کد خبر: ۳۸۸۴۲
زمان انتشار: ۱۹:۳۸     ۱۸ بهمن ۱۳۹۰
گفتگو با مهندس عباس معلمی؛
سینما و تلویزیون به نسبتی ولایت پذیر هستند و به میزان اعمال اختیار، در تصرف هستند. و هر جایی که این اعمال اختیار ممکن نباشد، یا ما نخواهیم اعمال اختیار کنیم در بند تقلید از غرب هستیم. همچنان که بسیاری از فیلم های ما ماهیت غربی دارند. بی انصافی است اگر بگوییم سینمای ما مثل سینمای هالیوود است. مثلا در بحث زن و استفاده از جذابیت های آن، این دو سینما قابل مقایسه نیستند هر چند محور جذابیت در یک فیلم ایرانی هم جاذبه جنسی باشد.
سرویس نقد رسانه پایگاه 598 / تردیدی نیست که سینما و تلویزیون به عنوان دو رسانه تصویری فراگیر، پرمخاطب و تاثیرگذار، نقش مهم و بسزایی در معرفی فرهنگ، تمدن، تاریخ و آیین های ملی و مذهبی هر ملتی دارد. کشور ما نیز از این قاعده مستثنی نیست.اما آنچه امروز در کانون توجه دلسوزان فرهنگ قرار دارد اسلامی بودن یا بهتر بگوییم اسلامی شدن این هنرهاست. در همین راستا گفتگویی را انجام داده ایم با مهندس عباس معلمی، مدیر کل سابق پژوهشی مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما،که در حال حاضر عضو شورای دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی کشور،عضو شورای سیاستگذاری نهاد کتابخانه های عمومی کشور و مسئول گروه فرهنگی و اجتماعی فرهنگستان علوم اسلامی است.

هنر اسلامی؛ باید ها ونبایدها

جایگاه شعر و سینما در تمدن اسلامی چیست؟


به عنوان مدخل و ورود به بحث میخواهم برگردم و نگاهی به تمدن اسلامی داشته باشم. برای ساخته شدن چنین تمدنی با آن عظمت، در عین حال که پایه و مبنای دینی در شکل گیری آن در اولویت بود ولی از فرهنگهای گوناگون طی فرایند انتقال فرهنگی، عناصری را میگیرد و آن را در داخل خود کاملا حل میکند. وحتی آن رابه نوعی اسلامی میکند. مثل منطق ارسطویی یا مثل افلاطونی که مبنایی می شود برای پایه ریزی فلسفه اسلامی که در ابن سینا و ملا صدرا اوج میگیرد.

ولی چرا از همین تمدن یونان و از همین اسطوره که منطق را به عاریت می گیرد. چرا بحث درام و هنر تئاتر را که خود اسطوره کتاب بوطیقا تئوریزه کرده است را قبول نمی کند و وارد فرهنگ اسلامی نمی شود؟

به نظر میرسد هر مکتب و هر فرهنگی برای انتقال از سرزمینی به سرزمین دیگر محتاج به هنر است. هنر، مکتب را از نسلی به نسل دیگر و از سرزمینی به سرزمین دیگر منتقل میکند و هر مکتبی متناسب با خودش هنری دارد.

در اسلام «کلمه» اهمیت خاصی دارد. و بزرگترین معجزه پیامبر اکرم (ص) قرآن است. که از جنس کلمه است. شاید همین اهمیت کلمه باعث شده است تا شعر جایگاه ویژه ای برای ما داشته باشد. عرفا، فلاسفه و حکمای ما برای انتقال مفاهیم خود بعضا از شعر استفاده کرده اند و همین شعر در انقلاب اسلامی ما نیز نقش داشته است. و باعث هماهنگی تظاهرکنندگان میشد.

در دفاع مقدس نیز مداحی ها که نقش به سزایی در روحیه رزمندگان ایفا کرد مبتنی بر شعر بود. در این شعرهای شورانگیز سپاه حق و باطل با صدر اسلام مقایسه می شد و بر این نکته تاکید می شد که ما سربازان امام علی (ع) و امام حسین (ع) هستیم. فرهنگ ما با کلمه سازگاری بیشتری دارد. کلمه برای انتقال مفاهیم بلند، پیچیده و تفکر برانگیز مناسب تر است.

فرهنگ ما فرهنگ عمیق و مفهومی است و شاید به همین دلیل است عرفا و حکمای ما آنجا که جای استفاده از هنر بوده است شعر را به کار گرفته و از قالب های دیگر مثل هنر نمایش استفاده نکرده اند. هنر خوش نویسی و تذهیب نیز بر همین محور تکیه دارد.

این وضعیت در سایر فرهنگ ها به چه شیوه است؟

در دنیای غرب حرکت و حس (به جای تامل و تفکر در فرهنگ،) اهمیت خاصی دارد. شاید به همین دلیل در محاورات روز مره در کشور های غربی از حرکات دست و صورت و گردن بیشتر از ما برای انتقال معنا استفاده می شود. حرکاتی که بعضا در فرهنگ ما ناپسند و سبک است.

پس هر چه از کلمه به طرف حسی شدن می رویم تعقل و تفکر کاسته می شود؟

بله. مثلا در هنگام خواندن یک رمان، موقعیت چهره و حتی تن صدا و... . شخصیت های رمان در ذهن فرد ساخته می شود. ولی وقتی همین رمان تبدیل به نمایش رادیویی می شود از میزان تخیل و تفکری که برای ساختن نوع صدای شخصیت به کار می رفت کاسته می شود. و اگر همین نمایش رادیویی تبدیل به تئاتر در صحنه شود دوباره از خیلی ویژگی ها که فرد تلاش می کرد برای خود بسازد کاسته می شود و شخصیت ها را به صورت مجسم در صحنه می بند وآن شخصیت های ذهنی به صورت عینی دیده می شوند. ولی با این حال، تئاتر محدودیت هایی دارد که بعضی از موقعیت ها قابلیت اجرا ندارند و به صورت نماد والمان های خاصی نشان داده می شوند و علامت گذاری شده اند که مخاطب این جا هم با نوعی تفکر و تعقل، آن موقعیت را تخیل می کند. ولی در سینما تمام این ابعاد را اشخاصی به وجود می آورند؛ از جلوه های ویژه تا صوت و نور و افکت های صدا و... که مخاطب در این جا صرفا مصرف کننده است. در نمایش، فکر کمتر خلاقیت دارد تا به نسبت داستان و رمان. در همین فرآیند به هنرهایی مثل آبستره در نقاشی می رسیم که اصلا دعوتشان به حس کردن است نه به فهم و تعقل. هر چه تصویری تر و حسی تر شود، مخاطب منفعل تر میشود.

فرهنگ ما با حسی گرایی صرف مخالف است. انسان شی نیست که با گرمی و سردی منقبض و منبسط شود. شاید دلیل مخالفت با موسیقی هم از همین رو باشد که در هنگام شنیدن موسیقی در پیدایش حالت غم، شادی یا مالیخولیایی، فرد کاملا منفعل است. و این جا انسان به مشابه اشیاء است.

با این اوصاف سینما تا چه حدی می تواند در خدمت انتقال مفاهیم دینی قرار بگیرد؟ آیا هر ظرفی مظروف خاص خود را دارد؟

به طور مطلق نمیتوان گفت هر ظرفی مظروف خود را دارد. یک نوع کشامندی در میان است. بهتر است بگوئیم به نسبتی، صفر و صد نکنیم. گاهی محتوا گنجایش قالب را ندارد و گاهی برعکس است و گاهی یک قالب تناسب بیشتری با یک محتوا دارد و گاهی تا حد خاصی آن را می پذیرد و...

چگونه می توان این محتوا و قالب ها را همسان کرد؟

اصولا یک طیف دیدگاه در این زمینه وجود دارد. عده ای می گویند وسیله، ابزار یا رسانه همان پیام است. یا قالب، همان محتوا است یا خود محتوایی دارد و نمی شود با تغییر در محتوا از آن قالب استفاده کرد. در سر دیگر این طیف عده ای قائل به این هستند که قالب، بی جهت و بی رنگ است مثل آن چاقویی است که هم می توان با آن آدم کشت و هم برای بریدن میوه ای استفاده کرد. که البته هیچ کدام از این نظرات نظر کاملی نیستند. ابزارها و قالب ها تا حدی که پذیرایی اختیار آدمی باشند به تسخیر او خواهند آمد.

این ابزار و قالب لایه های گوناگونی دارد. که هر چه قدر به لایه های عمیق تر نقوذ کنیم. بیشتر تحت فاعلیت ما می آید و در هر سطح و لایه ای که قدرت اعمال فاعلیت نداشته باشیم و یا نخواهیم اعمال فاعلیت کنیم ابزار، کار خود را می کند و ما در تسخیر ابزار خواهیم بود. پس هرچه قدر بتوانیم در این لایه ها اعمال اختیار کرده وآن را به تسخیر خود در آوریم و جهت گیری ها را تغییر دهیم. می توانیم از سینما برای انتقال مفاهیم دینی استفاده کنیم.

آیا بعد از انقلاب اسلامی ایران در رابطه با صدا و سیما و سینما آیا این اتفاق افتاده است؟

از 22 بهمن 57 که انقلاب پیروز شد امام خمینی (ره) رادیو و تلویزیون را تعطیل نکردند ولی تمام قمارخانه¬ها و مشروب فروشی ها تعطیل شد. ما هنگام انقلاب اولین تصرفات را شروع کردیم. که ابتدایی ترین آنها تغییر جهت گیری ها بر اساس تفکیک جبهه حق و باطل بود. تا چند روز قبل از 22 بهمن مذهب و انقلاب سرکوب میشد ولی بعد از 22بهمن انقلاب مورد ستایش واقع شد. یعنی تولی و تبرّی در حد کلان سیاسی عوض شد. پس این ابزار تا این حد ولایت ما را پذیرفتند.

این تنها لایه سیاسی رسانه است. در ابعاد دیگر چه تصرفاتی میشود انجام داد؟

این اعمال ولایت نیز لایه ها و ابعاد گوناگونی دارد. و به میزان نفوذ ما در لایه های سطحی و عمیق تر، آن ابزار به استخدام در می آید و ولایت ما گسترش می¬یابد. مثلا تلویزیون یکسری فرمول های برنامه سازی در قالب های مختلف دارد (خبر، کارشناسی، فیلم، تبلیغات و...). به میزان اینکه شبکه ای به کدام یک از این قالب ها و فرمول ها بپردازد جهت گیری عوض می¬شود. مثلا شبکه ای 24 ساعت فیلم نشان دهد یا خبر نشان دهد. و در آن فیلم یا خبر چگونه برنامه سازی شده باشد بعضی از این فرمول ها قابلیت ولایت پذیری دارند و یا قدرت انتخاب از بین فرمول های مختلف برنامه سازی وجود دارد.

یا در کنداکتور و ساعت پخش برنامه ها، شبکه ای می تواند برنامه عوامانه یا تفکر برانگیز خود را مثلا شب از ساعت 22 به بعد قرار دهد و شبکه ای دیگر همین برنامه ها را از ساعت 6 صبح و یا سرشب شروع کند. که اینها آثار فرهنگی مختلفی خواهند داشت. از ساعت خواب و بیداری مردم گرفته تا ساعت شروع کار کسبه که دو حالت و سبک زندگی متفاوت را پدید می آورد. پس این لایه هم قابلیت اعمال اختیار و ولایت پذیری را دارد.

در بحث فیلم (اعم از سینما و سریال) این اتفاق چگونه می افتد؟

بحث اول اینکه : چه موضوعی انتخاب شود؟ در چه ژانر و گونه ای قرار بگیرد؟ چه نکات و مفاهیمی برجسته شود و چه مفاهیم و نکاتی در حاشیه بماند؟ و به این مسائل از چه منظری نگاه شود؟ تا حدی که این مفاهیم تغییر پیدا کند تحت اختیار ما است.

سینما با بحث جذابیت پیوند خورده است و ارتباط مخاطب با همین عنصر انجام می پذیرد. جذابیت چه می شود؟

جذابیت در سینمای غرب و هالیوود حول محور سکس، خشونت، طنز و تعلیق (دلهره) است. برای انحلال عناصر جذابیت در فرهنگ خودی باید مشخص شود چرا خشونت جذابیت دارد. اگر یک کودک یا یک زن مورد خشونت واقع شوند، این جذابیتی ندارد که هیچ، بلکه نفرت انگیز است. باید این نکته تئوریزه شود که اگر درگیری جذاب است درگیری فقط فیزیکی نیست و این بازگشت می کند به عدالت خواهی. پس ما باید مثلا از این فرمول کلان که عدالت دوست داشتنی است شروع کنیم. و مصادیق را به فیلم و سریال پیدا کنیم. یعنی نباید محدود به تحقق عدالت در شکل درگیری فیزیکی شویم. پس می توان در عنصر جذابیت هم اعمال فاعلیت ولایت کرد.

و یا در لایه ای درون نگرتر در حیطه شخصیت پردازی وارد شد و شخصیت پردازی براساس ذهن، قلب و عمل که سه وجه انسانی است طراحی کرد. نه ویژگی های ظاهری رفتاری (یک لایه عمیقتر از قبل).

حتی می توان وارد سطوح و لایه های زیرین نیز شد. بحث حرکت در فیلم و نمایش بحث مهمی است چه در مسیر داستان و چه در سایر حرکات. چگونه امور متحرک داستان به هم وصل شود و با چه افعالی به تحول شخصیت برسیم. در فلسفه اسلامی حرکت جوهری و حرکت عرضی داریم. ملاصدرا در مورد حرکت جوهری می گوید: تا ذات و جوهر تغییر نکند حرکت در عرض یا صورت به وجود نمی آید. البته احتمالات و نظرات دیگری نیز درباره حرکت وجود دارد. حال باید دید حرکت در نمایش بر چه اساسی سامان می یابد. به نظر می رسد تا حدی که این نظرات را بر اساس مکتب خود طراحی کنیم آن را تحت ولایت و اختیار خود در آورده ایم.

آیا این چنین کارهای مسبوق به سابقه بوده است؟

بله، عده ای براساسی ایده سوسیالیستی یا منطق دیالکتیک در بحث تدوین که یک بحث به ظاهر فنی است هم چنین کاری انجام دادند. مثلا کسی مثل" ایزین اشتاین "که چندین نوع تدوین را بر اساس منطق دیالکتیک پایه گذاری کرد. یا فیلم های شوروی سابق که قهرمانان آن یک گروه، ملت یا جمعیت بودند نه فرد و سایر مشخصاتی که در فیلم های آنها بود و همین باعث می شد که با مثلا فرهنگ ما کمتر ارتباط برقرار کند.

آیا این اعمال اختیار تا سطوح تکنیکی کار هم می تواند پیش برود؟

 قطعا همه اینها محل دقت است و باید درباره این مسائل کار کرد. دوربین متحرک یا ثابت ارتفاع دوربین، زاویه نورپردازی و... که هر کدام آثار و پیامی دارد و در این امور به میزان اعمال ولایت، نتایج تابع ما می شوند.

به طور کلی اشیاء به نسبتی ولایت پذیر هستند؛ چرا که اگر این گونه نبود اختیار ما بی معنا می شد. و از طرف دیگر هم آنها تابع مطلق اختیار ما نیستن. ما نمی توانیم به طور همزمان به یک شی دو اختیار متضاد را اعمال کنیم مثلا من بگویم فلان شی زرد باشد دیگری بگوید آبی! و نمی شود گفت در هر جایی که ما بخواهیم می توانیم اعمال اختیار کنیم. این شاید چهره ای از همان اصل «لاجبر و لا تفویض بل امر بین الامرین» باشد.

پس سینما و تلویزیون به نسبتی ولایت پذیر هستند و به میزان اعمال اختیار، در تصرف هستند. و هر جایی که این اعمال اختیار ممکن نباشد، یا ما نخواهیم اعمال اختیار کنیم در بند تقلید از غرب هستیم. همچنان که بسیاری از فیلم های ما ماهیت غربی دارند.
 
وضعیت کنونی سینما چگونه است؟ آیا ما در مسیر تقلید از هالیوود هستیم؟

بی انصافی است اگر بگوییم سینمای ما مثل سینمای هالیوود است. مثلا در بحث زن و استفاده از جذابیت های آن، این دو سینما قابل مقایسه نیستند هر چند محور جذابیت در یک فیلم ایرانی هم جاذبه جنسی باشد. ضمن این که همه کارگردان های سینمای ما نیز در یک طبقه نمی گنجند و تفاوت های زیادی با هم دارند. مثلا در حوزه دفاع مقدس فیلم هایی داریم مثل «برزخی ها» که به تقلید از فیلم هالیوودی «کلاه سبزها» ساخته شد. یا فیلم های خوبی چون «دیده بان» و «مهاجر»، که سعی می کرد از فرهنگ ایرانی - اسلامی ما نشأت بگیرد. بنابراین نباید همه محصولات و همه افراد را همسان دید. تفاوت ها زیاد است. ما مقلد صرف و شیفته و مجذوب و حتی منحل در فرهنگ هالیوود داریم و کسانی هم داریم که به دنبال فرهنگ خودمان هستند؛ آنهم در لایه های ظاهری و یا عمیقتر.

باید فیلم های جذابی که در دوره خود خوب بودند بررسی شوند و معیارهای جذابیت این نوع فیلم ها کشف شده و تبدیل به فرمول شوند و آموزش داده شوند. از همین منظر فیلم های جذاب بد، فیلم های خوب غیرجذاب و به غیرجذاب هم موضوعیت دارند که باید برای فرمول سازی تحلیل شوند.

یعنی می فرمائید عوامل جذابیت در بعضی از فیلم ها تغییر کرده، و موفق هم بوده اند؟

بله! نمونه های داریم. مثل سریال یوسف پیامبر که علی رغم این که داستانش لو رفته بود و از جذابیت های معمول سینما مثل خشونت، طنز و جاذبه های جنسی استفاده نکرد مخاطب زیادی را هم در ایران و هم در سایر کشورها جذب کرد.

و یا کارگردانی در مورد دو امام فیلم ساخته که یکی موفق به جذب تماشاگر شده است مثل ولایت عشق و دیگری مثل تنهاترین سردار موفق نبوده است. اگر این عوامل موفقیت و عدم موفقیت کشف شود و یا آموزه های دینی ما سنجیده شوند. ما می¬توانیم کتاب فیلم نامه نویسی، کارگردانی، تدوین، دکوپاژ و حرکت دوربین و... هم داشته باشیم. البته بدیهی است که هر فیلم یا حرکت یا فرمول جذابی قابلیت تحقق در یک فرهنگ را ندارند باید براساس آموزه های دینی توصیف، تحلیل، ارزش گذاری و حکم کرد.

این کار و وظیفه چه ارگان و نهادی است؟

این قطعا وظیفه مراکز پژوهشی حوزوی و دانشگاهی است. چرا که صدا و سیما با آن حجم انبوه تولید، صرفا به فکر تغذیه رسانه است. از کسی که در صف است نباید انتظار ستادی داشت. اول باید فرمول تولید شود و بعد آموزش داده شود و سپس اجرا شود؛ آنگاه اگر مجری از قانون تخطی کرد محاکمه شود.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۱
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
مرتضی
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۹:۲۸ - ۰۹ دی ۱۳۹۱
۰
۰
سنگین بود اما جالب .
ممنون.
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها