کد خبر: ۳۵۱۲۸
زمان انتشار: ۱۳:۲۳     ۲۴ دی ۱۳۹۰
حسین علایی, سردار سابق سپاه که این روزها به داریوش همایون ثانی ملقب شده است، چندی پیش مقاله ای را در همان روزنامه منتشر کننده مقاله ی هتاکانه داریوش همایون ( روزنامه اطلاعات) نوشت که سایت خبری منسوب به رئیس مجلس ( که البته برخی از نزدیکان رئیس مجلس انتساب این سایت به لاریجانی را رد کرده اند ) آنرا بار دیگر منتشر کرد تا این سردار سابق و منحرف امروز را در رسیدن به مقاصدش یاری کند.

به گزارش سرویس سیاسی بی باک، جمعی از امت حزب الله، خانواده های معظم شهدا ، ایثار گران و مردم متدین در واکنش به هتاکی های بی شرمانه ی سردار علایی به آرمانهای انقلاب اسلامی، امام راحل (ره) و حضرت امام خامنه ای، صبح امروز در مقابل منزل علایی  تجمع کرده و پس از عزاداری برای سرور و سالار شهیدان  ،با سردادن شعارهای " سردار بی بصیرت؛ بصیرت بصیرت"، " مرگ بر ضد ولایت فقیه " و " مرگ بر منافق" نسبت به مواضع وی اعلام انزجار نمودند.

گفتنی است، حسین علایی که از حامیان فتنه 88 بوده چندی پیش مطلبی را در روزنامه اطلاعات پیرامون رخداد ۱۹ دی نوشت و در آن  مقاله‌ توهين‌آميز، نظام مقدس جمهوري اسلامي را با نظام منحوس پهلوي مقايسه  کرد که سایت خبرآن‌لاین منسوب به آقای لاریجانی نیز آنرا باز نشر کرد و پس از اعتراضات مردمی و رسانه های ارزشی کشور مجبور به حذف آن شد.

 علایی در این مقاله هتاکانه چند سؤال مطرح کرد و در انتهای نوشته خود نیز نوشت: "فاعتبروا یا اولی الابصار"...!

در آن روز  جهان در انتقاد از وی نوشت: نامبرده ضمن برشمردن اتفاقاتی که در ۱۹ دی در سال ۱۳۵۶ رخ داد، خود را به عنوان یک عنصر حاضر در ۱۹ دی معرفی می‌کند و با طرح چند سؤال که هر ذهنی می‌تواند به این قضاوت برسد که ناظر به حمایت وی از فتنه‌گران در سال ۸۸ است مدعی می‌شود که پاسخ به این سؤالات می‌تواند تجربه‌ای مهم و عبرت‌آموز باشد.

البته نکته آنجاست که علایی در یک شبیه‌خوانی نوشتاری سعی می‌کند سؤالاتی را در قبال ۱۹ دی مطرح کند که هر مخاطبی می‌تواند متوجه غرض نویسنده از الگو گذاشتن این سوالات در مقابل حوادث رخ داده در فتنه سال ۸۸ باشد.

در واقع اگر بخواهیم با عینک آقای علایی به این سؤالات نگاه کنیم نقض اطلاعات او و ناگفته‌هایی که یادداشت علایی نبودنشان را فریاد می‌زند به وضوح مشخص می‌شود.



نکته اول آن است که علایی در یادداشت خود مشخص نمی‌کند که چرا به صورت مستتر از رفتن شاه خائن از این مملکت ناراحت است و با موشکافی حوادثی که منجر به سرنگونی حکومت طاغوت در ایران شد آنهم در رسانه‌ای به اسم خبرآن‌لاین مثلاً قصد روشنگری و تبیین حقایق را برای چه کسانی دارد؟ برای اپوزسیون و ماترک پس‌مانده از حکومت شاه یا برای کسان دیگری که قصد دارند با مهندسی معکوس حرف‌های این نظامی سابق خواب برگشتن دوباره به ایران را می‌بینند؟

نکته دوم نیز درباره حرفهای علایی این است که او می‌بایست به مخاطبان خود این جمله را نیز می‌گفت که در مقایسات استراتژیک و تطابق دادن‌های تاریخی قبل از هرچیز باید سوژه‌هایی را انتخاب کرد که لااقل جنبه‌هایی از آنها قابل بررسی و تدبّر باشد.

علایی سؤالاتی را در حسرت چرایی رفتن شاه فاسد‌العقل پهلوی مطرح می‌کند که در دوران فعلی و سال ۲۰۱۲ میلادی در هیچ جایی از جهان مصداق ندارد. در واقع محمدرضا شاه پهلوی به گواه اطرافیانش و مدارک به جا مانده از او، به قدری احمق بوده است که ربط دادن مفاهیمی مثل "تدبیر"، "پذیرفتن مخالفان" و یا مضحک‌تر از همه "گفت‌وگو و مراوده" به ذهن او تنها می‌تواند از یک ذهن بیمار و رسوب کرده بر بیاید. (اگر این تراوشات را عامدانه تلقی نکنیم!)

به راستی آیا آقای حسین علایی نفهمیده است که وقت مخاطبان خود را با طرح مفاهیم فوق‌الذکر در مورد کسی هدر داده است که خریّت عقلانی و سیاسی او امروز در خاطرات اطرافیانش نیز نوشته می‌شود ومورد تأکید قرار می‌گیرد. و البته گویا باید برای شاه خائن نیز خرده عقلی قائل شد که توانسته است با خریّت‌های خود چنین سؤالاتی را نیز در ذهن برخی کارآگاهان و افرادی نظیر حسین علایی ایجاد کند.

یادداشت علایی به گواه خودش برای عبرت گرفتن "سایرین"! نوشته شده است. اگر ما نیز جزو این سایرین باشیم که قرار است با عبرت گرفتن از سؤالات مطرح شده توسط نظامی سابق، حسین علایی، آن‌هم در سایت خبر‌آن‌لاین عبرت بگیریم، باید گفت که سؤالات علایی ما را به سمت رخدادهای فتنه سال ۸۸ سوق می‌دهد.

او در بند ششم سؤالات عبرت‌آموز! خود که گویا ای‌کاش‌هایی برای نرفتن شاه خائن به نظر می‌رسند، می‌گوید: "۶- اگر به جای اتهام زدن به مردم که خارجی ها عامل تحریک شما هستند به شعور جمعی آنها توهین نمی کردم حالا خودم مجبور بودم به خارجی ها پناه ببرم؟"

اولاً اطلاعات آقای علایی ظاهراً به دلیل حضور مؤثرش در رخداد ۱۹ دی ناقص است زیرا شاه خائن اساساً دشمن خارجی نداشت که بخواهد مردم انقلابی را به تحریک از بیرون! متهم کند.

ثانیاً اگر حسین علایی خرده کنایه‌ای به اوباش به خیابان آمده در سال ۸۸ دارد و اینکه این اوباش متهم شدند که توسط خارجی‌ها تحریک شده‌اند باید گفت که اولا این مسئله نه یک اتهام که فرآیندی بود که توسط میرحسین موسوی و قبل از آن نیز در یک نامه بدون سلام که توسط یک رئیس جمهور سابق به کلیت نظام نگاشته شد سند گذاری شد. و ثانیاً آقای علایی گویا نه از رسانه‌های خارجی آن روزگاران خبری دارد که چطور به هر دستاویز ممکنی برای تحریک اغتشاشگران متوسل می‌شدند و نه از اظهارات کسانی مثل اوباما، کلینتون، ریچارد هاس و غیره و غیره که حتی هنوز هم نمی‌خواهند دست از تحریک اغتشاشگران بردارند.

و ثالثاً علی‌الظاهر حسین علایی هیچگاه در مدرسه دانش‌آموز باهوشی نبوده است که حتی هنوز و هنگامیکه موهای سر و صورتش سپیده شده هیچ درک درستی از واژه "تحریک" ندارد. و گرنه حتماً او هم موافق بود که تحریک معنایی دارد که در تمام عملکرد آمریکا و استکبار جهانی در قبال حمایت از اغتشاشگران سال ۸۸ متبلور بود و البته هست.

علایی در یکی دیگر از سؤالاتی که از خود و در چرایی رفتن شاه خائن می‌پرسد اینطور و از زبان روح شاه خائن حرف می‌زند که: "اگر به مردم معترض اجازه راهپیمایی مسالمت آمیز را می دادم و آنها را متهم به اردو کشی و زورآزمایی خیابانی نمی کردم، مسئله خاتمه نمی یافت؟"

این نظامی سابق گویا متوجه نیست که اعتراض، اغتشاش و انقلاب سه مفهوم جداگانه‌‌اند.

آنچه که در دوران حکومت پهلوی توسط مردم و به رهبری امام راحل رخ داد یک انقلاب بود نه یک اعتراض. ضمن آنکه حسین علایی اگر یک تحلیل ساده را در مورد شناخت ماهیت اغتشاشات خیابانی نیز بخواند متوجه می‌شود که یک اعتراض، (اگر واقعا اعتراض باشد نه بهانه‌ای برای به خیابان آوردن شعبان بی‌مخ‌ها) هیچگاه نمی‌تواند یک حکومت را براندازی کند. و این فقط یک انقلاب واقعی است که می‌تواند یک حکومت هرچند قوی را مضمحل کند.

ضمنن من‌باب تذکر به حسین علایی باید گفت که ایکاش در این سؤالات و سایر سؤالاتی که وی از جانب خود و شاه پرسیده است، جایی هم برای منحرف شدن خواص و چرایی فاسد الفکرشدن آنها دیده می‌شد.

ما از علایی انتظار داشتیم که علاوه بر پاسخگویی به این سؤال، به عنوان یک عنصر حاضر در ۱۹ دی لااقل اذعان می‌کرد که اساساً در یک نظام عقلایی، بروز خواصی که فاسد‌العقل می‌شوند و سرانجام همانند داستان "گاو نه من شیر" نمکدان‌ها را می‌زنند و می‌شکنند حتما همانند بروز یک بیماری در یک بدن سالم امری طبیعیست و اتفاقا موجب سالم سازی یک نظام سیاسی نیز می‌شود.

حسین علایی در پایان سؤالاتی که بهتر بود ۳۴ سال قبل آنها را مطرح می‌کرد تا شاه خائن از کشور نرود!، جمله‌ دیگری را هم مطرح می‌کند. او از دیکتاتوری و پایان مشابه همه دیکتاتورها نیز سخن می‌کند. و در تَهِ گفته خود نیز جمله "فاعتبرو یا اولی‌الابصار" را می‌آورد.

حسین علایی که در فتنه سال ۸۸ حامی رکن اصلی فتنه بود و هنوز هم هست و همین یادداشت وی تنها ساعاتی پس از انتشار نیز در رسانه‌های عامل در جنگ نرم دشمن علیه ما مورد استقبال شدید قرار گرفت، شاید اگر در انتهای یادداشت خود از از شمرها، کعب‌الاحبارها، ابی‌سفیان‌ها و طلحه و زبیرهای خائن نیز سخن می‌گفت، گفتارش بهتر در جان مخاطبان خودش می‌نشست.

او با نگفتن از نفوذ نرم چرب و شیرین و زخارف دنیا در دل‌های برخی انقلابیون در صدر اسلام و صدر انقلاب، به مخاطبان خودش حتی در بی‌بی‌سی، رسانه‌های اپوزسیون و حتی وبلاگ‌های ضد انقلاب هم ظلم کرد.

علایی که اینچنین در رسای شاه می‌سراید، می‌بایست برای متعادل شدن نوشته‌اش از "شمر" نیز می‌سرود.

که چگونه روزی در لشکر امیرالمؤمنین زخم می‌خورد و جانباز می‌شود و روز دیگر اما مشخص می‌شود که نه تنها توفیقات این فرزند زن بزچران نیز از سر تصادف بوده است بلکه اوست که همواره در ذهن و دل خود، قتل فرزند علی(ع) را در ذهن می‌پرورانده است.

علایی می‌بایست از جان‌فشانی‌های شمر بن ذی‌الجوشن و جان‌فشانی‌های او برای دیکاتورهای حامی‌اش در شام و کوفه نیز سخن می‌گفت و بعد از نوشته‌اش عبرت می‌گرفت.

نامه به سردار سابق

زهره ميرحسيني نیز در پاسخ به این مقاله هتاکانه علایی در رجا نوشت:

سردار سابق و ان‌شاء الله آینده سپاه اسلام

جناب آقای علایی

سلام علیکم

مقاله شما در روزنامه اطلاعات قرائت شد. به سبک امروز سرگشاده نوشته بودید، سرگشوده، پاسخ هایی را بشنوید؛ ان‌شاء الله که روشن شوید.

پرسش‌های‎تان را که گفته‌اید "احتمالاً پس از فرار شاه برایش مطرح شده" نیک می دانید. برای آگاهی دیگرانی که این نوشته را می خوانند، ناچارم پرسش های آلوده به هوس های نامشروع شما را که از جانب اعلیحضرت همایونی مطرح کرده اید، بیاورم.

پیش از آن که این نوشته را بخوانید، خیرخواهانه تقاضا می کنم کتاب "پاسخ به تاریخ" محمدرضا پهلوی را بخوانید تا ببینید که توهم با بنی آدم چه می کند.

1ـ اگر در واکنش به حضور مردم در مجالس ترحیم فرزند امام خمینی سعه صدر به خرج می دادم و با مقاله توهین آمیز که نویسنده آن داریوش همایون وزیر اطلاعاتم با اسم مستعار بود، مردم را تحریک نمی کردم، بهتر نبود؟

سردار سابق سپاه اسلام! مردمي که از محتوای آن نامه تحريک شدند، از جنس همان‎هايي بودند که 9 دي به‌خاطر توهين‌هاي مخاطبان شبکه‌هایی مانند تلویزیون ماهواره ای فرزند همان داريوش همايون به امام حسين عليه السلام و رهبر انقلاب به خيابان‎ها آمدند. آن مردمی که ما را به تحریک نکردن‎شان توصیه می‏کنید، بیشتر از آنچه فکرش را بکنید، در دنیا و بدتر از آن در دنياي مجازي خودشان غرق هستند و توان تحریک‎شان از وسع امثال من خارج است. برادر! منتظر تحریک شدن آدم های کم بخاری نشسته اید.

2ـ اگر پس از انتشار مقاله در روزنامه حکومتی، اجازه پاسخ به آن مقاله را در همان روزنامه می‌دادم، حکومتم دوام بیشتری نمی یافت؟

عزيز دل برادر! "دوام حکومت" در قاموس انقلاب اسلامی ما جايي ندارد. آنچه امام ما گفته "حفظ نظام" است. نظام "جمهوري" اسلامي... نه يک کلمه کمتر نه يک کلمه بيش‌تر. اگر براي حفظ جمهوريت اين نظام مجبور باشيم در جايي شبيه صفين یا کربلا، مقابل سرداران سپاه اسلام در بدر و احد و فرزندان آنها بايستيم، مي‌ايستيم. بشمارم براي‌تان مواردي را که شیعیان امیرالمؤمنین عليه السلام در کنار حضرتش مقابل سرداران بدر و احد شمشیر زدند؟ ‌وانگهی دوستی که به شما گفته که در دی‎ماه 56 کسی از نزدیکان و علاقه‌مندان امام داوطلب بوده که جواب توهین داریوش همایون به امام را در روزنامه اطلاعات بدهد، نشانی غلط داده. جواب آن مقاله همان خون هایی بود که سلطنت پهلوی را در خودش غرق کرد و فقط همان خون ها.

3ـ اگر به مردم معترض اجازه راهپیمایی مسالمت آمیز را می دادم و آنها را متهم به اردوکشی و زورآزمایی خیابانی نمی کردم، مسئله خاتمه نمی یافت؟

برادر! مسئله خاتمه یافتنی نیست. از ماجرای هابیل و قابیل تا قیام حضرتش، ماجرای حق‎خوری و حق‎خواهی بوده و هست و خواهد بود. ما را به سکوت در برابر خوردن حق‎مان توصیه نکن... اهلش نیستیم. راهپیمایی مسالمت آمیز برای چه؟ برای خوردن رأی مردم؟ برای لگدمال کردن جمهوریت نظام زیر گام های اشرافیت نوکیسه دوران سازندگی و اصلاحات؟! نه برادر ما اهلش نیستیم...

4ـ اگر به مأمورین دستور می دادم که به تظاهر کنندگان تیراندازی نکنند و هوشمندانه و با تدبیر آنها را آرام کنند، نتیجه بهتری نمی گرفتم؟

ما مأمور به تکليفيم نه مأمور به نتيجه بهتر. تکلیف را که انجام بدهیم، بهترین نتیجه خودش به دست می آید. اين را امام ما مي گفت. جمع کردن يک فتنه آن طوري، با آن تعداد کشته را مقايسه کنيد با روش‌هايي که دیکتاتورهای هوادار جنبش سبز در کشورهاي عربي براي گرفتن "نتيجه بهتر" به‌کار گرفتند. حمایت های حسنی مبارک از جنبش‌تان را که ان‌شاء الله یادتان نرفته؟ همان کشته ها هم البته هیزم آتشی شدند که دوستان شما در محافل اشرافی علیه رأی مردم افروخته بودند. خدا، بی‎گناهان و ناآگاهان‌شان را بیامرزد و لعنت کند کسانی را که پیراهن خون آلودشان را پرچم دنیاطلبی کرده اند. و البته درست است که هر کاری، هر چه هوشمندانه‌تر باشد، بهتر است و چه هوشمندی بهتر از این که آدم دوستان و دشمنانش را درست بشناسد و زیر پرچمی که نخست وزیر اسرائیل به دست گرفته، سینه نزند و هم‎زمان به سازی نرقصد که هیلاری کلینتون می زند.

5ـ آیا به‌جای حصر کردن بعضی از بزرگان در خانه‌های‎شان و تبعید تعدادی دیگر به سایر شهرهای دور دست و زندانی کردن فعالین سیاسی، باب گفت‌وگو و مراوده با آنها را باز می کردم، کار به فرار من از کشور می انجامید؟

سردار سابق! تاریخ را بد برای‎تان تعریف کرده اند؛ امام فعال سیاسی نبود، امام مرجع تقلید بود؛ آن هم از جنس مراجع تقلید یک لا قباي فارغ از دنيا و زخارفش. شاه نمی توانست با امام باب مراوده و گفت‎وگو را باز کند، نه این که نخواهد. سرنوشت مراجع تقلید اهل مراوده در اول انقلاب خاطرتان هست؟

6- اگر به‌جای اتهام زدن به مردم که خارجی ها عامل تحریک شما هستند، به شعور جمعی آنها توهین نمی کردم، حالا خودم مجبور بودم به خارجی ها پناه ببرم؟

خارجي‌ها عامل تحريک نبودند؟ به شما که نه در خانه و نه در محل کارتان ماهواره نداريد، حرجي نيست. از همان فعالین سیاسی! از همان مردم معترض! از همان مردم خداجو! بپرسید که در خیابان‎های تهران، افاضات شبانه چه کسانی را قرقره می فرمودند؟ بگویم برای‎تان از هم‌رأیی امروز بعضی ها با فرزند همان داریوش همایون وزیر اطلاعات شاه و فرزند محمد درخشش وزیر آموزش و پرورش شاه و فرزند خود شاه و رقصیدن‎شان به ساز آنها؟ بگویم برای‎تان از بر صدر نشستن نامه‎تان در سایت بالاترین که پر است از فحاشی های رکیک به سیدالشهدا و فاطمه زهرا سلام الله علیهما؟

7ـ آیا اگر به‎جای متهم کردن مخالفین خودم به اقدام علیه امنیت کشور، وجود مخالف را می پذیرفتم و حتی آن را قانونی تلقی می کردم و برای آنها حق قائل بودم، نمی توانستم بیشتر بر مسند قدرت باقی بمانم؟

"مسند قدرت"؟! زشت است شما هم از ادبيات بني‌اميه استفاده کنید سردار سابق! باقی ماندن بر مسند قدرت را امام یادمان نداده. در ضمن صرفاً جهت رفع ابهام به یادتان بیاورم که امام، "مخالف" محمدرضا نبود برادر! امام "برانداز" بود. جنمش را هم داشت که وقتي برانداز بود، بگويد برانداز است و پایش بايستد. یادتان هست خود حضرتش چند سال قبل از انقلاب به محمدرضا گفته بود کاري نکند که بدهد، بيرونش کنند. به نظرتان به کسی که این را می گوید، می شود گفت مخالف؟ "مخالف"نمايي و هم‌زمان تلاش برای براندازي را به امام و امتش نچسبان برادر! امام و امتش برانداز بودند و برانداختند چیزی را که بی‌بی‌سی و سی‌آی‌ای و موساد و پنتاگون و مقادیری آدم خوش خیال و معدودی آدم ناآگاه برای برپا کردن مجددش تلاش می کنند.

یک نکته را هم این آخر اضافه کنم. در مطلع مرقومه‌تان نوشته بودید که 19 دی سرآغاز قیام بود. خیر برادر! سرآغاز قیام 15 خرداد 42 بود که مردم به‌خاطر دستگیری مرجع‌شان کفن پوشیدند و خون دادند. اگر بناست برای براندازی جمهوری اسلامی امام خمینی شمارش‌گر معکوس کار بگذارید، داستان را از اولش تعریف کنید تا کسانی که قرار است با حساب و کتاب شما کاری بکنند، بفهمند چقدر باید خون بدهند و چقدر باید صبر و تلاش پیشه کنند تا چرخ تاریخ به عقب برگردد و ایران مانند ایران سال56 بشود جزیره ثبات شما و دوستان مهربان و خشونت ستیز آمریکایی‌تان.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۱
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
sharmandeh
UNITED STATES
۱۸:۳۲ - ۲۴ دی ۱۳۹۰
۰
۰
به نظر بنده اشکال همه از آقای علایی که بنده برای اولین بار اسمشون را میشنوم نیست
اشکال از خود ما ها هم هست اینطوری که پیداست و این روز ها بیشترهم میشنویم مسئله ورود
افراد مسئله دار به جرگه انقلاب چیز تازه ای نیست از صدر اسلام وجود داشته
حتی در انقلابا ت کمونیستی هم وجود داشته و این که این افراد در طول مسیر به دلیل
از دست دادن پست و مقام یا دلائل دیگه کم میارند و به جبهه ضد انقلاب میپیوندند هیچ کدام
از اینها تازه نیست اما آنچه که به نظر این حقیر باید مورد کاوش جدی قرار گیره
این است که این افراد از همان ابتدا علائمی را بروز میدهند و اندک افراد هوشمندی هم
متوجه این علائم میشوند نمونه اش سخنرانی شهید دیلمی اگه اسمشون را اشتباه
نکنم در اوائل انقلاب در مجلس در اعتراض به نخست وزیری میر حسین مو سوی است
حال چرا به اعتراضات ایشون توجه نشده مسئله ای است که به بر ر سی عمیق نیاز داره
نمونه آقای علایی هم همینطور . نکته ای که میخوا م نتیجه بگیرم اینه که چطور میشه
این افراد را قبل از اینکه از نردبان قدرت و ثروت انقلاب بالا برند بشناسیم و از ورودشان
به جرگه انقلابیون محترما نه جلوگیری کنیم چون در اینصورت آسیبی که بعد ها میزنند بسیار بسیار
کمتر میشه همین الان هم هستند کسانی که در رده هایی از قدرت قرار دارند اما میشه اثا ر
جر زدن های آینده را درشان دید و بهتره قبل از اینکه بالاتر برند خیلی ماهرانه و هو شمندانه
عذرشون را خواست
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها