کد خبر: ۴۹۰۵۳۰
زمان انتشار: ۱۳:۵۱     ۱۹ مرداد ۱۴۰۰
حجت الاسلام امین اسداله زاده

پایگاه 598: رمضان و محرم دو فصل مهم از هویت ایمانی را شکل می­دهند. به طور خلاصه رمضان شهرالله ی است، که می خواهد ارتباط انسان خاکی را با ماوراء طبیعت و عالم غیب و حضرت حق سامان بخشد. رمضان یک دوره­ی فشرده­ی خودسازی، دعا، توجه و تضرع و عبادت است. رمضان فصل توبه و بازنگری درنحوه­ی ارتباط با حقیقت هستی­بخش این عالماست. فرصتی است که انسان، با هویت وجودی خود را که عین ارتباط و اتصال به خداوند سبحان است، ارتباط بگیرد.

اما محرم ماجرایی دیگر دارد. محرم فصل بازنگری در هویت ایمانی در نسبت با جریان حق در صحنه­ی سیاسی-اجتماعی و سایر شئون دنیوی است. جریان حق و باطل با تمرد ابلیس از سجده بر آدم آغاز شد و سپس با هبوط آدم در ساحت انسانی تجلی پیدا کرد. در وجود هابیل و قابیل جلوه­ای یافت و با شکل­گیری جوامع بشری به صحنه­ی سیاسی اجتماعی وارد شد. سردمداران جریان جبهه­ی حق انبیاء و بدنه­ی آن مومنین هستند. وقتی به تاریخ جریان حق نگاه می­کنیم، فراز و فرودهای بسیاری وجود دارد. از زمان نوح تا ابراهیم و موسی و عیسی و پیامبر ختمی و خاندان مطهرش (علیهم السلام)، جبهه دائما بین قدرت و ضعف در گردش است. از مورد تمسخر واقع شدن و مجنون خوانده شدن و شاعر خطاب شدن بگیرید تا خالص سازی مومنین و پاکسازی زمین از لوث کفار، گاهی دریا برایشان شکافته می­شود و گاهی در بیابان سرگردان می­شوند. در زمانی و مکانی قدرت یافته و حکومتی تشکیل می­دهند و حتی جن و انس را زیر لوای خود می­آورند و در زمانی و مکانی دیگر در خانه­ی خویش مخفی شده و جرأت ابراز عقیده ندارند. اما جریان حق نمی­ایستد و نمی­میرد، چون اگر زمین از حجت خالی شود، اهلش را فرو خواهد برد. مولفه­های جریان حق ایمان به خدا و غیب و اعتقاد به ارزش­های والا و اخلاق الهی و تقوای درمرحله­ی فعل است. هم اهل شور و عشق است و هم اهل تعقل و عقلانیت، در مقابل ظلم کرنش نمی­کند، از جنگ خسته نمی­شود و نمی­ترسد، برخدا توکل می­کند، خم می­شود ولی نمی­شکند، قلم را در یک دستش و در دستش دیگرش شمشیر گرفته است. گاهی اهلش به قدری قلیل است که که از تعداد انگشتان دست تجاوز نمی­کند (ارتدّ الناس بعد النبی الا الثلاثة) ولی جهت­گیری کلان آن به سوی بسط در صحنه­ی سیاسی­-اجتماعی است. می­خواهد کارخانه­ی تولید موحّد و متقّی ایجاد کند، تا انسان­ها را از خودشان نجات دهد، که هر که را او بگیرد ز خویشتن برهاند. نویدبخش حیاتی پاک به دل­های مرده­ی آدمیان است، صلح و صفا و امنیت ذیل او معنی می­شود، احقاق حق مظلوم و تجفیف ریشه­های ظلم هدفش است، و به خاطر منافع دنیوی از ارزش­هایش کوتاه نمی­آید. در مقاطعی تاریخی به پیروزی­هایی نائل شده است، ولی امان از ضعف ایمان و غدر شیطان.

ولیّ الهی سلسله­جنبان و قافله­سالار این کاروان است. او عین حق و صدق و صفاست. اهل علم و صلاة و زکاة و امر به معروف و نهی از منکر و جهاد در راه خداست. در هر ساحتی از جریان دفاع می­کند و ندای حق را به گوش هر بنی بشری می­رساند. او دمی آرام ندارد، گاهی شمشیر دست گرفته و گاهی صلح می­کند، در روزگاری کلاس درس و بحث راه می­اندازد و پاسخ به سوالات و شبهات می دهد، و در روزگاری دیگر زندانی شده و یا در پادگان گرفتار می­شود.

حسین (علیه السلام) چکیده این جریان است. او وارث آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد (علیهم السلام) است، اما نه وارث اموال، بلکه وارث مقام ولایت و قافله­سالاری! او خود حق و معنی­بخش و هویت­ساز این جنبش است. در زمان حیاتش وضعیت وخیمی روی می­دهد، جریان حق به سستی گراییده است و جریان باطل از لحاظ سیاسی-اجتماعی به نحوی در حال غلبه است، که دیگر جای ظهور برای هیچ حقی باقی نمی­ماند، و این یعنی محو شدن جریان حق از صحنه ی تاریخ بشریت و پایان کار دنیا! دنیا قرار بود متجر اولیاء باشد و مهد و بستری برای پرورش و تربیت مومنان و صالحان، هستی زمین از آغاز به ایمان و مومنین گره خورده است و در پایان نیز به مومنین باز می گردد «وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ» (انبیاء: 105)، ارض اجازه نمی­دهد که کفر و طغیان و عصیان و زشتی و پلیدی و سیاهی سراسرش را در بربگیرد. وقتی حسین (علیه السلام) احساس می­کند به علت خفقان و فضای مسموم رسانه­ای زمانه، با حیاتش نمی­تواند جریان را راهبری کند، پیام خود را با خون در جریده­ی عالم ثبت می­کند. خونش رنگی به عالم زد که هیچ رنگی را توان مقابله با او نبود. صدای «هل من ناصر» ش، به نحوی در جان­ها نفوذ کرد که افراد را به قیام علیه خودشان واداشت. نور وجودش سیاهی­های نفس اماره و کاخ­های ظلم را درید، به عمق دل آدمیان نفوذ کرد و هدایت قلوب را به عهده گرفت. جان هر کس که ذره­ای خیر درش باشد و راهی به رستگاری داشته باشد، یا بویی از ایمان شنیده باشد، مخاطب و مقصد حرکت اوست. (ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة) او آن روز که دست زن و بچه­اش را گرفت و راه بیابان پیشه کرد، می­دانست که دارد در کدام لایه­ از هویت تاریخی-اجتماعی ایمان، حکاکی می­کند. شاید دم آخری که دستی بر قلب زینبش گذاشت، شمّه ای واگفت از آنچه دیده بود. او به­سان نقاشی ماهر، دست بر قلمو برد و چیستی و چرایی و چگونگی جریان حق را بر جان آدمیان نقاشی کرد. (ان لقتل الحسین حرارة فی قلوب المؤمنین لا تبرد أبدا). حرارت و گرمای وجود حسین (علیه السلام) هر کسی را می گیرد که بخواهد گره­ای وجودی بین هستی خود و ایمان و ارزش و اخلاق و تقوا ایجاد کند.

و اما محرّم، تو محرّم را مپندار که ماهی است میان ماه­ها، محرم فصل بازنگری هویت ایمانی در صحنه­ی سیاسی-اجتماعی است. در محرم است که مؤمنان نسبت خود را با جریان حق بازنگری می­کنند. اگر ماه مبارک رمضان ارتباط انسان با مبدأ هستی را تنظیم می­کند، محرم می­خواهد زندگی مومنین در بستر اجتماعی را بازتعریف کند. در محرم بایستی هر کس به خود نگاه کند و ببیند در چه نسبتی با جریان حق قرار گرفته است؟ آیا اصلا متوجه این نبرد هست؟ آیا سنگرهایش را می­شناسد؟ آیا متوجه فرمانده هست؟ نکند از جنگ غافل شود و دین و دنیایش را ببازد! نکند زمانی به خود بیاید که کار از کار گذشته است و بخواهد علَم توّابین بلند کند! آیا با فریب دشمن و شیوه­های آن آشناست؟ آیا ماهیت جنگ رسانه­ای را می­شناسد؟ آیا از جنگ نرم و ارزش­ها و از جنگ سخت و موشک­ها، از تهدیدها و فرصت­ها مطلع است؟  نکند سرگرم بازی شود، و حسین در کربلا تنها بماند! آیا مسلم بن عقیل را می­شناسد؟ نکند دور مسلم را خالی کند و ابن زیاد در چند روز کوفه را تصاحب کند! نکند خودش به امام نامه بنوسید ولی نهایتا سیاهی لشگر عمر بن سعد شود! نکند مصداق حدیث «الناسُ عبیدُ الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرَّت معایشُهم فاذا مُحَّصوا بالبلاء قَلَّ الدَیّانون» قرار بگیرد! تا کجا پای آرمان­هایش می­ایستد و تا چقدر به اخلاق پایبند است؟ آیا بصیرت سیاسی اجتماعی لازم را برای ایام فتنه دارد یا حزب باد است؟ هزاران سوال و هزاران نباید دیگر، در محرّم مطرح می­شود.

و اما محرم با اشک گره می­خورد، چون ثمره­ی محرم باید در جان حک شود، و گریه چه خوب قلمی است برای حکاکی کردن، خصوصا اگر به دست حسین فاطمه باشد. محرم باید هرسال تکرار شود، چرا که تربیت انسان با تکرار است. تعطیلی محرم و دوری از روضه­ها، مرگ انسانیت و خاموشی ارزش­ها و خمودگی آرمان­هاست. محرم خیرخواهی است که به سوی جهانیان ندا سر می­دهد: اگر ذره­ای در وجودت خیر هست، بیا و با فرهنگ من به تعالی برس. محرم چه بزرگ نعمتی است برای جان آدمیان و چه محفلی عقشی است برای دل­های سوخته (اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم، الحمدلله علی عظیم رزیتی) محرم ماهی است که ملائکه ندا سر می­دهند: به بزم عزای حسین خوش آمدید!

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها