کد خبر: ۳۹۰۹۸۹
زمان انتشار: ۱۵:۲۱     ۰۷ شهريور ۱۳۹۵
بيست‌وپنجم ذي‌القعده «دحوالارض» است؛ روزي كه زمين متولد مي‌شود و بر اساس روايات خداوند يك ميليون رحمت نازل مي‌كند.

به گزارش پایگاه 598، فارس نوشت: بيست‌وپنجم ذي‌القعده، «دحوالارض» يكي از چهار روز بافضيلت است كه روزه در اين روز ثوابي معادل هفتاد سال روزه دارد. در اين روز طبق آيات الهي زمين گسترش پيدا مي‌كند و بر اساس روايتي از امام رضا(ع) در اين روز حضرت ابراهيم(ع) و حضرت عيسي(ع) به دنيا آمده‌اند.

در قرآن كريم ذكر شده كه ملائكه به اذن پروردگار در اين شب به زمين نازل مي‌شوند و در حقيقت شب نزول رحمت خداوند است؛ با اين وجود در برخي روايات نيز روز 25 ذي‌القعده در صورتي كه روز جمعه باشد، روز ظهور حضرت ولي‌عصر(عج) بيان شده است.

از اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است كه فرمودند: «اولين رحمتى كه از آسمان به زمين نازل شد، در 25 ذى‌القعده بود. كسى كه اين روز را روزه داشته و شبش را به عبادت بايستد، عبادت صد سال را كه روزش را روزه و شبش را در عبادت باشد، خواهد داشت. هر گروهى كه در اين روز براى ذكر پروردگار بزرگشان گرد هم آيند، پراكنده نمى‌گردند مگر اين كه خواسته آنان داده مى‌شود. در اين روز يك ميليون رحمت نازل مى‌شود كه 99 هزار تاى آن براى روزه داران اين روز و عبادت كنندگان اين شب خواهد بود».

خداوند در برخي از آيات قرآن كريم به «دحوالارض» و تغييرات اين روز اشاره دارد؛ به طوري كه در آيات 30 و 31 سوره مباركه «نازعات» داريم: «وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَٰلِكَ دَحَاهَا * أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَمَرْعَاهَا؛ و زمين را بعد از آن گسترش داد، و از آن آب و گياهش را بيرون آورد».

در اين آيات اشاره به دوره‌اي خاص براي تشكيل زمين كنوني شده است؛ دوره‌اي كه با يك تحول آغاز شده چرا كه زمين قبل از آن به صورت كره‌اي مذاب و مشتعل بوده است سپس سطح خاكي تشكيل شده و قابليت حيات يافته و براي ظهور گياهان و حيوانات آماده شده است.

آيت‌الله مكارم شيرازي در تفسير نمونه ذيل اين آيات آورده است:

«دَحا» از ماده «دحو» (بر وزن محو) به معنى گستردن است، بعضى نيز آن را به معنى تكان دادن چيزى از محل اصليش تفسير كرده‌اند، و چون اين دو معنى لازم و ملزوم يكديگرند به يك ريشه باز مى‌گردد.

منظور از «دحو الأرض» اين است كه در آغاز، تمام سطح زمين را آب‌هاى حاصل از باران‌هاى سيلابى نخستين فرا گرفته بود، اين آب‌ها تدريجاً در گودال‌هاى زمين جاى گرفتند و خشكى‌ها از زير آب سر بر آوردند، و روز به روز گسترده‌تر شدند تا به وضع فعلى در آمد (و اين مسأله بعد از آفرينش زمين و آسمان روى داد).

بعد از گسترش زمين و آماده شدن براى زندگى و حيات، سخن از آب و گياه به ميان آورده و مى‌فرمايد: «و از آن آب و چراگاه هايش را خارج نمود» (أَخْرَجَ مِنْها ماءَها وَ مَرْعاها).

اين تعبير، نشان مى‌دهد كه آب در لابه‌لاى قشر نفوذ پذير زمين پنهان بود، سپس به صورت چشمه‌ها و نهرها جارى شد و حتى دريا و درياچه‌ها را تشكيل داد.

«سَوّاها» از ماده «تسويه» به معنى تنظيم و موزون ساختن چيزى است و اشاره به نظم دقيقى است كه بر تمام كرات آسمانى حكمفرما است، و اگر منظور از سمك، سقف باشد، اشاره به قشر عظيمى از هوا است كه همچون سقف محفوظ و محكمى گرداگرد زمين را گرفته، و آن را از هجوم سنگ‌هاى پراكنده آسمانى و اشعه‌هاى مرگبار كيهانى حفظ مى‌كند.

بعضى، تعبير فوق را اشاره به كروى بودن آسمانى كه گرداگرد زمين را گرفته است، مى‌دانند؛ چرا كه تسويه اشاره‌اى است به فاصله مساوى اجزاى اين سقف نسبت به مركز اصلى يعنى زمين و اين بدون كرويت ممكن نيست.

اين احتمال نيز وجود دارد كه آيه هم اشاره به ارتفاع آسمان و فاصله بسيار زياد و سرسام‌آور كرات آسمانى از ما بوده باشد و هم اشاره به سقف محفوظ اطراف زمين.

به هر حال، اين آيه شبيه چيزى است كه در سوره «مؤمن» آيه 57 آمده است: لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ الاْ َرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لايَعْلَمُونَ: «آفرينش آسمان ها و زمين از آفرينش انسان‌ها مهم‌تر است ولى اكثر مردم (غافل و بى‌خبر) نمى دانند».

علاوه بر اين آيات، در آيه 3 سوره مباركه «رعد» نيز داريم: «وَهُوَ الَّذِي مَدَّ الْأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْهَارًا ۖ وَمِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ ۖ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ؛ و او كسى است كه زمين را گسترد و در آن كوه‌هاى استوار و نهرهايى قرارداد و در آن از انواع ميوه‌ها يك جفت آفريد، (پرده سياه) شب را بر روز مى پوشاند در اين‌ها نشانه‌هايى است براى گروهى كه تفكّر مى‌كنند».

در اين آيه نيز از كشيده شدن زمين به عنوان شروع حيات در آن ياد و سير حيات اشاره شده است. زمين شناسان كنوني نيز مي‌گويند: زمين ابتدا در

زير آب قرار داشته كه اين مسئله با آيات قرآن نيز مطابقت دارد.

در تفسير نمونه آيت‌الله مكارم شيرازي ذيل اين آيه آمده است:

ذكر كوه‌ها بعد از ذكر گسترش زمين، گويا اشاره به آن است كه نه زمين آن چنان گسترده است كه هيچ پستى و بلندى در آن نباشد كه در اين صورت هرگز باران ها و آب ها روى آن قرار نمى گرفت يا همه جا تبديل به باتلاق مى شدو طوفان ها دائماً بر سطح آن جريان داشت، ولى با آفرينش كوه ها از دو جهت امن و امان شد. و نه تمام آن كوه و درّه است كه قابل زندگى نباشد. و در مجموع تركيبى است از مناطق مسطّح و صاف، و كوه ها و درّه ها كه بهترين تركيب را براى زندگى بشر و ساير موجودات زنده تشكيل مى دهد.سپس به آب ها و نهرهايى كه در روى زمين جريان دارد اشاره كرده مى گويد: «و رودهايى» در آن قرار داد (وَ أَنْهَارًا).

سيستم آبيارى زمين بهوسيله كوه ها و ارتباط كوه ها با رودها بسيار جالب است، زيرا بسيارى از كوه ها آب هايى را كه به صورت برف درآمده در قلّه خود يا در شكاف هاى درّه ها ذخيره مى كنند كه تدريجاً آب مى شود و، به حكم قانون جاذبه، از مناطق مرتفع به سوى مناطق پست و گسترده جريان مى يابد و بى آنكه نياز به نيروى ديگرى باشد در تمام مدّت سال به طور طبيعى بسيارى از زمين ها را آبيارى مى كند.

اگر شيب ملايم زمين ها نبود و اگر آب ها به اين صورت در كوه ها ذخيره نمى شد، آبيارى اغلب مناطق خشك امكان پذير نبود يا اگر امكان داشت، هزينه فوق العاده اى لازم داشت.

بعد از آن به ذكر موادّ غذايى و ميوه هايى كه از زمين و آب و تابش آفتاب به وجود مى آيد و بهترين وسيله براى تغذيه انسان است پرداخته مى گويد: «و از تمام ميوه ها دو جفت در زمين قرار داد» (وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ).اشاره به اينكه ميوه ها موجودات زنده اى هستند كه نطفه هاى نر و ماده دارند و اين نطفه ها از طريق تلقيح، بارور مى شوند.

اگر «لينه»، دانشمند و گياه شناس معروف سوئدى، در اواسط قرن هيجدهم ميلادى موفّق به كشف زوجيّت عمومى و همگانى در جهان گياهان شد (كه گياهان همچون حيوانات از طريق آميزش نطفه نر و ماده، بارور مى شوند و ميوه مى دهند)، قرآن مجيد در يكهزار و چهارصد سال پيش اين حقيقت را فاش ساخت كه خود اين يكى از معجزات علمى قرآن مجيد به شمار مى رود كه بيانگر عظمت اين كتاب بزرگ آسمانى است.

همچنين در آيه‌ 9 سوره مباركه «فصلت» به خلقت زمين در دو دوره پرداخته شده كه مي‌توان از آن نيز دحوالارض را فهميد. «قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ۚ ذَٰلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ؛ بگو: آيا شما به آن كس كه زمين را در دو روز [= در دوران] آفريد كافر مى‌شويد و براى او همانندهايى قرار مى دهيد؟! او پروردگار جهانيان است».

در تفسير نمونه آيت‌الله مكارم شيرازي ذيل اين آيه آمده است:

آيات فوق، نمونه اى از آيات آفاقى و نشانه‌هاى عظمت و علم و قدرت خدا در آفرينش زمين و آسمان و آغاز خلقت موجودات است كه به پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) دستور مى‌دهد كافران و مشركان را مخاطب ساخته و از آنها سؤال كند آيا خداوندى را كه مبدأ اين عوالم پهناور و گسترده است هرگز مى‌توانند انكار كنند؟ تا از اين طريق وجدان و عقل و هوش آنها را بيدار كند و به داورى طلبد.

مى‌فرمايد: «بگو: آيا شما به آن كسى كه زمين را در دو روز آفريد، كافر هستيد»؟! (قُلْ أَ إِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ).

«و براى او شبيه و نظيرهائى قائل مى‌شويد»؟ (وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَنْداداً).

چه اشتباه بزرگ، و چه سخن بى پايه اى؟

«او پروردگار جهانيان است» (ذلِكَ رَبُّ الْعالَمِينَ).

آيا كسى كه اين جهان را هم اكنون، تدبير مى‌كند، او خالق اين آسمان و زمين نيست؟ اگر او خالق و مدبر است پس اين بت‌ها و معبودهاى ساختگى را چگونه در كنار او قرار مى‌دهيد؟ شايستگى پرستش، تنها براى كسى است كه خلقت و تدبير و مالكيت و حكومت جهان از آن او است.

علامه طباطبائي(ره) نيز در الميزان زير آيه 9 سوره فصلت مي‌نويسند:

مقصود از « يوم» در «خلق الارض في يومين» برهه‌اي از زمان است نه روز خاص معهود يعني مقدار حركت كره زمين به دور خودش كه اين ( احتمال دوم) ظاهر الفساد است و اطلاق كلمه «يوم» بر قطعه‌اي از زمان كه حوادث زيادي را در بردارد، زياد است و استعمال شايعي است».

و سپس به آيه 140 سوره آل عمران و 102 سوره يونس استشهاد مي‌جويند و مي‌نويسند: پس دو روزي كه خداوند زمين را در آن دو خلق كرد دو قطعه زمان است كه زمين در آن دو مرحله كامل شد. و اينكه يك روز نفرمود دليل اين است كه دو مرحله متغاير بوده مثل مرحله مذاب بودن و جامد يا مثل آن.

و سپس 6 روز بودن خلقت آسمانها و زمين را متذكر مي‌شوند و بيان مي‌كند كه چهار مرحله آن در سوره فصلت بيان شده است دو مرحله در مورد خلقت زمين و دو مرحله در مورد خلقت آسمان (از مرحله دخان بودن تا تسويه آسمانهاي هفتگانه) و سپس توجيه خاصي براي «اربعة ايام» (فصلت/10) مي‌كنند.

در آيه 6 سوره مباركه «شمس» نيز داريم: «وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا؛ 6و سوگند به روح آدمى و آن كس كه آن را (آفريده و) موزون ساخته».

در تفسير نمونه آيت‌الله مكارم شيرازي ذيل اين آيه آمده است:

رستگارى بدون تهذيب نفس ممكن نيست

سوگندهاى پى در پى و مهمى كه در آغاز اين سوره آمده، به يك حساب «يازده» سوگند و به حساب ديگر «هفت» سوگند است، و بيشترين تعداد سوگندهاى قرآن را در خود جاى داده، و به خوبى نشان مى دهد: مطلب مهمى در اينجا مطرح است، مطلبى به عظمت آسمان ها و زمين و خورشيد و ماه، مطلبى سرنوشت ساز و حيات بخش.

نخست، بايد به شرح و تفسير اين سوگندها بپردازيم، و بعد، به بررسى آن مطلب پر اهميت، كه اين همه آوازه ها از او است.نخست، مى فرمايد: «به خورشيد و گسترش نور آن سوگند» (وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها).

همان گونه كه قبلاً نيز گفته ايم، سوگندهاى قرآن عموماً دو مقصد را تعقيب مى‌كند:

نخست، اهميت مطلبى كه سوگند به خاطر آن ياد شده.

و ديگر، اهميت خود امور مورد سوگند؛ چرا كه سوگند هميشه به موضوعات مهم ياد مى شود، به همين دليل، اين سوگندها فكر و انديشه انسان را به كار مى‌اندازد، تا درباره اين موضوعات مهم عالم خلقت بينديشد، و از آنها راهى به سوى خدا بگشايد.

«خورشيد» مهمترين و سازنده‌ترين نقش را در زندگى انسان و تمام موجودات زنده زمينى دارد; زيرا علاوه بر اين كه منبع «نور» و «حرارت» است، و اين دو، از عوامل اصلى زندگى انسان به شمار مى روند، منابع ديگر حياتى نيز از آن مايه مى گيرند، وزش بادها، نزول باران ها، پرورش گياهان، حركت رودخانه ها و آبشارها، و حتى پديد آمدن منابع انرژى زا، همچون نفت و زغال سنگ، هر كدام اگر درست دقت كنيم به صورتى با نور آفتاب ارتباط دارد، به طورى كه اگر روزى اين چراغ حيات بخش خاموش گردد، تاريكى و سكوت و مرگ همه جا را فرا خواهد گرفت.

در هشتمين و نهمين سوگند، سخن از «زمين» و «خالق زمين» به ميان آورده، مى فرمايد: «قسم به زمين و آن كس كه زمين را گسترانيده است» (وَ الأَرْضِ وَ ما طَحاها).زمين، كه گاهواره زندگى انسان و تمام موجودات زنده است.

زمين، با تمام شگفتى‌ها، كوه‌ها، درياها، دره‌ها، جنگل‌ها، چشمه ها و رودخانه ها، معادن و منابع گرانبهايش، كه هر كدام به تنهائى آيتى است از آيات حق و نشانه‌اى است از نشانه هاى او و از آن برتر و بالاتر خالق اين زمين و كسى كه آن را گسترانيده است.

«طَحاها» از ماده «طحو» (بر وزن سهو) هم به معنى انبساط و گستردگى آمده است، و هم به معنى «راندن، دور كردن و از ميان بردن»، و در اينجا به معنى گستردن است چرا كه:

اولاً ـ زمين در آغاز در زير آب غرق بود، تدريجاً آبها در گودال‌هاى زمين قرار گرفت، خشكى ها سر بر آورد و گسترده شد، كه از آن تعبير به «دحو الارض» نيز مى شود.

ثانياً ـ زمين در آغاز به صورت پستى ها و بلندى ها با شيب هاى تند و غير قابل سكونتى بود، باران هاى سيلابى مداوم باريدند، ارتفاعات زمين را شستند، در دره‌ها گستردند، و تدريجاً زمين‌هاى مسطح و قابل استفاده براى زندگى انسان و كشت و زرع به وجود آمد.

بعضى از مفسران معتقدند: در اين تعبير، يك اشاره اجمالى به حركت زمين نيز وجود دارد چرا كه يكى از معانى «طحو» همان راندن است، كه مى تواند اشاره به حركت انتقالى زمين به دور آفتاب، و يا حتى حركت وضعى آن به دور خود، و يا هر دو باشد.


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها