کد خبر: ۳۴۰۰۲۶
زمان انتشار: ۱۶:۳۶     ۲۶ شهريور ۱۳۹۴
زمان کم است، اما اشتیاق و ذوق بی‌حدوحصر در توجه به آنچه "فرصت تاریخی" گفته می‌شود و نیز وجود طیفی از مقاصد ظاهراً مشترک میان دو رئیس‌جمهور ایران و آمریکا، طرفین را به مذاکره بر سر "طیف وسیع و متنوعی از مسایل" ترغیب می‌کند

به گزارش پایگاه 598، یاسر جلالی کارشناس مسائل سیاسی نوشت:

حال که مسئله هسته‌ای با برجام به نقطه‌ای مشخص -ولو پر ابهام- رسیده است و با چارچوب نظارت و بازرسی طراحی‌شده در برجام، ایران تا سال‌ها در محدوده حرکت‌های بسیار محدود و کنترل‌شده و قدرت عمل قابل پیش‌بینی قرار گرفته است. دولت امریکا به دنبال آن است که بتواند تهران را برای گفت‌وگوی مستقیم بر سر مسائل مشترک، پای میز مذاکره بکشاند. به‌زعم آمریکایی‌ها، ایران بعد از برجام به دلیل ایجاد غشای سخت و هوشمند و شرایط داخلی خاص در حوزه اجرایی، کاملاً منظم و منضبط و نیز ملتزم به الزامات نظم جهانی و تحت سازوکار هدایتی بسیار حساب‌شده و مستمر در مسیر تبدیل به کشور عادی در معادلات جهانی خواهد بود.

آمریکایی‌ها در این دوره، زمان زیادی ندارند؛ منطق بزرگ کردن زمین بازی زمانی کارآمد است که فرصت کافی برای به فعلیت رسیدن گفت‌وگوها قبل از فرارسیدن ایام انتخابات ریاست جمهوری ابتدا در امریکا و بعد از آن در ایران موجود باشد چراکه با وارد شدن به عرصه انتخابات ریاست جمهوری، گفت‌وگوها تعطیل شده و منتظر تعیین تکلیف رئیس‌جمهور جدید در امریکا و نتیجه انتخابات ایران خواهد بود. این نکته به معنی آن است که اوباما و روحانی حدود یک سال فرصت دارند که گام‌های پیش‌بینی شده در مسیر بزرگ کردن زمین بازی را عملیاتی کنند.

ماحصل آنچه عملیاتی می‌شود، به شدت بر فضای انتخاباتی هر دو کشور اثر خواهد گذاشت. همین است که شاهد شتاب در برداشته شدن گام‌های متکثر هستیم به‌گونه‌ای که به نظر می‌رسد لزوماً رسیدن به جمع‌بندی محکم و متقن بر سر مسائل مورد مذاکره چندان موضوعیتی ندارد. به‌عبارت‌دیگر، یافتن راه‌هایی مشخص و مجزا برای پیشرفت در هر زمان و هر مکانی که میسر باشد، در اولویت دو طرف قرار دارد.

البته منصفانه است بگوییم دولت اوباما، دولتی ۷ ساله است و آنچه به دست آمده بر اساس استراتژی کلان این دولت برای تغییر جدی در ایران و نتیجه پیاده‌سازی برنامه جامع تعامل بوده است و ازاین‌جهت، امریکا ابتکار عمل و دست برتر را در اختیار دارد.

علاوه بر این، تجربه مراودات اخیر و مرور متن آنچه به عنوان برجام خوانده می‌شود، نشان می‌دهد که دقت و عمق برنامه‌ریزی، تیم کارشناسی و قوت مذاکره از سوی آمریکایی‌ها اصلاً قابل قیاس با دولت ایران نیست. لذا با این شرایط، حدس زدن نتیجه و جهت گام‌های پرشتاب در یک سال آینده چندان سخت به نظر نمی‌رسد.

اوباما از تجربه دولت جرج دبلیو بوش، مبنی بر ناکارآمدی مذاکره طولی و متوقف کردن هر مرحله از مذاکره و تعامل به مرحله قبل، درس گرفته است و از نشانه‌های آن این بود در اثنای مذاکرات هسته‌ای و پیش از رسیدن به جمع‌بندی، زمزمه‌ها و حتی خبرهای رسمی از مذاکره بر سر مسائل دیگر از جمله مباحث منطقه‌ای شنیده می‌شد.

برجام بود که زیرساخت رابطه با آمریکا را علاوه بر تقویت، رسمی کرد و اکنون رئیس‌جمهور امریکا دریافته است که با شرایط خاص و استثنایی دولت در ایران، مهم‌ترین و مؤثرترین کاری که در حال حاضر باید انجام دهد گفت‌وگو با تهران است. البته همان‌گونه که بارها پیش‌ازاین گفتیم، تمامی این رفتارها، ذیل برنامه جامع تعامل تعریف می‌شود و تا حد زیادی، از پیش طراحی شده است.

زمان کم و اشتیاق و ذوق بی‌حدوحصر در توجه به آنچه فرصت تاریخی گفته می‌شود و نیز وجود طیفی از مقاصد ظاهراً مشترک عمدتاً سیاسی میان دو رئیس‌جمهور، طرفین را به مذاکره بر سر مسائل متنوع ترغیب می‌کند.

مانع اصلی و کند کننده این روند پرشتاب، شرایط داخلی دو کشور و بخصوص ایران است. این مذاکرات به دلیل شرایط سیاسی داخل کشورها و وجود مخالف‌های جدی در ساختارهای رسمی قانونی و منع حاکمیتی، چه از سوی کنگره در امریکا و چه از طرف رهبری و مجلس در ایران، پر ریسک است. اما سطح و کیفیت ریسک در دو طرف متفاوت است و ریسک متحمل شده از سوی اوباما که سال آخر ریاست جمهوری هشت‌ساله خود را می‌گذراند، به مراتب کمتر از روحانی است که روی لبه تیغ راه می‌رود و با احتمال زیاد درگیر مخالفت‌ها و انتقادات جدی و پرمخاطره در داخل کشور خواهد شد.

به نظر می‌رسد هر دو طرف واقف‌اند که روحانی و دولت ایران وارد قماری خطرناک شده‌اند؛ اما دولت یازدهم و شخص حسن روحانی، در پیمودن این راه در عرصه سیاست خارجی و عقب راندن موانع داخلی، جسور، پرجرئت و تغییرگرا جلوه کرده و همین است که اندیشه برداشتن گام‌های بلند و تغییر فضا و قرار دادن مخالفان داخلی و ساختارهای رسمی حاکمیتی در عمل انجام شده، ریسک را موجه کرده و مسیر غیر قابل بازگشتی برای روحانی رقم زده است.

نشانه‌ها و پالس‌هایی از موارد روی میز در سازوکار مذاکره غیررسمی و لایه دوم وجود دارد. دولت ایران به دنبال آن بوده و هست که همانند بحث هسته‌ای، کار را از سطح مذاکره محرمانه شروع کند و پس از مذاکرات محرمانه آرام‌آرام به سمت مذاکرات علنی و رسمی پیش ببرد.

برنامه جامع تعامل که با هدف اصلی تغییر معادلات دشمن و تغییر اساسی در ایران در حال پیاده‌سازی است. در مسیر، مشوق‌های اقتصادی، بسته‌های فرهنگی اجتماعی، موضوعات مشترک، و نیز بحث منطقه در کنار طیفی از مسائل سیاسی همزمان در دستور کار دو طرف قرار خواهد گرفت که در ادامه به سرفصل‌های احتمالی به صورت مختصر اشاره خواهد شد تا شاید در نوشته‌های بعد، فرصتی برای شرح تفصیلی هر کدام از سرفصل‌ها فراهم شود.

در حوزه اقتصاد، حمایت امریکا از پرداخت وام از سوی بانک جهانی تحت عناوین مختلف از جمله کمک به اجرای پروژه‌های انسان دوستانه در ایران، حمایت امریکا از پذیرش ایران در سازمان تجارت جهانی، آزادسازی نمادین و پرهیاهوی بخشی دارایی‌های ایران، مذاکره برای فروش هواپیماهای مسافربری از سوی امریکا به ایران، توسعه فن‌آوری‌های فضای مجازی و آموزش و ترویج کسب‌وکارهای مبتنی بر اینترنت را می‌توان جزو اصلی‌ترین مشوق‌های اقتصادی برای تغییر برشمرد.

از سوی دیگر، برنامه‌ریزی برای ایجاد بسترهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی برای رابطه مردم با مردم به عنوان قدم مهم اولیه در مسیر عادی‌سازی روابط در دستور کار قرار دارد. برقراری خطوط پروازی مستقیم، رفع محدودیت‌های سفرهای تجاری و علمی، برقراری مبادلات حرفه‌ای و دانشگاهی و تبادل دانشجو، موج بازگشت دانشجویان ایرانی که در چند سال اخیر در حال تحصیل در امریکا بودند، آغاز دوباره برنامه‌های گفت‌وگوی ادیان و رهبران مذهبی، تقویت مظاهر و نمودهای فرهنگی و مؤلفه‌های سبک زندگی آمریکایی در حوزه‌های مختلف و نهایتاً سرمایه‌گذاری و توجه جدی بر روی عرصه فیلم، سینما و موسیقی در این راستا مورد توجه قرار گرفته است.

موضوع مهم دیگری که باید به آن توجه کرد، تمایل دولت به تأثیرگذاری در منطقه از طریق تعامل، سازش و مذاکرات دوجانبه است. مروری بر اظهارات مقامات بلندمرتبه دولت نشان می‌دهد که عزم و آمادگی ورود به مسائل منطقه‌ای جدی است و دولت ماه‌عسل برجام را بهترین فرصت برای ورود به این حوزه می‌داند.

در این سرفصل، قلب استراتژی منطقه‌ای دولت، مذاکره مستقیم با همسایگان با تمرکز بر عربستان است. پس از مذاکرات دوجانبه با عربستان، حرکت به سمت مذاکرات چندجانبه با پنج کشور دیگر حاشیه خلیج‌فارس و کنار هم قرار گرفتن ترکیبی از ایران، عراق، آمریکا و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج‌فارس با هدف پیشبرد چارچوب همکاری چندجانبه امنیتی در منطقه جزو مسیر طراحی شده احتمالی برای آینده است.

تلاش جدی برای آغاز مذاکره رسمی و همکاری در مسائل منطقه‌ای، با اولویت سوریه، یمن، افغانستان، عراق، لبنان و بعد از آن مباحث مرتبط با اصطلاحاً دغدغه تروریسم آمریکایی‌ها، یعنی گروه‌های جهادی در فلسطین و حزب‌الله محتوای این مذاکرات خواهد بود. البته در ادامه باید منتظر طرح مسئله کلان فلسطین و رژیم صهیونیستی در این ترکیب بود.

همکاری در موضوعات مشترک از سرفصل‌هایی است که چندان حساسیت‌برانگیز نیست. موضوعاتی نظیر قاچاق مواد مخدر، سلاح‌های کشتار جمعی، گفت‌وگوهای حقوق بشری و… در قالب کمیسیون‌های مشترک به عنوان کاتالیزور روابط محسوب می‌شوند.

در عرصه سیاسی نیز احتمالاً شاهد کم شدن تهدید لفظی، اظهارات و مواضع خصومت‌آمیز خواهیم بود. ضمن اینکه مانورهای سیاسی مبتنی بر اصطلاحاً حسن نیت در راستای تجدید رابطه ایران و امریکا، پیگیری عملیاتی شدن مفاد قرارداد الجزایر، تلاش برای گشایش دفتر حافظ منافع آمریکا در ایران، برقراری خط تماس مستقیم در فاز اول پیگیری خواهد شد.

در فاز بعد باید منتظر رونمایی بسته جامع صلح ماند که گمان می‌شود شامل مذاکره روی اصول، تنازل و تفاهم درباره مسائل مورد اختلاف، برقراری روابط دوجانبه موردی و حرکت به سمت عادی‌سازی کامل روابط خواهد بود.

در این نوشتار تلاش شد طیف متنوع موضوعاتی که به دلیلی ضرایب بالا و درصد احتمال زیاد در دستور کار مذاکره لایه دوم قرار دارد و می‌توان آن‌ها را به عنوان قدم‌های مذاکراتی بعد از برجام برشمرد، به اختصار بیان شود. بدیهی است که تک‌تک این موارد نیاز به بسط، تبیین مفصل جزءبه‌جزء و نیز تشریح ابعاد، آثار و نتایج پس از مذاکره دارد که در مجال‌های بعدی به آن‌ها خواهیم پرداخت؛ اما باید هشیار بود که این مسائل، تنوع، تکثر و دبی بالایی دارد و به راحتی نمی‌توان چشم‌ها را بست و منتظر ماند و فقط تماشا کرد. صرف تشریح و تبیین کافی نیست و تشخیص هوشمندانه و عمل انقلابی لازم است.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها