کد خبر: ۵۷۰۷۹
زمان انتشار: ۱۹:۲۴     ۰۶ خرداد ۱۳۹۱
در «درباره الی ...» فردی که در آلمان زندگی می‌کند از دیگرانی که تازه درس حقوق خوانده‌اند رفتار بهتری را دارد، اهل رأی اکثریت است، از قضاوت‌‌های بی‌جا پرهیز می‌کند.

فارس، در پی اعطای اسکار در پایان سال 90 و این بار اعطای جایزه کمیسیون فرهنگی اتحادیه اروپا به فرهادی برای فیلم ساخته نشده او بررسی عملکرد این سینماگر ایرانی و رسیدن به دلایل اینکه چرا این جوایز به سوی فرهادی روانه شده است مورد سوال است.

خبرگزاری فارس در سلسله یادداشت‌هایی این مسئله را با مروری بر سه فیلم اخیر او آغاز و به پاسخ منتهی خواهد کرد.

 

پرده‌ی سوم: زشت؛ درباره الی

 

پرده‌ی سوم با ورود نامزد الی آغاز می‌شود. به‌جز سپیده که می‌دانست الی نامزد دارد، دیگران تازه متوجه شده‌اند و قضاوت‌ها و سوء‌ظن های بدتر آن‌ها نسبت به الی آغاز می‌شود. در بخش سوم نیز صحبت از خیانت الی می‌شود؛ مسئله‌ای که مصرانه سپیده آن را رد می‌کند. صحنه‌های جمعی نیز دوباره پر از قضاوت‌هایی است که عجولانه انجام می‌شود. به‌طور مثال در صحنه‌ای که احمد زودتر از سپیده به ویلا می‌آید تا ماجرای نامزد الی را برای بقیه بگوید، به دیالوگ‌ها توجه کنید:

احمد: بچه‌ها وقت نیست، این پسره داره میاد، این اصلاً برادرش نیست، نامزدشه!

شهره: مگه نامزد داره؟

پیمان: یاعلی!

نازی: یعنی چی نامزدشه؟

احمد: نمی‌دونم، فقط نباید بفهمه بردارش نیست نامزدشه، حواستون هست... .

پیمان: پاشده اومده اینجا، با تو رفته این‌ور، رفته اون‌ور، حالا نامزد داره؟

احمد: جان مادرت، الان وقت این حرف‌هاست؟

احمد دارد توضیح می‌دهد که چطور فهمیده الی نامزد دارد و بسیار اصرار دارد تصمیم درستی گرفته شود. حمید تازه وارد جمع می‌شود و دوباره سوء‌ظن‌ها درباره‌ی الی آغاز می‌شود. به یاد داشته باشید این‌ها افردای هستند که در پرده‌ی اول فیلم ستایش‌گری الی را می‌کردند:

حمید: اگه نامزد داره چرا پس پا شده با ما آمده شمال؟

نازی: اصلاً بهش نمی‌اومد این‌جور آدمی باشه!

پیمان: بهش می‌اومد؛ ماها خیلی ساده‌ایم.

شهره: پس با این داستانا ممکنه این دختره اصلاً غرق نشده باشه... .

در مقابل افراد بزرگسال که دائماً در حال فرافکنی و صحبت‌کردن بیش از دانسته‌هایشان می‌باشند، کودکان فیلم قرار دارند که در صحنه‌ای وقتی می‌خواهند از آن‌ها ماجرای غرق‌شدن الی را بپرسند، تنها به آن‌چیزی را که دیده‌اند بازگو کنند و چیز بیشتری را نگویند، در حالی‌که بزگترهایشان اصرار دارند حرف بیشتری از آن‌ها بیرون بکشند. یا وقتی احمد و شهره از آن‌ها می‌خواهند که آنچه درباره‌ی الی می‌دانند و دیدند را بازگو کنند، بچه‌ها درباره‌ی مراوده‌ی احمد و الی راستش را می‌گویند و شهره می‌خواهد دروغ به آن‌ها یاد دهد که سرفه‌اش می‌گیرد.

قضاوت آن‌ها در مورد نامزد الی هم با این‌که هنوز آن را ندیده و نشناخته‌اند، خیلی زود آغاز می‌شود. خصوصاً شهره و پیمان که بیش از همه و بی‌انصافانه در مورد الی قضاوت کرده‌اند. شهره در مورد نامزد الی چنین می‌گوید: «چه بچه‌ی آرومی! به خدا آه این گرفتش...». درحالی‌که این قضاوت او نیز اشتباه است. نامزد الی در مدت کوتاهی که در فیلم حضور دارد دو بار باعث دعوا و درگیری می‌شود. یک‌بار کنار جاده و با زنی که از او درخواست می‌کند که ماشین را جابه‌جا کند درگیر می‌شود. بار دوم در ورود مجدد به ویلا که بینی احمد را پر از خون می‌کند. لذا او نه‌تنها آدم آرامی نیست بلکه بسیار عصبانی و خشن است. برای اینکه رفتارهای خشن نامزد الی دارای هویتی طبقه‌ای و وابستگی اجتماعی گردد، در ورود به ویلا وضو می‌گیرد و نماز نیز می‌خواند.

نامزد الی در بدو ورود به ویلا می‌شود می‌گوید: «بگذارید 5 دقیقه واسه خودم باشم». وقتی همه نگران از زنده‌بودن یا نبودن الی هستند، نامزد الی وقتی با سپیده به شکل یک بازپرس زورگو صحبت می‌کند باز هم خودخواهانه به فکر سه سال عمر خود است که به پای الی گذاشته است، در حالی‌که الی نه سه سال بلکه کل عمر خود را گذاشته است. لذا در پایان فیلم هم وقتی که متوجه می‌شود الی مرده است، به‌راحتی و بی‌تفاوت از کنار الی می‌گذرد و بیشتر این حس انتقال می‌یابد که برای خودش ناراحت است. وگرنه اگر نسبت به الی دلسوزی یا علاقه‌ای داشت می‌بایست کاری انجام می‌داد. (مثل شخصیت حجت (شهاب حسینی) در «جدایی نادر از سیمین» که ابتدا فکر می‌کنید برای اعاده‌ی حق زن مظلومش تلاش می‌کند اما در انتها متوجه می‌شویم به فکر پول خون بچه‌ی سقط شده می‌باشد و روی آن پول برای دادن قرض‌های خود حساب باز کرده است.)

دروغ‌گفتن با چانی قسم خدا و پیغمبر بیش از فیلم «چهارشنبه سوری» در اینجا نیز جلوه‌گری می‌کند. حتی قسم‌خوردن بر قرآن نیز توسط پیمان وقتی با نامزد الی درگیری دارند نیز مطرح می‌شود. دیالوگ‌های قسم بر قرآن پیمان که خطاب به نامزد الی گفته می‌شود با همان مضمون در «جدایی نادر از سیمین» نیز به گونه‌ای دیگر تکرار می‌شود.

 

سپیده، زنی مدرن و لیبرال؛ درباره الی

 

رفتار سپیده بسیار جالب توجه است. مات و مبهوت، جدای از جمع و تنها، دوستان خود را نگاه می‌کند که به چه راحتی دائماً حرف‌های مختلفی را درباره‌ی الی که اصلاً او را نمی‌شناسند، می‌زنند. سپیده حالت استفراغ دارد. این حالت به‌طور طبیعی از شدت اضطراب و عصبیت در انسان به‌وجود می‌آید. در حالی‌که در فرم فیلم،‌ نشانه‌ای از تهوع حال روحی او از شنیدن این حرف‌های مزخرفی است که بدون دلیل درباره‌ی الی گفته می‌شود. سپیده و احمد تنها کسانی هستند که در مورد الی قضاوت نمی‌کنند و به نوعی الگو‌های فیلم نیز محسوب می‌شوند. سپیده زنی با نگاه‌های مدرن و لیبرال است لذا با این‌که می‌داند الی نامزد دارد، حضور وی و آشنایی با احمد را اصلا عیب نمی‌داند. از فرازهایی از فیلم هم از مردها ایراد می‌گیرد که جمع را چرا زنانه و مردانه می‌کنید.

کسی که بیش از بقیه بر سر آبروی الی می‌خواهد ایستادگی کند، اما در انتها مجبور می‌شود به خاطر تکلیف تحمیلی جمع، دروغ بگوید. لذا بغضش شکسته می‌شود و شروع به گریه کردن می‌کند. درست مثل وقتی که ترمه در دادگاه شهادت دروغ می‌دهد، شروع به گریه‌کردن می‌کند. در صحنه‌ی آخر فیلم هم جدای از بقیه، تنها در آشپزخانه نشان داده می‌شود، تا نشانی باشد بر هم‌دست نبودن سپیده با دیگر افراد این جمع بحران‌زده.

 

احمد، یک قهرمان از سرزمین غرب؛ درباره الی

 

احمد در آلمان زندگی می‌کند. وقتی قرار است تصمیم‌گیری شود که جمع در ویلای متروکه بماند یا خیر، اوست که پیشنهاد می‌دهد و رأی‌گیری می‌کند. در صحنه‌ای دیگر وقتی سپیده می‌گوید که از الی خوشش آمده یا نه، می‌گوید: «بعد از سه روز رأی می‌گیریم؛ اگه اکثریت اوکی کردن می‌ریم خواستگاری.» سپیده در جواب می‌گوید: «نظر اینا برات مهمه؟» انگار اصلاً این افراد حقوق خوانده، شایستگی نظر دادن و دموکراتیک برخورد کردن را ندارند. کنایه‌ی سیاسی که در دل کار نیز قرار دارد این است که وقتی افراد حقوق‌دان آن جامعه نتوانند نظر درستی داشته باشند، بالطبع دیگر افراد جامعه نیز از صلاحیت خارج می‌شوند. فردی که در آلمان زندگی می‌کند از دیگرانی که تازه درس حقوق خوانده‌اند رفتار بهتری را دارد، اهل رأی اکثریت است، از قضاوت‌‌های بی‌جا پرهیز می‌کند و مثل دیالوگ‌های بالا که آورده شد، اوست که می‌خواهد یک تصمیم عقلایی و منطقی و البته جمعی گرفته شود، اما دیگران متعصبانه و جاهلانه هنوز در پی تهمت‌زنی و فرافکنی‌های خودشان درباره‌ی الی هستند. لذا ناامیدانه از جمع جدا می‌شود و سکوت می‌کند و می‌فهمد این‌ها فرهنگ چنین برخوردی را ندارند.

احمد هم شباهت بسیار زیادی به سیمین (لیلا حاتمی) «جدایی نادر از سیمین» دارد. سیمین نیز در فیلم «جدایی نادر از سیمین» تنها کسی است که دروغ نمی‌گوید، رفتار مهربانانه و منطقی نسبت به دیگران دارد و مهم‌تر از همه، سیمین همانند احمد به فکر خارج از کشور است. آدم‌های خوب داستان آقای فرهادی یا از خارج آمده‌اند یا به فکر خارج رفتن هستند. رد پای دعوای سنت و تجدد را در سه فیلم «چهارشنبه‌سوری»، «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» به وضوح می‌توان مشاهده کرد؛ جدالی که همواره به نفع تجدد تمام می‌شود آن‌جا که شخصیت‌های مثبت فیلم فرهادی به گونه‌ای نسبتی با غرب دارند و بدی‌ها و مشکلات نسبتی با سنت و دین. با این حال آیا نباید غایت تفکر فرهادی را غربی‌شدن دانست؟

 

یادداشت: محمدامین نوروزی

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها