کد خبر: ۴۸۷۲۸
زمان انتشار: ۱۹:۲۶     ۲۱ فروردين ۱۳۹۱
مهدی نصیری؛
مدیر مسئول فصلنامه اعتقادی ـ معرفتی سمات با بیان اینکه کسانی که فکر می‌کنند «می‌توان علوم و تکنو‌لوژی‌ها ساختارهای مدرن را گرفت اما از فرهنگ و محتوا و اقنضائات آن در امان بود» گفت: آنان دچار ساده‌انگاری شده‌اند.
به گزارش سرویس حوزه و مراجع 598 به نقل از فارس، حجت‌الاسلام عبدالحسین خسروپناه رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در گفت‌وگویی با خبرگزاری فارس به نقد برخی دیدگاه‌های مهدی نصیری در کتاب «اسلام و تجدد» پرداخت. خسروپناه در نقد این سخن نصیری که غرب‌گزینی موجب استیلای غرب‌گرایی می‌شود، می‌گوید: «کسانی که چنین دیدگاهی دارند غرب را نشناختند و اطلاعات آنان نسبت به غرب و فلسفه اسلامی ضعیف است و در این زمینه اطلاعات عمیقی ندارند».

مهدی نصیری نویسنده کتاب «اسلام و تجدد» جوابیه‌ای نگاشته که به شرح زیر است.

با حجت‌الاسلام خسروپناه موافق هستم که شهیدآوینی فردیدی نیست

دوست فاضل و ارجمند جناب حجت‌الاسلام خسروپناه در مصاحبه با خبرگزاری فارس در گفت‌وگویی پیرامون شهید آوینی نکاتی را مطرح کرده است که لازم می دانم توضیحاتی را در باره برخی از انها ارائه کنم:

1. ایشان ضمن این که تاثیر پذیری شهید آوینی از مرحوم فردید را پذیرفته، به درستی اشاره کرده است که ما نباید آوینی را فردیدی بدانیم. بنده هم با این دیدگاه موافقم چرا که بنده هم تفکر آوینی را بسیار دینی‌تر (به مفهوم استناد آن به قران و عترت) از نوع نگاه دکتر فردید به غرب می دانم.

اما ایشان به نکته دیگری در باره مرحوم فردید اشاره کرده است که جای نقد دارد. آقای خسروپناه می گوید:

«مرحوم فردید به شدت غرب‌ستیز بود به این معنی که غرب را به صورت یکپارچه نقد می‌کرد البته در این نقد از هایدگر استفاده می‌کرد که البته خود این عمل پارادوکس است که چگونه با هایدگری که زاییده تمدن غرب است می‌خواست کل غرب را نقد کند.»

منتقدان کلیت تمدن غرب و مدرنیته، برای غرب یک مفهوم جغرافیایی قائل نیستند

آقای خسرو پناه باید توجه داشته باشد که منتقدان کلیت تمدن غرب و مدرنیته، برای غرب یک مفهوم جغرافیایی قائل نیستند تا این که نتیجتا هرکس در آن جغرافیا زاده شده است و یا نفس می کشد، پس الزاما غربی و مدرن اندیش است. تمدن جدید غرب و مدرنیته قبل از هر چیز یک فلسفه و مکتب و نگرش به عالم و آدم است که علوم و ابزارها و ساختارهای خاص خود را که منبعث از این نگاه و فلسفه است، دارد. لذا آن کسی مدرن است و اگر علیه مدرنیته حرف بزند، دچار تناقض و پارادوکس شده است که به این مبانی فکری و فلسفی باور داشته و به آن وفادار باشد. لذا اگر کسی این مبانی را رد و نقد کند، اگر چه در غرب جغرافیایی زندگی کند، مدرن اندیش نیست و دچار تناقض گویی نشده است، همان طور که اگر کسی در شرق زندگی کند و به مبانی مدرنیته باور داشته باشد، مدرن و به یک معنا غربی و غرب زده است. لذا در نقد غرب از منظر هایدگر و هر متفکر غربی منتقد مدرنیته دیگری،  پارادوکسی وجود ندارد.

2. آقای خسروپناه در پاسخ به این سئوال که «آقای مهدی نصیری در کتاب «اسلام و تجدد» بر این باور است که غرب‌گزینی موجب استیلای غرب‌گرایی می‌شود، آیا با این نظر موافق هستید؟» گفته است:

«به هیچ‌وجه این اتفاق نمی‌افتد، چون ما باطل محض در عالم نداریم. کسی می‌گوید غرب باطل محض است سخن نادرستی است. به هر حال غرب گزاره‌های حق و باطل دارد. اصلاً مکاتب متفاوت و متناقصی در غرب وجود دارد. شما اگر بگویید غرب به کل باطل است دچار اجتماع نقیضین شده‌اید. به هر حال مکتب اگزیستانسیالیست با مکتب کاپیتالیست یک فرق اساسی دارند. کسانی که چنین دیدگاهی دارند غرب را نشناختند و اطلاعات آنان نسبت به غرب و فلسفه اسلامی ضعیف است و در این زمینه اطلاعات عمیقی ندارند اظهارنظرهایی می‌کنند به خاطر اینکه این اظهارنظرها ژورنالیستی است تأثیرات مخرب دارد.»

در این باره نکات زیر گفتنی است:

الف: آقای خسرو پناه پیش از این نیز در باره کتاب «اسلام و تجدد» اظهار نظری غیر محققانه و بر خلاف واقع کرده بودند که اکنون در اینجا برای اولین بار بدان پاسخ خواهم داد. ایشان در کتاب «جریان شناسی فکری ایران معاصر» چنین نوشته بودند که اینجانب کتاب اسلام و تجدد را تحت تاثیر ساکنان محله کوی منتظران طالقان که مدرنیته را در عمل و نظر به طور کلی نفی می‌کنند، نوشته‌ام. طرح این مطلب در حالی است که دوست عزیز آقای خسرو پناه با یک تماس تلفنی می‌توانست، حقیقت امر را از بنده جویا شود و مرتکب این قضاوت غلط نشوند. اینجانب پیش از آن که مطلع شوم چنین روستا و محله و افرادی در منطقه طالقان هستند، که ادله آن را در کتاب اسلام و تجدد توضیح داده ام. ثانیا عمده ترین دلیل اهالی کوی منتظران طالقان در نفی مدرنیته از باب حرمت تشبه به کفار است. کتاب اسلام و تجدد را نوشته بودم و پس از انتشار کتاب بود که این روستا و افراد آن اشنا شدم و با آنان ملاقات کردم. اگر چه به لحاظ نوع نگاه به مدرنیته بین نگاه اینجانب و اهالی آن روستا اشتراک نظرهایی وجود دارد اما اولا بنده قائل به نفی مطلق عملی مدرنیته و پناه بردن به کوه و بیابان نیستم و اخذ بسیاری از وجوه مدرنیته را از باب اضطرار جایز و بلکه لازم و ضروری می دانم و تنها در مقام نظر است که کلیت مدرنیته را نفی می کنم بنده علاوه بر این دلیل، ادله دیگری نیز در نفی  مدرنیته ارائه کرده ام. البته آقای خسروپناه در کتابشان با چند سطر کل کتاب اسلام و تجدد را نیز رد کرده اند. بنا بر این از آقای خسروپناه اجازه می خواهم که  به سبک و سیاق خود ایشان بگویم که ما در این کتاب  ظاهرا پژوهشی ایشان، با قضاوتی ژورنالیستی و کاملا سطحی و شتابزده  مواجه هستیم.

ب: ایشان گفته اند: «کسی که می‌گوید غرب باطل محض است سخن نادرستی است. به هر حال غرب گزاره‌های حق و باطل دارد. اصلاً مکاتب متفاوت و متناقصی در غرب وجود دارد. شما اگر بگویید غرب به کل باطل است دچار اجتماع نقیضین شده‌اید.»

برداشت حجت‌الاسلام خسروپناه از منتقدان کلیت غرب شتابزده است

در اینجا نیز آقای خسرو پناه در یک برداشت شتابزده از دیدگاه نافی کلیت غرب و مدرنیته، گمان کرده است که آنان با غرب جغرافیایی دعوا دارند و لذا اگر ما در این جغرافیا حرف یا تفکر درستی پیدا کردیم، نتیجه آن این می شود که نفی کنندگان کلی تمدن جدید غرب به خطا رفته و تناقض گویی کرده اند. اما همان طور که در بند اول این مقاله گفتم مقصود از نفی کلی تمدن جدید غرب، نفی یک جغرافیا نیست بلکه نفی یک تمدن با مبانی نظری و فلسفی خاصی است که خاستگاه آن غرب جغرافیایی بوده است و آن مبانی ربطی به جغرافیا ندارد بلکه کسانی در شرق زندگی می‌کنند و این تمدن و مبانی آن را پذیرفته اند و لذا به آنان غربزده و یا مدرنیست گفته می شود.

بر این اساس همان گونه که مثلا آقای خسروپناه کلیت مارکسیسم و یا لیبرالیسم و یا فاشیسم را به عنوان یک مکتب رد می کنند منتقدان کلی مدرنیته هم این تمدن را به عنوان یک کلیت نفی می کنند و قبول ندارند که  ما می توانیم قائل به تفکیک در این تمدن که خود به مثابه یک مکتب تمام عیار با جهان بینی و ایدئولوژی خاص خودش و نیز علوم و ابزارها و ساختارهای ویژه خویش است، شویم. البته آقای خسرو پناه و هر کس دیگری می تواند با این نگاه مخالفت کند و ادله خود را بیاورد اما این دلیل که نفس چنین نقد و رد کلی ای متضمن تناقض است، وجهی صحیحی ندارد.

ج: آقای خسرو پناه در ادامه از مدار آداب یک نقد علمی خارج شده اند و گفته‌اند: «کسانی که چنین دیدگاهی دارند غرب را نشناختند و اطلاعات آنان نسبت به غرب و فلسفه اسلامی ضعیف است و در این زمینه اطلاعات عمیقی ندارند اظهارنظرهایی می‌کنند به خاطر اینکه این اظهارنظرها ژورنالیستی است تأثیرات مخرب دارد.»

لذا با اجازه ایشان بنده هم به سبک خودشان عرض می‌کنم که نگاهی که قائل به تفکیک در تمدن جدید غرب است و فکر می‌کند می توان علوم و تکنولوژی ها و ساختارهای مدرن را گرفت اما از فرهنگ و محتوا و اقتضائات پیدا و پنهان در رخسار و جوف آن در امان ماند و به راحتی آنها را بومی و اسلامی کرد، دچار سطحی اندیشی و ساده انگاری رقت باری است و با بروز این همه بحران های مهلک ناشی از مدرنیته در یکصد سال اخیر که ذاتی مدرینته بوده است و نه عرضی آن، همچنان در بند صورت مساله غلط پیشرفتگی غرب و عقب ماندگی شرق جناب سید جمال اسدآبادی است.

وسع ما و نظام و انقلاب برای اصلاح و تحقق احکام و آرمان‌های اسلامی با توجه به مدرنیته محدود است

آقای خسرو پناه بفرمایند که با گذشت سی و دو سال از استقرار نظام محبوب جمهوری اسلامی بر کدامین ساختار فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی مدرن توانسته ایم به نحو حتی نسبی قابل قبول فائق بیاییم و از آن در جهت ساخت یک تمدن اسلامی بهره ببریم؟ نظام تعلیم و تربیت و دانشگاهها؟ نظام اقتصادی و بانکداری؟  نظام رسانه ای شامل صدا و سیما و سینما و تئاتر و مطبوعات؟ نظام خانواده؟ نظام اداری؟ نظام شهر نشینی؟ ... البته بنده نه منکر دستاوردها و تحولات نسبی و بزرگ مثبت جمهوری اسلامی در این عرصه ها هستم و نه نافی اخذ ساز و کارهای مدرن برای اداره کشور و زندگی جاری مردم، اما اولا این را از باب ضرورت و اضطرار می‌دانم و نه از باب مطلوبیت ذاتی مدرنیته، و ثانیا بنده هرگز چنین تمدن التقاطی و اضطراری را تمدن تراز اسلام نمی دانم و اساسا وظیفه جمهوری اسلامی را بر خلاف جنابعالی و نظریه مشهور، تحقق تمدن اسلامی تراز اسلام به مفهوم صد در صدی و بلکه هفتاد ـ هشتاد درصدی هم نمی دانم و معتقدم که تا زمان سیطره مدرنیته بر عالم و آدم، وسع ما و نظام و انقلاب برای اصلاح و تحقق احکام و آرمانهای اسلامی محدود بوده و تحقق تمدن تراز اسلام را باید به زمان حضور امام معصوم علیه السلام و پس از حادثه عظیم ظهور احاله بدهیم. اصرار بر تحقق تمدنی تراز اسلام با وجود سیطره مدرنیته و با التقاط از آن، بر خلاف واقعیتها بوده و جز بر رنج نظام و جامعه و افراد نخواهد افزود و به تعارضهای فکری و سیاسی دامن خواهد زد و در آینده برای نظام جمهوری اسلامی که همگی موظف به حفظ و دفاع از آن هستیم، مشکلات جدی سیاسی و فرهنگی  ایجاد خواهد کرد. این موضوع بحثی مفصل می طلبد و اگر صاحب نظرانی خلاف این می اندیشند، می توانند برای بحث و گفتگو پیرامون آن اعلام آمادگی کرده تا بحث را دنبال کنیم.

آماده مناظره با مدعیان اسلامیت فلسفه هستم

د: آقای خسرو پناه سخن از ضعف آشنایی با فلسفه اسلامی هم گفته اند که البته بنده نفهمیدم ربط فلسفه با این بحث چیست اما اجمالا عرض می‌کنم که اساسا بنده  فلسفه رایج را غیر اسلامی و یونانی زاده  و در تعارض و تباین با برهان و مبانی قران و عترت می دانم که پیوسته برای بحث و گفتگو پیرامون آن با صاحب نظران و مدعیان اسلامیت فلسفه این سینا و ملاصدرا و سهروردی و عرفان ابن عربی آماده بوده ام و مجددا اعلام آمادگی می‌کنم. ضمن آن که از این فلسفه هیچ کاری جز توصیه به تسلیم و انقیاد در برابر غرب بر نمی‌آید. فلسفه رایج و مدرنیته غربی در خودبنیادی نظری با هم شریک بوده و کاری با مسیر وحی و دین و شریعت ندارند.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها