کد خبر: ۳۵۷۷۰۲
زمان انتشار: ۱۳:۱۰     ۱۳ دی ۱۳۹۴
عاقبت اعتماد به آمریکا؛
اقدامات یکجانبه آمریکا در نقض برجام و اعمال تحریم های جدید، نشانگر آن است که آمریکا و غرب به صورت جدی راهبرد خلع سلاح ایران را دنبال می کنند.
به گزارش پایگاه 598، آزمون های سخت در مسیر برآورده کردن اهداف ملی و همچنین منافع ملی، ممکن است باعث ایجاد خطای دید در سنجش اهداف رقبا و دشمنان شود. بر کسی پوشیده نیست که هدف اصلی کلیه دولت ها در جمهوری اسلامی بر آورده کردن شرایطی است که علاوه بر حفظ اقتدار ملی، رفاه اقتصادی و تعامل با دنیا نیز پیگیری شود اما این درک از واقعیت ها با درک رقبا از واقعیت ها می تواند متفاوت باشد. 

واقعیت هایی که اگر جدی گرفته نشوند به بهای از دست رفتن امنیت و اقتدار کشور تمام خواهد شد. نمونه های بسیاری در این زمینه در تاریخ معاصر ایران و به ویژه پس از انقلاب موجود است. واقعیت هایی که در منطقه پرآشوب و پر بلای غرب آسیا و شمال آفریقا بارها تجربه شده اما به درس عبرت آمیزی برای رهبران این جوامع تبدیل نشده است. واقعیت این است که زمانیکه کشوری در این منطقه از قدرت و اقتدار سخن می گوید در نگاه غرب به معنی سرکشی و برهم زدن نظم موجود است. چنین نگاهی بیش از یک قرن است که به صورت پرقدرتی بر منطقه حاکم شده و شرایط موجود منطقه نیز به صورت مستقیم حاصل چنین نگاهی است. 

با توجه به این نگاه است که ایران نه تنها کشوری سرکش که جزء کشورهای شرور جهان نیز محسوب می شود و رفع شر از واجبات نظام حاکم بر جهان است. مهم نیز نیست چه دولتی در ایران بر سر قدرت است بلکه برخی از دولت ها می توانند تسهیل کننده غرب در رسیدن به هدف اصلی خود باشند. هر چند این تحلیل از دید برخی از ناظران و تحلیلگران، منتج از نظریه توطئه می باشد اما متاسفانه هر آنچه از قَبَل نظریه توطئه درباره ایران گفته شده، در اکثر موارد یا به وقوع پیوسته یا با تدبیر و آگاهی از وقوع آن جلوگیری شده است. کودتا، توطئه داخلی، جنگ، تحریم و تهدید به جنگ و همچنان تهدید به تحریم از جمله اقداماتی هستند که نظام جمهوری اسلامی ایران یا تجربه کرده یا در حال تجربه کردن آنهاست. 

بنابراین نباید تعجب کرد که چرا آمریکا علی رغم اینکه ایران به تعهدات خود در قالب برجام پایبند بوده، تحریم های جدیدی را علیه کشور وضع کرده است. همچنین که نباید شگفت زده شد که آمریکا ممکن است برخی از تحریم هایی را که در قالب برجام مقرر بود رفع شوند، تعلیق خواهد کرد. هیچ یک از این دو مفروض نبایستی مبنای تحلیل های سیاست خارجی کشور قرار گیرند بلکه از نگاه کلان تر باید به موضع نگریست. هرچند در گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی و برخی از نهادهای اطلاعاتی آمریکا اذعان شده ایران از سال 2003 یا 2009، از پیگیری ساخت سلاح هسته ای دست کشیده اما آیا آمریکا از راهبرد کلان براندازی نظام جمهوری اسلامی و تهدید حاکمیت ارضی ایران، دست کشیده است. پاسخ به این سوال با وجود واقعیت های موجود، یک "نه" بزرگ است. اختلاف بر سر این "نه" در داخل کشور باعث ایجاد سطح تحلیل های متفاوت و در نتیجه اتخاذ سیاست های متفاوت شده است. 

زمانیکه رهبر معظم انقلاب در تذکری جدی عنوان می کنند که راهبرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی با تعویض دولت ها تغییر نخواهد کرد، خود گویای وجود نگاه هایی است که ممکن است به اهداف داخلی و خارجی ایران ضربه وارد کند. مقام معظم رهبری در دیدار وزیر خارجه، سفرا و کارداران جمهوری اسلامی در 10 آبان ماه عنوان داشتند:  ادعا نمی‌کنیم به همه اهداف خود رسیده‌ایم یا حتی نزدیک شده‌ایم چون اجرای سیاست‌ خارجی‌ انقلابی» در عمل با برخی غفلت‌ها، کم کاری‌ها، ناهوشمندی‌ها و موانع خارجی همراه بوده است اما جایگاه عزتمند فعلی کشور، مدیون همین سیاست‌های حکیمانه است و اگر به این اصول عمل نکرده بودیم، خدا می‌داند در داخل مرزها، با چه مشکلات و ضربات عجیبی، دست به گریبان می‌شدیم....آمریکایی‌ها، دنبال تحمیل منافع خود هستند نه حل مسائل، آن‌ها می خواهند 60، 70 درصد خواسته‌هایشان را در مذاکره تحمیل کنند و بقیه اهدافشان را هم بطور غیرقانونی، عملاً اجرا و تحمیل کنند پس مذاکره چه معنایی دارد؟

دولت یازدهم زمانیکه کار خود را شروع کرد به گمان آغاز مذاکرات جدی با طرف غربی بر سر برنامه هسته ای می تواند، ادبیات طرف مقابل را در تقابل با ایران تغییر دهد و با افزایش تعاملات سطح دشمنی ها را  نیز کاهش دهد. در نتیجه این نگاه، یعنی مذاکره صرف با طرف غربی، برجام به ثمر نشست و توافق هسته ای با تعهدات دو طرفه بر روی میز قرار گرفت. نگاهی که در بین طرفداران مذاکره و تعامل وجود داشت، تسری دادن برجام به موضوعات دیگر مانند مسائل منطقه نیز بود. اما آنچه امروز شاهد هستیم، شکست نگاه خوشبینانه به غرب است. نگاهی که می تواند به قیمت اقتدار، امنیت و منافع ملی نظام جمهوری اسلامی تمام شود. 

درست چند روز پس از آنکه محموله های اورانیوم غنی شده ایران بر اساس تعهدات برجام، راهی روسیه شد، خبر تحریم های جدید آمریکا به بهانه های مختلف بر روی خروجی رسانه ها قرار گرفت. پیش از این نیز مجلس نمایندگان آمریکا قوانینی را تصویب کرده بود که با تعهدات آمریکا در برجام مغایرت محض داشت. قانون جدید آمریکا در محدودیت سفر به ایران، قانون کنگره برای برداشت از پول های بلوکه شده ایران برای پرداخت به قربانیان تروریسم و در نهایت تحریم های وزارت خزانه داری آمریکا برای آزمایشات موشکی ایران، از جمله اقدامات واشنگتن در زمان اجرای تعهدات هسته ای ایران بود. 

دولت حسن روحانی در حالی از ابتدای مذاکرات هسته ای با خوشبینی از ترک برداشتن دیوار تحریم ها سخن گفته بود و در اظهارات رئیس جمهور در سفر به شهر ری از برداشته شدن تحریم ها در دی ماه، پرده برداشته بود که در آن سوی ماجرا، آمریکا در حال تدوین قوانین جدید برای وضع کردن تحریم ها به بهانه های جدید بود. 

هر چند حسن روحانی در نامه خود به وزیر دفاع دولت، سعی کرد تا بخشی از خوشبینی های گذشته خود را جبران کند، اما این نکته را باید در نظر گرفت که زمانیکه منتقدان نسبت به نیت آمریکا برای محدود کردن توسعه موشکی ایران هشدار می دادند، هیچ گوش شنوایی در دولت وجود نداشت و در صورتیکه توصیه ها شنیده می شد در برجام یا قطعنامه 2231 شورای امنیت، بندهای ابهام آمیز و قابل تفسیر می توانست به گونه ای دیگر نگارش شود. با وجود این همانگونه که در ابتدا اشاره شد، واقعیت های موجود در صحنه سیاست بین الملل و نظام حاکم بر جهان، اعتماد و تعامل با آمریکا را به شدت با مشکل مواجه می کند و ایران با توجه به اهداف سیاست خارجی خود و سیاست های منطقه ای اش، نمی تواند به سازو کار مشترک با آمریکا دست پیدا کند. 

رویکردی که بر سیاست های آمریکا در قبال ایران حاکم است، گویای این واقعیت است که آمریکا سعی دارد در قالب های مختلف و به شیوه های گوناگون، سیاست محدود سازی ایران را دنبال کند و در این مسیر از تحریم، تهدید به جنگ، حمایت از آشوب های داخلی و مذاکره، بهره می گیرد. هرچند نمی توان نظام حاکم بر ایران را با نظام های حاکم بر عراق صدام حسین و لیبی معمر قذافی مقایسه کرد اما می توان سیاست آمریکا را در سرنگون کردن این نظام ها مورد بررسی قرار داد. 

خلع سلاح پیش از سرنگونی

رویکرد غرب و به ویژه آمریکا در قبال عراق و لیبی، خالی کردن دست آنها از انواع تسلیحات نظامی استراتژیک بود تا در صورت جنگ یا حمله نظامی، قابلیت دفاعی این کشورها تا حد زیادی کاهش یافته و هزینه های نبرد نیز به همان نسبت کاهش پیدا کند. سیاستی که در قبال ایران نیز در حال پیگیری است و محدود کردن توان دفاعی کشور، یکی از هداف استراتژیک دولت های گوناگون آمریکا بوده است. یکی از نقاط قوت ایران صنعت موشکی اش است که توانسته در دو دهه اخیر، پیشرفت چشمگیری در این عرصه داشته باشد و پیشرفت کشور با تولید و ساخت موشک هایی با بردهای مختلف و توانایی های ویژه، همچنان دنبال می شود. تحریم های جدید آمریکا نیز دقیقا همین نقطه را نشانه گرفته است. 

در حالیکه آمریکا موفق شد سرعت پیشرفت هسته ای ایران را کاهش دهد و اندوخته یک دهه ایران را از کشور خارج کند، تهران تاکنون از محدودیت هایی که پذیرفته، هیچ ماحصلی به دست نیاورده است. حال آنکه پس از محدودیت هسته ای، محدودیت دفاعی ایران نیز در دستور کار قرار گرفته تا خلع سلاح ایران به طور کامل صورت گیرد. این نکته را نیز باید در نظر گرفت در متن برجام و گزارش های یوکیا آمانو، مدیرکل آژانس بین المللی اتمی، از بازرسی هایی سخن به میان آمده که سختگیرانه ترین، مدرن ترین و بی سابقه ترین بازرسی هاست. 

بازگویی موارد عراق و لیبی تنها به این دلیل است که این دو کشور نیز پیش از آنکه مورد حمله نظامی قرار گیرند یا از درون سرنگون شوند، هیچ قابلیت دفاعی قابل اتکایی در دسترس نداشتند. 

صدام حسین از سردار قادسیه تا موشی در دخمه

 زمانی صدام حسین که دچار خسارت های فراوانی از حمله نظامی به ایران و کویت شده و کشورش با تحریم های سخت سازمان ملل روبه رو بود، با چرخشی بی سابقه در سیاست خارجی خود، مسیر تعامل با کشورهای قدرتمند خارجی و سازمان ملل را در دستور کار قرار داد. رژیم صدام حسین به حکومت بدنامی در جهان تبدیل شده بود و حتی میان کشورهای عربی نیز دیگر حامی نداشت. برنامه نفت در برابر غذای سازمان ملل نیز علاوه بر فشار بر مردم عراق، رژیم را از پشتوانه مردمی محروم ساخته بود. رژیمی که زمانی سودای رهبری جهان عرب را در سر می پروراند به منزوی ترین کشور در جهان تبدیل شده بود. 

حکومت صدام حسین به درستی رژیمی بدنام در منطقه و جهان بود. رئیس جمهور عراق جاه طلبی های زیادی را در سر داشت و به همین دلیل ایران را مورد حمله نظامی قرار داد و در طول جنگ جنایات جنگی متعددی را مرتکب شد. وی در استفاده از سلاح های شیمیایی و میکروبی علیه رزمندگان ایرانی محدودیتی قائل نبود و حتی علیه مردم خود نیز دست به چنین جنایاتی زد. صدام به صورت علنی نیز از میل خود برای دستیابی به تسلیحات کشتار جمعی و حتی هسته ای پرده برداشته بود. او که در زمان حمله به ایران از پشتیبانی غرب و اکثر کشورهای عربی برخوردار بود، گمان می برد مجوز دستیابی به سلاح های کشتار جمعی را برای همیشه دارد اما نمی دانست که جاه طلبی وی تا حدی می باشد که برای منافع اسرائیل و کشورهای هم پیمان غرب در منطقه خطری نداشته باشد. 

به هر روی وقتی تاریخ انقضای صدام به سرآمد، باید تمامی ابزارهای خطرناک از دسترس وی خارج می شد، به همین دلیل پس از حمله به کویت، آمریکا و متحدان غربی اش، بهانه لازم را برای مداخله در عراق به دست آوردند و قطعنامه 687 را در شورای امنیت علیه عراق به تصویب رساندند. قطعنامه ۶۸۷ سازمان ملل متحد،‌ فرمان آتش‌بس و از بین بردن سلاح‌های کشتارجمعی و موشک‌های دوربرد عراق را، ‌پس از جنگ خلیج‌ فارس سال ۱۹۹۱، ارائه داد. برای اجرای برنامه خلع سلاح اجباری،‌ شورای امنیت، کمیته ویژه سازمان ملل را به نام آنسکام (کمیسیون ویژه سازمان ملل) متشکل از نظامیان،‌ دانشمندان و کارشناسان فنی پایه‌گذاری کرد. وظیفه این کمیته،‌ کشف و انهدام یا تحویل صحیح سلاح‌های شیمیایی، بیولوژیکی و موشک‌های دوربرد عراق بود. آنسکام به همراه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی طی 7 سال 250 گروه بازرسی را روانه عراق کرد.

این کمیته تصریح می کرد که عراق باید بدون قید و شرط و تحت نظارت بین المللی، انهدام، حذف یا تبدیل تسلیحات کشتار جمعی خود را به تسلیحات متعارف بپذیرد. کمیسیون ویژه سازمان ملل برای خلع سلاح عراق به ریاست ریچارد باتلر موفق شد موشک های قدرت اسکاد و 19 بمب افکن و همچنین پلوتونیوم و اورانیوم غنی شده عراق را نابود سازد. باتلر در گزارش سپتامبر 1998 به شورای امنیت، عراق را به داشتن توانمندی برای تولید تسلیحات کشتار جمعی متهم کرد که همین گزارش به انجام حملات هوایی مشترک انگلیس و آمریکا به عراق در سال 1998 منجر شد.

به طور کلی قطعنامه ۶۸۷ عراق را مجبور می کرد بدون هیچ قید و شرطی با انهدام، برچیدن و یا تحویل دادن صحیح و سالم توان سلاح‌های کشتارجمعی موافقت کند اما در این مصوبه حقوق آنسکام و سازمان انرژی اتمی بین‌المللی برای اجرای این ماموریت مشخص نشده است. مقامات عراقی در آغاز، با برنامه پیشنهاد شده بخاطر اینکه این برنامه همانند یک تجاوز بدون قید و شرط به استقلال این کشور بود، مخالفت کردند و تنها بعد از تحمیل فشار شورای امنیت شامل تهدید اجرای مجدد عملیات نظامی بود که در نهایت بغداد  با آن در چهاردهم مه ۱۹۹۱ موافقت کرد.
 
طبق شرایط توافق شده، آنسکام و سازمان انرژی اتمی بین‌المللی حق تحقیقات اعلام نشده با امکانات اعلام شده و نشده در خاک عراق را داشتند و هیچ حق اعتراضی به عراق داده نمی‌شد. گروه تحقیقات دارای قدرت درخواست و نگهداری اطلاعات و اسناد، عکس گرفتن، مصاحبه کردن، پایه‌ریزی و نصب ادوات کنترل از راه دور و نظارتی، اکتشاف‌های هوایی و جمع‌آوری نمونه برای بررسی‌های آزمایشگاهی را داشت. تمام این حقوق در مصوبه‌های بعدی شورای امنیت ذکر شده و بر روی هم تکمیل‌ترین رژیم تحقیقاتی بین‌المللی را که تا به حال اجرا شده بود را به‌وجود آوردند.
 
 
در پنج سال اول، صدها متخصص امور سلاح‌ از کشورهای مختلف (به خصوص استرالیا، کانادا، فرانسه، آلمان، نیوزلند، روسیه، سوئد، سوئیس، انگلستان و ایالات‌متحده آمریکا) از طرف دولت مطبوعشان به منظور پیوستن به تیم آنسکام و سازمان انرژی اتمی بین‌المللی به مدت دو هفته و یا بیشتر تعیین شدند. تعداد افراد تیم بین سه نفر یا بیش از پنجاه نفر در موارد خاص می‌رسید. محققان شامل کارشناسان فنی در زمینه توسعه و تولید سلاح‌ها (اغلب از طرف آزمایشگاه‌‌های دفاع ملی) در کنار پرسنل حمایت‌کننده مثل افسران عملیاتی، یک عکاس، یک خبرنگار، یک محقق دوزبانه عربی انگلیسی و یک یا چند مترجم برای ترجمه اسناد و مدارک می‌ شدند.
 
در ژانویه 98 دولت وقت عراق اجازه نداد تیم بازرسی آنسکام از تعدادی از سایت‌های نظامی بازدید کند به این بهانه که ممکن است این مکان‌ها مورد حمله نظامی قرار گیرد. چند ماه پس از این اقدام دولت عراق، اسکات ریتر با جوسازی پیرامون این اقدام دولت صدام، در مصاحبه تلویزیونی هشدار داد که: «خطر بزرگ امروز این است که بدون بازرسی‌ها و نظارت‌های موثر، عراق قادر خواهد بود در مدت چند ماه سلاح‌های شیمیایی و بیولوژیکی و نیز موشک‌های بالستیک برای حمل این سلاح‌ها را بازسازی کند. آنها تا حدودی هم می‌توانند برنامه تسلیحات هسته‌ای خود را گسترش دهند.»
 
در حالیکه عراق در زمان بازرسی ها، بازرسی  در هر زمان را پذیرفته بود، همین فرمول در ابعاد گسترده تر یعنی هر زمان و هر مکان نیز از سوی آمریکا و غرب علیه ایران نیز تجویز شده است. در این میان با توجه به تجربه تلخ  عدم پایبندی رژیم های بازرسی سازمان ملل در کشورهای مختلف و  همچنین احتمال زیاده خواهی آنها برای دسترسی به اماکن حساس دیگر فراتر از توافقات انجام شده، خطرات ناشی از اجازه بازرسی بسیار بیشتر از عدم قبول آن است. عراق در سال 1998 با توجه به اینکه ماموران بازرسی آژانس چنان بغداد را برای بازرسی های بیشتر مورد تحقیر قرار دادند، همکاری خود را با سازمان ملل قطع کرد. اما این اقدام دیگر برای عراق ثمری نداشت، چرا که کلیه اطلاعات مهم نظامی و استراتژیک کشور عراق برای سرویس های اطلاعاتی غرب عیان شده بود و در عین حال ذخیره تسلیحاتی ارتش عراق منهدم شده بود که این موارد، عراق را به هدفی آسان برای حمله آمریکا تبدیل  و در طول یک هفته بغداد توسط ائتلاف نظامی غرب سقوط کرد. 
 
اعتماد دیکتاتور لیبی به آمریکا و پایان کار نامطبوع!

لیبی زمان معمر قذافی یکی از کشورهایی بود که بیشترین نگرانی درباره برنامه سلاح های کشتارجمعی این کشور به خصوص در زمینه قابلیت های موشکی و شیمیایی وجود داشت. لیبی تلاش های فراوانی انجام داد تا سلاح هسته ای را خریداری کند و یا خود آن را توسعه دهد، اما در این کار پیشرفت قابل توجهی حاصل ننمود. به هر حال، علاقه رژیم به خرید سلاح اتمی بدین معنا بود که مساله لیبی همچنان در جریان بود و می توانست با دستیابی به این سلاح همه را شگفت زده کند.  یکی از مشتری های مشتاق شبکه عبدالقدیرخان، لیبی بود. این کشور سفارش تعداد زیادی سانتریفیوژ  داده بود که قابلیت غنی سازی اورانیوم برای درصدهای بالا را داشت و برای ساخت ده کلاهک هسته ای کفایت می کرد. این شبکه قصد داشت تا تجهیزات گاز- سانتیریفیوژی جامع و کاملی را فراهم آورد. پیشنهادات شبکه خان همچنین شامل کمک مستقیم برای رفع موانع ساخت کارخانه غنی سازی نیز می شد. علاوه بر این برای تولید مواد شکافت پذیر، شبکه خان اطلاعات لازم را به منظور ساخت بمب اتمی، شامل طراحی قطعات بمب، اطلاعات ساخت قطعات و دستورالعمل مونتاژ سلاح هسته ای را به لیبی ارائه کرده بود.

سانتریفیوژی که برای لیبی در نظر گرفته شده بود از نوع پی 2 بود که قویتر و سریعتر از انواع پی 1 بودند و قابلیت غنی سازی بیشتر اورانیوم را داشت. لیبی به آژانس انرژی اتمی گفته بود که آنها سفارش ده هزار سانتریفیوژ پی 2 را داده بودند. در چهارم اکتبر ۲۰۰۳ کشتى با پرچم آلمان به نام «بی بی سی چاینا » در بندر تورنتو ایتالیا پهلو گرفت.

مقامات ایتالیایى بنا به درخواست سازمان جاسوسى آمریکا و اداره اطلاعات خارجى بریتانیا پنج صندوق چوبى که بر روى آن «Scomi Precision Engineering» حک شده و به مقصد لیبى ارسال شده بود توقیف کردند. صندوق هاى مذکور حاوى تجهیزات سانتریفوژ بودند. این عملیات غیرقانونى و مخفى موجب بدنامى سرهنگ قذافى گشت و براى وى چاره اى دیگر نبود جزء آنکه طى سخنانى در ۱۹ دسامبر ۲۰۰۳ که موجب شگفتى مردم جهان شد اعتراف کرد: «بله لیبى یک برنامه اتمى نظامى داشت و من اکنون از آن صرف نظر مى کنم.» بازرسانى از آژانس بین المللى اتمى به لیبى فرستاده شدند و دریافتند که پرونده هسته اى لیبى بسیار پیچیده است. پس از کشف کشتی حامل قطعات سفارشی در کشتی بی بی سی چاینا و مشخص شدن همکاری لیبی، و اعتراف این کشور به اقداماتش جهت دستیابی به بمب اتمی، شبکه خان کشف شد. 

قذافی به عنوان رهبری آرمان گرا و خیال پرداز از دهه 1970 سعی داشت تا توانایی هسته ای را خریداری کند یا توسعه دهد. به نظر وی قابلیت سلاح هسته ای نه تنها باعث ایجاد بازدارندگی در مقابل مداخله خارجی در امور لیبی می شود بلکه باعث می شود احترام و پرستیژ قذافی در جهان عرب می شود، چیزی که سرهنگ سال ها در آرزوی آن بود. سلاح هسته ای همچنین می توانست ضعف نیروهای متعارف نظامی ارتش لیبی را جبران کند.لیبی از روزهای اولی که تلاش خود را برای دستیابی به بمب اتم شروع کرد با فقر شدید کادر علمی و متخصص مواجه شد. و در نتیجه، از همان ابتدا لیبی شانس خود را در چند زمینه آزمایش کرد، آموزش در زمینه فن آوری هسته ای، دستیابی به ابزارالات هسته ای و حتی خرید مستقیم بمب هسته ای مجموعه ای از تلاش های جهانی این رژیم را تشکیل می داد. از این روی لیبی روابط گسترده ای را با شبکه ها و کشورهای مختلف برقرار کرد این ارتباطات شامل ایالات متحده آمریکا (تا 1981)، پاکستان، چین، شوروی، هند، بلژیک، آرژانتین، اکراین، ژاپن، فرانسه، و کره شمالی می شد.

لیبی در سال 1975 معاهده منع گسترش هسته ای را تصویب کرد و در سال 1980 موافقت نامه ای را با آژانس بین المللی انرژی اتمی به امضا رساند که به موجب آن تمام تاسیسات هسته ای لیبی تحت نظارت آژانس قرار می گرفت. اما تمامی اظهارات قذافی با تلاش رژیم وی برای دستیابی به توانایی سلاح هسته ای زیر سوال رفت.

قذافی اظهارات متضاد زیادی در باره بحث اتمی عنوان می کرد اما اقدامات او گواهی بر قصد وی جهت دستیابی به جنگ افزارهای هسته ای بودند. از تلاشهای این رژیم در طول دهه های 1970 و 1980 نتیجه خاصی حاصل نگشت، اما در دهه 1990 به صورت مخفیانه توانست به هزاران سانتریفیوژ، وسایل مورد نیاز برای تولید بیشتر سانتریفیوژ و طرح های مربوط به ساخت سلاح هسته ای دست یافت. به دنبال کشف محموله های مربوط به تجهیزات هسته ای در کشتی بی بی سی چاینا که عازم لیبی بود. در 19  دسامبر 2003 لیبی قصد خود را برای تخریب و متلاشی کردن تاسیسات مربوط به تسلیحات کشتار جمعی خود و پایبندی به  ان. پی. تی را به طور رسمی اعلام کرد. در ژانویه 2004 نیز هواپیماهای نظامی آمریکا تجهیزات هسته ای لیبی را بارگیری کردند و آنها را به آمریکا منتقل کردند

در ژانویه 2005 قذافی اعلام کرد برنامه سلاح های کشتار جمعی کشورش از اوایل انقلاب شروع شد بود: در حال حاضر جهان متفاوت شده است، ما از خودمان این سوال را پرسیدیم با ساخت سلاح اتمی، برعلیه چه کسی باید آنها را استفاده کنیم؟ ... اوضاع جهانی تغییر کرده است. ما دیگر هدفی نداریم... سپس در باره هزینه این کار اندیشیدیم ... اگر کشوری به شما حمله کند و شما از بمب اتمی استفاده کنید، درواقع آن را بر علیه خود به کار برده اید.» 

به دنبال اعلام قذافی، بازرسانی از آمریکا، انگلیس و دیگر سازمان‌های بین المللی تلاش در جهت برچیدن برنامه های تولید سلاح‌های کشتار جمعی ،شیمیایی و همچنین موشک‌های بالستیک دور برد لیبی را آغاز کردند. واشنگتن نیز متعاقبا قدم‌هایی را برای عادی سازی روابط دو جانبه با طرابلس  راکه به طور اساسی در سال 1981 قطع شده بود، برداشت.
 
در پی آغاز روند تسلیم محض و بلاشرط حاکم لیبی در برابر غرب، مقام های وقت دولت امریکا از جمله "کاندولیزا رایس" و "جان بولتون" بارها تلاش نمودند اقدام حاکم لیبی را در این زمینه الگو و نمودی قابل پیروی برای سایر کشورهایی که امریکا آنها را به تکثیر هسته ای و عدم پیروی از تعهدات بین المللی متهم می سازد، وانمود نمایند.
 
رفع تحریم های رژیم قذافی توسط آمریکا به برچیده شدن کامل زیرساخت های موشکی لیبی منوط شده بود. اقدامات اعتماد ساز لیبی آغاز می شود و مقامات آمریکایی حدود 55 هزار پوند اسناد و سازه های مرتبط با برنامه های ساخت موشک بالستیکی لیبی را به واشنگتن انتقال می دهند.این مواد و قطعات شامل اورانیوم هگزا فلوراید، دو سری کامل از نسل دوم سانتریفیوژهای ساخت پاکستان و قطعات اضافی سانتریفیوژ، تجهیزات و اسناد مرتبط را شامل می شوند.
 

 اما مسیری که قذافی برای اعلام کردن برنامه نظامی هسته ای خود انتخاب کرد موجب از دست رفتن بسیاری از توانایی های تسلیحات نظامی این رژیم شد و با از دست رفتن توان دفاعی لیبی، زمینه برای مداخله نظامی مستقیم غرب در امور لیبی پس از شورش های داخلی 2011 مهیا شد و قذافی نیز به سرنوشت صدام حسین دچار شد. آمریکا و کشورهای غربی معمر قذافی را هر چند رهبری بی ثبات و غیرقابل پیشبینی ارزیابی کرده بودند، اما لیبی کشوری با منابع نفتی سرشار می بایست در تحت کنترل کامل غرب قرار گیرد و برای همین نیز خلع سلاح کامل لیبی و نابودی زیرساخت های دفاعی آن در دستور کار بود. تعهدات و وعده های آمریکا و غرب به معمر قذافی به هیچ عنوان عملی نشدند و تحریم ها به قوت خود باقی ماندند. قذافی به طرز نامطبوعی توسط مخالفانش کشته شد و لیبی به کشوری تبدیل شده که نام کشور را نمی توان بر آن گذاشت. قذافی تا توانست به آمریکا اعتماد کرد و تمام سایت ها و مراکز نظامی خود را برای آنها گشود و اسناد سری اش را در اختیار بازرسان قرار داد. میزان همکاری لیبی با بازرسان سلاح های کشتار جمعی بی سابقه بود. 

اعتماد به آمریکا مساویست با خودکشی

در چند دهه اخیر کشورهای مختلفی در جهان بوده اند که با آرزوی بهبود اوضاع داخلی خود سعی در تعامل بیشتر با آمریکا را داشته اند اما در نهایت آنچه به ثمر نشسته جز ویرانی و خرابی نبوده است. رژیم های قذافی و صدام حسین، رژیم های خوشنامی نبودند و اکثریت مردم در این کشورها آرزوی سرنگونی آنها را داشتند و مبارزاتی نیز در جریان بود که با سرکوب های شدید روبه رو می شد. اما نسخه ای که آمریکا برای این دو کشور در نظر گرفته بود، آزادی و سرنگونی رژیم های حاکم نبود، بلکه نابودی کامل کشور بود. در حال حاضر عراق علیرغم، سرنگونی صدام حسین و برقرای حکومت مرکزی، از چنان ضعف قدرتی برخوردار است که یک گروه چندهزار نفری مانند داعش می تواند حاکمیت و استقلال آن را به چالش بکشد و استان های این کشور را به اشغال در آورد. لیبی هم همینگونه است. در حال حاضر در لیبی چندین گروه بر سر قدرت در حال نبردند و گروه های تروریستی نیز توانسته اند بخش های از این کشور را به اشغال درآورند. 

اما در آن سوی ماجرا، سوریه با وجود آنکه صدها گروه تروریست و مخالف مسلح در این کشور در حال نبرد هستند، توانسته همچنان مقاومت کند و امید پیروزی و نابودی تروریسم در سوریه باقی است. ارتش سوریه در طول سال های اخیر در حال نبرد در صدها جبهه علیه تروریسم و ائتلافی از کشورهای حامی تروریسم است. در حالیکه اگر سوریه و حکومت آن در سال های قبل از 2011، در دام نقشه های آمریکا گرفتار می شد، هیچ سلاحی و زیرساختی برای مقابله و مقاومت درمقابل موج عظیم تروریست ها در اختیار نداشت. مقاومت امروز سوریه، نتیجه تقویت زیرساخت های دفاعی این کشور است. 

مقایسه ایران و کشورهایی مانند عراق و لیبی از لحاظ ساختاری و ماهیتی، امکان پذیر نیست چون تفاوت های بسیاری میان آنها وجود دارد. موضوعی که در اینجا بررسی شد، اجازه خلع سلاح به غرب و آمریکا توسط رژیم های عراق و لیبی بود که بهای نابودی این دو کشور تمام شد و حتی ضعف زیرساخت های دفاعی آنها پس از سال ها همچنان برای حکومت های بعدی آزار دهنده است. 

خطای استراتژیک زمانی صورت می گیرد که باب مذاکره درباره توان دفاعی کشور گشوده شود و به امید بهبود اوضاع اقتصادی، محدودیت هایی نیز پذیرفته شود. این خطا در زمان های مختلف و در تجربه های گوناگون در جهان، تنها و تنها نابودی کشورها را به صورت ریشه ای به دنبال داشته است. زمانیکه تمامی سلاح های موشکی عراق نابود شدند و  ابزارهای هسته ای لیبی از کشور خارج شدند، دیگر هیچ راه بازگشتی برای این دو رژیم باقی نمانده بود و هر روز ضعیف تر از گذشته، در انتظار ارفاق و توجه غرب به سر می بردند که در نهایت نیز خسارتی به این دو کشور وارد شد که در تاریخ آنها ماندگار خواهد بود. 

آمریکا در حالی توانست محدودیت های هسته ای را بر ایران تحمیل کند که در حال حاضر به شدت به دنبال اجرایی کردن طرح خود در زمینه خلع سلاح موشکی و کاهش بنیه دفاعی است. تحریم ها و تهدید به تحریم ها جدید از سوی واشنگتن نیز در همین راستا قرار دارد و وعدهایی که دولت کنونی آمریکا می دهد با توجه به سیاست های اعمالی این رژیم، از اعتبار و تضمین برخوردار نیستند و با تغییر دولت و جانشینی یک دولت جمهوری خواه و جنگ طلب، سیاست های خصمانه آمریکا علیه ایران با شدت بیشتری پیگیری خواهند شد. تجربه لیبی و عراق و حتی شوروی سابق در اعتماد به آمریکا و سیاستمداران آن، تجارب نو و تازه ای هستند که غفلت از آنها می تواند به بهای از بین رفتن استقلال و حاکمیت ارضی کشور نیز همراه شود. 

قابلیت موشکی ایران، یکی  از نقاط اتکای کشور است و تهران توانسته به عنوان یکی از کشورهای پیشرو در این زمینه در جهان شناخته شود. هرچند برجام و تعهدات هسته ای ایران تحت شرایطی، از سوی کشور پذیرفته شد، اما تسری این تعهدات به توان موشکی و دفاعی کشور، خیانت غیرقابل جبران خواهد بود و نه تنها می بایست در شرایط کنونی در قبال اقدامات خصمانه آمریکا، تجدید نظر اساسی در تعاملات گذشته صورت گیرد بلکه می بایست خطایی را که می توانست به بهای نابودی امنیت و اقتدار کشور تمام شود، جبران کرد. افزایش توان داخلی قدرت و بالا بردن هر چه بیشتر و سریعتر قابلیت های دفاعی بدون توجه به هراس افکنی های پوچ آمریکا، تنها نقطه قابل اتکای خواهد بود که در زمان خطر می تواند نقش بسزایی داشته باشد. 

منابع: 

-  محمود یزدان فام، "سلاح های غیرمتعارف عراق: تجربه گذشته، چشم انداز آینده"، نگاه، سال سوم، شماره 27، مهر 1381، ص 34.

-  "تحلیلی از تسلیحات کشتار جمعی عراق"، روزنامه صدای عدالت، 23 و 25 آبان 1381.

-  استفان بلک، آنسکام و برنامه سلاح های میکروبی عراق و اثرات آن بر نظام کنترل تسلیحات، مجله سیاست خارجی، سال سیزدهم، شماره 4، زمستان 1387.

- علی اکبر جعفری، " اتحاد آمریکا-اسرائیل و مبارزه با سلاح¬های کشتار جمعی در خاورمیانه"، فصلنامه سیاست، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دروه 39، شماره 3، پاییز 1388. 

-  David Albright; Corey Hinderstein, "Unraveling the A.Q.Khan and Future Proliferation Networks”, The Washington Quarterly, Spring 2005

- . Anthony H. Cordesman, Israel and Syria: The Military Balance and Prospect of war, London: Greenwood Publishing Group, 2008.

 


منبع: فرهنگ نیوز
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها