کد خبر: ۴۷۲۴۸۱
زمان انتشار: ۰۹:۴۳     ۰۵ تير ۱۳۹۹
یادداشت/
فاطمه صابری
برجام شامگاه سه‌شنبه 18اردیبهشت 97 به کمای تاریخی رفت. دونالد ترامپ در یک تقسیم کار درون‌حاکمیتی، اعلام کرد به هیچ تعهدی در توافق هسته‌ای با ایران پایبند نیست و از برجام خارج می‌شود. حسن روحانی، رئیس‌جمهوری ایران با مشاهده «سراب اعتماد به آمریکا»، بلافاصله واکنش نشان داد و ضمن تقبیح این پیمان‌شکنی، از استمرار حضور ایران در برجام خبر داد و گفت: «در غیاب موجود مزاحم، ایران با 5 کشور طرف است». فدریکا موگرینی نیز در یک تقسیم کار بین‌المللی برای مهار ایران، از جانب اتحادیه اروپایی اعلام کرد در برجام می‌مانند! و اینگونه روحانی و تیم مذاکره‌کننده‌اش با سیاست محافظه‌کارانه خود و اعتماد به «سراب برجام اروپایی»، دوباره سیاست کلیشه‌ای «تنش‌زدایی و اعتمادسازی» را در دستور کار قرار دادند تا این ‌بار به احیای برجام به کما رفته توسط اروپایی‌ها، دلخوش باشند! اما بعد از خروج آمریکا نیز رویه کشورهای اروپایی در عدم انجام تعهدات‌شان تغییری نکرد. اجرایی نشدن سازو‌کار مالی، فعال شدن مکانیسم ماشه، تاکید بر باقی ماندن تحریم تسلیحاتی اروپا علیه ایران تا پایان سال ۲۰۲۳ و همچنین تصویب قطعنامه شورای حکام با محوریت 3 کشور اروپایی، همگی از نقض عهدهای اروپاییان بود. 

 تنش‌زدایی به هر قیمتی!
برنامه هسته‌ای ایران چه زمانی که حسن روحانی دبیر شورای عالی امنیت ملی بود و چه زمانی که به مقام ریاست‌ جمهوری رسید، محصور و مغلوب سیاست‌های تنش‌زدایی از طرف ما آن هم به هر قیمتی(!) بود؛ سیاستی مبتنی بر این گزاره‌ها که «ما باید به دنبال تنش‌زدایی و تعامل سازنده با دنیا باشیم»؛ «در جهانی که مبتنی بر تقسیم کار و امکانات و فرصت‌های طبیعی است گسستن و خلوت گزیدن و بریدن خطایی سهمگین، آشکار و به دور از عقلانیت است»؛ «برای هموار کردن راه سرمایه‌گذاری و رونق بخشیدن به تولید و اشتغال، راهی جز استفاده از دیپلماسی تفاهم و تنش‌زدایی نداریم» و «ظرفیت‌ها و قابلیت‌های درونی ما برای اینکه مدعی خودبنیادی باشیم کافی نیست». اما ظاهرا در این گزاره‌های متأثرکننده، مفهوم «دنیا» همان 5 کشور غربی زورگوی سیطره‌طلب ناقض حقوق کشورهای ضعیف تعریف می‌شود و «توسعه‌یافتگی و پیشرفت» نیز فقط با «تعامل» با این کشورها امکان‌پذیر است؛ بدون آنکه بخواهیم ابتدائا بر مؤلفه‌های پیشرفت درون‌زا تکیه داشته باشیم! یا به ظرفیت‌های گسترده بازارهای کشورهای منطقه و تعاملات اقتصادی با همسایگان خود فکر کرده باشیم. بنابراین گره زدن مسائل اقتصادی کشور و حل مشکلات صاحبان کار و سرمایه به امری مثل تعامل با خارجی‌ها که تصمیمات‌شان و نوع عمل به تعهدات‌شان، خارج از اختیار ما است، خلاف عقل و عقلانیت و واقع‌بینی است.

اما متأسفانه شاهد هستیم این تلقی از پیشرفت و تعاملات بین‌المللی، رویکرد بخشی از نخبگان کشور و سیاست دستگاه دیپلماسی جمهوری‌اسلامی در چند دهه اخیر بویژه در دولت تدبیر و امید بوده است. «تنش‌زدایی با غرب و ورود مجدد به نظام استکباری غربی‌ها به منزله اساسی‌ترین و بزرگ‌ترین راهبرد رفع مشکلات اقتصادی و ایجاد رشد و توسعه همه‌جانبه کشور» در این سال‌ها نتیجه‌ای جز توقف استعدادها و ظرفیت‌های درونی کشور نداشته است و در نهایت نیز منجر به سازش هزینه‌برداری مثل برجام شد. رهبر حکیم انقلاب در رابطه با این سیاست فرصت‌سوز می‌فرمایند: «تشنج‌زدایی‌ای که امروز در بحث سیاست خارجی ما مطرح می‌شود، مورد تأیید ماست. باید تشنج‌زدایی شود اما تشنج‌زدایی غیر از این است که کسی به آنها اعتماد کند؛ نه! او هم به ما اعتماد ندارد؛ ما هم به او اعتماد نداریم. کسانی که در زمینه مسائل دیپلماسی فعالند، کاملا می‌فهمند که بنده چه عرض می‌کنم. اصلا میدان دیپلماسی، میدان یک نبرد واقعی است؛ منتها نبردی که پشت میز و با لبخند و با گفتن صبح بخیر و شب بخیر انجام می‌گیرد! وجود ارتباطات دیپلماتیک، هرگز نباید به معنای اعتماد به دشمن تلقی شود؛ نباید اعتماد کرد». عبرت‌ دیگری که از برجام باید گرفت همراهی اروپا با آمریکا در مهم‌ترین موارد است که بعد از خروج آمریکا از برجام این همراهی بخوبی قابل مشاهده است. آخرین همراهی اروپا و آمریکا به تصویب قطعنامه چند روز پیش تروئیکای اروپا علیه ایران، توسط 3 کشور اروپایی انگلیس، آلمان و فرانسه بازمی‌گردد که این 3 کشور، با حمایت آمریکا، از ایران خواسته‌اند به ممانعت از دسترسی بازرسان آژانس به ۲ سایت هسته‌ای کشور پایان دهد و با آنها به طور کامل همکاری کند!

در ماجرای شوروی نیز، همین سیاست اعتمادسازی و تنش‌زدایی برای رسیدن به توسعه اقتصادی بود که کار دست روس‌های انقلابی داد. درست است چندین مورد در کنار هم در فروپاشی انقلاب روسیه نقش داشت اما تیر خلاص فروپاشی شوروی را میخائیل گورباچف، آخرین دبیرکل حزب کمونیست و یلتسین‌های اطراف او، با سیاست غلط«اعتماد به غرب و آمریکایی‌ها» شلیک کردند. آغوش باز، چهره باز، چهره خندان، تجلیل و تبجیل و تشویق و احترام غربی‌ها، گورباچف را فریب داد. گورباچف احساس کرد می‌تواند با این حسن‌ظن به‌ وجود آمده قدری از فشارهای رقیب بکاهد و اعتراض‌های داخلی را هم خاموش کند. غافل از آنکه این «اعتماد»، سرابی بیش نبود و بلوک غرب، از ملزومات این اعتماد، مطامع بزرگ‌تری را جست‌وجو می‌کرد.

رهبر انقلاب در رابطه با «اصلاحات گورباچفی» در تحلیلی جامع‌تر، افزون بر نقش غرب و آمریکایی‌ها در فروپاشی شوروی به نقش «تقی‌زاده‌های روسی» نیز اشاره می‌کنند و در این رابطه می‌فرمایند: «پدیده‌ای که نقش اساسی در این فروپاشی بازی کرد، حضور نیروهایی با برنامه و هدف‌دار مانند «بوریس یلتسین» در شوروی بود. نقش او این است که مرتب پا به زمین بکوبد و بگوید این شعارها فایده‌ای ندارد؛ این شتاب کم است؛ دیر شد؛ اصلاحات عقب افتاد!

کار به‌ جایی رسید که گورباچف معاون خود- یلتسین- را عزل کرد اما رسانه‌های آمریکایی و غربی نه فقط عزلش نکردند، بلکه تقویتش کردند! یلتسین از پای ننشست و با تبلیغات فراوانی که برای او می‌شد، حدود یک سال یا بیشتر، به ‌عنوان یک چهره‌ برجسته روشن‌بین اصلاح‌طلب مغضوب و مظلوم در تبلیغات غربی‌ها و آمریکایی‌ها مطرح شد. بعدا انتخابات ریاست ‌جمهوری روسیه پیش آمد ... بعد از گذشت 73 سال، بناست اولین انتخابات در جمهوری روسیه- نه همه شوروی- انجام گیرد. کاندیدا کیست؟ آقای یلتسین! با رأی بالایی یلتسین- یعنی همان عنصر تندرو- رئیس‌جمهور شد». با روی‌کار آمدن یلتسین، اتحاد شوروی در سراشیبی سقوط قرار گرفت و کم‌کم انقلاب روسیه و اتحاد جماهیر شوروی به صفحه‌ای از صفحات تاریخ تبدیل شد. بر این اساس، سیاست اعتمادجویانه در دیپلماسی خارجی، تحت هر عنوانی به عاقبتی می‌انجامد که اعتماد گورباچف به سرنوشت شوم آن گرفتار شد.
 
تجربه برجام و حضوری جدید در عرصه معادلات بین‌الملل
تاریخ، سرشار از مصادیق شوم و تلخ «اعتماد» به قدرت‌های بی‌منطق و زورگو است. برای همین هم نهضت امام خمینی رحمه‌الله علیه و انقلابی که آرمانش ایستادگی در برابر قدرت‌های مستکبر است، هیچگاه اعتماد و اتکایی به غیر خدا ندارد. و این یکی از ارکان تفکر امام بزرگوار ما است که باید به این وعده، اعتماد و اتکال کرد. انقلاب اسلامی و ملت نجیب و شریف ایران، اگر به دل‌خوش‌کنک‌های دشمنان، مستکبران و قدرت‌های جهانی امید نبندند و با اتکا به وعده الهی به مسیر خود ادامه دهند، قطعا در آینده‌ نزدیک تهدیدها را به فرصت تبدیل خواهند کرد. واقعیت‌های موجود در جهان نیز نوید این دوران را می‌دهد. امروز جهان از دوره جنگ سرد که به فروپاشی بلوک شرق و ابرقدرتی آمریکا منتهی شد عبور کرده است. ایده جهانی ‌شدن به سبک آمریکایی، به دلیل عملکرد منفعت‌‌‌طلبانه و انتقاد‌برانگیزانه آمریکا مورد نقد جدی صاحب‌نظران قرار گرفته است. با عملکرد آمریکا در ماجرای برجام، ویروس کرونا و ویروس نژادپرستی و پدیده‌ای به نام ترامپیسم، قدرت نرم آمریکا کمتر از هر زمان دیگر شده است. امروز ما در یک جهان چندقطبی قرار داریم که چین با اقتصادش، قدرت اقتصادی آمریکا را با چالش‌های جدی مواجه کرده است. ارز دیجیتال نیز به عقیده کارشناسان در چند سال آینده سیطره دلار را با چالش‌های جدی مواجه می‌کند.

در چنین شرایطی دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی باید منش خود را تغییر دهد. اعتماد خسارت‌بار و تجربه شده به غرب باید تقبیح شود، افراد با «منش یلتسینی» باید مهار و به حاشیه کشانده شوند. دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی باید متحول شود و پوست بیندازد. تجربه 7 سال گذشته ضرورت این تحول را بیش از هر زمان دیگری اثبات کرده است.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها