کد خبر: ۳۷۸۶۹۹
زمان انتشار: ۱۲:۵۲     ۱۲ خرداد ۱۳۹۵
یادداشت میهمان؛
حجت‌الاسلام‌ والمسلمین علیرضا پیروزمند
مبانی شکل‌گیری شهر زیارتی بر محور ولایت امام(ع)

بحثی که عرض می‎کنم الگوی معماری شهر زیارتی است. البته اختصاصا یک بخش عمده از بحث قید «زیارتی» ندارد و در شهرهای دیگر هم می‌تواند کاربرد داشته‌ باشد. پس از آن، قید زیارتی را وارد بحث می‌کنیم و مقداری ملموس‌تر درباره اینکه فرهنگ زیارت چگونه بر شهر تاثیر می‌گذارد صحبت خواهیم‌کرد.

به‌عنوان مقدمه اول بحث، شهر زیارتی شهری است که مصداق آیه شریفه «فی بُیوتٍ أذِنَ‌ا... أنْ تُرفَعَ وَ یُذکَرَ فیها اسمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالغُدُوِّ وَ الآصال» (نور:٣۶) باشد. آنچه در این جلسه تقدیم خواهدشد شرحی بر این آیه شریفه است. خانه‌هایی که خداوند متعال اجازه داده تا ذکر او در آن‌ها بالا برود و نام او در آن خانه‌ها برده‌شود. همان‌طور که استحضار دارید، این توصیف را در زیارت جامعه کبیره خطاب به امام‌(ع) می‌خوانیم و می‌گوییم که ائمه(ع) در خانه‌هایی هستند که خداوند اجازه داده‌است در آن‌ها تسبیح و ذکر باشد.

مقدمه دوم بحث هم این است که اگر بگوییم تمام یک شهر زیارتی بیت امام(ع) محسوب می‌شود، در این صورت، شهر ما شهر ذکر می‌شود. آن‌وقت شده شهری که مجرای ولایت امام(ع) است و متناسب با زیارت شکل می‌گیرد.بنا داریم در این جلسه، پس از تعریف مفاهیم پایه، الگوی پایه در ترسیم معماری شهر اسلامی را بررسی کنیم و سپس آن الگو را تشریح کنیم. الگوی معماری شهر اسلامی سه رکن دارد. رکن اول الگوی محتوایی است؛ یعنی شهر محتوایی دارد که درخصوص روابط انسانی و تاثیر برایند این روابط در معماری شهر سخن می‌گوید. همچنین شهر یک کالبد دارد که در ادامه تفسیر آن را بیان خواهیم‌کرد. بخش دیگر بحث امروز کالبد و محتوا را بر محور سوم تجمیع و تحکیم خواهیم‌کرد که آن محور ولایت امام(ع) است و نام آن را «هویت ولایی» می‌گذاریم. بنابراین، رکن سوم الگوی معماری اسلامی الگوی کالبدی-محتوایی بر محور ولایت امام(ع) در معماری شهر اسلامی است.


ساختار شهر اسلامی، محیط‌زیستی برای ذکر و بندگی خدا

منظور از معماری مدیریت و هندسه بخشی زمین و فضاست؛ یعنی هم به آسمان و ارتفاع کار داریم و هم به سطح. همچنین نور و رنگ و صدا از اجزای معماری محسوب می‌شوند. معماری اسلامی هم همین اجزا را دارد، اما روح و برایند و اثر و جهت آن متفاوت است که ما باید این تاثیر را در طراحی شهری ببینیم. باید این تفاوت را بر مبنای هستی‌شناسی، انسان‌شناسی و جامعه‌شناسی ببینیم که هدف آن تحقق سبک زندگی اسلامی است. ما در اینجا نمی‌خواهیم مبانی را مطرح کنیم و حتی درباره سبک زندگی اسلامی توضیح نمی‌دهیم. می‌خواهیم بگوییم که ساختار شهر اسلامی باید به گونه‌ای باشد که محیط‌زیستی برای ذکر و بندگی خداوند و جریان ولایت امام(ع) باشد. بنابراین، شهر زیارتی فضایی برای ذکر و بندگی بر محور ولایت امام(ع) است.

همان‌طور که گفتیم، الگوی پایه ما در ترسیم معماری شهر اسلامی از سه رکن کالبد، محتوا و محور هویت‌بخش آن تشکیل شده‌است. نظریه پشتیبان در دستیابی به الگوی پایه در معماری شهر زیارتی این است که معماری شهری از برایند سه بردار شکل می‌گیرد. اول، کالبد شهری همانند طراحی ساختمان‌ها، خیابان‌ها، پهنه‌بندی‌ها، مبلمان شهری و مواردی از این دست.

دومین بردار، محتوای شهری است. آنچه کالبد شهری برای به جریان افتادن آن شکل گرفته‌است. خود ساختمان و خیابان که برای ما موضوعیت ندارد. روابط خانوادگی، تجاری، سیاسی، اجتماعی، امنیتی و مهم‌تر از آن، ارزش‌هایی که نظام روابط انسانی در خدمت آن هستند همانند صداقت، عدالت، آزادی، امنیت، محبت، نشاط، رفاه و از این قبیل. آدم‌ها در ارتباط با هم به دنبال این مسائل هستند و شهر برای ایجاد آن ارتباطی است که این خاصیت‌ها از آن استخراج شود.سومین بردار ناظر بر محور هویت‌بخش است؛ یعنی آنچه سمت‌وسو و جهت‌گیری محتوا و کالبد را مشخص می‌سازد و برایند یا رکن اصلی معماری اسلامی را شکل می‌دهد.

الگوی پایه در ترسیم معماری شهر اسلامی را می‌توان در یک مدل سه‌شاخه ترسیم کرد که بردارهایش را الگوی محتوایی و کالبدی و محور هویتی شهر تشکیل می‌دهد که در ادامه، این سه شاخه را باز می‌کنیم.


الگوگیری از نظرات آیت‌الله شاه‌آبادی

آیت‌الله شاه‌آبادی در کتاب «شذرات‌‌المعارف» مطلبی را آورده که نسبت به زمان خود، مطلب پیشروی محسوب می‌شود. ایشان از آیه شریفه «واعتصموا بحبل‌ا... جمیعا و لاتفرقوا» استفاده کرده‌است که ارتباطات انسانی بر دو «خیط» استوار است. خیط به معنی ریسمان است. این دو خیط نبوت و ولایت و خیط اخوت هستند. اگر خیط اخوت را همان روابط انسانی بدانیم، طبق طرح آیت‌ا... شاه‌آبادی، روابط انسانی باید بر محور خیط نبوت و ولایت باشد. آنچه ما اینجا مطرح کرده‌ایم به‌نوعی الهام‌گرفته از این الگوست.

اولین بخش از این الگو که مورد بررسی قرار می‌گیرد الگوی محتوایی است. این الگو خود دو قسمت دارد: اول، سطوحی از روابط انسانی در محتوای شهری وجود دارد و دوم، برایند این روابط انسانی. روابط انسانی را نباید یکسان دید، چراکه هر سطح آن اهمیت و اقتضائات خود را دارد. برایند روابط انسانی به ویژگی‌ها، صفات و خصوصیات مورد انتظار از ترکیب روابط انسانی است. نقطه کانونی طراحی شهر اسلامی باید بر مبنای برایند روابط انسانی قرارگیرد. این برایند معین می‌کند که روابط انسانی ما چگونه باشد یا کالبد شهری چطوری باشد. این موضوع باید تشریح شود.


بعد از لایه شهری، به امت واحده می رسیم

یک رکن از محتوا در الگوی شهر اسلامی به سطوح روابط انسانی اختصاص داده‌ شده‌است. روابط انسانی از نفس شروع می‌شود. اولین لایه ارتباط والدین و خانواده است. در جایگاه بالاتر آن، ذوی‌القربی قرار می‌گیرد؛ یعنی خویشان موضوعیت دارد. رده بالاتر از خویشان، همسایگان هستند. در فرهنگ اسلامی افزون بر خویشان که جامعه حقوقی را برعهده آن‌ها می‌گذارد، همسایگان هم حقوقی دارند. درحقیقت، به همسایگان اهمیت و ویژگی داده‌است. در روایات به ما گفته شده که تا ۴٠منزل همسایه ما محسوب می‌شوند. لایه بالاتر از همسایگی، جامعه شهری است و پس از آن، به امت واحده می‌رسیم.

محور دوم در محتوا برایند روابط انسانی است. برای این برایند سه رکن اصلی در نظر گرفته‌ایم: معنویت، بصیرت و موضع‌گیری. چرا این سه رکن را انتخاب کردیم؟ چون انسان و به‌تبع آن جامعه سه بعد دارد: روح، ذهن و رفتار. در بعد روحی، معنویت را مهم‌تر شمرده‌ایم؛ یعنی موضوعی که همه دیگر موضوعات مربوط به روح انسان را به دنبال خود می‌کشد. در رکن ذهن بصیرت را تعیین‌کننده دانسته‌ایم؛ یعنی اگر در یک کلمه بخواهید وضعیت ذهنی یک فرد و یک جامعه و یک شهر را ارزیابی کنید، باید ببینید چقدر بصیرت دارند. در بعد رفتار هم منظور موضع‌گیری دربرابر موقعیت‌های مختلف اجتماعی است.


ایده‌پردازی یک آرمان‌شهر

برای هریک از این ارکان، شاخص‌هایی را تعیین کرده‌ایم تا این سه رکن تشریح شوند. معنویت را به ایمان، محبت، آرامش، نشاط و خضوع تشریح کرده‌ایم. این موارد از باب نمونه بیان شده‌اند. همین‌طور بصیرت را به معنای عقلانیت، ایمان، ولایت‌مداری، دشمن‌ستیزی و اعتماد دانسته‌ایم و موضع‌گیری را در رفتارهایی چون مسئولیت‌پذیری، مشارکت، همکاری جمعی، استکبارستیزی، خلاقیت، عفت، تقوا، صداقت، ادب، صبر، قناعت، وقف و انفاق بیان کرده‌ایم. این شاخص‌ها باید دقیق‌تر و نظام‌مند بررسی شوند تا معیار مناسبی برای ارزیابی و سنجش موفقیت ما در طراحی شهر زیارتی و مدیریت شهری باشند.

این طرح یک آرمان‌شهر را تصویر می‌کند و تنها به مشهد اختصاص نمی‌یابد. مشهد هم می‌تواند از این الگو پیروی کند. این الگو تا امت واحده را پیش‌بینی می‌کند. می‌دانیم بلندپروازانه است، اما ایده را که می‌توانیم مطرح کنیم و به سمت آن حرکت خود را سامان‌دهی کنیم. در مرحله بعد از این طرح، سطوح و برایند روابط را به یکدیگر ارتباط داده‌ایم. نتیجه این ارتباط این می‌شود که سطوح روابط به‌صورت معنویت در خانواده، همسایگان، شهر و بالاتر بررسی می‌شود. همین‌طور بصیرت و موضع‌گیری را در این سطوح مختلف مورد بررسی قرار می‌دهیم. توجه به همه این مسائل پیش از آنکه به سراغ کالبد و محتوای طراحی شهر اسلامی برویم ضروری است و اگر دیدیم در شهری که داریم می‌سازیم این مسائل لحاظ نمی‌شود، باید بدانیم که راه را
اشتباه رفته‌ایم.

الگوی کالبد هم مانند الگوی محتوا در دو قسمت مطرح شده‌است: سطوح معماری شهری و کاربری‌ها یا پهنه‌بندی‌ها در معماری و طراحی شهری. در سطوح معماری فقط معماری ساختمان مطرح نیست. از آمایش سرزمین شروع می‌شود و تا طراحی داخلی ادامه پیدا می‌کند.

کاربری یا پهنه‌بندی را این‌طور مطرح می‌کنیم که از آنجا که شهر یک جامعه کوچک‌شده‌ است، همه ابعاد جامعه در شهر نیز وجود دارد و فضاهای خاص خود را می‌طلبد؛ یعنی در کالبد شهری هم باید به فضاهای سیاسی توجه کنیم و هم فضاهای فرهنگی را در نظر بگیریم. به میزان زیادی قواره شهری بستگی به تعریف کاربری‌ها یا نوع پهنه‌بندی‌ها دارد. کاربری و پهنه‌بندی به زمین کار دارد و سطح معماری فضای شهر را در نظر می‌گیرد. ما باید این دو را متناسب و درست طراحی کنیم.

قسمت اول از طراحی معماری که سطوح معماری است به این ترتیب از خرد به کلان طبقه‌بندی می‌شود: از طراحی داخلی شروع می‌کنیم. طراحی داخلی یک سالن یا هر فضای دیگر را شامل می‌شود. بعد، سراغ معماری ساختمان می‌رویم. ساختمان شهرداری یا یک مدرسه یا مسجد چه نوع معماری‌ای باید داشته‌باشد؟ یک گام بالاتر از معماری شهری، برنامه‌ریزی و آمایش سرزمین است. توزیع جمعیت و مدیریت منابع انسانی در این قسمت اتفاق می‌افتد و لحاظ می‌شود.


مسجد، محور محلات شهر اسلامی

بر این اساس، مرکزیت شهر از بیت امام(ع) شروع می‌شود. بعد، فضاهای فرهنگی در مقیاس شهری و بعد، فضاهای سیاسی و پس از آن، به‌صورت کاملا حداقلی فضاهای اقتصادی قرار می‌گیرند. پس از آن، همین پهنه‌بندی را در فضای محلات هم ایجاد می‌کنیم. در هر محله مسجد و حسینیه به‌عنوان شعبه‌ای از بیت امام(ع) محور قرار می‌گیرد و فضاهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی اطراف آن شکل می‌گیرند. بنابراین، ما یک مجموعه محلات خواهیم‌داشت و چند محله یک منطقه را تشکیل می‌دهند و از اجتماع منطقه‌ها شهر شکل می‌گیرد.

سطوح معماری عبارت بود از آمایش سرزمین، طراحی داخلی، کاربری و پهنه‌بندی که با تاکید بر اولویت فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مطرح شد. بر این اساس، معماری ساختمان باید بر مبنای فرهنگی طراحی شود که در عین تفاوت با معماری سیاسی و اقتصادی، با آن متجانس باشد.

پس از طرح الگوی کالبد و محتوا در معماری شهر اسلامی، می‌خواهیم این دو الگو را بر محوریت ولایت خداوند و امام(ع) قرار دهیم. رابطه بین الگوی محتوایی با هویت ولایی و سطوح روابط شهری و برایند آن بر محور ولایت امام(ع) معنا و تحقق پیدا می‌کند. طراحان شهری باید این هنر را داشته‌باشند که در طراحی و سامان‌دهی شهر زیارتی این موضوع ارتباط با ولایت امام(ع) را در روابط و برایند روابط شهری جریان دهند.

سطوح روابط از خانواده، همسایه، جامعه شهری تا جامعه ایران و بالاتر در نظر گرفته می‌شود و برایند روابط هم براساس معنویت، بصیرت و موضع‌گیری با محوریت ولایت الهی طراحی می‌شود. سوال این است که جریان ولایت دینی و الهی چگونه در برایند روابط اجتماعی و شهری جریان می‌یابد؟

پیشنهاد ما این است که از طریق محل عبادت، یعنی مسجد، این جریان شکل بگیرد. بنابراین طراحان شهر اسلامی باید متناظر با سطوح روابط، سطوح مکان‌های مذهبی را هم در نظر بگیرند. مثلا در خانواده مصلی داریم. دستور اسلامی است که در هر خانه‌ای فضایی برای عبادت در نظر گرفته‌شود. برای عبادت در همسایگی مسجد محله را داریم و به همین صورت، تا بالاترین سطوح که حرم و بیت امام(ع) است پیش می‌رویم.


از مردم عراق الگو بگیریم

در شهر زیارتی افراد از دو حالت نبایدخارج باشند: یا زائر هستند یا خادم. هر شهروند را یک خادم در نظر می‌گیریم. خادم امام‌رضا(ع) دیگر به معنی کسی که لباس فرم می‌پوشد و در حرم مطهر جارو دست می‌گیرد یا در کفشداری خدمت می‌کند نیست. البته این‌ها بسیار ارزشمند است، اما کاسبی هم که بیرون از حرم به زائران خدمت می‌کند می‌شود خادم و کسی که در شهرداری هست می‌شود خادم زائران.

کسانی که به زیارت اربعین مشرف شده‌باشند، این موضوع را بهتر درک می‌کنند. در اربعین بیش از ٢٠میلیون‌نفر به زیارت می‌روند. شهرهای عراق مانند مشهد، اصفهان و شیراز که وسعت شهری ندارند. پس چطور می‌شود که از این جمعیت عظیم پذیرایی می‌شود؟ چون مردم درب خانه‌های خود و البته درب جیب‌های خود را باز می‌گذارند. این یعنی وسعت مفهوم خدمت. فرد خود را وقف امام(ع) کرده‌است. هم و غمش این است که یک سال کار کند تا بتواند دو هفته برای سیدالشهدا(ع) خرج کند. به هر شکلی که بتواند در این کار سهیم می‌شود. اگر بتواند، غذای مفصلی آماده می‌کند و اگر نتواند، غذای ساده‌تری درست می‌کند و با التماس از زائران می‌خواهد میهمان او شوند. برخی که بضاعت کمتری دارند، ظرف خرما را کنار راه زائران می‌گذارند و خودشان هم به مراقبت که مگس روی آن ننشیند.

چرا ما از این ظرفیت استفاده نمی‌کنیم؟ چرا این شکل میزبانی را به اینجا نمی‌آوریم؟ با این خط‌کشی‌ها، خودمان را از خدمت به امام(ع) محروم کرده‌ایم. وقتی می‌گوییم در محلات مسجدمحوری باشد، روحانی محل می‌تواند ظرفیت پذیرایی محله خود را بسنجد و متناسب با آن، از زائران پذیرایی کند. با این ایده، در ایام شلوغی زیارت در مشهد، به‌راحتی همه زائران جای استراحت پیدا می‌کنند. این موضوع می‌تواند به‌سادگی سامان‌دهی
شود.

در عراق دیده‌ام که ۵تا١٠خانواده دور هم جمع می‌شوند و در ایام اربعین در یکی‌دو خانه سکونت می‌کنند و بقیه خانه‌ها را در اختیار زائران قرار می‌دهند. ببینید با این کار چه انفجاری اتفاق می‌افتد. نه‌فقط زائر دغدغه سکونت پیدا نمی‌کند و دغدغه جا ندارد، از این طریق چقدر فرهنگ و ارتباطات می‌آورد، چقدر محبت می‌آورد. این نمونه یک شهر زیارتی است.


دیدگاه فقدان آمایش سرزمین بیماری کلان‌شهرها

مشهد و بسیاری از دیگر کلان شهرهای ما از فقدان طرح آمایش سرزمین -چه در سطح ملی و چه منطقه‌ای- رنج می‌برند؛ یعنی ما توجه نکرده‌ایم که شهر یک موجود زنده است، بزرگ می‌شود و باید آن را پویا ببینیم. علاوه‌بر اینکه جمعیت شهر افزایش می‌یابد، هر شهری جمعیت ورودی هم دارد. جمعیت جدید با وجود تنوع قومی و مذهبی وارد شهر می‌شود. ما وقتی ندانیم که در جمعیت ورودی شهر چه اتفاقی می‌افتد، فقط برای وضعیت موجود تصمیم می‌گیریم و پنج سال بعد که ترکیب جمعیتی شهر متفاوت شد، چشم باز می‌کنیم و می‌بینیم که جمعیتی وارد شهر شده که نظم بسیاری از بخش‌های شهری را بر هم‌ زده‌است.

چقدر حاشیه‌نشینی در مشهد و بعضی شهرهای دیگر رشد کرده‌است! این معضلی است که به خاطر توجه‌نکردن به آمایش سرزمین رخ داده‌است. این مسائل پیش از آنکه بخواهیم وارد طراحی شهر اسلامی و زیارتی شویم مطرح می‌شوند. هرکسی هم بخواهد طراحی شهری کند، به آمایش سرزمین نیاز دارد.

پس از در نظر گرفتن این مباحث، می‌توانیم به سراغ معماری شهری برویم. سطوح معماری شهری طراحی داخلی، معماری ساختمان‌ها، طراحی شهری و برنامه‌ریزی شهری و آمایش سرزمین را شامل می‌شود. طراحی داخلی یعنی ساختمان‌های شهر از نظر رنگ و نور، مبلمان داخلی و جنس مصالح باید چه ویژگی‌هایی داشته‌باشند. پس از آن، به معماری ساختمان توجه کنیم؛ یعنی طبیعت، فرم و شکل و روابط فضایی را مدنظر بگیریم.

قسمت دوم در الگوی کالبد شهری، کاربری و بهره‌وری است. طرح‌های جامع شهری در دوره‌های قبلی فضاهای شهری را به‌صورت نقطه‌گذاری برنامه‌ریزی می‌کردند. مثلا می‌گفتند خیابانی که در این نقطه هست باید در چند سال آینده مدرسه باشد و بالعکس. طراحان شهری به این نتیجه رسیدند که این شیوه طراحی معضلاتی ایجاد می‌کند. بنابراین، به طراحی شهری براساس منطقه‌بندی و پهنه‌بندی روی آوردند. مثلا مناطق را به مسکونی، تجاری، امنیتی، اجتماعی و فرهنگی تقسیم کردند و دیگر داخل این پهنه‌ها را نقطه‌گذاری نکردند.

اصطلاح پهنه‌بندی که در ادبیات معماری شهری امروز باب شده همان اصطلاح کاربری در ادبیات شهری غربی است. نکته مهم این است که ما پهنه‌بندی‌های شهری را داریم اشتباهی انجام می‌دهیم. اینکه شما چه وسعتی را به چه موضوعی اختصاص می‌دهید بسیار اهمیت دارد و از آن مهم‌تر اینکه در برنامه‌ریزی شهری، چه موضوعی را اولویت می‌دهید. این دو با هم متفاوت هستند.

اگر بخواهیم بدانیم در وضعیت فعلی در شهرهای ما بین فضاهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی کدام‌یک اولویت دارد، ببینید کدام فضاها در کدام موقعیت‌ها قرار گرفته‌اند. فضای شهری ما بر مبنای اقتصاد طراحی شده و این یعنی ما از اول قافیه را باخته‌ایم و اجازه داده‌ایم که یک فرهنگ دیگر بیاید و و طراحی شهری ما را به عهده بگیرد؛ یعنی آن فرهنگ آمده و تبدیل به کالبد شهری ما شده و ما حواسمان نیست.

در این فضای شهری زیست می‌کنیم و پیامدهای اخلاقی آن را می‌بینم و بعد، می‌پرسیم چرا مردم به هم اعتماد ندارند یا چرا صداقت کم شده‌است. یک عامل این تغییر در اخلاقیات همین است.

فضاهای فرهنگی‌اجتماعی باید در کانون طراحی شهری مدنظر قرار گیرند و اولویت اصلی را داشته‌باشند. دیگر فضاهای شهری باید در خدمت فضاهای فرهنگی‌اجتماعی قرار گیرند. لذا فضای سیاسی‌امنیتی بعد از پهنه فرهنگی‌اجتماعی و پس از سیاست، پهنه اقتصادی قرار می‌گیرد، در حالی که در طراحی فضای شهری امروز ما دقیقا برعکس است.


حرم کانون شهر زیارتی

کانون شهر زیارتی باید حرم امام(ع) باشد و بقیه فضاهای شهری باید از کانون حرم شعاع پیدا کنند. الان در مشهد از حرم مطهر که خارج می‌شوید، وارد فضای هتل یا بازارها می‌شوید و دیگر فضای معنوی حرم وجود ندارد؛ یعنی شهر ما به‌عنوان یک شهر عبادی درست نشده‌است و این مسئله از همه‌لحاظ نمود دارد: معماری، ارتفاع، روابط انسانی و غیر آن. این مسئله‌ای است که در طراحی شهری باید حل شود و هرکس به هر میزانی که در حل این مسئله مشارکت کند باقیات‌الصالحاتی از خود به جای می‌گذارد.

فضاهای فرهنگی باید در کنار حرم مطهر قرار گیرد، نه بازار. ما جذابیت‌های اقتصادی را گذاشته‌ایم تنگ حرم؛ یعنی آن حال معنوی که زائر در حرم پیدا می‌کند تا از حرم بیرون می‌آید خراب می‌شود، ولی اگر فضاهای فرهنگی‌معنوی را در اطراف حرم طراحی می‌کردیم، مثلا زائر از حرم که خارج می‌شد، طلاب حوزه علمیه و دانشجویان را می‌دید که مشغول تحصیل هستند یا حتی فضای مفرح طبیعی را می‌دید به جای این برج‌ها، مسلما تاثیرات زیارت هم بیشتر در او باقی می‌ماند.

عده‌ای می‌گویند زائران به جایی برای اسکان نیاز دارند و ما هم به این ساختمان‌ها ارتفاع می‌دهیم تا جمعیت بیشتری را در خود پذیرا باشند. ببینیم چه چیزی را داریم فدای چه می‌کنیم. امکانات امروز شهری راه‌های زیادی برای این موضوع در اختیار ما قرار می‌دهد.

می‌توان زائر را از فضاهای زائرپذیر دورتر در مدت‌زمان کمتر به حرم رساند. این خود یک زیرساخت درست شهری است. اگر طراحان شهری این ایده را بپذیرند، راه دستیابی به آن را هم پیدا می‌کنند. آنجایی هم که بحث کاسبی و حرص دنیا مطرح است، تا جایی که می‌توانند عقب ببرند.


خانه، مرکز تربیت است نه آسایشگاه

نکته مهمی که در اینجا مطرح است این است که در پهنه‌بندی‌هایی که طراحان شهری امروز صورت می‌دهند، یک پهنه‌ای را مستقلا به‌عنوان پهنه مسکونی می گذارند. من می‌گویم این اشتباه است.

شاید بگویید مردم به جایی برای خانه و استراحت و زندگی نیاز دارند و محلی هم برای کار می‌خواهند. من معتقدم این نحوه پهنه‌بندی اشتباه است. در طراحی فعلی شهرها، شهر به پهنه‌های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی و مسکونی تقسیم می‌شود و این به معنی این است که خانه آسایشگاه است و فرهنگ و اقتصاد و امنیت در جای دیگر شهر قرار دارد.

معتقدم خانه پرورشگاه آدمی و محیط تربیت است و آسایشگاه نیست. بنیادی‌ترین هسته اصلی فضای فرهنگی‌اجتماعی خانواده است که جای خانواده در مسکن قرار گرفته. بنابراین، خانه را باید یک فضای فرهنگی‌اجتماعی ببینید، نه آسایشگاه.

وقتی خانه را به‌عنوان یک فضای فرهنگی دیدید، طراحی داخلی آن، معماری و ارتفاع و همین‌طور فضاهای جانبی خانه را از این زاویه نگاه می‎کنید. مثلا نیازهای خانم خانه را در نظر می‌گیرید که قرار است صبح تا شب در این خانه باشد. با این نگاه است که اثرات روحی فضای خانه برای بانوان اهمیت پیدا می‌کند.

بی‌توجهی به صله رحم در طراحی شهری

چرا الان ارتباط در میان خانواده‌ها این‌قدر سخت شده‌است؟ چون در طراحی شهری اینکه صله‌رحم آسان اتفاق بیفتد برایمان مسئله نبوده‌است. می‌توان با سیاست‌هایی، بسترهای محله‌محوری و در آن، خانواده‌محوری را فراهم کرد. در این شرایط، می‌توانید ببینید تا چه مقدار از معضلات اجتماعی و فرهنگی پیشگیری می‌شود و اگر مسئله‌ای پیش بیاید، به چه سادگی حل می‌شود.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها