کد خبر: ۶۸۱۸۶
زمان انتشار: ۱۵:۱۳     ۳۰ تير ۱۳۹۱
در ناز و نعمت زندگی کردن و دست کشیدناز همه آن لذت های دنیایی کار همه کس نیست به جز افرادی که چشم سر را بسته و چشم دل را بر خوبیهای جاودانه باز کرده بود. شهید سید سعید پور جندقی  یکی از همان عارفانی است که در جبهه به این مقام رسیده است.

از اون آقا زاده ها نبود که به خاطر سوء استفاده از موقعیت شغلی آقا جون، پولدار شده باشه. پدرش کشاورز زحمتکشی بود که از راه حلال و از دل زمین ثروت حلالی به دست آورده و بعد از مرگش سعید وارث هکتارها زمین مرغوب و ثروت قابل اعتنایی شده بود و می‌توانست مثل برادرانش در بهترین دانشگاه های دنیا ادامه تحصیل دهد. یک برادرش فرانسه درس می خواند و یکی دیگر ساکن آلمان بود.

زمانی که داشتن پیکان یعنی داشتن بهترین ماشین، آقا سعید «بی ام و» داشت اما با یک موتور داغون به مسجد می آمد تا نمازش را به جماعت بخواند.

یک روز به او گفتم: چرا با ماشین به مسجد نمی آیی؟

گفت: چطور ماشین شخصی سوار شوم در حالی‌که خیلی ها با دوچرخه یا پای پیاده و از راه طولانی به مسجد می آیند.

یک شب مهمانشان بودم. آخر شب مادرش دو دست رختخواب شیک و تمیز برایمان پهن کرد. مادر که رفت سعید بلافاصله رختخوابش را جمع کرد و پوتین هایش را گذاشت زیر سرش و همان جا روی فرش خوابید.

گفتم: مطمئنی موجی نشدی؟

لبخندی زد و گفت: اگر در رختخواب نرم بخوابم لذت آن اجازه حضور در جبهه را از من می گیرد.

سید سعید درس خوان، زیبا و پولدار بود. اهل نماز شب و زیارت عاشورا بود.

دیپلم را که گرفت با آنکه بهترین رشته دانشگاه، قبول می شد یکسره به دانشگاه جبهه رفت . مدت‌ها جنگید و آخرین مسولیتش جانشین تدارکات لشکر ثارالله بود.

مرداد ماه سال 62 ازدواج کرد. فردای روز عروسی، دقیقا فردای روز عروسی اش به جبهه رفت تا در عملیات والفجر 3 (آزاد سازی مهران) شرکت کند و یک هفته بعد پیکر غرق به خونش را آوردند. سید سعید پور جندقی در سن بیست سالگی به شهادت رسید.
 
*فارس
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها