کد خبر: ۳۹۰۳۴۳
زمان انتشار: ۲۳:۲۸     ۰۲ شهريور ۱۳۹۵
یادداشت دکترکچویان درنقدجنجال‌سازی همکاری ایران و روسیه:
در بحبوحه نبرد سرنوشت­‌ساز حلب، تبدیل موضوع جواز فرود و صعود هواپیماهای روسی که مشابه آن هر روزه از فرودگاه‌های کشور صدها بار اتفاق می‌افتد اگر عامدانه باشد فراتر از خیانت بلکه همکاری آشکار با دشمن است. وقتی این اقدام بر مبنای توافق کشوری مستقل انجام می‌شود، این جنجال‌آفرینی‌ها که علناً در پی دعوت و درخواست آمریکا انجام می‌گردد چه معنای دیگری جز این می‌تواند داشته باشد.
سرویس سیاسی پایگاه 598 - دکتر حسین کچویان*/ این روزها پس از آنکه در چارچوب توافق‌های راهبردی ایران و سوریه، هواپیماهای روسی با استفاده از پایگاه هوایی نوژه در همدان، اقدام به عملیات نظامی علیه تکفیری‌ها در سوریه نمودند، شاهد دامن زدن به موجی از روسیه‌هراسی از واشنگتن تا قلب تهران هستیم. در این میان درک اینکه چرا غربی‌ها به ویژه سردمدار آنها يعني آمريكا، از این همکاری به خشم و هراس افتاده و در چارچوب راهبرد تخریب یا تضعیف تعاملات راهبردی ایران با روسیه، هیزم به آتش روسیه‌هراسی می‌نهند، نیاز چندانی به فراست یا تأمل ندارد.

درک این نیز دشوار نیست که در این راه، آمریکايی‌ها چشم به همراهی دوستان خوب ایرانی خود به ویژه داخلی‌ها دارند. در چارچوب این همکاری راهبردی، دور نیست که این دوستان کدخداباور مطابق پیشنهاد آنها، به منظور شعله‌ور کردن اين آتش، ضمن ترجمه عهدنامه‌های قاجاری ترکمنچای و گلستان، موجی از مقالات، مصاحبه‌ها و سخنرانی‌ها در باب تاریخ روابط روسیه و ایران راه بیندازند و بعضی اظهارات کلیشه‌ای نظیر تمایل روس‌ها در مورد دستیابی به آب‌های گرم از زمان پطر کبیر را مجددا یادآور شوند.

آنچه که عجیب و جالب است اظهارات بعضی از ضد آمریکايی‌های سابق و دوستداران لاحق آن و توصيه‌هاي به اصطلاح عالمانه آنها به آقاي روحاني در پيگيري این راهبرد است. اینکه ایشان در قالب این توصیه‌های به اصطلاح عالمانه، اصول‌گرایان را شیفته قدرت‌یابی روسیه بخوانند و درک آنها را از منافع ملی به درکی «ساده‌اندیشانه» تعبیر کنند چندان عجیب نیست. اما اینکه قبول کنیم بعضی بدون هیچ‌گونه شیفتگی نسبت به قدرت‌یابی غرب و آمریکا در ایران، در مسیر دعوت به بازی فتنه‌آمیز حاکمیت دوگانه به شکل مشکوکی تا حد توصیه به ایجاد انشقاق و تضاد در سیاست خارجی به رئیس جمهور پیش‌روی کنند، عجیب به نظر می‌رسد. جالب‌تر آنجاست که چنین پیشنهادی در بحبوحه تعیین تکلیف نبرد با تکفیری‌ها و اعزام روزمره تیم‌های ترور از سوی آنها به مرزهای غربی و شرقی به عنوان درکی بالا از مسئله ارائه می‌شود.

اما از اینها گذشته لازم است نگاهی به اصل و اساس استدلال‌هایی که با هدف دفاع از منافع ملی و یا استقلال کشور، پایه و مایه موج جدید روسیه‌هراسی قرار گرفته‌اند بیندازیم. چون صرف نظر از بعضی افراد، قطعاً بسیاری ممکن است از باب دغدغه‌های درست و خالصانه نسبت به کشور، درگیر این امواج یا گرفتار آن شوند. اولین نکته‌ای که به یک معنا بنیان یا اصل بدیهی هر نوع بحثی در مورد مسئله ارتباط یا پیوند و تعامل با روسیه و غرب، به ویژه آمریکا، می‌باشد، تفاوت ریشه‌ای روسیه با مجموعه کشورهای غربی از جهات مختلف، به ویژه ماهیت قدرت آن است. روسیه از جهتی صرف نظر از قدرت اتمی و تا حدی نظامی، در کلیت آن، به لحاظ ساختاری و مادی، به نوعی قابل قیاس و در مرتبه کشور ما محسوب می‌شود.

به علاوه، قدرت آن به ویژه از حیث خارجی، تک‌بعدی و متکی بر نیروی نظامی بوده و ظرفیت‌های لازم برای ایجاد یک نظم جهانی جامع یا واجد ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را ندارد. در حالی که در مواجهه با غرب خاصه آمریکا، ما با قدرت‌هایي رویاروییم که ماهیت قدرت آنها، اندام‌وار، جامع و کامل است. این مجموعه در عین اینکه به طور بالفعل بازیگران اصلی یا سردمدار نظم جهانیِ ذوابعاد با ریشه‌ها و شاخه‌های گسترده و راسخ در جهان می‌باشند، در صحنه بین‌الملل و مطابق اقتضائات نظم کنونی، با کشورها در رابطه‌ای جز رابطه تابع و متبوع قرار نمی‌گیرند. حتی کشورهایی مثل روسیه و چین نیز در حال حاضر، به شکلی در این چارچوب جایابی و موقعیت‌دهی شده‌اند. گرچه این کشورها نافی این نوع ارتباط بوده یا تلاش می‌کنند به سطح رابطه‌ای برابر انتقال یافته یا پذیرفته شوند.

این چارچوب در معنای سلسله‌مراتب قدرت حتی بین مجموعه کشورهای غربی با آمریکا نیز حاکم است. در نتیجه برای هیچ کشوری نظیر ما با توجه به ماهیت کمی و کیفی قدرت آن، امکانی جز قبول این چارچوب برای رابطه با آمریکا وجود ندارد. در حالی که بر عکس حالت پیش‌گفته، پیوند ما با روسیه چارچوبی برابر و متوازن دارد که حتی با قبول تمایزهای کمی و کیفی در قدرت، تنها در صورت­‌های خاص می‌تواند شکلی سلطه‌آمیز پیدا کند. اما یکی از اساسی‌ترین وجوه تمایز ارتباط و پیوند دیگر کشورها با روسیه نسبت به غرب، خاصه آمریکا، از ماهیت قدرت مکانیکی و تک‌بعدی روسیه در برابر قدرت ارگانیکی و چند‌بعدی طرف مقابل ریشه می‌گیرد.

به دلیل این تمایز ماهوی، حتی شکل سلطه‌آمیز ارتباط با روسیه نیز بسیار شکننده، ضعیف و تک ­بعدی است. در حالی که ارتباط با آمریکا، سریعاً تمامی ابعاد نظام سیاسی و حیات اجتماعی کشور مرتبط را در‌برگرفته و عمیقاً رشد ریشه‌های راسخ و گسترش‌یابنده آن، جایی بیرون از سلطه و نفوذ خود باقی نمی‌گذارد.

بر این اساس در بحث از هر نوع رابطه حتی هم‌پیمانی و یا اتحاد راهبردی با آمریکا و روسیه، هیچ وجه مقایسه و تشابه معقول و عینی وجود ندارد که ایجاد ترس از نزدیکی به روسیه را نظیر هراس یا احتیاط از نزدیکی به آمریکا موجه سازد. اما فارغ از این مسئله، تمام آنچه که در مورد احتمال بازی روسیه با کارت ایران برای امتیازگیری از غرب، تغییر جهت ناگهانی آن از مسیرهای قبلی ارتباط، محوریت منافع ملی آن کشور در پیوند و تعامل با ما و حساسیت در مورد تحولات کمی و کیفی قدرت جمهوری اسلامی ایران گفته می‌شود، در کلیت آن درست و منطقی می‌باشد.

با این حال، در شیوه بکارگیری این اصول و تحلیل روش­‌های سیاست‌­ورزی روسیه و فهم نوع ارتباطات و تعاملات آن با ما خاصه در شرایط کنونی، خطاهای فاحش و غیرقابل قبولی رخ می‌دهد. مهم‌ترین نکته این است که بر خلاف تمامی تحلیل‌های روس‌هراسانه در وضعیت کنونی، بر فرض هم که یکی از این دو کشور در حال بازی با کارت دیگری باشد، آن بازیگر جمهوری اسلامی ایران است. در واقع این همان حقیقتی است که آمریکایی‌ها با درک آن تا بدین میزان از تحول اخیر در روابط ما با روسیه هراسان و خشمگین شده‌اند.

البته این به معنای نفی حساسیت و نگرانی آمریکا نسبت به دست‌یابی روسیه به چنین سطحی از ارتباط راهبردی با جمهوری اسلامی ایران نیست. اما تحول عمده و اساسی، قابلیت و توانایی جمهوری اسلامی ایران در درگیر کردن هر چه بیشتر روسیه در تحولات منطقه آن هم در مسیر و جهت اهداف و منافع کشور می‌باشد که قاعدتاً با منافع روس‌ها به میزان زیادی وحدت و یکسانی یافته است. این تحول علاوه بر اینکه ظرفیت و توان ما برای ایجاد ائتلاف و اتحادهای راهبردی در پیگیری منافع و اهداف کشور را به آمریکایی‌ها نشان می‌دهد، به میزان جدیت و آمادگی ما برای خروج از چارچوب‌های تعریف شده بعد از جنگ دوم جهانی نیز اشاره دارد. به این معنا، با فروریزی تقسیمات امنیتی - راهبردی توافق شده بین قدرت‌ها یا به بیان یونایتد پرس اینترنشنال «از دست رفتن حق وتوی آمریکایی‌ها در مورد تعاملات سایر قدرت‌ها با ایران»، احتمال برگشت‌پذیری این چارچوب تقسیم جهان و انحصار سلطه بر ایران توسط آمریکا را به صفر نزدیک می‌کنند.

ادعای بازیگری ما به عنوان یک قدرت مستقل و محوری در تحولات کنونی ادعای صرف نیست. تنها کافی است به تفاوت نوع پیوندها و منافع طرف‌های بازیگر در تحولات منطقه اندکی توجه شود. هیچ کس نمی‌تواند در اینکه مصالح و منافع ایران از هر جهت به ویژه حیاتی‌ترین آن یعنی شکست تکفیری‌ها و آمریکا در منطقه، خاصه سوریه، عراق یا لبنان، با هر مقیاسی به مراتب بیشتر از روسیه است، تردید کند. تهدید روسیه از جانب تکفیری‌ها، از دست دادن یک پایگاه یا یک رابطه ویژه با سوریه به ضمیمه خطرات آتی و احتمالی حرکت آنها به سمت مرزهای آن کشور در جنوب می‌باشد.

اما برای درک معنا و مفهوم تبعات پیروزی تکفیری‌ها در منطقه برای ما، تنها یک یادآوری و مرور ساده بر طرح­‌های متعدد غرب به سرکردگی آمریکا از دهه هفتاد شمسی کفایت می‌کند. تمامی طرح‌­های مختلف اعم از نظم نوین، خاورمیانه جدید، خاور‌میانه بزرگ به علاوه تمامی تهاجمات رژیم صهیونیستی به لبنان و فلسطین و نهایتاً لشکرکشی‌های پرهزینه و خسران‌بار بوش پدر و پسر در دفعات مکرر به عراق و افغانستان، چه هدف دیگری جز غلبه بر جمهوری اسلامی ایران و سرنگونی آن را مدنظر داشته است؟! نتیجه پیروزی تکفیری‌ها برای ما، صرفاً از دست دادن یک امتیاز یا یک متحد نیست بلکه غوطه‌ور شدن کشور در خون و ناامنی و نهایتاً پایان کشور است.

به علاوه، اساساً آیا این روسیه بوده است که ما را درگیر جنگ با تکفیری‌ها در سوریه کرده است یا برعکس؟! حداقل در این نیز تردیدی نیست که ارتقای سطح درگیری روسیه در جنگ سوریه از یک سال گذشته، محصول مغز متفکر و استراتژیست شجاع سپاه قدس و سفر وی به مسکو و دیدار با پوتین بوده است. طی این یک‌سال نیز ما دائماً مترصد اقدامات روسیه و تلاش برای تثبیت راهبردی آن کشور در جنگ با تکفیری‌ها بوده­‌ایم. به نحوی که صریحاً بعضی عقب­گردها در عملکرد روسیه در این جنگ را متذکر شده و در جهت تصحیح یا جبران آن اقدام نموده‌­ایم. البته همان­‌طور­که این عملکرد ما، بازی به معنای همسوسازی روسیه با راهبردها و سیاست‌های کشور در سوریه و منطقه بوده است، متقابلاً در مورد روسیه نیز قطعاً می‌توان سخن از بازی با کارت ما به­ میان آورد. علاوه بر این و به دلیل تفاوت کیفی اهمیت منافع ما با روسیه، همان­‌طور­که در مواردی تاکنون شاهد بوده­‌ایم، بایستی حتی احتمال رها کردن جنگ سوریه از سوی این کشور را هم داد.

در واقع نه تنها تفاوت منافع ما و روسیه بلکه تمایز ماهوی قدرت روسیه نسبت به آمریکا، احتمال این اتفاق و معامله کلان این کشور با آمریکا را بسیار قوت می‌بخشد. چون بر خلاف آمریکا برای این کشور، سلطه بر جهان و حفظ نظم بین‌المللی موضوعیت ندارد و در نتیجه عقب‌نشینی روسیه از یک منطقه یا یک کشور کاملاً عادی و معقول است. در حالی که این موضوع برای آمریکا بی‌معناست چراکه به اعتبار ماهیت قدرت و منافعش، تمام جهان برای آمریکا مثل کشور آمریکاست. با این حال، اگرچه بنا به ماهیت سیاست مدرن خاصه در حوزه روابط بین‌الملل و هم‌چنین با توجه به ماهیت قدرت و منافع روسیه در منطقه و سوریه، احتمال تغییر جهت روسیه یا معامله آن بعید نیست، بلکه مسبوق به سابقه نیز هست، شرایط و مقتضیات کنونی منطقه و جهان احتمال کمی به آن می‌دهد. در واقع همان طور که ایران با جواز استفاده از پایگاه نشان داد تا چه حد منافع خویش را مستقل از تقسیم‌بندی‌های جهانی قدرت و تعاملات با آمریکا و غرب لحاظ می‌کند، روسیه نیز با این اقدام عدم اقبال خود را برای قربانی کردن روابط راهبردی‌اش با ایران و در منطقه به هدف حفظ تعاملات با واشنگتن منعکس می‌کند. اما حتی بر فرض چنین اتفاقی نمی‌توان آن را به مثابه خنجر از پشت تفسیر یا تلقی کرد. اینکه گفته شود «روسیه وجود ایران قدرتمند در همسایگی خود را با منافع ملی‌اش ناسازگار می‌بیند» یا «‌موافق تضعیف تدریجی اقتصاد ایران و جلوگیری از تبدیل شدن ایران به بازیگر درجه یک منطقه‌ای است» بعضاً یا تکرار قاعده‌ای همگانی و کلی است یا اینکه تکرار کلیشه‌های نامنطبق بر شرایط فعلی و رفتار روس‌ها در قبال ماست.

اما سخن فوق سخنی عام است چون هیچ کشوری علی‌الاصل کشور قدرتمند در همسایگی خود را خواهان نیست. کما اینکه در صورت تمایز ماهوی کشورهای همسایه با ما، سیاست ما نیز عقلاً مصداق این نظر است. اما مسئله قدرتمندی حد و حدود دارد و بایستی به طور عینی و مشخص از میزان تمایل یا عدم تمایل روسیه به قدرتمندی ما سخن گفت. روشن است که روسیه خواهان تبدیل ما به یک قدرت اتمی نبوده و نیست کما اینکه در همین چارچوب در موضوع هسته‌ای با ما تعامل کرد. اما فراتر از این ادعایی چنین خصوصاً ادعای «تمایل روسیه به تضعیف تدریجی اقتصاد ایران» یا «جلوگیری از تبدیل ایران به یک بازیگر درجه یک منطقه‌ای» خلاف شواهد و ادله عینی است.

در واقع وقتی وزیر نفت کشور در اقدامی به غایت عجیب بر خلاف عقلانیت لازم، در کوران مذاکرات هسته‌ای با بالا گرفتن چالش روسیه با غرب در آمادگی ایران برای تأمین گاز و نفت اروپا سخن می‌گوید، این ما هستیم که خواهان سوق دادن روسیه به این سمت و سو می­‌باشیم. غیر از همکاری و تعامل با ایران در جنگ سوریه که عملاً در جهت تقویت موقعیت ایران به عنوان یک بازیگر منطقه‌ای است، نوع معاملات هسته‌ای و نظامی نیز قطعاً اگر در این جهت نباشد بر خلاف آن و در جهت تضعیف قدرت ایران نیست. آیا تلاش روسیه برای عضویت ایران در پیمان شانگهای به معنای عدم تمایل روسیه به ایران قدرتمند است؟ عجیب‌تر از همه، ادعای تلاش روسیه برای تضعیف تدریجی اقتصاد کشور است.

ظاهراً کسانی‌که چنین ادعاهایی می‌کنند هیچ آگاهی معناداری از درخواست‌های روسیه برای همکاری خاصه در حوزه اقتصادی ندارند. در این زمینه مانعیت را نه در سمت روس­‌ها بلکه در سمت دولت آقای روحانی باید جستجو کرد که در مواردی نیز به اعتراض روس‌­ها منجر شده است. ایجاد خط ارتباطی خاص با رهبری نظام از سوی روس‌ها دقیقاً برای رفع چنین موانعی است که ناشی از شدت شیفتگی به کدخدا، هرگونه تحرک در جهت بسط ارتباط با روس­‌ها را حتی‌الامکان با ممانعت مواجه می‌کند. لازم نیست چندان دور برویم. روس‌­ها در جریان تحریم ترک­‌ها پس از سقوط جنگنده‌­شان توسط آنها، کاری نبود که برای بسط روابط اقتصادی با ما انجام نداده باشند!! در واقع باید این‌گونه گفت که مسئله اساساً روابط متقابل نبود، بلکه روس­‌ها به هزار طریق بازار خود را به ما هدیه کردند و ما را تشویق به پر کردن خلأ ترک‌ها می‌نمودند گرچه طبق معمول با تعلل هشت ماهه نهایتاً بار دیگر ترک‌­ها به سر خوان بازار 100 میلیار‌د دلاری روس‌ها بازگشتند.

اما به عنوان سخن آخر لازم است به سفر پوتین به ایران و دیدار با رهبری با آن شکل خاص و هدیه ویژه اشاره کرد. تفصیل اینکه در آن دیدار چه گذشت، بیرون از مجال این نوشتار است. تنها به این نکته بسنده می‌کنیم که پوتین صراحتاً در این دیدار به ادعاهای مربوط به شیوه خنجرزنی از پشت اشاره کرد و با نفی آن، حد و محدوده‌­ای را بیرون از تمایل راهبردی و ثابت روسیه برای تعامل با جمهوری اسلامی ایران باقی نگذاشت.

بر این اساس تلاش برای تخریب چنین رابطه‌ای با ادله کلی و ذهنی غیرمنطبق بر واقعیات یا به بیان بهتر اعطای جواز استفاده از پایگاه نظامی در کشور، عامدانه یا جاهلانه خیانتی آشکار به کشور است. در بحبوحه نبرد سرنوشت­‌ساز حلب، تبدیل موضوع جواز فرود و صعود هواپیماهای روسی که مشابه آن هر روزه از فرودگاه‌های کشور صدها بار اتفاق می‌افتد اگر عامدانه باشد فراتر از خیانت بلکه همکاری آشکار با دشمن است. وقتی این اقدام بر مبنای توافق کشوری مستقل و در واقع در پاسخ و جهت خواست و تمایل ما به درگیری بیشتر و گسترده‌تر روس‌ها در جنگ با تکفیری‌ها انجام می‌شود، این جنجال‌آفرینی‌ها که علناً در پی دعوت و درخواست آمریکا انجام می‌گردد چه معنای دیگری جز این می‌تواند داشته باشد.

* حسین کچویان - استاد علوم اجتماعی دانشگاه تهران و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها