کد خبر: ۵۱۷۰۹۸
زمان انتشار: ۰۹:۲۸     ۲۲ آبان ۱۴۰۱
چرا مسیح علی‌نژاد به پایتخت منافقین رفت؛
امانوئل مکرون به مسیح علی‌نژاد رسید.

به گزارش پایگاه 598، رئیس‌جمهور فرانسه روز جمعه در جریان دیداری که تحت‌عنوان گفت‌وگو با فعالان زن ایرانی ترتیب داده ‌شده بود، با افرادی مانند مسیح علی‌نژاد خبرنگار صدای آمریکا، لادن برومند، شیما بابایی و همچنین رویا مجیدی دیدار کرد. کاخ ریاست‌جمهوری فرانسه (الیزه) می‌گوید این جلسه همزمان با مجمع صلح پاریس برگزار شده است. رئیس‌جمهور فرانسه در جریان این دیدار در اقدامی مخاصمه‌جویانه از اغتشاشات اخیر ایران به‌عنوان انقلاب یاد کرد؛ موضوعی که نشان‌دهنده نیت کشورهای غربی در براندازی ایران و تجزیه آن است. تقریبا یک‌هفته پیش از اظهارات مکرون، جو بایدن رئیس‌جمهور آمریکا در روز 13 آبان، به تعدادی از هواداران خود گفته بود: «ما ایران را آزاد می‌کنیم.» هرچند مقامات دولت آمریکا پس از آن برای حفظ وجهه واشنگتن تلاش کردند با تفسیر سخنان بایدن از قدرت نرم کشورشان دفاع کنند اما اظهارات جدید مکرون افشاکننده هدف و خواست محور غربی است.  مکرون در این دیدار با تمجید از اغتشاشگران و تجزیه‌طلبان گفته است: «بر احترام و ستایش خود برای انقلابی که رهبری می‌کنند تاکید می‌کنم.» مسیح علی‌نژاد نیز از فرانسه درخواست کرد ضمن به‌رسمیت شناختن وقوع یک انقلاب در ایران، از این پس به‌جای دیدار با مقامات دولتی ایران، آنها را به‌عنوان مقامات دولت سکولار آینده در تهران، طرف مشورت قرار دهد. گفته می‌شود این دیدار را گروه «عدالت برای کردها» ترتیب داده است.

  هدف چیست؟
جبهه غربی از اغتشاشات سال 1401 در بالاترین سطح خواهان‌براندازی در ایران بود. در هدف دوم یا میانی این جبهه قصد داشت با گسترش درگیری‌ها در داخل ایران، تهران را به‌شدت تضعیف کند. در پایین‌ترین هدف نیز غرب تلاش داشت درصورت ناکامی در دو هدف پیشین خود، با مشغول‌سازی ایران، ضرباتی به منافع آن وارد سازد. شکست در براندازی، ناکامی در گسترش درگیری در ایران و همچنین نگاه تیزبین تهران به منافعش در منطقه باعث شد تا غرب در هر سه هدف خود شکستی بزرگ را تجربه کند. فرانسه درحال‌حاضر که اهداف سطح‌بندی شده غرب با شکست مواجه شده‌اند، به‌دنبال استفاده از بازمانده این طراحی جهت تضعیف وجهه بین‌المللی ایران است که در آن دست پاریس برای اقدام ضدتهران بازتر است.
اروپا قصد هویت‌بخشی سیاسی به اپوزیسیون و ایجاد چهارچوبی دولتی برای آنها دارد تا بتوانند سیاست خارجی ایران را تحت‌تاثیر قرار دهند. صحبت از ایجاد شورای اپوزیسیون و حضور نماینده مردم ایران خواندن نازنین بنیادی در یکی از جلسات شورای امنیت در همین راستا صورت گرفته‌اند.

 چرا فرانسه به این وضع دچار شده؟
دیدار رئیس‌جمهور فرانسه با هیاتی از مخالفان ایران تحت‌عنوان فعالان زن و اظهارات رادیکال مکرون در این گفت‌وگو نشان‌دهنده ناتوایی پاریس در پیگیری برنامه‌هایش در ارتباط با منطقه و ایران است. فرانسه علی‌رغم اعمال تحریم‌های سنگین علیه ایران در همراهی با آمریکا موفق به مهار برنامه منطقه‌ای، موشکی و هسته‌ای تهران نشده است و از سوی دیگر ابزاری نیز برای اعمال فشار بیشتر به آن ندارد؛ موضوعی که موجب‌شده مکرون در حوزه محتوایی با اظهارات رادیکال و در حوزه شکلی با دیدار با ورشکستگان دیدار روز جمعه پاریس، به‌دنبال ابزارسازی علیه تهران باشد. علی‌رغم اقدامات انفعالی فرانسه از سیاست جدید پاریس نمی‌توان به‌راحتی عبور کرد؛ پاریس سابقه‌ای جنایتکارانه در تاریخ جهان دارد و تاکنون میلیون‌ها تن را در سراسر جان به کام مرگ فرستاده است.

 تاریخ پرخون فرانسه در جهان
نام فرانسه با استعمار، خونریزی، آشوب و سرکوب عجین است. پاریس جنگ‌طلبان و جنایتکاران بزرگی همانند ناپلئون بناپارت، شارل دوگل و لوئی چهاردهم را به‌خود دیده است که در کنار کشتار عظیم مردم فرانسه، دیگر ملت‌ها را نیز به خاک‌وخون کشیده‌اند. 
در تاریخ معاصر فرانسه افراد دیگری نیز پیدا می‌شوند. فرانسوا میتران که از سال 1981 تا 1995 رئیس‌جمهور فرانسه بود یکی دیگر از افرادی است که با فروش تسلیحات مرگبار فرانسوی در کشتار ملت‌هایی مانند ایران و عراق نقش داشته است. تسلیحاتی که دولت او به حکومت صدام حسین فروخت باعث مرگ صدها هزار تن در ایران و عراق شد. 
خشونت تاریخی فرانسه در دهه‌های اخیر نیز از شدت زیادی برخوردار بوده است. پاریس از سال 2015 تاکنون 15 دور اعتراضات را پشت‌سر گذاشته است. تنها در جریان اعتراضات جلیقه‌زردها در اثر شدت برخورد نیروهای امنیتی فرانسه دست‌کم چند ده معترض کشته شدند. 
بازخوانی ریشه‌های خشونت عریان فرانسه در سراسر جهان نشان می‌دهد، استعمار، سلطه بر کشورها و منابع‌شان سنتی دیرینه در پاریس است. 

1- سابقه استعمارگری فرانسه
فرانسه برای مدت‌ها پس از انگلیس، دومین قدرت استعمارگر جهان به‌شمار می‌رفت. پاریس در سال 1524 استعمارگری خود را آغاز کرد و همانند دیگر قدرت‌های استعمارگر آن دوره مانند پرتغال، اسپانیا، انگلیس و هلند سلطه بر سرزمین‌های واقع در قاره آمریکا که اروپاییان تازه به آن راه یافته بودند و همچنین آسیا و آفریقا را در دستورکار قرار داد.  فرانسه در دوره نخست استعمارگری خود پیشروی‌های گسترده‌ای در کشورهای آمریکا و کانادای فعلی داشت اما این کشور پس از شکست در جنگ هفت‌ساله که از 1756 تا 1763 طول کشید، بخش بزرگی از نفوذ خود را در قاره آمریکا و شبه‌قاره هند ازدست داد.  با این‌حال پاریس همچنان در بخش‌های کوچکی از قاره آمریکا در گویان، هائیتی و لوییزیانا سلطه داشت. هائیتی به‌دنبال انقلاب بردگان که از 1791 تا 1804 طول کشید از فرانسه استقلال گرفت. ناپلئون بناپارت که در آن زمان حاکم فرانسه به‌حساب می‌آمد با توجه به شورش در هائیتی و احتمال ازدست رفتن لوییزیانا به دلیلی مشابه یا حمله آمریکا، در سال 1803 این منطقه را به واشنگتن فروخت. آمریکا با پرداخت 15 میلیون دلار که در اوایل قرن نوزدهم ارزش بالایی داشت موفق شد به‌طور رسمی بر مناطقی به وسعت ۲٬۱۴۰٬۰۰۰ کیلومتر مربع دست یابد. فرانسه براساس نقشه‌های معتبر میان استعمارگران، صاحب این سرزمین‌ها بود اما خود صرفا بر بخش‌هایی از لوییزیانا تسلط داشت اما به دلیل توافقات استعماری دارای حق حاکمیت بر سرزمین‌های بیش از دو میلیون کیلومتر مربعی بود که همچنان در آن قبایل سرخ‌پوست حضور داشتند. 
با اتمام کامل نقشه‌های کلان استعمارگرانه فرانسه در آمریکا و هند، این کشور آفریقا، غرب آسیا و منطقه هند و چین در شرق آسیا را نقاط ثقل استعماری خود قرار داد. این مساله باعث شد فرانسه در دوره دوم استعمارگری خود بیش از یک‌سوم قاره آفریقا را به مدت 300 سال تحت تسلط خود بگیرد. 

2-اشغال الجزایر تا انقلاب خونین الجزایر
الجزایر در سال 1830 به اشغال فرانسه درآمد. الجزایر پیش از حضور فرانسوی‌ها توسط حاکمان محلی‌ای اداره می‌شد که از امپراتوری عثمانی اطاعت می‌کردند. پاریس پس از اشغال الجزایر به دلیل نزدیکی بسیار زیاد سواحلش به خاک اصلی فرانسه با آن همانند یک منطقه استعماری برخورد نکرد بلکه پس از مدتی این منطقه را به خاک اصلی خود ملحق ساخت. از این پس الجزایر استانی فرانسوی به‌حساب می‌آمد. به تبع این اقدام صدها هزار فرانسوی راهی الجزایر شدند و در مناطق خوش آب‌وهوای این کشور در ساحل مدیترانه ساکن گشتند. 
با وجود الحاق الجزایر به خاک اصلی فرانسه، هرچند الجزایر به فرانسه تعلق گرفت اما الجزایری‌ها شهروند فرانسه نشدند و همانند افرادی درجه دو و پایین‌دست با آنها رفتار می‌شد. 
این مساله باعث شد الجزایری‌ها همواره به اشکال گوناگون به‌دنبال استقلال باشند. یکی از وقایع مهم استقلال‌طلبی آنها به جنگ جهانی دوم باز می‌گردد. در طول جنگ فرانسوی‌ها به الجزایری‌ها قول داده بودند درصورت همکاری با پاریس و پیروزی در جنگ، به آنها استقلال اعطا خواهند کرد. 
صدها هزار الجزایری در 8 مه 1945، برای جشن پیروزی بر آلمان نازی به خیابان‌ها آمدند و به فرانسه یادآوری کردند که زمان استقلال‌شان فرارسیده است. پاسخ پاریس اما حمله گسترده به مردم الجزایر از طریق نیروی زمینی، دریایی و هوایی بود. در پی این حملات که شهرها و روستاهای زیادی را هدف قرار داد بین 45 تا 70 هزار تن کشته شدند؛ هرچند به‌دلیل اختناق حکومت فرانسه هیچ‌گاه فرصت نشد تا تحقیقات معتبری درباره تعداد کشته‌شدگان صورت بگیرد. 
با وجود این سرکوب، الجزایر از سال 1954 تا 1962 شاهد جنگ 8 ساله استقلال بود که در آن فرانسه علی‌رغم کشتار 1.5 تا 2 میلیون نفر از مردم این کشور نتوانست در برابر استقلال‌خواهی آنها ایستادگی کند. 
گفته می‌شود فرانسه از زمان اشغال الجزایر در سال 1830 تا زمان استقلال این کشور در سال 1962، بین 5 تا 10 میلیون الجزایری را به‌ قتل رسانده است. 
از ‌میلیون‌ها قتل صورت گرفته توسط فرانسه، پاریس به‌دلیل کینه‌توزی نسبت به مبارزات الجزایری‌ها بیش از 18 هزار جمجمه متعلق به مردم الجزایر که سرهایشان به‌دست استعمارگران فرانسوی از بدن جدا شده است را برای مدت‌ها در موزه مردم‌شناسی پاریس نگهداری می‌کرد. علی فرید‌بالقاضی، پژوهشگر الجزایری این راز را در مارس 2011 افشا کرد. 
 500 مورد از این جمجمه‌ها که دارای هویت مشخصی بودند به علما و مجاهدان الجزایری تعلق داشتند. 36 عدد از این جمجمه‌ها مربوط به فرماندهان مقاومت الجزایر است. فرانسه تاکنون بخشی از این موارد را به الجزایر بازگردانده است. 

3- تجزیه عثمانی
فرانسه در قرن نوزدهم الجزایر و تونس را که تحت کنترل عثمانی بودند، اشغال کرد. پاریس روند دخالت‌های خود در عثمانی را پس از آن نیز ادامه داده و دامنه‌اش را به غرب آسیا کشاند. فرانسوی‌ها به بهانه حمایت از مسیحیان به‌دنبال حضور در فلسطین و لبنان بودند. 
شکست عثمانی در جنگ جهانی اول فرصت بی‌بدیلی در اختیار فرانسه قرار داد تا بتواند به‌ شکل رسمی به سرزمین‌هایی در غرب آسیا دست یابد. پاریس پس از شکست عثمانی در سال 1918 به‌طور رسمی لبنان و سوریه را به‌اشغال درآورد و به‌دنبال تصرف سرزمین‌هایی در خاک اصلی ترکیه و حتی شمال غرب عراق بود. با این‌حال فرانسه نتوانست نفوذ خود در خاک اصلی ترکیه و شمال غرب عراق را حفظ کند و مستعمراتش به فرانسه و لبنان محدود ماندند. 

4-دخالت در مکزیک
فرانسه در سال 1961 با همراهی انگلیس و اسپانیا به مکزیک حمله کرد؛ هرچند قوای متحدان فرانسه در مکزیک کاری ازپیش نبردند اما پاریس با اشغال نیمی از خاک مکزیک موفق شد دولت مرکزی این کشور را ساقط کند. 
دلیل حمله فرانسه به مکزیک تلاش رئیس‌جمهور وقت این کشور بنیتو خوارز برای کوتاه کردن دست اروپاییان از منافع کشورش بود. پاریس نیز قصد داشت از طریق اشغال مکزیک ضمن تسلط بر معادن و بازار این کشور، بر بازار کشورهای آمریکای لاتین نیز مسلط شود. 
جنگ داخلی آمریکا بین سال‌های 1861 تا 1865 مانع از ابراز مخالفت جدی این کشور به تهاجم فرانسه شد. با این‌حال پاریس به‌دلیل مقاومت مکزیکی‌ها در سال 1866 به‌طور کامل در این کشور شکست خورد. 

5-حضور نظامی در سوریه برای تجزیه
فرانسه یکی از طراحان بزرگ بحران سوریه از سال 2011 تاکنون بوده است. بسیاری از معارضان شاخص دولت سوریه در فرانسه حضور داشتند و تلاش کردند از طریق فعالیت‌های بین‌المللی، ضمن تضعیف وجهه دولت سوریه و ازبین بردن مشروعیت بین‌المللی آن، به شورشیان داخلی نیز ‌انگیزه بدهند. 
با آشکار شدن ماهیت تروریستی گروه‌هایی که غرب آنان را شورشی می‌خواند و همچنین برطرف شدن خطر سقوط نظام سوریه، فرانسه به بهانه مقابله با گروه‌های تروریستی در حمایت از گروه‌های تجزیه‌طلب کردی وارد شرق سوریه شد. نیروهای فرانسوی هم‌اکنون در پایگاه‌هایی در شمال سوریه مستقر هستند. 

6-حضور نظامی در کشورهای ساحل آفریقا
ناتو در ساقط کردن دولت لیبی با حملات گسترده موشکی و هوایی نقشی بزرگ داشت. با سقوط دولت مرکزی لیبی ده‌ها هزار نظامی این دولت به گروه‌های شبه‌نظامی پیوسته و صدها هزار اسلحه نیز به‌دست این گروه‌ها و قبایل شمال آفریقا رسید. فرانسه که در کنار انگلیس و آمریکا سه ستون ناتو را در حمله به لیبی تشکیل می‌داد، با متشنج شدن اوضاع در کشورهای ساحل آفریقا به‌ویژه مالی در سال 2013 به بهانه مبارزه با تروریسم هزاران نیروی نظامی خود را به این کشور اعزام کرد. با این‌حال این حضور نظامی در سایه مخالفت دولت مالی در تابستان سال جاری پس از 9 سال به پایان رسید. پاریس در زمان حضورش در این منطقه قصد داشت نظام جدیدی از سلطه نظامی را به منطقه ساحل تحمیل کند اما با وجود تلاش‌هایش، از انجام آن بازماند. 

کردها پیشران فعالیت ضدکشورهای منطقه در اروپا

کرولین فوستر، نویسنده و کارگردان فرانسوی در حساب توییتری خود با اشاره به دیدار مسیح علی‌نژاد با رئیس‌جمهور فرانسه از سازمان «عدالت برای کردها» تشکر کرده است. 
هرچند نقش این سازمان در ترتیب دادن چنین دیداری ثابت شده است اما اشاره فرانسوی‌ها به این موضوع نشان می‌دهد، سازمان‌های کردی که در حاشیه اقدام قرار داشته‌اند نقشی بزرگ در کشورهای اروپایی علیه کشورهای غرب آسیا یافته‌اند. 
فعالیت شدید گروه‌های جدایی‌طلب کردی علیه ایران در حوزه اغتشاش در داخل و اقدامات بین‌المللی علیه آن نشان‌دهنده تمرکز غرب بر کردها برای ایجاد التهاب در غرب آسیاست. 
معضل کردی در ایران مانند دیگر کشورهای دارای جمعیت‌های کردی در منطقه، بحران‌زا نبوده اما این مقایسه نسبی چندان راهگشا نیست و در تاریخ آنها اقدامات جدایی‌طلبانه مهمی داشته‌اند، نمونه‌هایی که در ایجاد جمهوری مهاباد و درگیری‌های پس از انقلاب 1979 آشکار است. 
کردها در ترکیه، عراق و سوریه به‌نسبت جمعیت این کشورها دارای سهم بالایی هستند. اما در ایران به دلیل مذهب تشیع بخش بزرگی از کردها و همچنین تلقی‌شان از خود به‌عنوان قومی ایرانی، زمینه‌های زیادی برای آشوب‌زایی جدایی‌طلبان کردی فراهم نیست. 
با این وجود دیاسپورای کردی در اروپا که شامل کردهای تمام کشورهای منطقه می‌شود، بدون توجه به آنکه این افراد دارای ریشه‌هایی در ایران هستند یا خیر، علیه ایران اقدام می‌کنند. 
این مساله پیش‌تر به شکلی جدی ترکیه را تحت‌تاثیر قرار داده است. آنکارا که بین 20 تا 30 درصد از جمعیتش را کردها تشکیل می‌دهند، تاکنون درگیر مساله کردها در اروپا بوده است. این گروه‌ها ضمن ایجاد اشکال در فعالیت‌های دیپلماتیک ترکیه، جمع‌آوری کمک‌های مالی برای گروه‌های جدایی‌طلب و تروریست کرد و مشروعیت‌زدایی از وجهه بین‌المللی آنکارا، در دولت‌های اروپایی علیه ترکیه لابی‌گری می‌کنند. 
ترکیه پس از آغاز جنگ اوکراین و تلاش سوئد و فنلاند برای پیوستن به ناتو، با استفاده از رای وتوی خود در این خصوص سعی کرد دولت این دو کشور را برای مهار کردها تحت فشار قرار دهد، موضوعی که نشان‌دهنده اهمیت بزرگ فعالیت‌های این گروه‌ها در حمایت از آشوب در غرب آسیاست. 
گروه‌های تروریستی کردی از طریق شبکه‌هایشان در اروپا دست به جمع‌آوری کمک‌های مالی زده و سپس از این مبالغ برای پرداخت حقوق مزدوران، خرید اسلحه و به خدمت گرفتن تروریست‌ها بهره می‌گیرند. 
از سوی دیگر بخشی از آنها به پارلمان‌های ملی و محلی کشورهای اروپایی راه یافته و با سوءاستفاده از این جایگاه‌ها به دنبال کشاندن کشورهای میزبان‌شان به منازعات غرب آسیا هستند. 
البته نمی‌توان فعالیت گروه‌های تروریستی و جدایی‌طلب کرد در اروپا را بدون چراغ‌سبز قدرت‌های غربی دید. درحقیقت آنها با فضادهی به جریانات کردی به دنبال متمرکز ساختن توان آنها جهت ایجاد آشوب در غرب آسیا هستند. 

* فرهیختگان

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها