چه برخوردی کنید و چگونه باید اصلاح کنی. اگر یک نفر که فیلم پلیسی دارد می سازد، این آیات و روایات را لحاظ کرد و با آن نگاه ساخت، آن فیلم پلیسی مذهبی است. اگر نه، نظر شخصی خودش را گفته که مفاسد اینهاست و با این مفاسد باید اینطور که من می گویم برخورد کرد و بعد افکار جامعه را به آن سمتی که خودش می خواهد هدایت می کند و نتیجه گیری دلخواه خودش را می کند که حتی ممکن است چیز بدی هم نباشد و چیز خوبی درآمده باشد (اگرچه تاکنون نظرات شخصی و بریده ی از دین انسان ها اکثراً چیز خوبی درنیامده)  اما اسمش را دینی نمی شود گذاشت، مذهبی نمی شود گذاشت.

سؤال آخر اینکه حتماً اطلاع دارید که صدا و سیما سازمانی را در قم راه اندازی کرده به نام «مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما». حضرت عالی آیا تابحال با این مرکز ارتباط داشتید؟

سه چهار بار تاکنون رفتم و هم برایشان صحبت داشتم و هم پرسش و پاسخ. اما نتیجه ای حاصل نشده.

خب حتماً اطلاع دارید که الان گروههای پژوهشگری آنجا هستند که هم در عرصه فیلم و رسانه مطالعات و پژوهش داشتند و هم روحانی هستند و مطالعات دینی داشتند. اما ما می بینیم که علی الظاهر آن بازدهی لازم اتفاق نمی افتد؛ یعنی اثر این مرکز عظیم را در سینما و تلوزیون نمی بینیم. شما دلیل این امر را چه می دانید؟

دلیلش دقیقاً همین مطلبی است که من الان اشاره کردم؛ دلیلش این است که اگر ما مثلاً بخواهیم انقلاب اسلامی بکنیم، باید دستورات دینی لازم برای هدایت و ادارۀ یک جامعه را داشته باشیم، بعد بگوییم خب تابحال جامعه ما بر اساس آن نگرش های مادی گرایانه ی کاپیتالیستی و اومانیستی یا مارکسیستی اداره می شد، از حالا می خواهیم الهی اداره شود. خوب دستورات دینی در باب حکومت، پیغمبر و ائمه معصومین را داریم، حالا می آییم یک انقلابی  می کنیم و یک حکومتی برپا می کنیم که آن دستورات در آن اجرا بشود. خب اگر این دستورات را نداشتیم، آیا می‌توانستیم انقلاب اسلامی بکنیم؟ اگر ساختار دینی حکومت را استنباط نکرده بودیم، می توانستیم حکومت دینی تشکیل دهیم؟ در عرصه سینما هم دقیقاً مشکل همین است که ما آن دستورات و آن ساختار را نداریم. ما قرآن را داریم، ائمه را داریم، اما آیا با خود این قرآن و احادیث، می توانیم مثلاً دولت اداره بکنیم؟ یا اینکه اول دولت باید قوانین و ساختارهایش را بر اساس این کتاب و روایت برای ادارۀ خودش بنویسد،  آن موقع می شود یک دولت اسلامی داشت. صرفاً وجود قرآن و روایات و دستورات دینی، دولت اداره نمی کند، قوه قضائیه اداره نمی کند، مجلس اداره نمی کند، بانک ها را اداره نمی کند. ما باید بر اساس قرآن و روایت، دستورالعمل برای اداره اینها استخراج کنیم.

 اما هنوز دستوالعملی برای اداره سینما استخراج نکردیم؛ یعنی آن چیزی که ما به آن می گوییم «مبانی و اصول سینمای دینی». ما بر اساس منابع دینی مان، یعنی قرآن و روایات، می آییم تکلیف ارکان جامعه را روشن می کنیم؛ مثلاً می گوییم طبق دستورات دینی ما بانکها باید به این شکل باشند، قانون کار اینطور باشد، قانون خانواده اینطور باشد، یا مجلس را باید این طوری اداره کرد یا قوه قضائیه را این طور اداره کرد. اما ما از قرآن و روایت تا امروز درنیاوردیم که طبق آن آیات و روایات، سینما باید به چه نحوی اداره شود. حتی در حد همین مبانی و پنج اصلی که من عرض کردم خدمتتان؛ یعنی گفتم خدا محوری (که در اسلام وجود دارد و ما از جای دیگری نیاوردیم) اینکه قصه باید انسانها را به سمت خدا هدایت کند و قصه گو یا باید خدا یا انسان خدا گونه باشد، اینها را باید اول استخراج کرد و این مبانی را باید اول برای سینما و فیلمسازی (اعم از تلویزیون و سینما) تعریف کرد. آن موقع است که تازه می توان بر اساس این مبانی، آموزشگاه و مرکز پژوهش و تحقیقات را تأسیس کرد. شما وقتی مبانی تعریف نکردید، تکلیفتان مشخص نیست؛ آیا می خواهید این سینمای  موجود را دائماً زیرابرویش را بردارید و رنگ و لعاب بکنید و یک موانعی برایش ایجاد بکنید و بگویید آقا زنها حجابشان این چوری باشد، مردها اینطوری باشند، غیر از این کار دیگری نمی توانید بکنید. این کارها سینما را درست نمی کند.

اما اگر یک مبانی تعریف کردید، آنوقت دیگر هر کسی راه افتاد گفت من می خواهم فیلم نامه بنویسم، می گوییم نخیر، فیلم نامه نویس اول باید اسلام شناس باشد، بعد مدارجی از خودسازی را باید طی کند و ایمانش قوی بشود، این آدم حق دارد بیاید بالای منبرِ سینما و تلویزیون و برای مردم حرف بزند. ولی تا زمانی که انسان مؤمن و وارسته ای نشده، اصلاً حق ندارد فیلم نامه بنویسد؛ چون این فیلم ها قرار است برای مردم نمایش داده بشود و مردم چه گناهی کردند که بافته های کسانی را ببینند که صرفاً علاقه مند شدند به فیلم نامه نویسی؟ هر مطلب بی محتوی و نامربوطی من بنویسم، مردم مجبورند بشینند نگاه کنند و این بزرگترین ظلمی است که در جمهوری اسلامی دارد اتفاق می افتد. الآن کسی که علاقه دارد فیلم نامه نویسی بکند، میاید فن را یاد می گیرد و صدا و سیما هم امکانات و بودجه در اختیارش قرار می دهد تا هرچه می نویسد به خورد مردم دهد و مردم هم چشم شان کور، چون این آقا دوست دارد، باید بشوند مثل موش آزمایشگاهی و محتوای فیلم نامه را تحمّل بکنند!! حالا اگر بد آموزی هم داشت، اگر جامعه را هم خراب کرد، خانواده را هم خراب کرد، عیب ندارد، جوان است و باید تجربه کند! چون دوست دارد!!!

اول باید از اینها پرسید که توی فیلم نامه نویس یا کارگردان، چقدر سواد دینی داری و چقدر ایمان داری که می خواهی ذهن و قلب هفتاد میلیون شیعه را ده ها ساعت در اختیار بگیری؟ مردم ما عمرشان، مغزشان، ایمانشان، اخلاقشان ارزش دارد و ما وظیفه داریم نگذاریم هر کسی آنها را خراب کند، نه اینکه درب فیلم نامه نویسی و فیلم سازی را باز گذاشتیم، هر کس کمی هنر درام نویسی داشت و توانست پنجاه قسمت مردم را سرکار بگذارد، صدها ملیون تومان بودجه و ساعت ها عمر بیننده تلویزیون را در اختیارش قرار دهیم!!!

 شما فرمودید دو سه باری که تشریف آوردید به مرکز پژوهش ها، گویا نتیجه ای حاصل نشد.

البته آن موقع من هنوز مبانی فیلم نامه نویسی قرآنی را در نیاورده بودم.

الان این مرکز چندین فصلنامه دارند در مورد دین و رسانه، جوان و رسانه، کودک و رسانه و بسیاری موضوعات دیگر. اینها را شما چطور ارزیابی می کنید؟

من اینها را دیدم؛ مطالب مفیدی است، اما پراکنده است، روی یک خط و ربط مشخصی که ابتدا و انتهای آن معلوم باشد حرکت نمی کنند. مطالب پراکنده ی خیلی خوبی هم هست که اینها چینششان بایستی  بر اساس یک هدف بندی صورت بگیرد. آن مسیر راه و آن استراتژی هنوز مشخص نشده.

از طرف دیگر ما می بینیم در سینما و خصوصاً در تلوزیوین که این مرکز زیر مجموعه تلوزیون است، ما وقتی سوال می کنیم از کارگردانها و فیلم سازان، می بینیم اکثراً این مجلات نه به دستشان می رسد، نه خبر دارند و نه اثری هست. به نظرتان دلیلش چیست؟ به کجا بر می گرده این مشکل؟ الان این مرکز پژوهشهای اسلامی برای صدا و سیما است، اما وقتی از فیلم سازهایمان، آنهایی که کار کودک می کنند، کار سریال می کنند سوال می کنیم که شما این مرکز را می شناسید؟ ارتباط با آنها دارید و آثارشان را دیدید؟ به هیچ وجه نمی شناسند و کاملاً اظهار بی خبری می کنند. در سینما هم به نظر نمی آید این آثار را سینماگرهای ما مطالعه کنند. به نظر حضرتعالی علت، ضعفِ کار این دوستان است یا خود آن فیلم سازها یا سازمان مشکل دارد؟

دقت کنید این نکته ای که شما به آن اشاره کردید، برخاسته از یک معضل بسیار جدی است و آن اینکه هم مسئولین ما و هم جامعۀ ما هنرمند ها را آنقدر بالا بردند، انقدر اینها را بت کردند که دیگر این بت ها از احدی حرف شنوی ندارند و خودشان را اصلاً ملزم نمی‌دانند که حرف کسی را بشنوند. خیلی بالاتر از اینند که حرف کسی را گوش دهند. مسئولین هم تسلیم شدند و پذیرفتند که همینگونه باید باشد و غیر از این نمی تواند باشد و اصلاحاتی هم نمی شود کرد. اگر به هنرمنداها کوچکترین حرفی بزنیم، به روحیه هنری شان بر می خورد و قهر می کنند می روند آن طرف ضد انقلاب می شوند! یعنی مسئولین فرهنگی ما، شکست را در مقابل هنرمندان قبول کردند. از آنطرف هم رسانه ها و نشریات این معضل را تقویت می کنند؛ چون کل فیلمسازی ما، آنهایی که معروف اند و آنهایی که اگر از آنها مطلب بزنیم، خواننده مان بالا می رود و اگر به آنها گیر دهیم، هو و مسخره می شویم، همگی یک آدم های شبیه به هم اند و مذهبی ها یا فلان مرکز پژوهشی که یه گوشه ای دارد کار می کند، خلاف این جریان است، آنها را باید یا بایکوت کرد یا اگر حرفی زدند، با دروغ و تهمت و جعل خبر، له شان کرد و از صحنه خارج شان کرد. چون اصلاً قابل اعتنا نیستند و ارزشی ندارند که حرفشان را مطرح کنیم. اصل این فیلمسازهایی اند که الآن مطرح اند، گنده اند، بزرگند، تو چشمند، اینها بروند از آن چهار نفری که آن گوشه در مرکز پژوهش ها هستند چیز یاد بگیرند؟! اصلاً هنرمندان هیچ، خود صداو سیما چند بار مطالب این مرکز را بازتاب داده؟

نمی‌دانم حرفم را رساندم یا نه؟ جامعه فیلمسازی ما آنقدر بزرگ است که خودش را اصلاً نیازمند این نمی داند که بیاید کتابهایی که در مورد دین و هنر نوشته شده یا مقالات و فعالیت هایی که مرکز پژوهش ها داده حتی تیترش را بخواند. اگر هم ما بگوییم چرا نمی روید اینها را بخوانید، واکنش نشان می دهند. جامعه ی فیلم سازی ما که به صراحت مخالفت خود با ارزشهای اسلام و انقلاب را نشان می دهد، شما انتظار دارید مطالب و تحقیقات مرکز پژوهش های اسلامی را بخواند؟!

حتی مطبوعات خودی، آنهایی که مذهبی اند و سالمند و مکتبی اند، آنها هم به این جریان سالم بی اعتنا هستند. نمونه اش را برایتان بگویم. یک نمونه را شما گفتید، مرکز پژوهش ها را، یک نمونه هم من بگویم. من چند روز پیش داشتم  تبلیغات یکی از شبکه های تلوزیونی که فیلم زیاد نشان می دهد را نگاه می کردم. یک کلیپ ساخته بود از مجموعه هایی که تا حالا پخش کرده، عکس و تصویری از هر مجموعه تلویزیونی نشان می داد. دیدم هیچ تصویری از سریال یوسف نیست. دقت کنید این یعنی چی؟ مسأله سر این نیست که سریال من را نشان ندادید؛ ما وقتی خارج از ایران می رویم فیلمهای مذهبی مان همه جای دنیا مطرحند و از آنها استقبال و تعریف می شود. اما در داخل ایران نه! در داخل ایران بایکوت می شوند. علّتش این است که فیلمسازی و فیلمسازان ما با جامعه و مردم ما و مکتب ما دو تا هستند و جامعه و مسئولین مقهور فیلم سازی شدند و اصلاً حاضر نیستند غیر از خواسته های جامعه فیلمسازی، به جای دیگری به کس دیگری و به فرهنگ دیگری توجه کنند. نه فقط به آن مرکز پژوهشها بی توجهی می شود، به هر کس که بخواهد حرف جدیدی، خصوصاً اگر دینی باشد بزند بی توجهی می شود.

ما الآن بر اساس همان مبانی که عرض کردم، بالای 100 قصه پیدا کردیم. بر اساس همین مبانی، 30 تا از آنها را سناریو کردیم، چند سال روی اینها کار کردیم و از روی این قصه ها فیلم نامه هم نوشتیم. هشت - نه تا از اینها را هم فیلم کردیم؛ یعنی این مبانی که ما الان گفتیم، یک مطلبِ روی کاغذ نیست، بلکه اینها عملیاتی هم شده و فیلم هم شده. منتها به عنوان نمونه های اولیه. آنوقت هرچه به مسئولین می‌گوییم ما می توانیم، با همین هنرمندها و نویسنده ها و کارگردانان مذهبی که در مراکزی مثل همین مرکز پژوهش ها یا دانشکده ی صدا و سیمای قم تربیت می شوند، ما می توانیم اینها را جذب کنیم و سینمای اسلامی را شکل بدهیم بر اساس همین مبانی، هرچه می گوییم، کسی گوشش بدهکار نیست. اصلاً مسئولین انگشتانشان را در گوششان فرو می کنند تا حرفهای ما را نشنوند. چرا؟ برای اینکه اینها در برابر فیلمسازی موجود تسلیم شدند. مسئولین جمهوری اسلامی، از رئیس جمهور گرفته تا وزیر و معاونینش تا رئیس صدا و سیما و دستیارانش حاضر نیستند غیر از فیلمسازی موجود به فیلمسازی دیگری فکر بکنند. علتش هم این است که مقهور فیلمسازی موجود شده اند و حتی وقتی فیلمسازی موجود، فسادش اظهر من الشمس می شود، چشمشان را می بندند که نبیند. افراد جامعه اگر خطایی بکنند، قانون با آنها برخورد می کند، ولی با فیلمسازها برخورد نمی کند! اگر افراد جامعه خلافی بکنند، به قراردادی به تعهدی عمل نکنند، مجازات می شوند و قانون به محاکمه می‌کشاندشان ولی در مورد بازیگران و کارگردان ها و فیلم سازها این چنین نیست.

فیلمساز یک قرار داد می بندد و می بینید آخر کارش 50 برابر قراردادش پول گرفته، اما هیچ کس جرأت ندارد بپرسد چرا؟ فساد و گناه و آلودگی از او می بینند، هیچ کس نمی گوید چرا؟ اگر هم کسی چیزی بگوید، بلافاصله از طرف مسئولین و رسانه ها لجن مال می شود. اصلاً فیلم سازها و برنامه سازاهای تلوزیون و سینما، یک تافته جدا بافته اند، یک مردم دیگری هستند. این فیلم سازی و این مسئولین طبیعی است که به مطالب مذهبی مرکز پژوهش ها یا مرکز فیلم سازی قم توجه نکنند.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۶
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۲:۴۵ - ۰۵ دی ۱۳۹۰
۱
۴
اقای سلحشور فکر میکنند اولا مرجع تذکر هستند دوما ایشان فکر میکنند که توهین کردن و بد اخلاقی کردن همان گفتن است
فرق است بین درست گفتن و تهمت زدن و توهین کردن و بیان عیب و ایراد!!!
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۴:۰۶ - ۰۵ دی ۱۳۹۰
۴
۱
درود بر سلحشور واقعا که سلحشور وشجاع است .
البته در مورد اون حرفش اشتاباه کرده نگفت بعضی ها.
پاسخ
حسین افضلی
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۰:۲۱ - ۰۶ دی ۱۳۹۰
۳
۱
استاد سلحشور چون وارد منطقه ممنوعه سینما(عفت و اخلاق) شده است، مستحق این همه هجمه ناجوانمردانه شده است، تا جایی که حتی ارزشی های سینما چون ده نمکی پشت وی را خالی نمودند.
اما متدینین کماکان از ایشان حمایت خواهند کرد.
پاسخ
ثمری
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۰:۲۵ - ۰۶ دی ۱۳۹۰
۲
۰
ما هم خروجی روشنی از این مرکز پژوهش های صداوسیما تا حالا ندیدیم.
لطفا به منظور شفاف سازی فعالیت های این مرکز، با مسئولینش مصاحبه هایی ترتیب دهید.
متشکرم
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۱:۰۹ - ۰۶ دی ۱۳۹۰
۲
۰
فرج خان دمت گرم
پاسخ
ایرانی
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۳:۵۳ - ۰۷ دی ۱۳۹۰
۰
۱
برین جمع کنین این عقاید سوخته تاریخ مصرف گذشته رو
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها