کد خبر: ۴۴۷۷۷۹
زمان انتشار: ۱۴:۴۱     ۲۱ مهر ۱۳۹۷
بازخوانی خاطرات حسن روحانی در سالگرد تصویب لایحه کاپیتولاسیون؛
حسن روحانی می‌گوید: رویداد بسیار تأسف‌بار در سال‌ 1343‌، تصویب‌ قانون‌ کاپیتولاسیون‌ بود که‌ ماجرای‌ آن‌ به‌ مهر 1343 باز می‌گردد. البته‌ حوزه‌ در مهرماه‌ از ماجرا مطلع‌ نبود.
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، در ۲۱ مهرماه ۱۳۴۳، مجلس شورای ملی رسما لایحه کاپیتولاسیون را تصویب کرد. بر اساس ماده واحده لایحه مذکور «.. به دولت اجازه داده می‌شود رئیس و اعضای هیأت‌های مستشاری نظامی ایالات متحده را در ایران که به موجب موافقت نامه‌های مربوطه در استخدام دولت شاهنشاهی می‌باشند، از مصونیت‌ها و معافیت‌هایی که شامل کارمندان اداری وقت موصوف دربند ـ. و ـ. ماده اول قرارداد وین که در تاریخ ۱۸ آوریل ۱۹۶۱ مطابق ۲۹ فروردین ماه ۱۳۴۰ به امضاء رسیده است، می‌باشد برخوردار نماید.»

تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی، واکنش همگانی مردم ایران را به همراه داشت و در این روشنگری همانند همیشه امام خمینی پیش قدم بودند.

حجت‌الاسلام حسن روحانی در بخشی از کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، درباره قرارداد کاپیتولاسیون و مخالفت قاطعانه امام با این لایحه می‌گوید: «رویداد بسیار تأسف بار در سال ۱۳۴۳، تصویب قانون کاپیتولاسیون بود که ماجرای آن به مهر ۱۳۴۳ باز می‌گردد. البته حوزه در مهرماه از ماجرا مطلع نبود. قانون مزبور در ۲۱ مهر ماه در مجلس شورای ملی تصویب شده بود و در اوایل آبان بعد از اعلامیه امام، حوزه از ماجرا مطلع شد.

اعلامیه مفصل امام در رد کاپیتولاسیون

اعلامیه امام بسیار مفصل بود، یعنی برخلاف اعلامیه‌های قبلی که در حد یک صفحه معمولی بود، در یک صفحه بسیار بزرگ، چاپ شده بود و آیه شریفه «لن یجعل‌الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا» در بالای آن نقش بسته بود. آن اعلامیه در سطح بسیار گسترده‌ای در قم و شهرستان‌ها، به خصوص در تهران منتشر شد. در آن زمان معروف بود که در یک شب، سی هزار نسخه از این اعلامیه در تهران پخش شده است. در حوزه گفته می‌شد که از این اعلامیه صد هزار نسخه، چاپ و در سراسر کشور پخش شده است.

اعلامیه امام درباره کاپیتولاسیون، حوزه‌های علمیه، دانشگاه‌ها و سراسر کشور را تکان داد. واقعاً اعلامیه بسیار جالبی بود و نکات مهمی را در برداشت. عمده‌ترین نکته آن این بود که رژیم، ما را به آمریکا فروخته و آمریکایی‌ها را بر ما مسلط کرده و به مستشاران نظامی آمریکا و همچنین به خدمه و افرادشان مصونیت کامل قضایی داده است. همین مصونیت قضایی تحت عنوان «کاپیتولاسیون» زبانزد شده بود و حوزه و مردم، تازه با این واژه آشنا می‌شدند.

سخنرانی آتشین امام علیه قرارداد استعماری کاپیتولاسیون

در حوزه اعلام شد که امام در روز میلاد حضرت فاطمه زهرا (س) که آن سال مصادف با چهارم آبان بود، در منزل خودشان سخنرانی می‌کنند. ما صبح خیلی زود، بعد از طلوع آفتاب به طرف منزل امام حرکت کردیم. جمعیت زیادی از صبح زود در حیاط منزل و کوچه‌های اطراف اجتماع کرده بودند. وقتی ما رسیدیم، دیدیم بلندگو‌ها را برای کوچه‌های اطراف و باغی که در جنوب منزل امام بود آماده می‌کنند، تا جمعیت را به باغ و کوچه‌های اطراف هدایت کنند.

حدود ساعت ۸ صبح بود که امام آمدند و جلوی پنجره اتاق نشستند که معمولاً در همین جا می‌نشستند. پس از شعارهای حضار و اظهار احساسات نسبت به امام، چند میکروفن را جلوی امام گذاشتند و امام از همان‌جا سخنرانی خود را شروع کردند. ما هم در حیاط، با فاصله حدود دو متری امام ایستاده بودیم.

جمعیت زیادی در حیاط، پشت‌بام، کوچه‌های اطراف و باغ جنوب منزل امام جمع شده بودند. البته امکان نشستن نبود، جمعیت در همه جا به صورت فشرده ایستاده بودند. امام وقتی آمدند و برای سخنرانی در کنار پنجره نشستند، بسیار ناراحت و چهره ایشان کاملاً گرفته بود. در سخنرانی‌های دیگر، امام چهره آرامی داشت امـا این‌بار چهره امام خیلی گرفته، ناراحت و عصبانی بود و از همان جملات ابتدای صحبت پیدا بود که بسیار ناراحت هستند.

امام با این جملات سخن را آغاز کرد: «بسم‌الله الرحمن الرحیم، انالله و انا الیه راجعون، قلبم در فشار است، چند شب است خوابم کم شده است»، با همین چند جمله، غوغایی شد و همه جمعیت با صدای بلند گریه کردند. مخصوصاً وقتی که گفت‌: «روزشماری می‌کنم که کی مرگ من فرا برسد» و بعد فرمود: «ایران دیگر عید ندارد.» در واقع، امام استاد فن سخن بود و می‌توانست در ظرف چند دقیقه، جمعیت را منقلب کند.

مردم آن‌چنان تهییج شده بودند که واقعاً اگر امام در آن لحظه هر اشاره‌ای می‌کرد و یا هر دستوری می‌داد، هر چند هم که خطرناک بود، مردم با جان و دل آن را انجام می‌دادند. در این زمینه حتی خارجی‌ها هم در رابطه با پیروزی انقلاب و در مورد امام سخنان فراوانی دارند. از دید دوست و دشمن، امام یک کاریزمای خاصی داشت. بعضی از روزنامه‌های اروپایی نوشته بودند امام، مردم را هیپنوتیزم می‌کند و افرادی که به سخنرانی او می‌روند، سر از پا نمی‌شناسند. واقعاً در پای سخنرانی امام، کسی سر از پای نمی‌شناخت.

سپس، امام ادامه داد: «ما را فروختند و جشن گرفتند، ما را فروختند و پایکوبی کردند! من اگر جای شما بودم، می‌گفتم بالای سر خانه‌ها، پرچم سیاه بزنند». با این جملات تند، امام سخنان خود را شروع کرد. در آغاز سخن، اصل ماجرا را توضیح نداد، بلکه با این جملات جمعیت را تهییج می‌کرد. سپس موضوع را تبیین کردند و بعد فرمودند: «من اعلام خطر می‌کنم! آقا من اعلام خطر می‌کنم! ای ارتش ایران، من اعلام خطر می‌کنم! ای علمای ایران! ای نجف! ای قم! ای مشهد! ای تهران! ای شیراز! من اعلام خطر می‌کنم!»

این سخنان پرشور توأم با تأثر و عصبانیت جمعیت را تکان داد. من تا آن وقت، با این ویژگی، سخنرانی امام را ندیده بودم. حتی سخنرانی عاشورای امام هم تا این حد مهیج نبود. بعد امام فرمود: «به داد اسلام برسید! ای علمای نجف! ای علمای قم! به داد اسلام برسید.» تا جایی که امام فرمود: «رفت اسلام!» وقتی این جمله را گفت: همه جمعیت شیون زدند. ما از حیاط، صدای گریه و فریاد مردم را از کوچه‌ها و باغ اطراف منزل می‌شنیدیم.

بخش اول صحبت‌های امام، مهیج و حزن‌انگیز بود. سپس امام، حماسی سخن گفت و فرمود: «ما را فروختند تا دلار بگیرند.» «می‌خواستند دویست میلیون دلار وام بگیرند و ظرف چند سال صد میلیون دلار بهره بدهند. صد میلیون دلار یعنی هشتصد میلیون تومان بهره بدهند.» سپس ایشان از غرور ملی استفاده کرد و رژیم را تحقیر نمود و فرمود: «این‌ها کاری کردند که یک سگ آمریکایی، یک آشپز آمریکایی بر صاحب‌منصبان ما ترجیح دارند، بر شاه مملکت ترجیح دارند. با این قانون جدید، اگر یک آشپز آمریکایی، شاه ایران را زیر بگیرد، یک آشپز آمریکایی یک مرجع را زیر کند، هیچ کس حق ندارد بگوید بالای چشم شما آبروست و باید این فرد در آمریکا محاکمه شود. ایران حق محاکمه ندارد.»

البته برخی از جملات امام هم برای مردم عادی قابل فهم نبود. مثلاً فرمود: «ما را به پیمان وین ملحق کردند.» مردم نمی‌دانستند پیمان وین چیست. فرمود: «کاری که این‌ها کردند، هیچ کشور دیگری این کار را نکرد. این ننگ را فقط این‌ها پذیرفتند.»

امام با جملات بسیار زیبا و تکان‌دهنده، موضوع را مطرح کردند و توضیح دادند که حادثه چیست و اهمیت آن چه می‌باشد و اینکه چرا ایشان این قدر ناراحت و عصبانی است. بعد امام آن جملات معروف را فرمود: «رئیس‌جمهوری آمریکا بداند که امروز منفورترین افراد در نزد ملت ماست.» در ادامه فرمود: «آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر.» امام همه استعمارگران را در کنار هم قرار دادند و همه آن‌ها را نفرین و لعنت کردند و از آن‌ها تبری جستند. این نکته، بسیار مهم بود که امام در کنار آمریکا، به انگلیس و شوروی هم حمله کرد تا فردا نگویند این‌ها که به آمریکا حمله می‌کنند، به شوروی یا انگلیس تکیه دارند.

در این سخنرانی، وضع مجلس شورای ملی را هم توضیح دادند و فرمودند: «این بیچاره‌ها را جمع کردند و به آن‌ها گفتند که باید رأی بدهید. آن‌ها هم نفهمیدند به چه چیزی رأی می‌دهند. اصلاً نمی‌دانستند این مواد چیست؟ البته یک عده هم مخالفت کردند، ولی این مخالفت چه فایده‌ای داشت. می‌بایست بلند می‌شدید و یقه مردکه را می‌گرفتید. بلند می‌شدید مجلس را به هم می‌زدید.»

این هم نکته مهمی بود که امام بر آن تکیه کرد. امام، چون در زمان شهید مدرّس به مجلس شورای ملی سابق رفت و آمد داشت و وقتی به تهران می‌آمد، در جایگاه تماشاچیان مجلس قرار می‌گرفت، می‌دانست چگونه باید جلوی یک مصوبه را در مجلس گرفت و اقلیت چگونه باید رفتار کند. برای همین فرمود که نمایندگان مخالف باید یقه آن مرد که (نخست وزیر) را می‌گرفتند و مجلس را به هم می‌زدند. سخنان امام نشانگر این مسئله بود که ایشان به نکات فنی داخل پارلمان آشنایی داشت و می‌دانست چگونه باید پارلمان را در شرایط خطر به هم زد.

امام در این سخنرانی، از شهید مدرّس هم یاد کرد و فرمود: «یک مورخ آمریکایی نوشته یک پیرمرد روحانی با دست لرزان آمد و گفت: حالا که قرار است ما را از بین ببرند، چرا ما اولتیماتوم را امضا کنیم. بعد آن را رد کرد و همین باعث شد لشکر روسیه که تا قزوین آمده بود، عقب‌نشینی کند.»

امام در همین سخنرانی فرمود: در یک کتاب درسی نوشته‌اند: «قطع نفوذ روحانیت باعث رفاه حال ملت است». بعد ایشان فرمود: «بله، با قطع نفوذ روحانیت، شما می‌توانید این کار‌ها را بکنید، والا اگر یک روحانی در این مجلس بود، نمی‌گذاشت.» بعد داستان مرحوم مدرّس را بیان کرد.

در آن سخنرانی احساس می‌شد که امام نسبت به برخی از علما دلگیر است. ایشان فرمود: «کسانی که می‌گویند خفه شویم، الان هم می‌گویند خفه شویم؟» پیدا بود که امام از دست علما و بزرگانی که ساکت بودند، بسیار ناراحت و عصبانی بود، لذا این نکته را در آن سخنرانی مطرح کردند.

واقعاً جای شگفتی است که امام در ۶۵ سالگی که به قول خودش چند شب هم کم خوابیده بود و بسیار هم ناراحت بود، به این زیبایی و با این جملات قشنگ سخنرانی کردند. همین الان اگر بخواهیم یک گروه تشکیل دهیم و یک سخنرانی با این خصوصیات تنظیم کنیم، قادر نیستیم.

وحشت امریکا و رژیم پهلوی از سخنرانی ضد امریکایی امام خمینی

امام خیلی حساب شده و با جملات بسیار متین، مستدل و زیبا سخنرانی کردند. جملات، تکان‌دهنده بود. رژیم هم از همین می‌ترسید؛ چون این نوار هر کجا می‌رفت، انقلابی به پا می‌کرد. در هر مجلسی این نوار پخش می‌شد، همه را متأثر می‌کرد و همه را تکان می‌داد. آمریکا نگران این سخنرانی بود، زیرا امام جملات بسیار خردکننده‌ای راجع به آمریکا بیان کردند.

در همان سخنرانی، امام فرمود: «وامش را شما بگیرید و بخورید، نوکری آن را ما بکنیم؟» جملات سخنرانی، بسیار زیبا و حساب شده بود. نکات خیلی مهمی در این سخنرانی بیان شد. من فکر می‌کنم از لحاظ فن خطابه و به کارگیری جملات تهییج‌کننده و احساسات‌برانگیز، این سخنرانی برترین سخنرانی امام بود. البته همه سخنرانی‌های امام این ویژگی را داشت؛ سخنرانی فیضیه در روز عاشورا هم خیلی مهیج بود. منتهی این سخنرانی بسیار تکان‌دهنده بود.

نتیجه روشنگری‌های امام درباره کاپیتولاسیون

این حادثه، بسیار مهم بود و باعث شد همه درس‌های حوزه تعطیل شود. بعد از سخنرانی امام، علما و مراجع دیگر هم اعلامیه و اطلاعیه‌هایی دادند و همه منتظر بودند که بقیه علما هم سخنرانی کنند. به خاطر دارم یک روز بعد، آقای شریعتمداری هم در منزل خودش سخنرانی کرد و من هم شرکت داشتم، منتهی ایشان مسئله کاپیتولاسیون را به شکل خاصی مطرح کردند و گفتند: آیت‌الله خمینی به ما گفته‌اند، اما دقیقاً نمی‌دانیم تصویب شده یا نه، باید بررسی کنیم. مسئله را با شک و تردید بیان کرد، اما در عین حال سخنرانی نموده و این موضوع را مطرح کردند. آقای گلپایگانی در این زمینه سخنرانی نکرد. به‌هرحال، مراجع هر یک به نوعی در این زمینه همراهی کردند.

موضوع دیگری که امام مبتکر آن بود اینکه راجع به مسئله کاپیتولاسیون، هر شب یک جلسه مهمی در مسجد امام حسن عسگری قم برگزار می‌شد. از همان روز ۲۱ جمادی‌الثانی، هر شب اجتماع بزرگی از مردم در مسجد امام تشکیل می‌شد و یکی از علمای بزرگ (علمای بزرگ در حد مرجعیت) می‌آمد و راجع به خلاف شرع بودن کاپیتولاسیون و ایستادگی در برابر این توطئه سخنرانی می‌کرد. امام ظاهراً این افراد را از طریق علما و مدرّسین برای ایراد سخنرانی تشویق کرده بود و خود نیز بعضی شب‌ها در این جلسه شرکت می‌کرد.

اعلامیه و نوار امام در سراسر کشور منتشر شده بود، بقیه مراجع هم در این موضوع به نوعی همراهی کرده بودند. در تهران، مشهد و شهرستان‌های دیگر، همه مردم ناراحت و عصبانی بودند و کاملاً احساس می‌شد که رژیم می‌خواهد برنامه‌ای درباره امام اجرا کند و ممکن است ایشان را دوباره دستگیر نماید.

امام خمینی درباره کاپیتولاسیون به نماینده رژیم پهلوی چه گفتند؟

بعد از سخنرانی امام در چهارم آبان، هر شب اجتماعاتی در منزل امام برای نماز برپا می‌شد. یک شب که ما برای نماز رفته بودیم، منزل خیلی شلوغ بود، گفتند یکی از مقامات دولتی به نام صدر که وزیر کشور بود، می‌خواهد به دیدن امام بیاید و پیامی آورده است. امام بعد از نماز، آقای صدر را در اتاقی که معمولاً در ملاقات‌های عمومی در آنجا می‌نشستند، به حضور پذیرفتند. ما هم در همان اتاق بودیم.

آقای صدر رو به روی امام دو زانو نشست و برای امام توضیح می‌داد. ما چند متر فاصله داشتیم و به طور دقیق نمی‌شنیدیم که چه می‌گوید. داخل حیاط هم، هم‌زمان، طلبه‌ها شعار می‌دادند؛ یعنی حیاط پر از جمعیت بود و شعار می‌دادند؛ امام آن شب با تکیه به این شعار‌ها گفت‌: «ببین آقای صدر! من هم اگر به این مردم بگویم که دست از مبارزه بردارند، آن‌ها دست برنمی‌دارند.» امام آن شب در پاسخ آقای صدر این روایت را از قول امام رضا (ع) خواند: «الراضی بفعل قومٍ کالداخل فیه معهم». بعد امام فرمود که اگر دولت به چیزی رضایت داد، شریک جرم است. اگر دولت قبول ندارد، چرا اعلامیه نمی‌دهد؟ چرا محکوم نمی‌کند؟

منبع: پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها